#کف_خیابون 64
اینقدر محکم خورد زمین که توی اون هوای گرگ و میش اول صبح، هر کس صدای زمین خوردنش شنید، برگشت و نگاش کرد...
خدا را شکر خیلی خلوت بود... هنوز داشت از درد به خودش میپیچید که مثل شکارچی که سایه خودش و تبرش روی روباه پیر جنگل افتاده، رفتم بالای سرش! تا اومد بلند بشه، میدونستم که ممکنه هر کاری بکنه... و حتی ممکنه مسلح باشه... به خاطر همین چیزا، با ته پاهام خوابوندم توی دماغ عملیش!
گیج شد و جیغ زد و به خودش پیچید... یکی از خادمان ما را دید و با سرعت به طرف ما اومد... فکر کرده بود دعوا یا خفت گیری هست! تا به من نزدیک شد، کارتم را نشونش دادم و گفتم لطفا دخالت نکنید! اون هم عقب ایستاد! بهش گفتم لطفا دو تا خادمه بگید بیان اینجا!
نشستم بالای سر الناز! گفتم: «نام الناز... 35 ساله... دارای پرونده فساد و اغفال... چهار روزه که قم هستی و با وجود اینکه شوهردار هستی، به اغفال مردم و طلبه های جوان مشغول بودی... به اسم خواهر و برادری باهاشون ارتباط میگرفتی... اینم که آخریش بود که محل سگ هم بهت نذاشت و الان هم که از چنگت پرید! از الان هر حرفی که بزنی، در دادگاه علیه خودت استفاده میشه! مخصوصا که اینبار جرمت سیاسی هست و سر و کارت با بچه های خودمونه!»
الناز که داشت در خون و ناله خودش غلط میخورد با کمال پررویی گفت: «باشه! تسلیم! اما بذار ببینم این طلبه ای که آخرین شکارم بود چیکار میکنه با اون دو سه تا لقمه!»
بدون هیچ تاملی و خیلی سریع گفتم: «داره میره... خیلی دور شده... اما باشه... پاشو... پاشو با هم بریم دنبالش!»
اون دو تا خانم خادمه، الناز را گرفتند و بلند کردند... دستبند بهشون دادم و زدند به دستش... فورا راه افتادیم... یه تیکه از راه هم دویدیم... به صحن آیینه رسیدیم... دیدیم خبری از اون طلبه نیست... الناز گفت اگه راست میگین بریم بیرون... شاید بیرون باشه... بریم طرف مدرسه گلپایگانی... کلاساش اونجاست... من فقط میخوام ببینم چیکار میکنه... میخوام روی تو و امثال تو را کم کنم که فکر میکنید آخوندا پیغمبرند! میخوام بهت بفهمونم که تا کسی خودش نخواد، از الناز گردن کلفت تر هم نمیتونه اذیتش کنه! میخوام پوزتو به خاک بمالم که فکر نکنی الان که منو گرفتی، خیلی دمت گرمه و شیر شکار کردی!
گفتم خفه شو! به اون خانمای خادمه گفتم بیاریدش بیرون حرم! حرم قداست داره! بیایید کنار اتاق نیروی انتظامی ... کنار پارک کنار حرم...
رفتیم بیرون... خیلی تو فکر حرفهای الناز بودم... دوس داشتم یه جوری خوار و خفتش بدم... اما چجوری نمیدونم!
یه لحظه رو کردم به طرف حضرت معصومه... خیلی آروم و توی دلم گفتم: «بی بی جان! حرف سنگینی زد این عفریته! یه جوری خوارش کن! اگر همین جا خوار شد، شده وگرنه خیلی بد میشه! میخوام خودت خوارش کنی! همین حالا! بقیش با من و حاجی! الان به دادمون برس بی بی جان!»
با همین حال و هوا از حرم اومدیم بیرون... رفتیم به طرف ماشین نیرو انتظامی که با ماشین اونا الناز را ببرم اداره قم و از اونجا هم ببرمش تهران واسه بازجویی!
فقط عنایت خودش بود... که یه لحظه چشمم خورد به اون طلبه... قشنگه که آدم ذات داشته باشه... پدر مادر دار باشه... مثل همون طلبه جوونی که عرق کرده بود وقتی الناز داشت پشت سرش میدوید و اذیتش میکرد... نمیدونم اون لحظه چطوری دل اون طلبه شکسته شده و توسل پیدا کرده بود که خدا انداخت توی دلم که دیگه الناز تمومه و باید کارش را یه سره کنیم...
چهارتامون فقط وایسادیم و نگاه میکردیم... الناز که داشت میسوخت اما بوی سوختن و جزغاله شدنش نمیومد... وقتی که دید اون طلبه، دو سه تا گربه دور خودش جمع کرده و داره اون لقمه ها را تیکه تیکه میکنه و میریزه جلوی گربه های اطراف حرم!!
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
" @salahshouran313 »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای استاد فرهمند
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🔸@salahshouran313
💠💠💠💠💠💠💠💠
🌺یاران قرآنی ام🌺
✅به فضل الهی و با توسل به ساحت نورانی بانوی کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها
امروز نیز به محضر #حضرت_قرآن مشرف میشویم
قرائت صفحه ۳۶۹و ۳۷۰مصحف شریف
💠💠💠💠💠💠
369.mp3
1.44M
صفحه ۳۶۹
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .⚘
@salahshouran313
370.mp3
1.25M
صفحه ۳۷۰
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .
@salahshouran313
🟠⚜🟠⚜🟠⚜
#نکات_تدبری_ص۳۶۹
🪴مردم عافیت طلبند و می خواهند طرفدار گروه پیروز باشند /۴۰
🪴قبل از انجام کار اجرت را مطالبه کنید /۴۱
🪴ساحران به پیروزی خود کاملا مطمئن بودند /۴۴
🪴ترفندهای دروغین از بین رفتنی است /۴۵
🪴ساحران که اهل فن بودند فهمیدند کا کار حضرت موسی سحر نیست /۴۶
🪴وقتی به حقیقت پی بردید از هیبت باطل نترسید /۴۸
🪴طاغوتها با خشونت کامل با مومنین ب خورد میکند /۴۹
🪴پای ایمان باید جان داد ، ساحران که مومن شدند به شهادت رسیدند /۴۹
🪴فرمان حرکت باید از جانب خدا صادر شود /۵۲
🪴طاغوتها همواره از سلاح تبلیغات علیه مومنین استفاده میکنند /۵۴و ۵۵
#انس_با_قرآن
@salahshouran313
🟠⚜🟠⚜🟠⚜
🟠⚜🟠⚜🟠⚜
#نکات_تدبری_ص۳۷۰
🪴امتها در بحرانها تنها به ولی خدا پناه می اوردند /۶۱
🪴اولیای خدا در بحرانها اعتماد به نفس و خونسردی خود را حفظ کرده و و منتظر فرا رسیدن فرمان الهی هستند /۶۲
🪴اولیای خدا بی اذن و اراده خدا کاری انجام نمیدهند /۶۳
🪴نهی از منکر را ابتدا از بیت خود آغاز کنیم /۷۰
🪴برای نهی از منکر ابتدا منکر را خوب و منطقی معرفی کنیم/۷۴
🪴سنت پیشینیان دلیل درستی کار نیست /۷۴
🪴همه عیب و ایراد ها از خود ماست و تمام خوبی ها و خیرات عالم از جانب خداست /۷۸تا ۸۱
#انس_با_قرآن
@salahshouran313
🟠⚜🟠⚜🟠⚜