🍃خواستم از خونه برم بیرون
گفتم یه چڪ ڪنم ببینم همه چے سرجاشه!!
✨#نجابت: حاضر√
✨#حـیا: حاضر√
✨#پاڪدامنے: حاضر√
✨#غــرور: حاضر√
🤔#چـادر:⁉️
🤔#چـادر:⁉️
#چادرم 🖤🍃میگه:
اگر همگے حاضرند منم هستم
وگرنه دورِ من یڪیو خط بڪش
ڪه آبرو دارم!!
❤️چه ڪنم چــادر است دیگر!
بدون حیا جایے با من نمے آید..😌
🍒 #سبک_زندگی_اسلامی
✈️ #فرودگاه_خوشبختی
💞
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #هفتادوسه
با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد
_تا هر وقت بخواید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید!
بی هیچ حرفی از مصطفی گذشتم و وارد صحن شدم..
که گنبد و ستونهای حرم آغوشش را برای قلبم گشود..
و من پس از این همه سال #جدایی و بی وفایی از در و دیوار حرم #خجالت میکشیدم..
که قدم هایم روی زمین کشیده میشد و بی خبر از اطرافم ضجه میزدم...
از شرم روزی که اسم زینب را #پس_زدم،..
از شبی که #چادرم را از سرم کشیدم،..
از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم..
و حالا میدیدم حضرت زینب (س) دوباره آغوشش را برایم گشوده...
که دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار میزدم بلکه این زینب را ببخشد...
گرمای نوازشش را روی سرم حس، میکردم که دانه دانه گناهانم را گریه میکردم، او اشکهایم را #میخرید و من ضریحش را غرق بوسه میکردم و هر چه میبوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر میشد...
با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستونها زانو زده بودم،..
میدانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم..
که تمنا میکردم #گره این دلبستگی را از دلم بگشاید..
و نمیدانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود...
حساب زمان از دستم رفته بود،..
مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب(س) راحت نبود...
که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم...
گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُراز اشکم در صحن دنبال مصطفی میگشتم..
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
@salahshouran313
🍃
📖🍃
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#شهدا
#حجاب
#عفاف
من #چادر بر سر دارم و تو #چفیه بر شانه...
وچه حکایت غریبی است میان این #چفیه و #چادر...
از سپیدی #چفیه تو تا سیاهی #چادر من
جاده ای است به #سرخی_خون
جاده ای که #عفت مرا #وامدار غیرت تو می کند
#غیرتت اگر نبود #چادرم کجای این زمانه بود؟!
تو که #چفیه بر شانه می اندازی ، من #چادرم را محکم تر می گیرم ، نکند #چادرم شرمنده #چفیه_ات شود
نکند یادم برود که دست از #جانت کشیدی تا دست #نامحرمی به #چادر من نرسد
نکند یادم برود که #چشم بر آرزو هایت بستی تا #چشم آلوده به هوسی حتی خیال #جسارت به #دختران سرزمینت را هم نکند.
نه من یادم نمی رود ، یادم نمی رود که #سرخی_خونت را به #سیاهی_چادر من به امانت داده ای
اگر #چفیه تو #سجاده_آسمانیت شده پس #چادر من هم می تواند #بال_آسمانی من شود...
#چفیه_ات را بر شانه هایت بيانداز ، سربند یا #فاطمه_ات را بر سر ببند ، دل به جاده #آسمانیت بزن که دوباره می خواهند #چادر از سر #دختران_فاطمه بکشند ، دوباره می خواهند #میراث_مادرت را به #تاراج ببرند..
دل به جاده بزن که #سیاهی_چادر من در گروی #سپیدی_چفيه توست برادرم...
#چادر_مادر
#چفیه_شهدا
#حجاب
#عفاف
💐