💔مغازه لوازم یدکی داشت...
مرد میانسالی که تو روستایی اطراف رشت کسبه بود
اصالتی اصفهانی و مرامی و ایرانی داشت
با توجه به تورم روزانه هربار که برای خرید لوازم و تعمیر ماشین اقدام میکردیم قیمت ها تفاوت قابل توجهی داشتن
اما یک نفر بود که همیشه قیمت هاش مناسب و جنس هاش با کیفیت تر بود
هرچقدر میگفتیم آقا منصور فلان کُل فروشی تو مرکز استان داره از شما گرون تر میده
میگفت من خریدم اینقدره و فروشم این
وجدانم قبول نمیکنه بیشتر از این سود کنم
یا وقتی که ماشین خرج اساسی میاورد و حدود ۱۵ تومن لوازم میخواست
هرچقدرم که اصرار میکردیم کل پول رو نمیگرفت و میگفت نصف دیگه اش رو ماه بعد ازت میگیرم! هیچوقت دلش نمیاومد احساس کنه این ماه رو قراره بخاطر گرونی لوازم با جیب خالی سر کنی و...!
مثل یه بابابزرگ مهربون حواسش به همهی مشتری هاش بود
مرد بامرام قصه ما
دیروز تو مغازه اش سکته میکنه و دیشب عمرش رو میده به شما..💔
همه اینارو گفتم تا امشب این مرد شریف رو از #خیرات دعا و #صلواتتون محرم نکنید💔
هدیه به روح پاکش #صلوات🍃