eitaa logo
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
718 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
7.5هزار ویدیو
38 فایل
•﷽• #اَلسَّـلام‌ُعَلَیْک‌َیاحُجّة‌ّالله‌ٍفےاًࢪضْہ‌ 🌱اٍمٰـامـ عݪے(؏َ)میفـࢪماید: ھَمـواࢪه دࢪ انتظـاࢪ ظھُـوࢪ صاحب الزمان(؏) باشیدو یَأس وناامید؎ از ࢪحمت خدا بخود ࢪاه ندھید. ﴿بحٰاࢪ، ج ١٥، ص۱۲۳﴾ 🗨جھت تبادل ↯ @Fadayiemamzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت تمام❗️امام حسین حتی در روز عاشورا هم نگران حجاب بود........ 🏴زمانی که امام به گودی قتلگاه می افتند وبانوان حرم سوی ایشان می‌آیند امام تذکر می‌دهند مراقب باشید که گردن هایتان را خراش ندهید «منبع: دانشنامه امام حسین (ع)، ج6، ص 57» 🏴عصر عاشورا امام خطاب به زنان حرم می‌فرماید، موقع حمله دشمن چادرها را محکم به کمر گره بزنید که موقع فرار چادر از سرتان شل نشود «منبع:مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۵۸» ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی امام راحل(ره) رو گوش بدید. یا حالتون خوب میشه یا دست کم متوجه میشیم کجای کار می‌لنگه... ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
💠💠💠 💠💠 💠 رمان #خندید_و_رفت #قسمت_سوم هوا کم کم سرد می شد. غروب سردی بود. رنگ زرد و سرخ زیبای خورشی
💠💠💠 💠💠 💠 رمان به دنبال مادر دویدم و گفتم: مامان، عمو این کنسروها را از کجا آورد؟ گونه هایش سرخ شد سرش را پایین انداخت. دستانش را در دست گرفتم. دستان مهربانش سردِ سرد بود. آهسته گفتم: مادر... انگار حواسش به جای دیگری بود. دوباره صدایش کردم. وقتی به صورتش نگاه کردم قطره های اشک از چشمانش جاری بود. با صدای لرزانی گفت: عمو، در جبهه وعده غذایی خود را نخورده و این کنسروها را برای ما آورده است. دیگر هیچ نگفتم. حیف بود اگر آقامعلی نعیمی به شهادت نمی رسید. ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
💠💠💠 💠💠 💠 رمان #خندید_و_رفت #قسمت_چهارم به دنبال مادر دویدم و گفتم: مامان، عمو این کنسروها را از کج
💠💠💠 💠💠 💠 رمان به ساعت نگاه کردم، ۹:۳۰ بود. گفتم: ننه آقا جان نمی آید شام بخوریم ؟ گفت: اگر گرسنه ای شام را بیاورم. گفتم: نه، می خواهم با شما بخورم. مشغول تماشای تلوزیون بودم که صدای باز شدن در بلند شد. از پشت پنجره نگاه کردم. گفتم: ننه شام را بیار آقاجان آمد. آقاجان که وارد شد، سلام دادم. سلام کرد و نشست. سیگاری گوشه ی لبش بود. ننه گفت: مرد کجا بودی دیر کردی ؟ آقام گفت: بسیج بودم. داشتیم کمک های مردمی را بسته بندی میکردیم فردا قرار است ماشین بیاید و هدایا را ببرد. ننه داشت سفره را پهن می کرد اما زیر چشمی نگاهش به آقاجان بود .آخرش هم طاقت نیاورد و پرسید: مرد چه شده؟ چرا ناراحتی؟ آقاجان گفت: چیری نشده. ننه گفت: پس چرا قنبرک زدی؟ آقا گفت: زن شام را بیار، این قدر سؤال نکن. ننه با ناراحتی گفت: مرد، جان به لبم کردی حرف بزن، واسه داداشم اتفاقی افتاده ؟ آقام گفت: نه داداشت صحیح و سالمه. بچه هایی که امروز از جبهه آمده بودند گفتند داداشت را دیده اند. ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ... ✨سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت یافتگان به مدد آن ، راه را از بیراهه می شناسند و مومنان به یمن آن نجات می‌یابند... ‌گاهى گریه‌ام می‌گیرد، از اینکه مردم شهر چقدر راحت بدون تو می‌خندند... و گاهى می‌خندم به گریه‌هایى که آنان به پاى غیر تو می‌کنند... 🌷سلام اى دلیل محکم خنده‌ها و گریه‌هایمان! ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ میلیون نفر در سفر اربعین شرکت کردن، شیعه تونست مدیریت کنه ۷۰ هزار نفر توی آمریکای ابرقدرت تو فستیوال Burning man شرکت کردن و همگی تو گِل گیر کردن و گشنه و تشنه و داغون دارن فرار میکنن به سمت خونه‌هاشون دقت کنید، ۲۲میلیون نفر اینور ۷۰هزار نفر اونور، اینور تونست، اونور نتونست *علی بیطرفان ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
⭕️ پروفسور هانری کوربن فرانسوی: همه ادیان با مرگ پیامبران خود، مُردند. 🔺 یهود با مرگ موسی 🔺 مسیحیت با مرگ عیسی 🔺 سُنی‌ها با مرگ محمد (ص) مردند. 🔺 فقط شیعیان از مرگ امتناع کردند. 🔺 آنها نامزد مرگ نیستند، چون حسین را در ابتدا و مهدی را در انتهای راه دارند. 🔺 امام حسین از عمق تاریخ آنها را هُل می‌دهد و امام مهدی آنها را به آینده دعوت می‌کند.» 🔺«چنین جامعه‌ای نمی‌تواند بمیرد، چون رهبری و آرمان‌های آن زنده و در حال تجدید شدن است.» ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
🌹 شهید علی اکبر دهقان🌹 🥀 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت ✍ در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
۲۲ میلیون نفر در سفر اربعین شرکت کردن، شیعه تونست مدیریت کنه ۷۰ هزار نفر توی آمریکای ابرقدرت تو فست
👌 🌸 سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی، هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خدا چه میخورد؟ سوال دوم: خدا چه میپوشد؟ سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ 🌸 وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. غلامی دانا و زیرک داشت. وزیر به غلام گفت سلطان ۳ سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه :خدا چه میخورد؟ چه میپوشد؟ چه کار میکند؟ غلام گفت: هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...! 🌸 اما خدا چه میخورد؟ خداوند غم بنده هایش را میخورد. اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. 🌸 فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیر گفت این غلام من انسان فهمیده ایست. جوابها را او داد. گفت پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. 🌸 بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند. عاقبت بخیرباشید ‌➖➖➖➖➖➖➖ 👇👇 ◼️@salamalaaleyasiin