4_5780524371185500667.mp3
3.43M
@salambarebrahimm
سرم مال ابالفضل
دل تنگم دنبال ابالفضل
🎤 محمود کریمی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
کاری که کرد عشق تو تقدیرمان نکرد؛
گریه برای دوری تو سیرمان نکرد.
ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد؛
دست گناه امام زمان گیرمان نکرد😔
#ترک_گناه_برای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@SALAMbarEbrahimm
#خـــاطراٺ_شــــهدا
💢فردے به گرداڹ معرفی شد🔖 كه خیلی به هیكلش مے بالید 💪و او ڪسی جز شهید علیرضا آزمایش نبود ڪہ بعدها فرمانده گرداڹ حزب ا... شد .🙂
علیرضا چوڹ ڪشتی گیر بود 🏅به خود اطمیناڹ داشت. روزے همہ بچه ها ی گرداڹ را ضربہ فنی ڪرد تا موسے الرضا سر رسید و نفس ڪشتی باقے نبود .‼️
💢 موسی الرضا ڪه تازه فهمیده بود😯 علیرضا خیلی شلوغ ڪرده گفت : من شب با تو ڪشتی مےگیرم 🚩. علیرضا مصّر بود ڪه همیڹ الان. موسی الرضا گفت : نه شب 🌙. بالاخره شب مهتابي فرا رسید و علیرضا وارد گود شد و موسی الرضا هم آمد .
همه منتظر بودیم ببیینم😰 چہ اتفاقے مے افتد . علیرضا رجز خوانے را شروع ڪرد و موسي الرضا ساڪت🤐، آرام و مطمئن جلو رفٺ و به سرعٺ زیر پای علیرضا رفٺ و او را روی سر برده و پایین انداخٺ بہ نحوی ڪه علیرضا دیگر بلند نشد . 😲
💢تازه فهمیده بودیم ڪه چرا موسے الرضا شب 🌙را براي مبارزه انتخاب ڪرده بود ، مے خواست تعداد بچه هاے شاهد خیلے ڪم باشند☝️
✍راوی: عباس تیموری
#شهید_موسی_الرضا_یزدانے🌷
@SALAMbarEbrahimm
#اوج_وحشت_در_پرونده__انبار...!!
🌷دو سال از حادثه ی آتش گرفتن انبار اردوگاه موصل گذشته بود. بچه ها خوشحال بودند که قضیه فیصله یافته است. روزی که در هواکش حمامها یک نارنجک کشف کردند، دلهره، همه را گرفت!! بلافاصله، یک گروه بازجویی و شکنجه در اردوگاه مستقر شد.افرادی را از چهار اردوگاه موصل، با چشمهای بسته به اتاق بالا می بردند و بی رحمانه شکنجه می کردند.
🌷برای اعتراف گرفتن از بچه ها، به بدنشان برق وصل می کردند. نخ نخ سبیل بعضی ها را می کشیدند. آنها را فلک می کردند و آن قدر کابلهای روغن مالی شده را بر کف پاهاشان می زدند که بیهوش می شدند. تازه پی برده بودند که در جریان آتش سوزی انبار، مقداری اسلحه و مهمات به دست اسرا افتاده و پنهان شده است.
🌷روز به روز بر تعداد شناسایی شده ها افزوده می گشت. وحشت بر اردوگاه حکومت می کرد. در میان کسانی که به اتاق شکنجه برده شدند، «یعقوب» نیز وجود داشت. پس از شکنجه های فراوان، او را با چند نفر دیگر نگه داشتند و در اتاقی زندانی کردند. یعقوب، نام مستعاری برای «خلیل فاتح» بود؛ جوانی ورزیده که در باغچه ی اردوگاه سبزی کاری می کرد. سبزی ها بر زمینی می روییدند که زیر آن بسیاری از سلاحها و مهمات پنهان بود.
🌷وقتى بسيارى از وسايل، از زير بوته هاى درون باغچه كشف شد، يعقوب را رها نكردند. مى خواستند كه او عوامل اصلى را معرفى كند. وحشت به اوج خود رسيد و اردوگاه در ورطه ى اضطراب و سر گردانى غوطه ور شد. به ناگاه، او همـه چيز را به گردن گرفت تا ديگران آسوده باشند.
