هدایت شده از خاطرات شیرین
سال۸۴دانشگاه کازرون مشغول به تحصیل بودم وضع مالی خوبی نداشتم کرایه تاکسی ازدانشگاه تا خوابگاه ۲۰۰تک تومنی بودمن فقط۲۰۰تومان پول داشتم اگرازسرویس دانشگاه جامیموندم بایدباتاکسی میرفتم که پول هم نداشتم ازقضا از سرویس جاموندم تومحوطه سرگردان وناراحت قدم میزدم که یکی ازدوستانم باعجله اومد گفت چرا اینجایی بدو سالن آمفی تئاتر دانشگاه دارند صدات می زنند باعجله رفتم گفتم جریان چیه گفتند مسابقات قرآن نفر دوم شدی یه پاکت بهم دادند ۳۰ هزارتومان پول نقد محتوی پاکت بود ازخوشحالی تاکسی دربست گرفتم تاخوابگاه شام خوابگاه هم گرفتم.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin