🔸سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر اساس اصل ۱۵۰ قانون اساسی، جزو نیروهای مسلح کشور است.
تروریستی خواندن سپاه، توهین به قانون اساسی کشور و مردم ایران است!
حواسمان باشد!
اینجا حمایت از سپاه، خط قرمز #وطنپرستی است!
🔸آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر؛ خصوصا از #سپاه
در طول ۸ سال دفاع مقدس اثبات شد که اگر سپاه نبود، کشور هم نبود...❤️👍🏻
#من_یک_سپاهی_هستم
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🔰 لوح | سپاه، پیشقدم در همه عرصهها
🔻 رهبرانقلاب، شب گذشته: دستگاه وسیع و همهکارهی سپاه، امروز یک دستگاه برجسته است در کشور... برای همین است که می بینید چه گربه رقصانی برای #سپاه، آمریکاییها میکنند.
البته به جایی هم نمی رسد. آنها کید می کنند، آنها به خیال خودشان علیه سپاه و در واقع علیه انقلاب و علیه کشور نقشه می کشند، اما آنی که در واقع دارد فریب می خورد، او ترامپ و همین شیاطین، اشرار و احمقهای دور و بر نظام حاکمهی آمریکا هستند. ۹۸/۱/۱۹
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
👈 سخننگاشت | حرکت عظیم ملت ایران در حال پیشرفت است
🔻 رهبرانقلاب: امروز جمهوری اسلامی همه چیز دارد. نگاه نکنید به اینکه قیمت فلان کالا بالا رفته. خب بله، از این قضایا اتفاق میافتد. یک مقداری بیتوجهی است، یک مقداری نابلدی است، یک مقداری هم خباثت دشمن است، موجب می شود که یکهو مثلاً شما ببینید گوشت قیمتش فلان شد. اینها اتفاقات است. اما حرکت عظیم این انقلاب، حرکت عظیم جمهوری اسلامی، این بازشدن دست جمهوری اسلامی در منطقه بلکه در دنیا [اتفاق افتاده است.] ۹۸/۱/۱۹
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#خاطرات_شهدا
همیشه برای مهدی دعای شهادت میکردم و میگفتم که انشاءالله شهید شوی، اما آنقدر خدمت کنی تا خدا و امام زمان (عج) از تو راضی باشند و بعد شهادت نصیبت شود. میگفتم وقتی سن و سالت بالا رفت به این آرزویت برسی. حیف بود با مرگ از این دنیا برود ولی خواست و رضایت خدا در این بود.🌸
راوی: مادر شهید
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_لطفی_نیاسر
🕊سالروزشهادت
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
سلام بر ابراهیم
داستان پسرک فلافلفروش🌹 #قسمتهشتم در دوكوهه به عنوان خادم راهيان نور فعاليت ميكرديم. در آن ايام ه
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمتنهـم
#تریاک
ايام فتنه بود و هر روز اتفاقات عجيبي در اين كشور رخ ميداد.
دستور رسيده بود كه بسيجي ها برنامهي ايست و بازرسي را فعال كنند.
بچههاي بسيج مسجد حوالي ميدان شهيد محلاتي برنامهي ايست و بازرسي را آغاز كردند. هادي با يكي ديگر از بسيجي ها كه مسلح بود با يك موتور به ابتداي خيابان شهيد ارجمندي آمدند.
اين خيابان دويست متر قبل از محل ايست بازرسي بود. استدلال هادي اين
بود كه اگر مورد مشكوكي متوجه ايست و بازرسي شود يقيناً از اين مسير مي تواند فرار كند و اگر ما اينجا باشيم مي توانيم با او برخورد كنيم.
ساعات پاياني شب بود كه كار ما آغاز شد. من هم كنار بقيهي نيروها اطراف ميدان محلاتی بودم. هنوز ساعتي نگذشته بود كه يك خودروي سواري قبل از رسيدن به ايست بازرسي توقف كرد!
بعد هم يكدفعه دندهعقب گرفت و خواست از خيابان شهيد ارجمندي فرار كند.
به محض ورود به اين خيابان يكباره هادي و دوستش با موتور مقابل او قرار گرفتند. دوست هادي مسلح بود. راننده و شخصي كه در كنارش بود، هر دو درب خودرو را باز كردند و هر يك به سمتي فرار كردند.
