eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 پـای درس شهیـــــد.... ✍آن روز به مسجد نرسیده بود براے نمـاز به خانه آمد و رفت توے اتاقش...یواشڪی #نماز_خواندش رو تماشا ڪردم، #حالت_عجیبی داشت.👌طوری حمد و سوره مے خواند انگار خدا رو میدید. ذڪرها رو دقیق و شمرده ادا میڪرد. 🌼بعدها درمورد #نحوه نماز خواندش پرسیدم گفت ؛ #اشڪال ڪار ما اینه ڪه براے همه وقت میذاریم #جز براے خدا ! نمازمون رو سریع مےخونیم و فڪر مے ڪنیم زرنگی ڪردیم اما یادمون میره اونی ڪه به وقت ها برڪت میده فقط خود خداست. 🌼اگر میخواهی وقتت و عمرت بابرڪت باشه از وقت نمازت ڪم نگذار. 🌼عمرت ڪه سرشار شود از برڪت #عاقبتش هم پربرڪت خواهد شد و #ختم‌ به شهادت میشوے... #دانش_آموز_شهید_علیرضا_کریمی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
باید شهید شد مُردَن حقِمان نیست...!
روی تابوبتش پرچم سه رنگ ایران را کشیده بودند تابوت رو دست بچه ها بود که تابوت شکست و پیکر پاک حاج حسین رو زمین افتاد... #شهیدحسین_خرازی #وداع_رزمندگان
4_505293225813082299.pdf
387.8K
نسخه Pdf کتاب پروانه در چراغانی
تازه عروس بود شوهرش رفته بود بیرون اولین بار بود که میخواست غذا درست کند غذایش آش بود کلی استرس داشت که ایا غذایش خوب میشود یا نه شوهرش از بیرون می آید باهم سفره را پهن میکنند شوهر اولین قاشق غذا را میخورد،غذا بی نمک است به همسرش میگوید که یادم رفت پارچ اب را بیاورم برو برایم اب بیاور خانوم خونه میره اب بیاره در این فاصله شوهر سریع نمکدان را بر میدارد و در غذای همسرش نمک میریزد که مبادا همسرش بفهمد غذایش بی نمک است تا می آید به غذای خودش هم نمک بریزد همسرش با پارچ اب می آید و او سریع نمکدان را زمین میگذارد خانوم غذا را میخورد و خوشحال است که غذایش ایراد ندارد و آقا هم همان غذای بی نمک را میخورد این خانوم خوشبخت کسی نبود جز همسر امام خمینی(ره)
@salambarebrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به آن هایی که بیش از ۸ سال دفاع مقدس جنگیدند... حضرت ام البنین(ع)
روزی نزدیک ظهر در خدمت شهید رجایی بودم، صدای شنیده شد، در حالی که ایشان به منظور آماده شدن برای اقامه نماز از جا حرکت کرد، یکی از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد می شود، اگر اجازه می فرمایید بیاورم. شهید رجایی فرمودند: خیر، بعد از نماز. وقتی خدمتگزار از اتاق خارج شد، شهید رجایی با چهره ای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند: عهد کرده ام هیچ وقت قبل از نماز، ناهار نخورم، اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم، یک روز روزه بگیرم، «به کار بگویید وقت است، به نماز نگویید کار دارم» 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
حاج حسین یکتا: ما جبهه‌ایها از لقاءالله جاموندیم؛ دهه شصتیها! هفتادیها! هشتادیها! از بقیة‌الله جانمونید...
توان ما به اندازه امکانات در دست ما نیست ، توان ما به اندازه اتصال ما با خداست‌... 🌹شهید عبدالله میثمی🌹 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...
به خود پیچیدنـد ... در سرمـا و گرمــا ؛ زیر بارش تیر و تفنگِ دشمن تا مـا راحت بخـوابیم ... ۱۱ آبان ۱۳٦۲ پنجوین عـراق عملیات والفجر ۴ عکاس : علی فریدونی
🔴 #ایده_معنوی 💠 گاهی به همراه همسرتان به #زیارتگاه و یا #گلزار شهدا رفته و در مکانهای معنوی با همسرتان حرفهای #معنوی و عرفانی بزنید. 💠 اینگونه کارها و سخنان، بسیاری از #دلخوری‌ها و کینه‌ها را شسته و حتی #سختیها و گرفتاری‌های زندگی را #آسان می‌کند. 💠 و مدتها به زندگیتان #آرامش می‌بخشد.
تـو گمنام شـدی تا من خودم را پیدا کنم اما دریغ از من که هر روز بدتر از دیروز.. خودم را گم میکنم برادرم ابراهیم؟ دستمان را گرفته‌ای.. رهایمان نکن..
.... !! 🌷روزی از مدرسه به خانه می‌ آید، در حالى ‌که گونه ‌ها و دست‌ های سرخ و كبودش، حكایت از عمق سرمایی می‌ كند كه در جانش رسوخ كرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌ گیرد كه پالتویی برایش تهیه كند‌. 🌷دو روز بعد، با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌ رود‌، غروب كه از مدرسه برمی‌ گردد، با شدت ناراحتی، پالتو را به گوشه ی اتاق می‌ افكند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند و مهدی در حالى ‌که اشك از دیدگانش جاری است‌؛ می‌گوید: چگونه راضی می‌ شوید من پالتو بپوشم، در حالى ‌که دوست بغل ‌دستی من، در كنارم از سرما بلرزد.... 🌹خاطره اى به ياد سردار جاويدالاثر شهید مهدی باکری ❌ براى شهيد شدن بايد شهادت گونه زندگى كرد....!!
