eitaa logo
سلامت کل نگر
2.6هزار دنبال‌کننده
448 عکس
505 ویدیو
11 فایل
تعامل اطلاعات علمي بااحترام وخیرخواهی
مشاهده در ایتا
دانلود
سگی را مجنون بوسه و نوازش می داد و همچو عاشقی به گردش می چرخید و مهر می ورزید و خدمت می کرد و بر او شیرینی می خوراند. بوالفضولی با تمسخر بر او خرده گرفت که: ای دیوانه بی تجربه این چه کاری است با این حیوان کثیف می کنی؟ این سگ چنین است و چنان، این چه نیرنگی است که به آن مشغولی؟ همچو مجنون کاو سگی را می‌نواخت بوسه‌اش می‌داد و پیشش می‌گداخت گِردِ او می‌گشت خاضع در طواف هم جُلابِ شکّرش می‌داد صاف بوالفضولی گفت: ای مجنونِ خام! این چه شَید است این که می‌آری مدام؟ پوزِ سگ دایم پلیدی می‌خورَد مقعدِ خود را به لب می‌اُستُرَد عیب های سگ بسی او بر شمرد عیب دان از غیب دان بویی نبُرد گفت مجنون: تو همه نقشی و تن اندر آ و بنگرش از چشمِ من کاین طلسمِ بستهٔ مولی ست این پاسبانِ کوچهٔ لیلی ست این همّتش بین و دل و جان و شناخت کاو کجا بگزید و مسکن‌گاه ساخت او سگِ فرّخ رخِ کهفِ من است بلکه او هم درد و هم لَهفِ من است آن سگی که باشد اندر کوی او من به شیران کی دهم یک موی او؟! حکیم ومشاورشما مجنون در جواب آن به ظاهر دانشمند اهل تقوا گفت تو با چشم ظاهر و از روی ظواهر قضاوت می کنی و از رمز و راز این کار بی خبری، بیا و از چشم من به این سگ نگاه کن! او پاسبان کوی لیلی است و مورد نظر صاحب خانه و معشوق من است. حال معرفت و همت این سگ را ببین که کجا منزل و مسکن گزیده است.  او همچو من عاشق این کوی و هم درد من است. من مویی از سگ کوی مولی را به شیران دغای دنیا ندهم و مدام بر در این خانه نشینم و خدمت بر سگ درگاه آنان را با خدمت بر هیچ جای دیگری عوض نکنم که شیران مر سگان این آستان را غلامند. ای که شیران مر سگانش را غلام گفت: امکان نیست، خامش، والسلام