📅روز ششم ماه ذیالحجه سال دهم هجری، کاروان حضرت رسول اکرم(ص) مشغول انجام طواف و همچنین سعی بین صفا و مروه است.
#وقایع_ماه_ذی_الحجه
#روز_شمار_غدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
🌐 #فضاي_مجازي
🎤 حجت الاسلام و المسلمین کهوند
🌕 ۹۹ درصد از طلبه ها تبلیغ دینی خود را در محیط فضای مجازی ای که متعلق به دشمن است، انجام می دهند.
🔴 بستر تبلیغی منحصر شده در فضای مجازی متعلق به دشمن در صورتی که محتوای مناسبی هم داشته باشد، علاوه بر اینکه در پیام رسان های خارجی پیدا نمی شود، در موتورهای جستجو هم جستجو نمی شود.
🔵 سعی کنیم محتوای تبلیغی خود را در وبلاگ ها منتشر کنیم.
" اَللّٰهمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ اُمورِنا خَیْراً "
🏴 ٧ ذیالحجة، شهادت امام محمد باقر(علیه السلام)
بیشترین دوران امامت امام محمد باقر(علیه السلام) مصادف بود با خلافت هِشام بن عبدالملک اموی.
هِشام در سال ١٠٦ق که سال دوم خلافتش بود به حج رفت و امام باقر نیز همراه فرزندش امام صادق(علیهما السلام) در این سال به حج آمده بودند.
مَسلمة بن عبدالملک برادر هشام، امام صادق(علیه السلام) را دید که به مردمی که اطرافش بودند اینگونه میگوید:
«سپاس خدایی را که محمد را به حق پیامبری برانگیخت، و ما را به او ارج و حرمت نهاد، ماییم برگزیدگان خالص خدا از بین خلقش و منتخبان او از بین بندگانش، و خلفای خدا. پس سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و تیرهبخت کسی است که با ما دشمنی ورزد و مخالفت نماید.»
یکی از همراهان هشام، نافع -غلام آزاد شدۀ عبدالله بن عمر- بود. او در حالیکه امام باقر(علیه السلام) در رکن کعبه بود و مردم بسیاری گرد ایشان آمده بودند به هشام گفت:
بروم از او مسائلی بپرسم که کسی نتواند پاسخ دهد مگر آنکه یا پیامبر باشد یا فرزند پیامبر یا وصی پیامبر!
هشام گفت: برو بلکه بتوانی خجالت زدهاش کنی!
مسائلی که نافع مطرح کرد همه را امام بی درنگ پاسخ و شرح داد و نافع ناگزیر به تصدیق جوابهای امام شد و در نهایت به اعلمیت و سزاوار بودن پیروی از امام اقرار کرد.
لذا هشام نتوانست به خواستهاش که تکذیب امام و از بین بردن محبوبیت مردمی ایشان بود برسد.
پس از اتمام مناسک حج و بازگشت هشام به دمشق، به فرماندار مدینه دستور داد که امام باقر را بهمراه امام صادق به دمشق روانه کند.
هنگام ورود امام به دمشق، هشام سه روز آنها را معطل کرد تا در روز چهارم، مقربان و محافظانش را حاضر و مسلح در دو طرف به صف ایستاند و دستور داد که هرگاه دیدید من محمد بن علی را توبیخ و سرزنش کردم بعد از سکوت من شما یکیکتان شروع کنید او را توبیخ و ملامتش کنید. و سپس اجازۀ ورود به امام داد.
هنگامی که امام باقر(علیه السلام) وارد شد سلامی عمومی به همۀ حاضران داد و نشست؛ بدون آنکه سلامی خاص و با عنوان خلافت به هشام دهد و بدون آنکه برای نشستن اذن بگیرد.
و همین موجب خشم و کینۀ بیشتر هشام شد و شروع کرد به سرزنش امام و گفت:
«ای محمد بن علی، تمامی ندارد که همیشه مردی از شما جامعۀ مسلمانان را دو نیم میکند و اختلاف میاندازد و مردم را بسوی خود میخواند و گمانِ باطل میبرد که اوست که امام است، از روی کم عقلی و علم کم!»
