لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فایل_صوتی
#سخنرانی
🌹چهارم خرداد روز دزفول
🔹مورخ: ۴ خرداد ۱۳۹۹
🎙سخنران: #دکتر_محمدرضا_سنگری
⏳زمان: 10:17
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شعر
#منظومه_شهر_من
#دکتر_محمدرضا_سنگری
شبی پرسید
جان روشنی از من
کجای خاک آن شهری است
که می گویند
شهر عاشقان آنجاست
شهر آسمان آنجاست
و راوی گفت: …
شگفتا شهر
شهر من
دیار آفتاب و آسمان و آب
دیار سایه سار سدره های سبز
دیار روشن آساره
پناه خستگی ها با «کت و سرداب»
عجب شهری است شهر من
نسب، طوفان و اقیانوس
تبار و دودمانش؛ رود
برادر خوانده ی دریا
خواهر خوانده ی خورشید-
جنوبش، عشق
شمالش، مهر
کران شرقی اش، لبخند
و غربش، با غروب باشکوه «دز» زده پیوند
و قلبش سبز، قبایی سبز بر دوش از نجابت ها
شکیبش؛ کوه
نصیبش گر چه خون، اندوه
شبش گرچه شب بی شک
الف، موشک!
شب پرواز خفاشان آهن دل
شب دیوارهای زخمی مایل
شبش گر چه
شب هول و هراس و مرگ
شب پژمردن گلبرگ
شب همسان عاشورا
شب معراج سر، پرواز پا
اما
این شهر دژ بوده است
دژ
-دژ پل_
پل پیروزی ایران
به گاه هشت سال شوکت ایمان
عجب شهری است شهر من
کهن دژ
آهنین قلعه، فرازین قلّه
پیشاروی خشم دشمنِ دُژخیم
دُژم دژ
ستبرین صخره ی استاده در طوفان مرگ و بیم
شگفتا شهر
شهر من
اگر در هشت سال آتش و آهن
صد و هفتاد و شش بار از خطر لرزید۵
اگر دیوار ها آوار
اگر تکبیرها گم زیر خاک تار آدم خوار
اگر روزش در آتش داغ
اگر شامش چراغ از اشک
اگر هر بار الف موشک
اگر لبخند بر لب های کودک خون
اگر شیر شبان گلگون
اگر زخمی، اگر محزون
ولی آهنگ گرم زندگی در تار و پودش روز و شب جاری
.....