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ اى مردم شما همگى نيازمند به خداييد فاطر/ ۱۵ - کاش یادم نرود کاش یادم بماند کاش مدام تکرار کنم کاش بفهمم ، فقط محتاج تواَم ...
شهید ابراهیم‌ هادی🌹 این را هرگز فراموش نکنید؛ تا خود را #نسازیم و #تغییر ندهیم،جامعه ساخته نمیشود...
الهی از ابتدا هم قرار بر این بود که دلمان اینقدر بگیرد و تنگ شود ؟! مایی را که طاقت نیست چه کنیم؟! گِله کجا بریم؟! به خودت؟! پاسخ نمی دهی ؟! من که نه نشانه هایت را می فهمم ... و نه تفکر کردنم می آید ... حرف بزن ، سخن بگو ، از جنس کلمه ... وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسي تَکْليماً.. و خدا با موسی سخن گفت سخنِ گفتنی... نسا/۱۶۴ عجیب دنیا را جدی گرفتیم ...
▫️پسرانش شُهره ی شهر بودند، جوری که مادر پسران صدایش می زدند... ▫️اما شهر، عشق را زمانی فهمید که او همه ی ثمرات دلش را به امام زمانش بخشید... ▪️وفات حضرت #ام_البنین سلام الله علیها را به محضر امام زمان عجل الله فرجه و شما تسلیت میگوییم.
اللَّهُمَّ لَا هَمّا إِلّا فَرَّجْتَهُ خدایا! اندوهی مَنِه جز آنکه از دِلَم بر داری ... مگر دل خانه ی تو ، نبود؟
#کلام_شهید 💢به سید می گفتم اینا کین که میاری #هیئت و بهشون مسئولیت میدی؟ 👈می گفت: کسی که توراه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهل بیت و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی، میره و دیگه هم برنمیگرده اما وقتی تحویلش بگیری، #جذب همین راه میشه. #شهید_سید_مجتبی_علمدار
- یه پسر خوش قد وبالا دادیم یه پلاک گرفتیم - منصفانه بود مادر جان نه؟ + نه ! من پلاک هم نمیخواستم
!! 🌷در شب عملیات والفجر ٨، سید بزرگواری را دیدم که به جای اسلحه، یک چوب دستی برداشت! علت را پرسیدم؛ گفت: با خودم عهد کرده ام بروم و از عراقی ها اسلحه بگیرم! اتفاقاً همین طور هم شد. به یکی از سنگرهای عراقی رفته بود و از دست یکی از آن ها اسلحه گرفته بود!! راوى: رزمنده استاد صمدی آملی
... وقتی وارد خانه امیرالمومنین(ع)شد اسمش را عوض کرد تا بچه های فاطمه(س) اذیت نشوند. تمام طول عمرش به احترام دختران حضرت زهرا از جا بلند میشد. واقعه کربلا که رخ داد وقتی کاروان اسرای کربلا وارد مدینه شدند زینب کبری (س) رخدادهای کربلا را برای ایشان شرح دادند. سراغ هیچکدام از پسرانش را نگرفت فقط سراغ (ع) را گرفت . یعنی : عباس داشته باشی ولی سراغ حسین رابگیری....😔 یقینا بصیرت بی مثال حضرت عباس در کربلا از مادر به او ارث رسیده بود.
❤️هادی دلها ✅او ویژگی های خاصی داشت : 🔸همیشه بود. 🔹مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی را می گفت. 🔸مداومت داشت بر خواندن 🔹مانند الگوی خودش از کمک به غافل نمی شد. 🔸روحیه و داشت و در این راه شخصیت کاذب برای خودش نساخته بود. 🔹عاشق، حامی، تابع و مدافع بود. 🔸 او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. 🔹وقتی شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر_را_خدا_آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
در دوران بچگی هر اسباب بازی که برایش می گرفتم آنرا خراب می کرد...☺️😒 پیچ و مهره های وسایلش را باز می کرد تا ببیند ابزار فنی آن چیست. به تفنگ و هفت تیر خیلی علاقه داشت و اجزاء  آن‌ را از هم جدا می کرد...😁 از خوبی های اخلاقش هر چه بگویم کم گفته ام🍃 سعیدم بسیار مهربان بود به من و پدرش احترام زیادی می گذاشت روابط عمومی بالایی داشت...🍃 از بچه گرفته  تا بزرگ مثل آهنربا سریع جذب اخلاقش می شدند....😄 خوب، مهربان و بخشنده بود...😍 سرش می رفت نمازش و روزه اش نمی رفت...🙂 به علاوه اینها باید ورزشکار بودن را هم به خصوصیاتش اضافه کرد چرا که سعید کشتی گیر بود....❤️ سعید شهادت را دوست داشت عشقش به حرم حضرت زینب(س) زیاد بود...☺️امسال که به کربلا رفتم از من خواست در حرم های مطهر برایش دعا کنم تا شهادت نصیبش شود...😔 دو روز قبل از تولدش او را در حجله شهادت دیدم...🕊 🌷شهید سعید خواجه‌صالحانی🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