هنگامی که ساکت شد افراد حاضر یک یک شروع کردند به توبیخ امام، تا آخرین نفرشان.
پس از آنکه همگی ساکت شدند امام باقر(علیه السلام) برخاست و در ضمن سخنانی اینگونه به حاضران فهماند که هدایتِ اولین و آخرین مردم به وسیلۀ این خاندان است و اگر امویان به حکومتشان مغرورند، حکومت نهایی که بر تمام حکومتهای دیگر چیره میشود از آنِ متقین و پرهیزکاران است که همانا اهل بیت(علیهم السلام) اند.
سپس هشام مصرانه امام را واداشت به تیراندازی به سوی نشانهای که بر سر نیزهای نصب کرده بود و امام شروع کرد به تیراندازی؛ تیر اول به وسط هدف اصابت کرد و تیر دوم، تیر اول را تا سر آن شکافت و به وسط هدف رسید. و هیمنطور ادامه داد تا آنکه بعد از اصابت تیر نُهم، هشام نتوانست جلوی خود را بگیرد و با صدای بلند امام را تحسین کرد.
و پس از آن در ضمن صحبتهایی با امام باقر و در حالیکه امام صادق نیز در سمت راست امام باقر نشسته بود گفت: از روزی که یادم میآید هرگز مانند این تیراندازی ندیدهام! و گمان نکنم در زمین کسی باشد که بتواند اینچنین تیراندازی کند!
سپس از امام باقر پرسید: آیا جعفر هم مثل شما تیراندازی بلد است؟
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«ما آن تمام و کمالی که خدا در آیۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾(مائدة: ٣) بر پیامبرش نازل فرمود را از یکدیگر به ارث میبریم، و زمین خالی نمیشود از کسی که بصورت کامل انجام میدهد این اموری را که افراد دیگر غیر از ما از اتمامش ناتوانند.»
هشام با شنیدن این جواب، صورتش از شدت خشم سرخ و چشم راستش دگرگون و لوچمانند شد. پس مدت اندکی ساکت و خاموش گردید و چشمانش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و پرسید:
«آیا ما و شما همگی فرزندان عبد مُناف نیستیم و نسَب ما و نسَب شما یکی نیست؟!...»
و در خلال پرسشها و پاسخهایی امام باقر(علیه السلام) برای هشام توضیح داد که اسرار الهی، علم و دیگر ویژگیهای پیامبر به امیرالمؤمنین منتقل شد و از ایشان به امام بعدی و به همین صورت ادامه دارد.
پس هشام مدتی طولانی نگاهش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و به امام باقر(علیه السلام) گفت: حاجتت را بخواه.
1️⃣
(ادامه در صفحۀ بعد)
💠 #تنها_راه_رستگاري
🔹پیامبر اکرم(ص) فرمود: مَعاشِرَالنّاسِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یوافِقْهُ
🔸ای مردم، دور دور باد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من موافق نباشد.
📚 فرازی از خطبه پیامبر(ص) در روز غدیر
✅ #من_غدیری_ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معنای عبارت وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ در سلام نماز در بیان آیت الله تحریری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مداحی #امام_باقر علیهالسلام
◼️ خسته در بند غمم بال و پرم میسوزد
◼️ نفسـم بــا جـــگر شعـــله ورم میسوزد
◼️ با دلم زهر چه کرده ست خــدا میداند
◼️ جـــگرم نه که زپا تا به ســرم میسوزد
🔊 کربلایی #حسین_طاهری
🏴 شهادت #امام_محمد_باقر علیهالسلام تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امروز شش ذی الحجه و سالروز شهادت تعداد زیادی از حاجیان ارانی در سرزمین وحی توسط ال سعود در جمعه خونین برائت از مشکرین
اتفاقی که سالهاست یادی ازش نمیشه درحالیکه اما ره فرمود نباید فراموش بشه
و درداور اینه که ادم نادانی در استانه این روز به سلف قاتلان فرزندان ایران نامه میزنه واونو عالیجناب خطاب میکنه
امام ما فرمود:
نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد
حقیقت ناب
🍃صاحب نفس رحمانی
دلم تنگِ تنگ است.
