#نماز_شهیدان
✨ پایی که در مسجد جا ماند! ✨
💧 با اینکه چند سالی از پیروزی انقلاب می گذشت، هنوز مسجد محله ما از غربت بیرون نیامده بود. عده ای گمان می کردند نماز خواندن در مسجد مخصوص پیرمردها و پیرزنهاست.
🕯 برخی هم کارایی #مسجد را محدود به زمان مرگ و می ر افراد می دانستند.
حسن، بسیار باصفا و دوستداشتنی بود و با چهرة بشّاش و خنده هایش خود را در دل همه بچه های محل جا کرده بود.
💧 یک موتور گازی دست دوم داشت، و بچه ها دوست داشتند ترک آن سوار شوند و دوری بزنند و صفایی بکنند. حسن هم با استفاده از همین علاقه بچه ها نزدیک اذان مغرب موتورش را می آورد توی کوچه؛ یکی را پشت موتورش سوار می کرد و بقیه هم دنبالش می دویدند.
🕯 بچه ها بیآنکه به طور مستقیم متوجه چیزی بشوند، ناگهان خودشان را نزدیک مسجد می دیدند و چشمشان به مردمی می افتاد که درحال #وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز بودند.
💧 حسن موتورش را گوشه ای می بست و خودش را به صفوف نماز می رساند. با این کار حسن کمکم رفت و آمد به مسجد برای بچه ها عادی شد، و مسجد از غربت درآمد و پاتوق بچه های محل شد.
🕯 #شهید_حسن_مهدیپور بعدها در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد؛ اما بچه هایی که ترک موتور گازی او سوار می شدند، امروز مردانی بزرگ و با ایماناند که نمی توانند از مسجد و #نماز_جماعت دل بکنند.
📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 72 ؛ براساس خاطره ای از شهید حسن مهدیپور.
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
┗━━🌺🍃━━━━┛