#خط_عاشقی
@salambarebrahimm
💠عضو نیروهای اطلاعات عملیات لشکر ۲۵وکربلا بود؛ از آن بسیجیان فعالو ولایی که خودشان را وقف جهاد در راه خدا کرده بودند؛ از آن عاشقان سینه چاک قمر بنی هاشم(ع)
💠عباس متولد شهر ولایتمدار بابل در مازندران بود.
سردار شهید محمدحسن طوسی جانشین لشکر کربلا می گفت:
🌸برادر مجازی در عملیات والفجر ۸ پس از فعالیت ها و رشادت های بسیار مجروح شد.
عباس را برده بودند به یکی از بیمارستان های شیراز، اما کسی از او خبر نداشت.
🌸در اثر جراحات، حافظه اش را از دست داده بود.
کسی را نمی شناخت. حتی اسمش را فراموش کرده بود.
پرستاران یکی یکی اسم ها را می گفتند، بلکه عکس العمل نشان بدهد.
🌸به اسم ابوالفضل که رسیدند شروع کرده بود به سینه زدن.
خیال کردند نامش ابوالفضل است.
🌺من هم رفته بودم به یکی از بیمارستان های شیراز.
گفتند:
"اینجا مجروحی بستری است که حافظه اش را از دست داده. فقط می دانیم اسمش ابوالفضل است."
🌸رفتم دیدنش. تا دیدم او را شناختم. عباس بود. عباس مجازی.
به پرستارها گفتم:
" این مجروح دوست ماست. اسمش عباس است نه ابوالفضل."
🌸گفتند: " ماهر اسمی که آوردیم عکس العمل نشان نداد. اما وقتی گفتیم ابوالفضل شروع کرد به سینه زدن.
فکر کردیم اسمش ابوالفضل است ."
🌺عباس میان دار هیئت بود. عاشق واقعی حضرت عباس(ع) .
توی سینه زنی آن قدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت تا از حال می رفت.
🌸 آن قدر با نام ابوالفضل سینه زده بود که این کار شده بود ملکه ی ذهنش.
همه چیز را فراموش کرده بود، الّا سینه زدن با شنیدن نام ابوالفضل...
🌸سر انجام این سردار شجاع لشکر کربلا در روز ۱۷ اسفند سال ۱۳۶۵به یاران عاشورایی خود پیوست و در گلزار شهدای امیر کلای بابل در کنار دوستان خود آرام گرفت.
@salambarebrahimm
#خط_عاشقی🌷
مقدمات ظهور
@salambarebrahimm
همیشه می گفت:" کاری که ما میکنیم بسیار حساس است و اهمیت دارد و اصلا صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند." اعتقاد داشت این موشکهادر واقع اختراع شیعه است و می گفت:' می خواهیم روی این موشکها بزنم" ساخت شیعه". و به اذن خدا و کمک اهل بیت کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت دارد."
در جواب بچه ها که از او می پرسیدند:" چرا بابای همه را تلویزیون نشان می دهد، اما شما را نشان نمی دهد ؟" هیچ وقت نمی گفت که همه ی این کارها کار ماست، تنها چیزی که این اواخر میگفت ، این بود که ما کاری داریم می کنیم که امیدواریم به واسطه ی آن مقدمات ظهور فراهم شود.وقتی حضرت بقیه الله تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند.اگر شما صبور باشید در اجر این کار شریک خواهید بود.و ما از این حرفها انرژی زیادی می گرفتیم.
بعد از شهادت ایشان، آقا که به منزل ما تشریف آوردو سه ربع ، یک ساعت از شخصیت حاج حسن حرف زدند، فرمودند:" حاج حسن در کار خودشان آنقدر سریع و تند پیش می رفت که بعضی مواقع من او را نگه می داشتم و مانع میشدم که جلوتر نروید."
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
#خط_عاشقی🌷
@salambarebrahimm
🌹 شهید حسین کوکبی
💠 تیر خورد . دعای محبوبش را شروع کرد . « الهی عظم البلا ...» درد می کشید . صدای نحیفش را از لا به لای نفس های به شماره افتاده اش می شنیدم . « یا محمد یا علی یا علی یا محمد » گوشم را تیز کردم . ادامه نداد دیگر . سیمش که حسابی وصل بود ؛ نمی دانم چرا صدا قطع شد .😔
▶️ راوی: حاج سعید حدادیان
📚 منبع : سفر عشق ٬ ابوالفضل دربانیان
یا صاحب الزمان (عج)
#خط_عاشقی🌷
@salambarebrahimm
🌹 شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری
💠 هر شب حوالی ساعت ۱۲ با صدای خش خش ساک ورزشی اش که روی زمین کشیده می شد متوجه آمدنش می شدم.
