#آداب_تربیت_فرزند 32
🔶 ممکنه این سوال بشه که این نکات تغذیه بارداری چه ربطی به تربیت فرزند داره؟
⭕️ ببینید ریشه خیلی از رفتارهای نادرست فرزندان به تغذیه شون برمیگرده. واقعا یک مادر باید توانایی تشخیص طبع و مزاج فرزندان خودش رو داشته باشه تا بتونه فرزندان خوبی رو تربیت کنه.
💢 مادری که دم به دقیقه غذاهای فست فودی میخوره خب معلومه که بچه هاش همیشه عصبی هستن! بچه ها تعادل روانی ندارن. 🙄
⭕️ یا مادری که غذاهای مضر شیمیایی رو مصرف میکنه اثرات بدی روی بچه ای که در شکم داره میذاره. بعد اون بچه رو مگه میشه دیگه به این سادگی ها تربیت کرد؟!
یا پدری که از هیچ غذایی پرهیز نداره! خب مجبور میشه سر بچه هاش داد بزنه.
🔺 حالا شما هرچقدر بگی که بابا داد نزن سر بچه! میزنی روحش رو نابود میکنی... مگه متوجه میشه؟
بببیند با معجزه و این حرفا نمیشه بچه تربیت کرد. باید براش زحمت کشید. مثل همه کار های دیگه که با زحمت به دست میاد
✅ بنابراین مطالبی که در زمینه تغذیه در آینده تقدیمتون خواهیم کرد رو با دقت پیگیری کنید تا ان شالله بتونیم با کمک هم فرزندان بسیار خوبی رو تقدیم جامعه کنیم.
🌷@salahshouran313
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم مهدی موحدنیا
📀راوے: همسر شهید
💙من و آقا مهدی چهارسال با هم در یک دانشگاه درس میخواندیم. من متولد سال۱۳۶۸ بودم و در رشتهی کامپیوتر تحصیل میکردم و او متولد سال۱۳۶۶ و دانشجوی رشته برق بود. من یک دختر مذهبی و معتقد بودم. از آنهایی که سعی میکردم در روابطم با نامحرم چارچوبها را رعایت کنم و تا لازم نباشد با آنها صحبت نکنم.
💜اما چند باری ناخواسته چشمم به مهدی اُفتاده بود و راستش را بخواهید از او خوشم آمد. خودم را هم سرزنش میکردم که چرا باید از یک مرد نامحرم خوشم آمده باشد و سعی میکردم به این موضوع خیلی بها ندهم و فراموشش کنم. اما مدتی که میگذشت باز به صورت اتفاقی او را میدیدم. از سال۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ من جاهای مختلفی او را میدیدم و گاهی از خدا گله میکردم که چرا منی که میخواهم او را فراموش کنم، باز سر راهم قرار میگیرد.
💙در عین حال، در این مدت هر خواستگاری که مطرح میشد، رَدش میکردم و علتش را هم به کسی نمیگفتم. از آن دخترها هم نبودم که بروم جلو و مثلاً به او بگویم که به شما علاقه دارم. در دلم با خودم درگیر بودم تا اینکه یک اتفاق عجیب افتاد؛ شوهر خواهرم که دوست آقا مهدی بود، یکبار منزل آنها مهمان میشود. مادر مهدی به او میگوید مهدی هنوز زن نگرفته و شما که دوستش هستید، یکی را معرفی کنید به او!
💜شوهر خواهرم هم بلافاصله من به ذهنشان میآید و همانجا معرفی میکند. خانواده مهدی هم تصمیم میگیرند به خواستگاری بیایند. وقتی در خانهی ما این موضوع مطرح شد، داشتم از تعجب شاخ در میآوردم که خدایا چطور این ماجرا چرخید و اینگونه شد. من چهار سال بر احساس خودم غلبه کرده بودم و وقتی دیدم خدا چگونه برایم رقم زده، خوشحال شدم. در این مورد با هیچ کسی هم صحبت نکرده بودم.
