💞 #فوت_فن_همسرداری 💞
🦋 اثر شیرین 😋زبان👅
🌹زبان #شیرین، سبب #جذب دل❤️ها و افزون شدن دوستان است. 😊
🚷همان گونه که زبان #تلخ سبب #فرار دلها و افزون شدن #دشمنان است.
🦋 همسر انسان نیز همانند زنبوری🐝 است که خواهان شهد شیرین گل 🌸است.
🌼 و برای رسیدن به این شهد شیرین، هر #بلایی را به جان میخرد.
🌸او خواهان شهد شیرین گل وجود #همسر خویش است 😍
🦋و آن شهد، #سخن_شیرین میباشد که کام را شیرین میکند 😋.
🌸و بالاترین بها را که همانا دل❤️ است، برای این شهد شیرین میپردازد و #تقدیم همسر می نماید.
📙 کتاب راز دلبری
🍒 #سبک_زندگی_اسلامی
🍑 #زندگی_شیرین_و_عاشقانه
💑 #اصلاح_روابط_زن_و_شوهر
🌹 #بسیار_زیبا_و_مهم
💞 ❤️❤️ 💞
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی_ودو
دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال #خط_خون مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند...
سعد میترسید #فرار کنم..
که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست...
دستم در دست سعد مانده..
و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، 💚مسیر زینبیه دمشق💚 نشان داده شده..
و #همین_اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست.
🔥سعد🔥 از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از 💚زینبیه دمشق💚میگفت...
و #نذری که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود..
تا نام مرا #زینب و نام برادرم را #ابوالفضل بگذارد؛
🕊ابوالفضل 🕊پای #نذرمادر ماند..
و من تمام این اعتقادات را #دشمن_آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
سالها بود خدا و دین و مذهب را به #بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود.
حتی روزی که به بهای 🔥وصال سعد🔥 ترکشان میکردم،..
در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم
دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که
_ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!"
و من #هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم #فدای عشقم کردم که به #همه_چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین #نام_زینب آتشم میزد...
و سعد بیخبر از خاطرم...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🍃
📖🍃