eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
845 عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : کسی از کنارم بلند شد و رفت به سمت آشپزخونه شوک زده ، لبمو از داخل به دندون گرفته بودم تا چیزی نگم که خدایی نکرده همین اول زندگیمون ، حرمتی نریزمو باعث خجالت امیرحسین نشم چشمام دو دو میزد تو گلهای قالی روبروم و حرف می‌شنیدمو دم نمیزدم - فکر کردی دو تا خواهر و برادر کوچیک داره و نجیب و سربه زیره ، خیلی راحت میای و میشی سرور این خونه ؟ از درون تموم بدنم میلرزید وقاحت تا چه حد ؟ - آرام : خاله جان زود دارید قضاوت می‌کنید ، شما از چیزی که اطلاع ندارید.... شما فکر کردید با چند تا بچه طرفید ؟ دختره چند تا شاخه گل مهرش کرده این یعنی چی ؟ ما هم گوشامون درازه نمی‌فهمیم که امیرحسین دست گذاشته رو ی بیوه..... رضوان با صدای بلندی گفت : بسه خاله ، ادامه نده که بیشتر از این شرمنده ی روی این دختر نشیم - خاله : شما خواهرید مثلاً بلند شدید دل به دل امیرحسین دادید رفتید خواستگاری این که چی بشه ؟ - راضیه : چیه... نکنه شناسنامه شو باید میاوردیم تقدیم شما می‌کردیم که باورتون بشه و اجازه بدید صدای خالش بالاتر رفت - نخیر اشتباه نکنید تو این دوره زمونه شناسنامه جعلی گرفتن کاری نداره من با دکتر بردنش اونم فقط توسط خودم باورم میشه به معنای واقعی وا رفتم و چشمام سیاهی رفت راضیه بلند شدو این دفعه داد زد : حرف مفت همیشه تو دهن مردم هست ، من نباید از همون اولش اجازه می‌دادم که امیرحسین شما رو دعوت کنه - من خالشم ، من نیام کی بیاد ؟ دو تا خانومی که نسبتاشونو نمیدونستم رفتن پیشش که آرومش کنن - لیاقت امیرحسین این بود ؟ جیگرم داره آتیش میگیره وقتی میبینمش - رضوان : این چه حرفیه که میزنی خاله ، از سنت خجالت بکش - خاله : شما باید بکشید ؛ امیرحسین این همه زحمتتونو کشید ، مزدش این بود و بلوایی بپا شد و مردا که تو حیاط بودند اومدن تو - دختر عمش : پاشو مریم جون ، پاشو رنگت پریده ، بیا بریم اتاق زینب دستمو گرفتو بلند شدم ، فکر میکردم هر آن ممکنه سقوط کنم اما خوشبختانه به اتاق رسیدم و سریع برام آب قند آوردن آرام (خانوم میثم ) اومد پیشمو بغلم کرد - ببخش مریم جون ، ببخش فکر کن چیزی نشنیدی خدا کنه آقا امیرحسین زود بیاد ، با میثم رفتن دوغ و دلستر بخرند زبونم بند اومده بود و فقط اشکی بود که بی اختیار از گوشه چشمم راه خودشو پیدا کرده بود چی میگفت ؟ مگه میشه آدم این حجم توهینو فکر کنه نشنیده با میثم بسته ی دوغ و دلستر رو از ماشین برداشتیم و وارد حیاط شدیم کسی تو حیاط نبود ، تعجب کردیم - میثم : چه خبره ، چرا ی دفعه سوت و کور شده همه جا !!! رفتیم جلو و صدای داد مجتبی رو شنیدم 😳😳 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. دلم میخواد بدونم که خون آدما رو به شیشه کردن و عذابشون دادن ، چقدر برامون میتونه ارزش داشته باشه چی رو میخوایم به دست بیاریم و در مقابلش چی رو از دست میدیم ؟؟؟ اندکی تفکر😔 عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝زندگی بدون امام زمان(عج) یعنی "مغضوب علیهم بودن"🏝 💎از امام باقر(ع) سوال شد؛ کی ظهور و قیام شما برمی‌گردد؟ حضرت فرمود: هروقت از مردم وفا دیدیم، موقع برگشت ماست... 🎤استاد رائفی پور @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام دوستای خوبم 🌹🌹 ۱- بله حق با شماست ، خیلی باید مواظب دل شکستنامون باشیم که موجب زخمی همیشگی بر دل کسی نباشیم دل شما هم شاد دوست خوبم ❤️ ۲- من شرمندم انشالله پارت بعدی شب در خدمتتون هستم 🙈🌺