گویی هر چه بیشتر
تنگ شدنش را برای تو میستایم
بیشتر و بیشتر تنگ میشود.
داشتم با خودم میگفتم
مگر تنگتر از دل من
دل دیگری زیر سقف این آسمان هست؟
که دلم به زبان آمد و گفت
دلهای تنگ را ندیدهای
که مرا بیتابترین میخوانی.
باید برو بیایی داشته باشی در محلّۀ دلها
تا بدانی به چه دلی، دلِ تنگ میگویند.
دلم میگفت دلهایی که در تنگ شدن برای تو
گوی سبقت را از او ربودهاند بسیارند.
میگفت دلهایی را دیده که به قدری برای تو تنگ شدهاند
که دیگر با چشم دیده نمیشوند
زیر دست و پا میافتند
امّا شدّت بیتابیشان برای تو
حسّ دردی جز درد فراق را از آنان گرفته است.
میگفت دلهایی را دیده
که اصلاً تنگی همه در محلّۀ دلها
مدیون بیتابی آنهاست.
به قدری بیتاباند که به هر جمعی میرسند
نفسشان بیتاب میکند آن جماعت را.
میگفت این دلها از بیتابی حرفی نمیزنند.
زیرا نفسشان کافی است
برای جان به لب کردن یک دنیا دل.
حرف اگر بزنند کشتهها میگیرد واژه واژۀ کلامشان.
میگفت در محلّۀ دلها
من به گرد پای دلهای تنگ هم نمیرسم.
آنها به لطف چشم خطاپوششان
مرا دلِ تنگ مینامند.
چه قدر این حرفِ دلم، حیرانم کرده که گفت:
اگر صدای نفست روزی
دلهای دیگران را برای یار تنگ کرد
بدان به قدری بیتاب یار شدهام
که در محلّۀ دلها
سری در سرها در بیاورم.
من دلم تنگ توست، خیلی هم تنگ.
ولی حرفهای دلم میگوید
«خیلی» برای تو هنوز هم کم است و اندک.
من دوست دارم صدای نفسم
دنیایی را بیتاب تو کند آقا!
خودت چنین نفسی به من ببخش.
شبت بخیر صاحب نفس رحمانی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
#السلامعلیکیاصاحبالزمان
#المستغاثبکیاصاحبالزمان
الحمدلله رب العالمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ
صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة
وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً
ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ
أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا
#اللهم_عجل_لمولانا_الفرج
سلامتیوتعجیلدرأمرفرجمولانا
حضرتبقيةاللهالاعظم
روحیوأرواحالعالمینلتراب مقدمه الفداء
صلوات
#سوره_اعلی
📌 تلنگر : بی نقصِ بی نقصِ بی نقص
🔹 نگران است، خیلی نگران. وجود نازنین رسولالله را ببین که چگونه برای هدایت تکتک ما تلاش میکند، امّا وقتی میبیند خیلیها از هدایت او سود نمیبرند و برعکس آنقدر مقاومت میکنند تا به جهنم میروند، نگران میشوند. نکند اشکال از اوست؟
🔹 خدای عزّوجل وارد میدان میشود و به پیامبرش اطمینانخاطر میدهد: نه ای رسول من! خواندن وحی را ما به تو میدهیم و خودمان هم از آن محافظت میکنیم تا تو فراموش نکنی... پس تو نیز به هدایت و تذکر بپرداز که قطعاً این تذکر سودآور است.
🔹 امّا چگونه هدایت رسول سودبخش است، درحالیکه خیلیها نمیپذیرند؟ آری؛ این نتیجه هدایت و اتمامحجت است که اهل خشیت متذکر میشوند و اهل شقاوت از آن دوری میگزینند. اینها همانانی هستند که وارد بزرگترین آتش میشوند و در آن ماندگارند...
