🤢نون و خفاش🤮
✳️فرض کن صبح می خوای بری مدرسه،دانشگاه یا سر کار و مامان یا خانمت یه لقمه برای نهارت میذارن تو کیفت.وقتی بعد از کلی کار و درس لقمه رو در میاری میبینی به به.از بالاش سر خفاش پائین زده و از پایینش پاهای بلورینش.شکمش هم با سبزیجات معطر پر کردن و آماده گاز زدن.به.....به.😍
یه گاز میزنی به کله اش و استخون های تردش زیر دندونات قرچ قرچ میکنن و تو با یه لبخند ملیح تا پاشنه پاشو آروم آروم زیر دندونات خرد میکنی.
😖حالت بهم خورد؟نکنه میخوای بالا بیاری؟یا بیفتی دنبالم و برای این داستان سرایی بگیریم زیر بار مشت و لگد؟
✅اما خودت میدونی یه سریا هستن اون ور دنیا صبحونشون موش و قورباغه،نهارشون اختاپوس زنده،میان وعده شون سوسک سرخ شده و کرم های چاق و چله و شامشون گربه شکم پره.
اما من و تو تصور اینا هم برامون حال بهم زنه.میدونی چرا؟
🔵چون ما تربیت شده دانشگاه اهل بیتیم.دانشگاهی که اینقد رو دانشجو هاش حساسه و براش مهمن که برای نوع لقمه اونا هم برنامه داره.
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ َ
ای اهل ایمان! از انواع میوهها و خوردنیهای پاكیزهای كه رزق شما كردهایم، بخورید (۱۷۲)بقره
اینقد آداب و دستور داره،تا یه لقمه گوشت برسه به معده دانشجو هاشون.نه چون سخت گیرن،نه.
چون عاشقن.عاشقه ما.
امام مهربانی فرمود:
و الله انی لاحبکم
بخدا قسم من عاشق شمام.
حالا خداوکیلی،حضرت عباسی جا نداره از ته ته دل شکر کنیم برا این نعمت درجه یک؟
جا نداره بگیم
💖شکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد💖
پس با هم بگیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَآ أَنْ هَدَانَا اللَّهَُ
همه ستایشها ویژه خداست كه ما را به خانه اهل بیت هدایت كرد، و اگر خدا ما را هدایت نمیكرد هدایت نمیافتیم. (۴۳)اعراف
#خدا
#اهل_بیت
#امام_حسین
#قرآن
#خفاش
#کرونا
#چین
#رزق_حلال
#تفسیر
#طنز
#منبرک
#رضاداوری
🍁
خواستم تا به ابد فـاطمـه نامم باشد
گریههای حسن و زینبڪبری نگذاشت😭😭😭
🖤🖤🖤#وفات_حضرت_ام_البنين بر حضرت صاحب الزمان و شما عزیزان تسلیت باد.🖤🖤🖤
مداحی آنلاین - پسرام به فدای حسین - مطیعی.mp3
12.09M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴کلهم فدا لابی عبدالله
🌴پسرام به فدای حسین
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
🔴 خاطرهی دکتر ترکمن از #شهید_سلیمانی
💠 دکتر ترکمن میگوید: «سردار برای ملاقات نوههای تازه به دنیا آمدهشان به بیمارستان آمدند. نمیدانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند. روز به دنیا آمدن نوههای سردار سلیمانی پرستارها از دیدار سردار خوشحال بودند ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صمیمی #حاج_قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند. قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند. یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید»
🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
آخر ای قبلهۍ
صاحبنظران!
رخ بنمای
تا رخ از قبله
بگردانم و
سوۍ تو ڪنم...
#خواجوۍ_ڪرمانی
#امام_زمان_عج
⚘﷽⚘
حاج حسین یکتا:
بچهها اصرار بر امر حق داشته باشید. یه چیزی رو فهمیدید خوبه، ولش نکنید؛ سخته اولش، ولی بعدش مَلَکه میشه. میبینی این گناه سخته، ولی ترکش کن؛ یه ذره تحمل کن، بعد سهل میشه.
عشق
رازیست که
تنها به خدا باید گفتـــ ...
دلم یک...
دنیـا میخـواهد
شبیـه دنیای تو
که همـه چیــزش
بـوی خــــدا بدهـد...
#حاج_قاسم_سلیمانی
❤️🍃🌹
ارباب.بینظیرم
بسڪهگناهڪردم
حتۍنگاهمنميڪنۍ
علنیپیشِهمهمۍگویم
غلـطڪردمحسیـن
#هواۍحســین
بهترین ها،در راه#خدا
درمنطقه گیلان غرب که بود. لباس پلنگی بسیار زیبایی برای خودش تهیه کرد.وقتی برای اولین بار پوشید واز مقر بیرون آمد.سربازی از لباس او خوشش آمد. ابراهیم لباس را به او هدیه می دهد ولباس سرباز را از او می گیرد ومی پوشد! او همیشه بهترین ها و دوست داشتنی ها را در راه خدا می داد
#کتاب خدای خوب#ابراهیم
@komail31
🌼🍂بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ...
💞🍃قلب رئوف ابراهیم، بزرگترین نعمتی
بود کہ خدا بہ این بنده اش داده بود.
یک بار در دوران مجروحیت #ابراهیم،بہ
دیدنش رفتم یکی از علما هم آن جا بود.
ابراهیم از خاطرات جبهہ می گفت.
🍁یادم هست کہ گفت:در یکی از
عملیات ها در نیمہ شب بہ سمت
دشمن رفتم. از لابہ لاے بوتہ ها و
درخت ها حسابی بہ دشمن نزدیک شدم.
یک سربازعراقی روبرویم بود. یکباره در
مقابلش ظاهرشدم. کس دیگرے نبود.
دستم را مشت کردم و با خودم گفتم:
بایک مشت👊 او را می کشم.
🍁اما تا در مقابلش قرار گرفتم، یکباره
دلم برایش سوخت. #اسلحہ روے
دوشش بود و فکرنمی کرد این قدر
بہ او نزدیک شده باشم. چهره اش این قد
ر #مظلومانہ بودکہ دلم برایش سوخت.
🍁 او سربازے بود کہ بہ زور بہ جنگ ما
آورده بودند. بہ جاے زدن، او را در آغوش
گرفتم. بدنش مثل بید می لرزید.
دستش را گرفتم و با خود بہ عقب آوردم.
بعد او را تحویل یکی از رفقا دادم تا
بہ عقب منتقل شود و خودم براے
ادامہ عملیات جلو رفتم.
📚✨سلام بر ابراهیم (۲)، ص۲۳