نا نداشت از خستگی من که حق می دادم بهش.
هر کسی باشد از اول صبح برود دانشگاه پی درس و بحث ، هشت غروب برسد خانه و تمام ماندنش به قدر عوض کردن لباس و برداشتن ساک باشگاهش باشد و باز با عجله برود و تا نیمه شب هم تمرین کند ، معلوم است دیگر رمقی نمی ماند برایش.
دوره ی آموزشی دو ساله و تمرینات سخت ورزشی را با شوق و لذت گذراند.
چون اعتقادش بود
" سرباز آقا باید سالم باشه و بدنی قوی داشته باشه . وقتی آقا ظهور کنه برای سپاهش بهترین ها رو انتخاب می کنه. "
◀️ راوی : مادر شهید
📚 ابو وصال
#خط_عاشقی🌷
@salambarebrahimm
🌹 شهید ابراهیم امیر عباسی
💠 بچه مان را ندید ؛ یعنی نبود که ببیند . اما همیشه به من می گفت : « به دنیا که اومد اول کلمه «آقا» رو یادش بده . ساده ست ، اما عمیق و عظیم . » نیتش و منظورش از آقا ، برای من مثل روز روشن بود ؛ آقا امام زمان (عج) را می گفت .
◀️ راوی : همسر شهید
#خط_عاشقی🌷
@salambarebrahimm
🌹 شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری
💠 هر شب حوالی ساعت ۱۲ با صدای خش خش ساک ورزشی اش که روی زمین کشیده می شد متوجه آمدنش می شدم.
نا نداشت از خستگی من که حق می دادم بهش.
هر کسی باشد از اول صبح برود دانشگاه پی درس و بحث ، هشت غروب برسد خانه و تمام ماندنش به قدر عوض کردن لباس و برداشتن ساک باشگاهش باشد و باز با عجله برود و تا نیمه شب هم تمرین کند ، معلوم است دیگر رمقی نمی ماند برایش.
دوره ی آموزشی دو ساله و تمرینات سخت ورزشی را با شوق و لذت گذراند.
چون اعتقادش بود
" سرباز آقا باید سالم باشه و بدنی قوی داشته باشه . وقتی آقا ظهور کنه برای سپاهش بهترین ها رو انتخاب می کنه. "
◀️ راوی : مادر شهید
#خط_عاشقی
@salambarebrahimm
🌹 شهید کیومرث (حسین) نوروزی 🌹
🌺 یازده سال بیشتر نداشت. توی مراسم های مرحوم کافی شنیده بود که
"خدایا ما صاحب داریم. صاحب مان را برسان. "
🌸 آمد گفت : " دایی صاحب ما کیه؟ "
گفتم: " امام زمان (عج). "
🌸 همان جا دست های ظریف و معصومش را گرفت رو به آسمان و گفت:
" خدایا فرجش رو نزدیک کن."
✅راوی: محمد اصفهانیان
📚منبع: می خواهم حنظله شوم
🌺 یا صاحب الزمان عج🌺
#خط_عاشقی
🌹 شهید مدافع حرم سعید سامانلو🌹
@salambarebrahimm
🌺 پنج شنبه صبح رسید خانه. توی جیب لباسش برگه ای دیدم که درخواست مرخصی کرده بود اما؛ برای چهارشنبه صبح.
دلگیر شدم که چرا از دیروز توی مرخصی بوده ولی امروز آمده خانه. طفره رفت. بعدهم گفت:
" من که نوشتم شخصیه خانومم. ربطی هم به خانواده یا آدم خاصی نداره. "
گفتم :
"زن و شوهر مسئله ی شخصی ندارن. باید بگی ."
دلش سوخت انگار. آرام گفت:
🌸"جمکران بودم. دو شب بود نماز صبح وقتی بیدار می شدم که نزدیک قضا شدن بود.
باید زود حلش می کردم این مشکل رو . اگه خدایی نکرده اهمیت نمی دادم، از اون به بعد ممکن بود نمازام قضا بشه.
از دیروز دارم توی جمکران و پیش آقا استغفار می کنم که خدایا چه کردم که با من این طوری می کنی؟
به صاحب الزمان گفتم از این جا نمی رم تا برام دعا کنی .
