eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی اوقات ما یک غصه‌هایی داریم که منشا آن معلوم نیست و فرد نمیداند که چه اتفاقی افتاده است که دلش گرفته... در این مواقع باید گفت: ان‌ شاءالله که خیر است... گاهی دل‌گرفتنی های است که هیچ منشایی ندارد و فرد به سبب آنها غصه میخورد. در حدیث داریم که این غصه خوردن‌های بدون منشا سبب آمرزش گناهان می شود... آیٺ ‌الله‌ فاطمی نیا
جرعه‌ی آبی به دل تشنه‌ی ما هم بدهید... پ‌ن: رزمنده جمهوری اسلامی ایران، تیپ ۳ زرهی همدان، لشکر ۱۶
میگویند شلمچه جایی است که شهیدان حسین وار جنگیده اند... و من از بدو ورود به خاک پاکت... تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام... اینجا چقدر بوی حنجره های سوخته می آید .... و چقدر دستها تشنه ی وفایند.....
🌷 شهید سید مجتبی‌ علمدار🌹🕊 برای بهترین دوستان خود دعای کنید. میشه برای ماهم دعای شهادت کنید؟؟ 💕
💢کفش‌هایش را گذاشت زیر سرش، گوشه‌ی اتاق دراز کشید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهرداد عزیزاللهی ۱۴ سال داشت که به عنوان «تخریب‌چی» به جبهه اعزام شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ابراهیم جان، تولد تو بهانه ای برای یافتن خویشتن خویش است وگرنه تو هر روز تولدی تازه در دل ما داری. 🦋 تولدت مبارک برادرِ قهرمان من❤️
⭕️ بهترین تعبیر، دقیق‌ترین توصیف و زیباترین تعریف در مورد شهید هادی را رهبری فرمودند: "شهید ابراهیم هادی می خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است"
🌷در منطقه المهدى در همان روزهاى اول جنگ پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از یک روستا با هم به جبهه آمده بودند. چند روزى گذشت. دیدم اینها اهل نماز نیستند! تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم. بندگان خدا آدم هاى خیلى ساده اى بودند. آنها نه سواد داشتند، نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آماده بودند جبهه.... 🌷از طرفى خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از یاد دادن وضو، یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پیش نماز شما، هر کارى کرد شما هم انجام بدید. من هم کنار شما مى ایستم و بلند‌ بلند ذکرهاى نماز را تکرار مى کنم تا یاد بگیرید. 🌷ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمى توانست جلوى خنده اش را بگیرد. چند دقیقه بعد ادامه داد، بندگان خدا آدم هاى خیلى ساده اى بودند.... در رکعت اول وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن، یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!! خیلی خنده ام گرفته بود، اما خودم را کنترل مى کردم. 🌷اما در سجده وقتى امام جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پيشْ نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد. یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند. اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده....! 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد ابراهیم هادی
💠شما اگر محمودرضا را با می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان قابل درک بود. یک بار به گفتم: «دخترت خیلی می‌خندد برای دختر خوبیت ندارد» ♦️در حالی‌که کوثر در بغلش بود و داشت بالا و پایین می‌انداختنش گفت: «این مدلش خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه فدای آن کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا تأسی صحیح به (ع) است. راوی: برادر شهید 🌷