🔹 راستی! داستان سبزهزار را به یاد داری؟ خدایش او را رشد داد و سرسبز کرد ولی پس از آنکه ظرفیتش سرآمد، خشک و سیاه شد. و اینک خیلیها هستند که به اختیار خود از هدایت روی میگردانند؛ ظرفیت آنها نیز همین است...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى (6) إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى (7) وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى (8) فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى (9) سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى (10) وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (11) الَّذی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى (12) ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیى (13)
🔅تفسیر و قرآن پژوهشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شرح حدیثی از امام باقر(علیهالسّلام) در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیتالله خامنهای ۱۳۹۷/۰۲/۰۲
💠برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت:
١- پناه دادن به یتیم و رفتار پدرانه با او
٢- مهربانی و کمک به ضعفا
٣- نیکی به پدر و مادر و اندوهگین نکردن آنها
۴- سختگیری نکردن نسبت به زیردستان
💠 سوال دینی | نماز دهه اول ذی الحجه ( نماز و واعدنا )
✅پرسش:
نماز دهه اول ذی الحجه ( نماز و واعدنا ) چیست؟
🌺پاسخ:
کیفیت خواندن نماز « و واعدنا » به این صورت است:
✨« مابین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از حمد ، سوره توحید و سپس آیه 142 از سوره شریفه الأعراف را میخواند :
« وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين »
☘️بنا بر حدیث نقل شده از امام باقر(ع) به کسی که این نماز را بخواند ثواب اعمال حج داده خواهد شد ، هر چند که به حج نرفته باشد.
سید بن طاووس، الاقبال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۱۷
🌸🌸
#ذی_الحجه
#دعا
#نماز
❓❓پرسش
منظور از «رکوع کامل» که از بین برنده وحشت قبر است، چیست؟
❓❓پرسش
در این حدیث منظور از رکوع کامل و صحیح چیست؟ امام جواد(ع) فرمود: «مَنْ أتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَهُ الْقَبْرِ».
🔰🔰پاسخ اجمالی🔰🔰
یکی از خصوصیتهایی که برای قبر ذکر شده، این است که صاحبان آن دچار وحشت خواهند بود. امام صادق(ع) میفرماید: «قبر هر روز ندا میدهد: من خانه غربت هستم. من خانه وحشت هستم...».[1] علت ایجاد وحشت برای صاحب قبر، تنها بودن و نداشتن همدم است؛ از اینرو در احادیث، در مقابل وحشتِ قبر، عبارت «اُنس» قرار گرفته است. در یکی از دعاها چنین آمده است: «وحشت قبرم را به انس تبدیل کن».[2] و در حدیث دیگری آمده: «وقتی کسی به زیارت قبری میرود، صاحب قبر با او اُنس میگیرد و وقتی آن شخص برمیگردد، صاحب قبر دچار وحشت میشود».[3]
در نقلی از امام جواد(ع) راهی برای رهایی از این مشکل ارائه شده است؛ سعید بن جناح میگوید: در خانه امام جواد(ع) در شهر مدینه بودم. ایشان ابتدا فرمودند: «هرکس که رکوع [نمازش] را بهطور کامل انجام دهد، در قبر دچار وحشت نخواهد شد».[4]
برای توضیح این حدیث، دو مطلب قابل بیان است:
1. انجام مقدار واجب: ممکن است در نگاه اول گمان شود که رعایت امور واجب از این جهت که انجام آنها واجب و لازم و ترک آنها موجب عقاب است، ثواب و آثار فوقالعادهای نداشته باشد. اما آنچه که از منابع دینی به دست میآید، این است که انجام واجبات، علاوه بر رفع تکلیف، آثار زیاد دیگری؛ مانند بخشش گناهان دارد. از اینرو؛ ممکن است که در این روایت منظور از رکوع کامل، همان رکوعی باشد که واجبات آن؛ اعم از مقدار خم شدن، گفتن ذکر مربوطه، دیگر واجبات عمومی نماز؛ مثل طهارت ظاهری و باطنی، رو به قبله بودن و... رعایت شده باشد که در این صورت موجب رفع وحشت شخص مؤمن در قبرش خواهد شد.
2. رعایت واجبات و مستحبات: ممکن است که منظور از کامل بودن رکوع، انجام و رعایت همه شرایط و آداب آن باشد؛ اعم از واجب و مستحب.[5] بنابر این احتمال، کسی که میخواهد از وحشت قبر در امان بماند، لازم است همه مستحبات رکوع را رعایت کرده و در گفتن ذکر رکوع نیز به مقدار واجب بسنده نکند. از همه مهمتر، رعایت حضور قلب در انجام این عبادت است؛ چرا که عبادت بدون حضور قلب، عبادت کاملی بهشمار نمیرود و عدم حضور قلب، موجب از بین رفتن بسیاری از آثار و فواید عبادات میشود.
