#خاطرات_شهدا
🔸باور نمیکنید، اگر بگویم ۴۰ کیلومتر پیشروی کردیم. مطمئن هستم که باور نمیکنید. خود ما هم باور نمیکردیم، اما سرهنگ(آبشناسان) بیتوجه به اضطراب ما و موقعیت دشمن تا آنجا جلو رفته بود.
🔹طی یک کمین در محور دشت عباس، دو خودرو عراقی را منهدم کردیم و حدود ۱۵ نفر از نیروهای عراق را اسیر کردیم و برگشتیم عقب. در تمام طول راه، سرهنگ با نقشه راه را کنترل میکرد که گم نشویم.
🔸وقتی برگشتیم و سرهنگ گزارش کار را ارائه کرد، دهان فرماندهان از تعجب باز مانده بود، این کار را با هیچ قاعدهای جور درنمیآمد و سرهنگ با طرح و فکر خودش آن را به انجام رسانده بود، بدون دادن حتی یک نفر تلفات.
🔹یکی از افسران جلو آمد و با حالتی ناباورانه که عمق حیرت و بهت او را آشکار میکرد: پرسید: جناب سرهنگ، من اصلا متوجه نمیشوم، آخر چطور میشود که شما ۴۰ کیلو متر وارد خاک دشمن بشوید، بکشید و بگیرید، بدون حتی یک کشته؟
🔸دستی به ته ریش چند روزه صورتش کشید و لبانش را به خنده باز کرد، صدای مردانه و پر هیبتش در گوشمان پیچید: این کار من است. من یک افسر #نیروی_مخصوص هستم، انجام عملیات نفوذی و ضربه زدن به دشمن در خاک خودش با حداقل نفرات و تلفات جزو وظایف من است. من کاری بیشتر از وظیفه خودم انجام ندادهام.
✍به روایت همرزم شهید
#بربال_سخن
ممکن است مرا در حال مبارزه ببینیداما هرگز در حال تسلیم شدن نمی بینید ؛ چون من یک #ارتشی هستم...
📎فرماندهٔ قرارگاه حمزه سیدالشهدا ، فرماندهٔ لشگر۲۳نیروهای ویژه
#شهید_حسن_آبشناسان🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۱۵/۲/۱۹ تهران
شهادت : ۱۳۶۴/۷/۸ سرسول کلاشین عراق، عملیات قادر
🌷 یادش با ذکر #صلوات
🏴 @SALAMbarEbrahimm