اخرالزمان هی تعداد خوبا کم میشه...
هی سال به سال گلچین میکنن...
حواسمون باشه تو این غربالگری مارو نگه دارنا...
یه وقت دیدی گفتن خب فلانی و فلانی و... رو خط بزنید
درسته گیر و گور زیاد داریم ولی به خودش قسم ما دوسش داریم...
هی سال به سال فتنه ها زیاد میشه
رفقا فتنه که میگم فکر نکنید همش سیاسی باشه ها
فتنه یعنی آزمایش، امتحان...
یعنی امروز من، تو چه موقعیت قرار گرفتم،
کاری که نباید رو انجام دادم یا نه؟!
فتنه یعنی همین امتحان های ریز و درشت زندگی روزمره مون...
چقد تونستم سربلند باشم؟ چقدر خدا بهم لبخند زده؟!
چقدر امام زمان عج هی نگام کرده و قربون صدقه ام رفته...
بابا امام زمان عج انقدر ما رو دوست داره ... اخر شبا میشینه برا گناه های تک تک مون گریه میکنه...!!
یه روز بی گناه داشته باشی، یا حداقل تلاشت این بوده باشه،
قربون صدقه ات نمیره؟!
اخرالزمان عین تنوره اتیشه
یجوریه که باید مدام از گناه فرار کنی...
اصلا انگار همه دست به دست هم میدن که تو گناه کنی
واسه همینه روایت میگه نگه داشتن ایمان مثل نگه داشتن اتیشِ گداخته کفِ دسته
چشماتونو ببندید،تصور کنید یه ذغال گداخته کف دستتونه
داغیشو حس میکنید؟!
چقدر تقلا میکنی که نگهش داری؟
خیلی سخته نه؟
میخوای گناه نکنی، باید همین قدر تقلا کنی،نه کمتر،
باید تقلا کنی، درد بکشی، بسوزی، ناراحتی بقیه رو تحمل کنی، غر زدنا و حرفای بیخودو تحمل کنی...
ولی #گناه_نکنی
یعنی جوری بشه که خدا برات ملاک باشه، نه دل مردم
هرچی به پُستت خورد اول بدش دست خدا
ببین دوست داره یا نه؟!
خدا دوس نداشت، بندازش دور!
حالا هرکی میخواد باشه
ببین میگم هرکی...
خدا فلانی این کارو ازم خواسته تو نخوای میخوام دنیاش نباشه ها،
تو نخوای من قدم از قدم برنمیدارما
خدایا دلم فلان بهونه رو گرفته،ولی تو نخوای خاکش میکنم
رفقا همه مشکل ما اینه که دنبال رضایت مردم هستیم
اگه نصف تلاشی که واسه رضایت این و اون داشتیم برا خدا بود الان حالمون خیلی بهتر بود
بیاین از حالا هر کاری خواستیم انجام بدیم
اول بدیمش دست خدا،
یه چک کنه، اگه اوکی داد انجام بدیم
کاری که امضای خدا پاش نباشه بدرد لای جرز دیوارم نمیخوره
بچه تا راه رفتنو یاد بگیره صدبار میخوره زمین زخم و زیلی میشه، ولی اخرش یاد میگیره
نَفس ما هم همینه اولش تاتی تاتی ..
بعد کم کم راه میوفته
به نفسمون هر روز تمرین بدیم...
وقتی میگی خدایا سپردم به تو...
پس اون صدایی که ته دلت میگه:
نکنه فلان اتفاق بیفته... چی میگه..؟!
اینکه بتونی جلوی این صدا رو بگیری خودش یه پا جهاده ها...
وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِی
صاد/۷۲
به احترامِ روحِ خدا که در درونت وجود داره گناه نکن...
🌸شهیدی که بعد از تفحص جنازه اش سالم بود و از پهلویش خون تازه می ریخت...🌸
#شهیدمحمد_اسلامی_نسب
عملیات کربلای 4 به اتمام رسیده بود...
اطلاع یافتیم که دشمن تعدادی از شهدا را در زیر خاک های گرم و سوزان شلمچه دفن کرده است...
جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص از جسد این عزیزان در منطقه نگه داشتیم...
مدتی را به جستجو پرداختند، اما اثری نیافتند...
نا امیدانه دست از تلاش برداشتند و آستین به عرق خیس کردند...