به نظر میرسد که احتمال دوم با متن روایت همخوانی بیشتری داشته باشد و به همین جهت، مرحوم مجلسی نیز همین احتمال را ترجیح داده است.[6]
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 242، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[2]. «ِفَآنِسْ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتِی»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 188، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، امینی، عبدالحسین، ص 321، نجف اشرف، دارالمرتضویه، جاپ اول، 1356ش.
[4]. کافی، ج 3، ص 321.
[5]. ر. ک: مستحبات و مکروهات رکوع – 47197.
[6]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولى محلاتى، هاشم، ج 15، ص 125، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
⚫️ سالروز شهادت شکافنده علوم، حضرت امام محمد باقر علیهالسلام تسلیت باد!
🔹 استاد مطهری: گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی، شدائدی است که در تکوین پدید آورده شده است و به طور قهری انسان را در بر میگیرد.
🔹 بلا برای اولیاء از این روست که وقتی خدا نسبت به بندهای از بندگانش لطف مخصوصی دارد او را گرفتار سختیها میکند. جمله معروف «البلاء للولاء» مبین همین اصل است.
🔹 در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است که: «إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ المُومِنُ بِالبَلَاء کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ اَهلَهُ بالهَدِیَّةِ مِنَ الَغیبَةِ»
«خدا از بنده مومنش تفقد میکند و برای او بلاها را اهداء میکند، همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیهای میفرستد».
📗 عدل الهی، ص۱۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
11 روز تا عید ولایت
#غدیرخم
امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی فرمودند:
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله دست امیرمؤمنان علیه السلام را در غدیر گرفتند و فرمودند: « من کنت مولاه فعلي مولاه،
شیاطین (از فرط ناراحتی) بر سر خود خاک می ریختند.
سپس حضرت نقل کردند که شیطان آنها را دلداری داده و گفت : اطرافيان پیامبر به من قولی داده اند و هرگز خلاف وعده نمی کنند‼️‼️‼️
📚تفسیر قمی ج ۲ ص ۲۰۱
تاویل الآیات ج ۲ ص ۴۷۴
عوالم ج ۱۵ ص ۱۲۵_۱۲۶
#شعرولایت #برائت
در غدیر خم، علی بر هر عمل میزان شده
پایبندی بر ولایش، محور ایمان شده
از احادیث گهربار امام ِ باقر است:
غاصب حق علی،هم دست با شیطان شده
🏴 ٧ ذیالحجة، شهادت امام محمد باقر(علیه السلام)
بیشترین دوران امامت امام محمد باقر(علیه السلام) مصادف بود با خلافت هِشام بن عبدالملک اموی.
هِشام در سال ١٠٦ق که سال دوم خلافتش بود به حج رفت و امام باقر نیز همراه فرزندش امام صادق(علیهما السلام) در این سال به حج آمده بودند.
مَسلمة بن عبدالملک برادر هشام، امام صادق(علیه السلام) را دید که به مردمی که اطرافش بودند اینگونه میگوید:
«سپاس خدایی را که محمد را به حق به پیامبری برانگیخت، و ما را به او ارج و حرمت نهاد، ماییم برگزیدگان خالص خدا از بین خلقش و منتخبان او از بین بندگانش، و خلفای خدا. پس سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و تیرهبخت کسی است که با ما دشمنی ورزد و مخالفت نماید.»
یکی از همراهان هشام، نافع -غلام آزاد شدۀ عبدالله بن عمر- بود. او در حالیکه امام باقر(علیه السلام) در رکن کعبه بود و مردم بسیاری گرد ایشان آمده بودند به هشام گفت:
بروم از او مسائلی بپرسم که کسی نتواند پاسخ دهد مگر آنکه یا پیامبر باشد یا فرزند پیامبر یا وصی پیامبر!
هشام گفت: برو بلکه بتوانی خجالت زدهاش کنی!
