فرازی از وصیتنامه
اول از خدا طلب بخشش میکنم و بعد از شما تقاضا میکنم به پدر و مادرها، فرزندان خودتان را به ازدواج برسانید تا از هر گونه فساد در جامعه ما جلوگیری شود و همچنین جوانان از نفس خود بپرهیزید که نابود کننده وجود و روح انسان است تا از هر گونه فساد اخلاقی جلوگیری گردد.
"شهید علیرضا رمزی"
#سالروز_شهادت
پیام رهبر در دوران ریاست جمهوری خود بمناسبت شهادت احمد آتشدست، وفادارترین یارش
بسم الله الرحمن الرحیم
در ایرانشهر در میان آن همه نوجوان و کودک فقط یک نفر دل و روحیه مبارزه را داشت و آن احمد آتشدست بود. امید من به همین یک نفر بود. او بچه ها رو جمع میکرد، مسجد را از حضور پرشور انها رونق میداد. کتاب از من می گرفت و تقسیم میکرد، سخنرانی می کرد. پدر او بعد از سیل به بیرجند رفت اما او دلش میخواست در ایرانشهر بماند و از من استفاده کند. او تنها نماینده نسل خود در آن شهر بود که شور مبارزه داشت. بعد ها هرگز رابطه اش با من قطع نشد، جوان و دانشجو شدنش را شنیدم ازینکه حزب اللهی مانده است خدا را شکر کردم دلم میسوخت که این تنها محصول یک شهر از دست رفته ببینیم و خدا رو شکر که هرگز از دست نرفت…
چند ماه پیش عقدش را خواندم امروز خبر عروجش را می شنوم….
ای خدای شهیدان بر دل پدر او و مادر او و پدر و مادر همه شهیدان رحمت آور. این عزیزان را با شهدای بزرگ اسلام محشور فرما.
خاک پای همه ی شهدا و آرزومند مقام آنها
شهید احمد آتشدست در فرازی از وصیت نامه اش چنین می گوید:
سلام مرا به آقای خامنهای برسانید و به برادر خامنهای بگوئید که احمد خلاف انتظار شما گامی برنداشت و همواره از راهنمائیهای شما ممنون بود.
تذکرم راجع انتخابات آینده مجلس است همان گونه که امام فرمودند سعی و تلاشتان در این راه مصرف شود که فرد اصلح و لایق را انتخاب کنید بر طبق احکام و قوانین اسلام انتخاب کنید نه بر طبق رابطه و ضابطه را حاکم بر انتخابات کنیم که اگر فردی صالح را انتخاب کردید خون شهیدان و فرامین امام و فقیه عالی قدر را عمل کردهاید و اگر در غیر اینصورت باشد حتم بدانید که خیانت کرده اید، سومین تذکرم اطاعت از خداوند است «اطیعواللهواطیعواالرسول والامرمنکم.» كه در دنبال آیه دارد که متفرق و جدا نشوید که اگر متفرق شدید شکست خواهید خورد. وحدت کلمه ترس از خدا، اطاعت از ولایت فقیه و تقوا را نصب العین خود قرار دهید و در این راه کوشش کنید.
"شهید حسین گلی"
#انتخابات
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم»
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش...
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می اومد،
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
"شهید عبدالحسین برونسی"