در راه رفتن به اردوگاه بودند که ناگهان فریاد یکی از آنها به هوا خواست و مفهوم کلام عربی اش این بود که من جای دفن شهدا را به خاطر آوردم، برویم تا نشانتان بدهم...
برادران را به پای تپه ای برد که پرچم عراق بر روی آن نقاشی شده بود ...
زمین را حفر کردند و اجساد را بیرون آوردند...
از قبل به مسئول تعاون لشکر تأکید کرده بودیم که اگر جسد شهید اسلامی نسب پیدا شد به ما اطلاع بدهد...
همین طور هم شد...
سریعاً خودمان را به معراج شهدا رساندیم، حیرت و شگفتی غیر قابل وصفی بر چهره هایمان گل انداخت وقتی آن پیکر مجروح را تازه و معطر دیدم...
خدایا! خیلی عجیب بود...
جنازه بعثی ها که یکی دو روز از آن می گذشت بوی تعفنش بلند می شد اما شهید ما هنوز بعد از سه ماه پیکرش سالم بود...
بعد از سه ماه و هشت روز که شهید اسلامی نسب را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و خون تازه بیرون می آمد...
به اين شهيد به دليل آنكه علاقه بسيار زياد به معنای واقعی به حضرت زهرا(س) داشت دوستانش بهش ميگفتند سردار زهرايی...
#شهیدانه
یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.
وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر.
#باران_تندی هم می آمد. من رفتم دم #چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو
#آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»
صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت« برو #آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..
توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد
#شهید_مهدی_باکری
رفیق...
تویی که هدفت بندگیه، چیکار میکنی برا #خدا...!
میگذری از نفست..!؟
پا میزاری رو نفست..!؟
لهش میکنی..!؟
#شهیدانه
دستم نمیرسد به بلندای آسمان شهادت
اما دست به دامان شما میشم تا شاید مرا ضمانت کنید
آدم همچین که گناه میکنه،خطا میکنه، تو خودش بدی میبینه... این مکانیزمی داره در وجود انسان که خودبه خود آدم رو مایوس میکنه...
عجیبه آدم گناه میکنه تازه بیشتر به رحمت خدا نیاز داره، بیشتر باید التماس کنه، بیشتر باید تمنا کنه رحمت خدا رو...
برعکس!!
بیشتر سکوت میکنه، بیشتر دیگه باورش نمیاد رحمت خدا، بیشتر دیگه زبونش نمی چرخه تمنا کنه رحمت خدا رو...
به همین دلیل بیش از ۸۰ مرتبه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
بابا من غفور رحیمم، من بخشنده مهربانم!!
کسی گناه کرد باید آدم التماسش بکنه آقا تورو خدا ، خواهش می کنم عذر خواهی کن باور کن خدا میبخشه...
کانال کمیل
آدم همچین که گناه میکنه،خطا میکنه، تو خودش بدی میبینه... این مکانیزمی داره در وجود انسان که خودبه خو
ابلیس ...
تا انسان گناه میکنه کاری که میکنه اینه که انسان را مایوس میکنه
میگه: تو الان میخوای بری عذرخواهی کنی؟!
که چی مثلا؟!
همین الان گناه کردی!!
دیگه کسی تو رو تحویل میگیره ؟!
الان تو به کجا میخوای برسی دیگه؟!
الان دیگه به جایی میتونی برسی؟!
بابا ابلیس نامرد بزار بریم حالا یه غلطی کردیم میخوایم عذرخواهی کنیم...
ابلیس میگه: من که چشمم آب نمیخوره...
کانال کمیل
ابلیس ... تا انسان گناه میکنه کاری که میکنه اینه که انسان را مایوس میکنه میگه: تو الان میخوای بری
بابا اینکه ترسوندن نیست یاسه!!
ترسوندن اینه: زود استغفار کن میبخشه الان و اِلا با این کارت نابودی ها، این ترسوندنه
ترسوندن یعنی آدم رو از وضع بد بترسونه هول بده تو کار خوب
ترسوندن این نیست که بگه بابا دیگه نابودی تو...
دیروز سَرِ هرچی ناراحت بودی مهم نیست،
مهم اینه که الان امروزه و دیروز تموم شده!
کی یادشه سه سال پیش روز دوشنبه این موقع سر چی ناراحت بوده؟!
خوب و بدشو کار ندارم، فقط میخوام بگم #میگذره...