#شهید_محسن_درودے
یه ســــربندداده بودبه یڪےازرفقاش،
گفته بودشهیدڪه شدم ببندیدش به ســـــینه ام
جنـــــازه اش ڪه اومد،ســـــرنداشت
سربندروبستیم به سیـــنه اش
روےسربندنوشته بود
"أنازائرالحســـین"
@SALAMbarEbrahimm
با یک عده طلبه آمدند قم همه شهید شدند الا محسن خوابِ امامحسین علیه السلام را دیده بود!
آقا بهش گفته بود کارهات رو بکن اینبار دیگه بار آخره یک سربند داده بود به یکی از رفقاش،
گفته بود #شهید که شدم ببندیدش به سینه ام..!
آخه از آقا خواستم بیسر شهید شم
با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگاه!
گلوله ۱۲۰ خورده بود وسطشون جنازه اش که آمد، سر نداشت!
سربند رو بستیم به سینه اش روی سربند نوشته بود أنا زائر الحسین علیه السلام
#شهید_محسن_درودی🕊🌹
چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران.
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟!
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟!
دکتر پرسید:
برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟! محسن گفت:
چشمی که برای #امام_حسین گریه نکنه به درد من نمی خوره...
#شهید_محسن_درودی🕊🌹