💙حتی بعد از ازدواج هم کامل به مهدی نگفتم. اتفاقاً یکبار که سر بسته به او گفتم، گفت:«خُب میآمدی میگفتی، منم قبول میکردم و الان چند سال سر زندگیمان بودیم.» منم خندیدم و گفتم: «من از آن دخترها نیستم.» در خواستگاری آقا مهدی تنها یک درخواست از من داشت و اینکه گفت:«دوست دارم مثل مادرم چادر سر کنید!»
💜من دختر محجّبهای بودم اما مادر ایشان خیلی کاملتر رویش را میگرفت. قبول کردم چرا که متوجه شدم این خواسته از علاقهاش بود نه تحکّم. اینکه دلش نمیخواست چشم ناپاک ناموسش را ببیند. در کل هیچگاه مهدی در زندگی موضوعی را تحکّمی به من نگفت. در مورد مهریه هم به من گفت:«هر چه دلت میخواهد، بگو!».گفتم:«۱۴سکه و سالی یکبار سفر کربلا». قبول کرد اما هیچگاه به خاطر شغلش که نظامی بود، قسمتمان نشد به کربلا برویم.
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@salahshouran313
╰─┅🍃🦋🍃
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
📝#وصیتنامه
🟠شهید مدافعحرم #مهدی_موحدنیا
🌱بِسمِ رَبِّ اُمِّ زَینَب(سلاماللهعلیها)🌱
✋سلام به همسر عزیزم!
✋سلام به پدر و مادر عزیزم!
✋سلام به تمام شیعیان جهان!
✏️این برای بار دوم هست که دست به قلم میبرم و به اصطلاح وصیتنامه مینویسم و این دفعه خیلی امیدوارتر از همیشه! شاید یکشنبه برویم سوریه، بعد از تقریبا یکسال و نیم انتظار؛ البته خجالت میکشم بنویسم "انتظار"!
💞همسر عزیزم! ازت ممنون و متشکرم بخاطر همه چیز و همه مهربونیت، بخاطر موافقتت با رفتنم، بخاطر صبرت، بخاطر بغض میان گلویت و البته و صد البته هرچه دلبستگی بیشتر، دل کَندن سختتر، و اجر و قربت نزد عمه سادات بیشتر!
🕌فرصت عجیب و غریبی هست و باید مغتنم شمرد! بعد از تقریبا هزار و چهارصد سال، دوباره فرصت دفاع از بیبی پیدا شده و تقریبا شرایط به همان شکل سال۶۲ هجری، حرامیان یک طرف، پسران مادری یک طرف!
🛡و باز عده کمی فرصت دفاع پیدا کردهاند و بعضی در حسرت! و میدانم این حسرت چقدر کُشنده هست و البته رفیقان من همه لایق سرباز و مدافع حرم بیبی هستند ولی شرایط بدینگونه رقم خورده!
🇮🇱🔥و اِنشاءالله در آزادی قدس و به نابودیکشاندن اسرائیل همه سهیم باشیم!
🙏خدایا! رفیقان من همه لایق شهادتند! مبادا معاملهای غیر از این با آنها بکنی!
💕پدر و مادرم! از شما ممنونم بخاطر به دنیا آوردنم و بزرگکردنم و ممانعتنکردن از رفتنم!
😍چقدر حس شیرینی هست دفاع از حرم! در کل زندگیم آنقدر شوق نداشتهام.
💚یا حضرت زینب سلاماللهعلیها! به ساقی دشت کربلا بابالحوائج قسَمت میدهم ما را هم بپذیر!
