🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_دویست_و_هفتاد_و_ششم مثل یک جنازه روی ت
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_دویست_و_هفتاد_و_هفتم
او چطور میتوانست اشتباه کرده باشد که با زبان کودکانهاش پیکر غرق به خون مجید را برایم توصیف کرد و از هول همین خبر بود که من گرانبهاترین دارایی زندگیام را به پای مصیبت مجید فدا کردم و حوریه را با دستان خودم از دست دادم که باز از داغ دختر نازنین و همسر عزیزم،
طاقتم طاق شد که با هر دو دستم ملحفه تخت
را چنگ میزدم و گاهی به یاد حوریه و گاهی به نام مجید، ضجه میزدم.
لیلا خانم همچنانکه به صورتم دست میکشید، باز اصرار کرد:
الهه خانم! قربونت بشم! آروم باش! شماره شوهرت رو بده ما زودتر باهاش تماس بگیریم!
نمیتوانستم تمرکز کنم و شماره مجید را به خاطر بیاورم که صورت کوچک و زیبای حوریه لحظهاي از مقابل چشمانم کنار نمیرفت و لبخند آخر مجید هر لحظه در برابر نگاهم جان میگرفت.
بالاخره شماره مجید را رقم به رقم به خاطر آورده و با صدای ضعیفم تکرار کردم که آن هم نتیجهای نداد و لیلا خانم با ناامیدی جواب داد:
گوشیاش خاموشه.
از تصور اینکه مجید دیگر پاسخ تلفنهایش را نخواهد داد
ُ و من دیگر صدای مهربانش را نمیشنوم، قلبم گر گرفت و کاسه صبرم سرریز شد
که از آتش دوریاش شعله کشیدم:
تو رو خدا مجید رو پیدا کنید! لیلا خانم، جون
بچهات، مجید رو پیدا کن!
میدانستم چاقو خورده، زخمی شده، زمین خورده، ولی فقط به خبر زنده بودنش راضی بودم که میان گریه التماس میکردم:
شاید بردنش بیمارستان، تو رو خدا ببینید کجاس! تو رو خدا پیداش کنید! فقط به من
ُ بگید زنده اس، فقط یه لحظه صداش رو بشنوم...
گلویم از هجوم گریه پر شده و صدایم به سختی بالا میآمد و همچنان میان دریای اشک دست و پا میزدم:
خدایا! فقط مجید زنده باشه! فقط یه بار دیگه ببینمش!
لیلا خانم شانههایم را گرفته و مدام دلداریم میداد و کار من از دلداری گذشته بود که در یک لحظه همسر و دخترم را با هم از دست داده و در این گوشه بیمارستان تمام وجودم از درد
ُ فریاد میکشید.
از اینهمه بیقراریام، چشمان لیلا خانم و پرستار هم از اشک پرشده و خانمی که مرا به بیمارستان رسانده بود، با دل نگرانی پیشنهاد داد:
شماره یکی از اقوامت رو بده باهاشون تماس بگیریم، خبر بدیم.
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