مسائلی که نافع مطرح کرد همه را امام بی درنگ پاسخ و شرح داد و نافع ناگزیر به تصدیق جوابهای امام شد و در نهایت به اعلمیت و سزاوار بودن پیروی از امام اقرار کرد.
لذا هشام نتوانست به خواستهاش که تکذیب امام و از بین بردن محبوبیت مردمی ایشان بود برسد.
پس از اتمام مناسک حج و بازگشت هشام به دمشق، به فرماندار مدینه دستور داد که امام باقر را بهمراه امام صادق به دمشق روانه کند.
هنگام ورود امام به دمشق، هشام سه روز آنها را معطل کرد تا در روز چهارم، مقربان و محافظانش را حاضر و مسلح در دو طرف به صف ایستاند و دستور داد که هرگاه دیدید من محمد بن علی را توبیخ و سرزنش کردم بعد از سکوت من شما یکیکتان شروع کنید او را توبیخ و ملامتش کنید. و سپس اجازۀ ورود به امام داد.
هنگامی که امام باقر(علیه السلام) وارد شد سلامی عمومی به همۀ حاضران داد و نشست؛ بدون آنکه سلامی خاص و با عنوان خلافت به هشام دهد و بدون آنکه برای نشستن اذن بگیرد.
و همین موجب خشم و کینۀ بیشتر هشام شد و شروع کرد به سرزنش امام و گفت:
«ای محمد بن علی، تمامی ندارد که همیشه مردی از شما جامعۀ مسلمانان را دو نیم میکند و اختلاف میاندازد و مردم را بسوی خود میخواند و گمانِ باطل میبرد که اوست که امام است، از روی کم عقلی و علم کم!»
هنگامی که ساکت شد افراد حاضر یک یک شروع کردند به توبیخ امام، تا آخرین نفرشان.
پس از آنکه همگی ساکت شدند امام باقر(علیه السلام) برخاست و و فرمود:
«ای مردم، کجا میروید و کجا برده میشوید!؟ خدا به وسیلۀ ما اولینتان (انسان نخست) را هدایت کرد و ختم آخرینتان نیز به وسیلۀ ماست!، اگر حکومت فعلی در دست شماست حکومت آینده از آن ماست، و حکومتی بعد از حکومت ما نیست زیرا اهل عاقبت در قول خدای سبحان ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾(أعراف: ١٢٥، و قصص: ٨٣)، ماييم.
سپس هشام مصرانه امام را واداشت به مسابقۀ تیراندازی به سوی نشانهای که بر سر نیزهای نصب کرده بود و امام شروع کرد به تیراندازی؛ تیر اول به وسط هدف اصابت کرد و تیر دوم، تیر اول را تا سر آن شکافت و به وسط هدف رسید. و هیمنطور ادامه داد تا آنکه بعد از اصابت تیر نُهم، هشام نتوانست جلوی خود را بگیرد و با صدای بلند امام را تحسین کرد.
و پس از آن در ضمن صحبتهایی با امام باقر و در حالیکه امام صادق نیز در سمت راست امام باقر نشسته بود گفت: از روزی که یادم میآید هرگز مانند این تیراندازی ندیدهام! و گمان نکنم در زمین کسی باشد که بتواند اینچنین تیراندازی کند!
سپس از امام باقر پرسید: آیا جعفر هم مثل شما تیراندازی بلد است؟
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«ما آن تمام و کمالی که خدا در آیۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾(مائدة: ٣) بر پیامبرش نازل فرمود را از یکدیگر به ارث میبریم، و زمین خالی نمیشود از کسی که بصورت کامل انجام میدهد این اموری را که افراد دیگر غیر از ما از اتمامش ناتوانند.»
هشام با شنیدن این جواب، صورتش از شدت خشم سرخ و چشم راستش دگرگون و لوچمانند شد. پس مدت اندکی ساکت و خاموش گردید و چشمانش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و پرسید:
«آیا ما و شما همگی فرزندان عبد مُناف نیستیم و نسَب ما و نسَب شما یکی نیست؟!...»
و در خلال پرسشها و پاسخهایی امام باقر(علیه السلام) برای هشام توضیح داد که اسرار الهی، علم و دیگر ویژگیهای پیامبر به امیرالمؤمنین منتقل شد و از ایشان به امام بعدی و به همین صورت ادامه دارد.