هادي و دوستش نيز هر يك به دنبال يكي از اين دو نفر دويدند. راننده ازنردههاي وسط اتوبان رد شد و خيلي سريع آنسوي اتوبان محو شد!
اما شخص دوم وارد خيابان ارجمندي شد و هادي هم به دنبال او دويد.
اولين كوچه در اين خيابان بسيار پهن است، اما بر خلاف ظاهرش بنبست مي باشد. اين شخص به خيال اينكه اين كوچه راه دارد وارد آن شد.
من و چند نفر از بچههاي مسجد هم از دور شاهد اين صحنهها بوديم.
به سرعت سوار موتور شديم تا به كمك هادي و دوستش برويم.
وقتي وارد كوچه شديم، با تعجب ديديم كه هادي دست و چشم اين متهم را بسته و در حال حركت به سمت سر كوچه است!😳😁
نکتهي عجيب اينكه هيكل اين شخص دو برابر هادي بود. از طرفي هادي مسلح نبود. اما اينكه چطور توانسته بود. اين كار را بكند واقعاً براي ما عجيب بود.
بعدها هادي ميگفت: وقتي به انتهاي كوچه رسيديم، تقريباً همه جا تاريك بود. فرياد زدم بخواب وگرنه ميزنمت.
او هم خوابيد روي زمين. من هم رفتم بالاي سرش و اول چشمانش را بستم كه نبينه من هيچي ندارم و ...
بچههاي بسيج مردم را متفرق كردند. بعد هم مشغول شناسايي ماشين شدند.
يك بسته ي بزرگ زير پاي راننده بود. همان موقع مأموران كلانتري ۱۱۴ نيز
از راه رسيدند. آنها كه به اين مسائل بيشتر آشنا بودند تا بسته را باز كردند
گفتند: اينها همهاش ترياك است.
ماشين و متهم و مواد مخدر به كلانتري منتقل شد. ظهر فردا وقتي ميخواستيم وارد مسجد شويم، يك پلاكارد تشكر از سوي مسئول كلانتري جلوي درب مسجد نصب شده بود.
در آن پلاكارد از همهي بسيجيان مسجد به خاطر اين عمليات و دستگيري يكي از قاچاقچيان مواد مخدر تقدير شده بود.🌹
کپی با لینک کانال، آریایی نیستی اگه لینک یادت بره😜
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
داستان پسرک فلافلفروش🌹
#قسمتدهم
#امر_به_معروف
هادي پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از آنچه بر روي منبرها مي شنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود.
مدتي از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكي از مسائل مهم دين را در محل خودمان عملي كنيم.
مي گفت: روايت از حضرت علي علیه السلام داريم كه همه اعمال نيک و حتی جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل درياست.
براي همين در برخي موارد خودش به تنهايي وارد عمل ميشد.
يك سي دي فروشي اطراف مسجد باز شده بود. بچههاي نوجوان كه به مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد مي كردند.
اين فروشنده سي دي هاي بازي و فيلم كپي شده را به قيمت ارزان به بچهها
مي فروخت.
مشتري هاي زيادي براي خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فروشنده فيلمهاي خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند!
چند نفر از بچهها خبر را به هادي رساندند. او هم به سراغ فروشندهي اين مغازه رفت.
خيلي مؤدب سلام كرد و از او پرسيد: بعضي از بچهها مي گويند شما سي ديهاي غير مجاز پخش مي كنيد، درسته!؟
فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.
بار ديگر بچههاي نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سي ديهاي فيلم، بلكهسي ديهاي مستهجن نيز از مغازهي او پخش مي شود.
هادي تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد.
بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان قضايي برخورد خواهد شد.
اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادي نيز در كمين فرصتي بود تا با او برخورد كند.
يك روز جواني وارد مغازه شد. هادي خبر داشت كه يك كيسه پر از سي ديهاي مستهجن براي اين شخص آوردهاند.
لذا با هماهنگي بچههاي بسيج وارد مغازه شد. درست زماني كه بار سي ديها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به مسجد آورد!
در جلوي چشمان خودش همه سي ديها را شكست.
وقتي آخرين سي ُ دي خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانوني ميكنيم.
همين برخورد هادي كافي بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از اين محل برود.
کپی با لینک کانال، آریایی نیستی اگه لینک یادت بره😜
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0