۱ - ممنون دوست خوبم ، الهی آمین🤲 ۲- شرمنده دو سه روزی سرم شلوغ بود🌺🌺 ۳- امیرحسین زودتر بیا که پی ویم ترکیده 🤣
۱- امان از قضاوتهای نابجا 😔 ۲- متأسفانه از قدیم الایام نگرش مردم در مورد زن و مرد متفاوت بوده که هنوز هم تا خیلی ازین تفکرات در جامعه ی ما هست حتی شاید گفته نشه ولی هنوز این دید باقی مونده 🌺 ۳-قسم ندید ، اگه بتونم چشم میزارم
۱- احتمالا ، چون بد جور آتیش گرفته 😁 ۲-ء 🤦‍♀ ۳- امیرحسین کجاییییی که مریمتو دان قورت میدن 😂📣 ۴- به نظرم خاله خانوم شخصیت دل انگیزی شده برای همه 🤗
۱- فردا 😁 کلا بعضی آدما به دنیا اومدن برای شر درست کردن تو زندگی دیگران ۲- من فکر میکنم همه تو زندگیمون ی خاله خانوم با دوز های مختلف داشته باشیم ، مهم اینه که ی زن بتونه تو اون لحظه خوب مدیریت کنه تا ی وقت وجود این افراد باعث تلخکامی زندگیشون نشه کلا ما خانوما آدمای قدرتمندی هستیم راهشو پیدا می‌کنیم که آقامونو با خودمون همراه کنیم ، مگه نه ؟💪💪😉🙈 ۳- آره والا 🌺
۱- سلام ، بله 🌹 ۲- مریم بانو دیگه ازین به بعد باید یاد بگیره قوی باشه 🌹
با این پیام شما که البته تو چالش ۱۶ بار تکرار شده بود کاملا قانع شدم که امیرحسین حتما باید امشب بیاد خالشو جمع کنه 😂😂😂😂😂
۱ - خدا نکنه دوست خوبم امیرحسینم میاد ، حالا تا شب پشت دره 😅 ۲- چرا گریه 😊😊
۱- این خاله هه بوده ، مریم بعدها پیداش شده 🙃 ۲- به گوشش رسید تموم شد رفت ، حالا شب چه ولوله ای بشه 🤭 ۳-آره واقعا ، اینجور وقتا میثم وعلی لازمیم 💪
۱- آره چون یادش بود ، به خاطر امیرحسین چیزی نگفت دخترمون☺️ ۲- اگه اینو میگفت که گیس و گیس کشی راه میفتاد🤣🤣 ۳- آره خاله خانمم منطقیییییی جواب مریمو به گوش جان قبول میکرد😕 ۴- این پارت بزارید ، پیام بازرگانی شده تو چالش🧎‍♀🧎‍♀😩
۱- طبیعیه عزیزممممم چون منم همینطور بودم 🤛🤜 ۲-اجازه بدید همون شب باشه دیگه ۳- البته اینم بگم همیشه سکوت جواب نمیده ها ، گاهی اوقات طرف مقابل روش زیاد میشه 👌 ۳- شرمنده🙈
دلم میخواست خاله خانومو بزارم رو این سرسره 😡😡 ارسالی همراه خوبمون ، که احساساتش فوران کرده 😂😂😂😂😂 ینی تا این حد🙊🙊
۱- آره متأسفانه ، مریم داره حرفای وحیدو تجربه میکنه 😔 وای اگه وحید بفهمه 😱 ۲- نظر لطفتونه دوست خوبم ، ممنونم که رنج عشقو دنبال میکنید ❤️❤️❤️ ۳-ء🤯🤯
۱- 😳😳 دیگه داره کار به جاهای باریک و حرفای بد بد میکشه ، جمع کنیم بریم 😄 ۲- فکر منم درگیره که چی بنویسم بوخوووودااااااا🙈 ۳- بله بعضیا نفهمن و به قول پیام شماره ی ۱ اسمشو نبر ، هستند 😁
۱- نه دیگه خودتونو کنترل کنید تا آخر داستان با هم باشیم دیگه 🤗 ۲- خاله خانوم شنیده بوده ولی باور نکرده ، هم به خاطر وجود امیر علی هم مهریه ی مریم 🍃 ۳- چقدر خاله چیییی عزیز جان تعارف نکنید ، اینجا هیچ کس غریبه نیست😁 خواهراشم صبح فرستادم ، شبم امیرحسین میاد ، دیگه چی میخواید 😅 ۴- قسم ندید ، بتونم میفرستم 🙏❤️
حاج‌قاسم‌ میگفت : حتۍ اگہ یہ درصد احتمال بدۍ ڪہ یہ نفر یہ‌ روزۍ برگرده‌ و توبہ ڪنہ... حق ندارۍ راجع بھش قضاوت ڪنۍ، قضاوت‌ فقط‌ ڪار‌ خداست ! حواسمون‌ باشہ:› ♥️🍃
«حُبُّكَ فِي قَلْبي وَ إنْ کُنْتَ عاصیاً» عشقِ تو در دل من است، هر چند گنهکارم.. ❤️یا حسیننننننننننننن❤️
