eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃حالا که برگشته بود نه تنها مدال افتخار آماده نکرده بودند که احضاریه برایش آمده بود. قاسم فرزند حسن را خواسته بودند دادگاه ، به جرم ورود بدون هماهنگی و عملیات برون مرزی . جوابی که داده بود، سیستم قضایی نیروهای مسلح را قانع کرده بود: "نمی‌توانستم صبر کنم هماهنگی نظامی انجام شود، ممکن بود بچه ها را بکشند یا منتقلشان کنند جایی که دیگر دستمان بهشان نمی رسید." ✨ راوی حجت‌الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان 📚
🍃خیلی هنر کنیم، نصفِ شب دل از رختخواب می کنیم؛ آن هم اگر خسته و کوفته نباشیم؛ ✨اما حاجی مثل ما نبود. روز، درگیر مبارزه با اشرار شرق بود ، دل شب هم بلند می شد. از آخر شب که وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد. دو رکعت می خواند و می خوابید. دوباره بلند می‌شد وضو می گرفت، دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یک جا نمی خواند، بخش بخش می‌کرد مثل پیامبر(ص)که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمی خواست. 🌷راوی حجت الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان 📚🕊
🍃امنیت منطقه که سپرده شد به فرمانده ، حساب کار دست اشرار آمد ، خیلی هایشان آمدند زیر پرچم جمهوری اسلامی . مانده بود باندی که سرکرده شان خیلی قلدر بود ، حدود چهل پنجاه نفر برایش کار می کردند . می خواستند با خرابکاری هایشان جاده ها را ناامن کنند به اسم جمهوری اسلامی . نه ژاندارمری حریفشان شده بود ، نه بچه های کمیته . فکر می کردند این بار هم مثل دفعه های قبل چند نفر را سر می برند ، بقیه هم عقب نشینی می کنند . اما حاجی آدمی نبود که کم بیاورد. هفت شبانه روز نقطه به نقطه ی روستا را گشتیم تا گیرشان آوردیم . وقتی دیدند از آسمان و زمین محاصره شده اند ، چادر زن هایشان را پوشیدند و فرار کردند . ما خیال عقب نشینی نداشتیم ، دو روز درگیر بودیم . آخر سر خودش داوطلب شد تسلیم شود . پنج پاسدار گروگان گذاشتیم تا بیاید کرمان با حاج قاسم صحبت کند . نمی دانم در اتاق جلسات چه گذشت که طرف وقتی آمد بیرون ، زار زار گریه می کرد . پرسیدم :« چیزی شده ؟ اتفاقی افتاده ؟» ، گفت :« ابهت این مرد من رو گرفته . بزارید اگر کشته می شم به دست این مرد کشته بشم که افتخاری برام باشه.» ✨حاجی این بار از در رأفت وارد شد و طرف را تامین داد . کارهایش که راست و ریس شد ، فرستادش مشهد ، می خواست امام رضا (ع) واسطه شود برای پذیرش توبه آن بنده خدا . در این مدت ، هم برای روستایشان تلمبه آب برد هم زمین کشاورزی بهشان داد . مشهدی وقتی برگشت ، چسبید به کار و کشاورزی . دیگر پاک شده بود مثل طفلی که تازه از مادر زاده می شود . راوی : ابراهیم شهریاری 📚 ...🕊