شب رو یه گوشه از مسجد خوابیدم. خود به خود چند دقیقه به اذان صبح بیدار شدم. نمازم رو خوندم و خدارو شکر کردم. " 🌸
✅ راوی :همسر شهید
#خط_عاشقی
🌹شهید محمد رضا تورجی زاده🌹
💠فرمانده ی گردان یا زهرا(ع)_ لشکر ۱۴ امام حسین💠
تولد:اصفهان/۱۳۴۳
شهادت:عملیات کربلای ۱۰_ بانه_۱۳۶۶
مزار: گلستان شهدای اصفهان
داشت سوار تویوتا می شد که جلو رفتم.برادر تورجی میخوام بیام گردان یا زهرا.گفت: " شرمنده جا نداریم."
دلخور شدم"میخوام بیام گردان مادرم، برای چی جا ندارین؟" پرسید: "سیدی؟" سرم را که تکان دادم، فوری پیاده شد، برگه ام را گرفت و برد پرسنلی.اسمم را نوشت توی لیست گردان.بعدها فهمیدم برای سادات احترام زیادی قائل است.
این جریان گذشت.یکروز رفتم مرخصی بگیرم.موافقت نکرد.با ناراحتی از چادر زدم بیرون.گفتم : شکایتت رو به مادرم میکنم.پای برهنه افتاد دنبالم.اشک توی چشمهاش جمع شده بود.برگه ی سفید امضای مرخصی را گذاشت توی دستم و گفت: " هر چند روز میخوای بنویس؛ ولی حرفت رو پس بگیر.
@salambarebrahimm
📚کتاب یا زهرا، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🌺یا صاحب الزمان (عج)🌺
#خط_عاشقی
🌹 #شهید_مجید_زین_الدین 🌹
🌺چهل هفته شب های جمعه از خرم آباد تا جمکران می آمدیم؛ حاج آقا نذر داشت.
🌸مجید آن موقع کوچک بود.
همراه مان می آوردیمش.
با من و پدرش طی کرده بود که اگر به مسجد رسیدیم و خواب بود، باید بیدارش کنیم.
🌺 آن روز توی راه خوابش برده بود، دل مان نیامدصدایش بزنیم.
رفتیم زیارت مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین، بیدار شده بود.
🌸 _شما دوباره من رو بیدار نکردین؟
ولی من خواب دیدم امام زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید گذاشتن روی سر من. 🌸
✅ راوی: مادر شهید
#خط_عاشقی
🌷شهید اسماعیل حیدری🌷
دو سال مانده بود بازنشست بشود که فیلش یاد هندوستان کرد. گفت: می خوام برم جنگ، می خوام برم سوریه.
ناله کنان گفتم "کی بازنشسته میشی من راحت بشم؟"
گفت: "خانم وقتی دنیا پر از جنگه ، بازنشستگی چه معنایی می ده؟
تازه من فردای قیامت جواب حضرت زهرا س رو چی بدم؟اگر گفت چرا فرزند من رو تنها گذاشتی؟ امام زمان امروز سرباز می خواد ما اهل کوفه نیستیم که علی تنها بمونه."
زبانم را بست با ایت حرف هایش و رفت سوریه.
@salambarebrahimm
یا صاحب الزمان (عج)
#شهیدان
#خط_عاشقی
🌹 #شهید_عبدالنبی_یحیایی 🌹
💠 شدت باران، قبرش را خراب کرد. باید تعمیرش می کردیم. سنگ قبر را برداشتیم زیرش خالی شده بود و دیواره های قبر و سنگ لحد ریخته بود به هم.
🔘 برادر و پسرم رفتند توی قبر. سنگ لحد که برداشته شد جنازه سالم بود.
خواستند بیاورندش بیرون، دست هایشان خونی شد. جنازه ای که نه سال از دفنش می گذشت و پیش از آن هجده روز مانده بود روی ارتفاعات کردستان.
🔘 بعدِ بیست و هشت روز هم که برای دفن آوردندش تغییری که نکرده بود هیچ، بوی عطر می داد.
🔘 یاد شب هایی افتادم که تا دیروقت می نشست زیر نور چراغ فانوس، می خواند و می نوشت.
میگفتم:
"بابا، خسته ی کاری، برو بخواب. برای چی خودت رو اذیت می کنی؟"
جواب می داد: " می خوام خوندن و نوشتن یاد بگیرم روضه خون امام حسین بشم."
🔘 آخر به آرزویش رسید. محرم که می شد مردم را جمع می کرد برایشان روضه می خواند.
عبدالنبی هرچه دارد از امام حسین(علیه السلام) دارد.
✅ راوی: پدر شهید
@salambarebrahimm