پس هشام مدتی طولانی نگاهش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و به امام باقر(علیه السلام) گفت: حاجتت را بخواه.
1️⃣
(ادامه در صفحۀ بعد)
(ادامه از صفحۀ قبل)
2️⃣
امام فرمود: اهل و عیالم را پشت سر
گذاشتم در حالیکه نگران بودند بخاطر این سفرَم!
هشام گفت: خدا نگرانیشان را با برگشتت نزد آنها اُنس دهد، اینجا نمان و همین امروز حرکت کن.
امام باقر و امام صادق برخاستند و هشام نیز برخاست، و هر دو امام با هشام معانقه و برایش دعا نمودند و خارج شدند.
پس از خروج از قصر هشام ماجرای مناظرۀ بین عالِم مسیحی و امام باقر(علیه السلام) رخ داد و هشام با افرادی که جهت کسب اطلاع فرستاده بود از چیرگیِ علمی امام و شور و همهمهای که میان مردم افتاده بود مطلع شد و پیکش را با هدیهای نزد امام فرستاد، و در عین حال دستور داد همان لحظه شهر را بسوی مدینه ترک کنند.
در مسیر طبیعی میان دمشق تا مدینه لازم بود امام در شهر مَدیَن توقفی داشته باشد تا برای خود و خادمانِ همراه و چارپایانشان آذوقه تهیه کنند.
اما هشام پیکی را به این شهر فرستاد که پیش از امام به آنجا رسید و به فرماندار آنجا ابلاغ کرد که:
«دو پسرِ ساحر ابوتراب، محمد بن علی و جعفر بن محمد که در تظاهرشان به اسلام دروغگو هستند، بر من وارد شدند و هنگامی که آنها را بسوی مدینه بازگرداندم آنها به قسّیسان و راهبان کافر مسیحی تمایل پیدا کردند، و همکیش بودنشان را برای آنها آشکار کردند و از اسلام بسوی مسیحیت خارج شدند و خود را به آنها نزدیک کردند! و من بخاطر خویشاوندیشان خوش نداشتم رسوا و عقوبتشان کنم و مایۀ عبرت دیگران قرارشان دهم! پس هرگاه این پیامم بدست رسید به مردم اعلام کن:
هرکه با آنها خرید و فروش کند یا دست بدهد یا به آنها سلام کند خونش هدر است! زیرا این دو از اسلام مرتد شده اند! و أمیرالمؤمنین(هشام) تصمیم گرفته است که این دو را به بدترین نحو به قتل رساند!»
این دستور هشام و افترائاتش باعث شد که دوازۀ شهر مَدین بر امام بسته شود و رفتار مردم با ایشان به مراتب بدتر از رفتارشان با یهود و نصارا باشد. تا آنکه امام باقر(علیه السلام) ناچار به ایستادن در جایگاه حضرت شعیب(علیه السلام) در خارج از شهر و اتمام حجت با مردم مَدین شد و در پی آن پیرمردی از اهل مدین آنها را از نزول عذاب الهی انذار داد.
امام و همراهانش فردای آن روز از آنجا حرکت کردند و به مسیرشان ادامه دادند. و پیرمرد ناصح و دلسوز نیز از سوی هشام عقوبت شد و معلوم نشد چه بر سرش آمد.
بهرحال کینه و حسادت هشام بن عبدالملک نسبت به امام محمدباقر(علیه السلام) ادامه یافت تا آنکه سرانجام ایشان را مسموم کرد و امام پس از تحمل سه روز مسمومیت از دنیا رفت.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٧: ٥٧، ٥٩، ٦٢ - ٦٦، ٦٩ - ٧١، ٨٥.
از:
روضة الكافي: ١٠٣ - ١٠٥، ح٩٣؛
دلائل الإمامة در بحار الأنوار ٤٦: ٣٠٦، ب٧: «خروجه إلى الشام»، و ٣٠٧ - ٣١٣؛
اصول الكافي ١: ٤٧٢؛
مصباح كفعمي در بحار الأنوار ٤٦: ٢١٧.