ابراهیم همیشه قبل از مسابقات
دو رڪعت نماز میخواند...
ازش پرسیدم:
چه نمازی مۍخوانی؟!
گفت:
دو رڪعت نماز میخوانم و
از خدا میخواهم
یهوقت تو مسابقه
حــال کسی رو نگیرم...
#شهید_ابراهیم_هادی |💚
▪️ @SALAMbarEbrahimm ▪️
کانال کمیل
در تاریکی شب با هم قدم می زدیم. پرسیدم: آرزوی شما شهادته درسته ! خندید بعد از چند لحظه سکوت گفت:
رفیق
وقتی میبینی رفیقت ناراحته
حالش خوش نیست
دلش گرفته
بیخیال نباش...
#شهید_ابراهیم_هادی...
تو رفاقت کم نمیزاشت
پس حواست به رفیقت باشه
امیرالمؤمنین می فرمایند:
ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺯﺩﺍﻳﻨﺪﻩ غم ها
ﻭ اندوهها هستند...
تو رفاقت کم نزار
#رفاقت تا شهادت...
شب که دیر میاومد خونه در نمیزد
از روی دیوار میپرید تو حیاط
و تا اذان صبح صبر میکرد
بعد به شیشه میزد
و همه را برای نماز بیدار میکرد
بعد از شهادتش
مادرم هر شب با صدای برخورد باد به شیشه
میگفت: ابراهیم اومده...
#شهید_ابراهیم_هادی❤️
4_5830165543063127063.mp3
6.01M
روایتی از علمدار کانال کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی💔
یه مادر چشم انتظار که...😔
🎤حجتالاسلامعلیرضاقربانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
کانال کمیل
بین خودمان بماند گاهی دلمان می خواهد دل شما هم برای ما تنگ شود...
در شب های سرد زمستان بدون بالش و زیرانداز می خوابید وقتی اعتراض می کردیم می گفت :
باید این بدن را آماده کنم باید عادت کند که روزگار طولانی در خاک بماند..!
#شهید_ابراهیم_هادی🕊🌷
میگفت: امروز کسی نیومد پیشم مشکلشو
حل کنم! نکنه دیگه خدا منو لایق نمیدونه
به بنده هاش خدمت کنم...
#شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹
اینجوری باید باشیم...
خیلی از رفقایم را می دیدم که به خاطر دوستانشان از خدا دور شده بودند و دستورات خدا رو زیر پا می گذاشتند.
تفاوت ابراهیم با بقیه این بود که برای دوستانش خیلی دل می سوزاند و برای هدایت آن ها تلاش می کرد. چند نفر از دوستانش شب ها سر کوچه آتش روشن میکردند و دور آن جمع می شدند و سر و صدای آنها مردم را اذیت می کرد.
ابراهیم شب های متوالی کنار آنها مینشست و آن ها را راهنمایی می کرد. و این کار کم کم باعث شد دیگر آنجا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود.
#شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