✨گرچه ما بدیم تو ما را بدان مگیر
✨شاهــــانه ماجرای گناه گدا بگــــو
✍مهدی موحدنیا
🗓پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@salahshouran313
╰─┅🍃🦋🍃
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
روزی اصحاب کساء(یعنی پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ) به قبرستان بقیع آمدند و مشاهده کردند که میّتی به عذاب شدیدی مبتلا گشته است پیغمبر اکرم(ص) آن مرده را صدا زدند و فرمودند: ای بنده خدا به اذن خدا سر از قبر بیرون بیاور به برکت معجزه پیامبر اکرم(ص) قبر شکافته شد و جوانی از داخل قبر بیرون آمد که روی او سیاه بود و غل و زنجیر بدن او را می فشرد. پیامبر اکرم(ص) فرمود : وای بر تو مگر در دنیا چه کردی؟ آن جوان عرض کرد: یا رسول الله مادرم از دست من ناراحت است و به همین خاطر مرا اذیّت می کنند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مگر تو با مادرت چه کردی؟ عرض کرد : روزی داخل خانه شدم زن من از دست مادرم شکایت کرد و من غضبناک شدم.
در این هنگام مادرم در سر تنور نشسته بود و نان می پخت لذا جلو رفتم و مادرم را گرفته و به آتش انداختم. همسایه ها متوجه این قضیه شدند به نزد ما آمدند و مادرم پستان سوخته اش را به دست گرفته و سر به آسمان بلند کرد و گفت: الهی تو انتقام مرا از این پسر بگیر. ای رسول خدا بعد از این نفرین مادرم عمرم کوتاه شد به حدّی که سه روز بعد از نفرین من از دنیا رفتم و در خانه قبر این طور مرا عذاب می کنند الان از شما توقّع دارم در حق من دعا کنید.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مادر این جوان را حاضر کنید چون بدون رضایت مادرش دعا مستجاب نمی شود. اصحاب آن پیامبر مادر آن جوان را در قبرستان و در کنار قبر پسرش حاضر کردند پیامبر اکرم فرمود: از تقصیر و کوتاهی های پسرت درگذر چون او در عذاب به سر می برد. آن زن عرض کرد من او را نمی بخشم و از او در نمی گذرم. پس هر چه رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) و امام حسن(ع) شفاعت کردند او قبول نکرد تا این که نوبت به امام حسین(ع) رسید. امام حسین(ع) فرمودند: ای زن شفاعت جَدّ و پدرو مادر و برادر مرا در حق پسرت قبول نکردی شفاعت مرا قبول کن. آن زن نگاهی به آسمان کرد و سپس برگشت و با هر دو دست خود عبای امام حسین(ع) را گرفت و عرض کرد: از پسر خود گذشتم و او را بخشیدم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ای زن عجیب است که شفاعت من و دخترم و شوهرش و فرزندش را قبوب نکردی امّا شفاعت حسین(ع) را پذیرفتی؟
زن عرض کرد: یا رسول الله خواستم شفاعت حسین را هم نپذیرم ولی دیدم در های آسمان باز شده است و ملائکه آسمان در دست خودشان حربه های آتشین گرفته و می گویند شفاعت حسین(ع) را بپذیر وگرنه با این حربه های آتشین تو را می زنیم لذا من شفاعت آن حضرت را قبول کردم.
(منبع: تحفه الواعظین ج1 ص131- به نقل از منهج الصادقین از کتاب عاقبت گنه کاران ص140 )
᯽────❁────᯽
@salahshouran313
᯽────❁────᯽
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
حکمت 353نهج البلاغه.MP3
14.88M
حجتالاسلام والمسلمین علی صالح غفاری
موضوع شرح وتفسیر حکمت ۳۵۳نهج البلاغه
جلسه 629
https://eitaa.com/eslam20
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای استاد فرهمند
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🔸@salahshouran313
325.mp3
1.1M
صفحه ۳۲۵
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .⚘
@salahshouran313
💠💠💠💠💠💠💠💠
🌺یاران قرآنی ام🌺
✅به فضل الهی و با توسل به ساحت نورانی بانوی کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها
امروز نیز به محضر #حضرت_قرآن مشرف میشویم
قرائت صفحه ۳۲۵و ۳۲۶مصحف شریف
💠💠💠💠💠💠
326.mp3
1.24M
صفحه ۳۲۶
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .⚘
@salahshouran313