#لحظه_شهادت
#شهیدمدافع_حرم_سجادطاهرنیا
شب تاسوعا مراسم بود صبح عملیات قرار بود بعد نماز صبح شروع بشه
تو مراسم سید گفت بچه ها فردا هر کی پرکشید سلام مارو به ارباب برسونه...
سجاد گفت خوش به سعادت هرکی فردا پر بکشه هرساله روز تاسوعا به برکت نام علمدار کربلا یادی هم از شهید فردا میشه
یعنی میشه منم...
عملیات شروع شد آتیش دشمن سنگین بود پیشروی خوب پیش میرفت حجم آتیش زیاد باعث میشد چند دقیقه ای رو زمین گیر بشیم فرصتی پیدا کرد تا با خدا صحبتی کنه اسلحه اش رو پاش بود چفیه روی سرش دستانش رو به حالت قنوت زیر محاسنش قرار داده بود و تو حال خودش بود که
صدای یکی از دوستانش اورا دوباره به صحنه برگرداند گفت سجاد چیزی شده گفت نه برادر برو که پشت سرت میام
همین که اون رفت پاشد چند قدمی نرفته بود که یک موشک کناراو و سید روح الله خورد
سید شهید شد و شهید سجاد به شدت از ناحیه پا و پشت سینه اش مورد اصابت قرار گرفت ترکشی که تو سینه اش خورد
انگار قرار است برات آسمانها یش شود
ذکر یا زهرا مدام بر لبش بود و گاها از تشنگی یا ابوالفضل میگفت
بچه ها خیلی تلاش میکردند که کاری کنند به سختی گفت بذارید راحت باشم فایده ای نداره چون خودم سالها بعد جاسوسان منتظر چنین زمانی را به انتظار نشسته بودم...
@SALAMbarEbrahimm