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : رفتیم جلو و صدای داد مجتبی رو شنیدم - امیرحسین زحمت همه مونو کشیده درست ، شما نمیخواد نگرانش باشید مطمئن باش همه خواهر برادرا نوکر خودشو خانوادش هستیم ، ولی موندم چرا شما میسوزی خاله ؟ نکنه ی توقع دیگه ای داشتی ؟ - خاله : پاشید جمع کنید خودتونو ، این جور خواهر برادری تونو ثابت کردید که گذاشتید بره دست ی بیوه رو بگیره بیاره تو خونش سرتونو کردید تو برف ، فکر میکنید مردم خرن ؟ این همه گذشتو زن نگرفت نگرفت ، آخرش رفته اینو گرفته! مریم منو میگفت ؟؟؟!!! دیگه صبر نکردم و درو با ضرب باز کردم - میثم : داداش داداش ی لحظه وایستا .... - یک کلمه ی دیگه بشنوم ، دیگه یادم میره خاله سوری نامی تو زندگیم بوده ؟ چطور به خودت اجازه دادی خاله که زن منو اینطور خطاب کنی ؟ بزار برسه ، بعد خودتونو نشونش بدید - آخه این کی هست که بخوام خودمو نشونش بدم - چون خالم هستیو تو خونه من مهمونی ، احترامتو نگه میدارم . وگرنه هر کسی دیگه بود الان جاش بیرون از این خونه بود - خاله : دستت درد نکنه امیرحسین ، هنوز نیومده خانواده تو به خاطرش فروختی ؟ - خانوادم رو چشمم جا دارن تا جایی که بی حرمتی بهم نکنند ولی میخوام اینو بدونم که باید میومدم از شما اجازه میگرفتم با کی ازدواج کنم ؟ نکنه توقع داشتی حالاها حالاها منتظر خانوم دکترتون بمونم ؟ چهار سال تموم منتظرش بودم که برگرده نیومد بعد اون چهار سال کوفتی ، برای همیشه برای خودم تمومش کردم خیلی وقت پیش برای من مرد ، لابد سوءتفاهم شده بود براتون فکر کردید تا الان که ازدواج نکردم منتظر اونم ؟ - خاله : داره برمیگرده - به سلامتی ، به من چه ربطی داره ؟ مادرشی درست نیست که جلوتون بگم ، اما برای اینکه خیال شما و همه رو راحت کنم بگم که دیگه اندازه ی ارزن برام ارزش نداره گریش گرفت - داری اشتباه میکنی امیرحسین ، پشیمون میشی - اگه ی کار درست کرده باشم تو زندگیم ، اون ی کار انتخاب مریمه بد نیست بدونید بنده ، خانواده ی این دخترو با بدبختی راضی کردم ، از سر منو زندگیمم خیلی زیادیه ، با حرفای صد من ی غاز دیگرونم از دستش نمیدم پس دیگه اون ذهنیت پوچی که تو سرتونه رو بریزید بیرون ، این قضیه خیلی سال پیش برای من تموم شده برای شمام باید تموم بشه - تو این دختر چی دیدی که اینطور خالتو داری بخاطرش خار می کنی ، هان ؟ - اونقدری ازش دیدم که بخوام تا آخر عمرم نوکرش باشم خالمم کسی خارش نکرده این خودشه که احترام شو حفظ نکرده - دایی مرتضی : تمومش کن آبجی ، بسه دیگه - راضیه ، مریم کجاست ؟ - اتاق زینبه داداش رفتم به سمت اتاق زینبو درشو باز کردم دیدم نشسته روی تخت و پاهاشو جمع کرده و سرشو روی زانوهاش گذاشته . 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. ایوللللل امیرحسین ، دفاع کوبنده 👌😁 اما فقط ی چیزی ! امیرحسین به مریم گفته بودی جریان دختر خاله رو ؟؟؟!!!😏😏 عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دیدن این پست دلتون سبک میشه... 💔 برای اون عزیزانی که دلشون شکسته و از حرفهای مردم ناراحتن... این پست مرهمیه برای آروم شدنشون... چون خدا مستقیم داره دلداری میده ! 🌷 🌸🍃• . • . •
صداڪردنت‌سخت‌نیست من‌ سختش‌ ڪردہ‌ام "اَدْعوُكَ ياسَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه" مےخوانمت‌ آقاے‌ من اما با زبانے‌ ڪہ‌ گناه‌ لالش‌ ڪرده 🌱