🌷روزی که چند بعثی او را از زندان به طبقه ی بالا برای شکنجه های مجدد می بردند، به سوی نگهبان پشت بام حمله ور می شود تا سلاح را از دست او بگیرد؛ اما افسر بعثی از پشت، او را مورد هدف گلوله قرار می دهد و جسم بی جان او بر زمین میافتد و به شهادت می رسد. یعقوب ایثار کرد. با شهادتش، همه ی شکنجه ها قطع شد و پرونده ی انبار مختومه گشت.
📚منبع: کتاب "شهدای غریب"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
TMP_0i0cz43a152e374cbfe1e388ba9871590bb2b39df3054.mp3
3.12M
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #مومنی
🔖 کرامت شهدا 🔖
🔋 حجم: ۳ mb
⏰ زمان: ۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه
@SALAMbarEbrahimm
#خاطرات_شهدا 🌷
💠مزار شهید حجت در خوزستان، شهرستان باغملک، روستای هپرو (۲۰کیلو متری شهرستان) است.
🔰یه بار باهم رفتیم #گلزار_شهدا، تو ماشین گفت: آبجی یکی بهم گفته اقای رحیمی تو #شهیدمیشی ،برام دعا کن شهید بشم، گفتم انشاالله شهید میشی
🔰شهید #حجت نشست کنار مزار شهید داشت فاتحه میفرستاد من یه گوشه ایستاده بودم برگشت نگام کرد و لبخند زد حالا میفهمم اون روز داشت به چی فکر می کرد این #خاطره همیشه تو ذهنمه .
🔰اقا حجت #پنجشنبه به دنیا امد و پنجشنبه هم پر کشیدمادرم دوست داره برادرم #حسین هم در این راه برود بخاطر همین حسین ۴سال قبل برا #خادمی فرستاد و حسین روهم تشویق میکند
🔰شهید حجت همیشه اخر مجلس ها، به #جوون ها میگفت ،دوستان تلاش کنیم #راه_شهدا را ادامه بدیم، پشتیبان ولایت فقیه باشیم، کاری کنیم که #اقامون ازمون راضی باشه، دل مهدی رو خون نکنیم💔 و این #دعای_اخر مجالس هاش بود .
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
#خادم_الشهدا
#مداح_اهل_بیت
@SALAMbarEbrahimm
🌹 #اخلاق_شهدایی 🌹
🌸یادمہ وقتی شهید مرادخانی
شروع بہ ڪاری میڪردن
بچہ ها و نوجوونای
مثل پروانہ دورش میگشتن
این مرد بزرگ با رفتار و ڪردار صادقانش ،
با اون چهره آرومش ، با لبخندهای ملیحش
همہ رو جذب خودش میڪرد .
توی شبای احیا بچہ ها را جمع میڪرد
و بهشون احڪام یاد میداد .
🌸ایشون اراده بسیار قوی داشتن و
وقتی ڪسی صحبت از نشدن ڪاری میڪرد
خیلی آروم با اون لبخند زیبا میگفت
میشہ ، شما یاعلی بگو
خدا ڪمڪت میڪنہ و
همین رفتار ایشون
باعث ایجاد اعتماد بہ نفس
توی جوونا میشد .
#شهید_سردار_محرمعلی_مرادخانی 🕊
🌷یادش با #صلوات
@SALAMbarEbrahimm
#کلام_شهید
بازگشت به طرف خدا هیچ وقت دیر نیست
ولی گذشت زمان
مانع و سد اجرای آن می شود.
#شهیداحمدیوسفی🌹
وصیت نامه #شهید_احدی🌷
✨ #رتبه_اول سال ۶۴ کنکور تجربی و نفر اول #پزشکی :
❌دختر دانشجویی که حتی حوصله نداری عکسهای جنگ را ببینی، از قصه دختران معصوم سوسنگرد باخبری ؟
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟
چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز ومظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
✨آیا میتوانید این مسئله را حل کنید ؟✨
برای کدام امتحان درس میخوانی ؟
به چه امید نفس میکشی؟
کیف وکلاسورتان را ازچه پر میکنید؟
✨به یاد #شهدای_دانشجو ✨