سلام بر ابراهیم
🌷شهید علے یار خسروے متولد ۱۳۴۸ در سن #۱۶_سالگے در عملیات والفجر_۸ در۲۲ بهمن ماه۱۳۶۴ آسمانے مے
🌸<><><>🌸<><><>🌸<><><>🌸
#خاطرات_شهدا
🌷شهیدی که شفا می دهد...
✨روایت شفـا گرفتن یک بیمار بـا توسل
#به_شهید_علے_یار_خسروے
▫️عصر پنجشنبه، مادر «علے یار» ، به سنتِ هر هفته، نشسته است کـنـار مزارِ پسرش کـه زن همسایه بی تـاب و پریشـان خودش را مے رساند به مزار علے یار و شروع مے کـند به پهنـاے صورت اشک ریختن.
🍃مادرِ علے یار مے پرسد:چی شده؟
این چه حـال و روزیه ؟...
و زن همسایه لابلای اشک هـایی کـه قطـره قطـره، دارند روی مـزار علے یار مے بارند، بـا صدایے کـه گـاه بغض، قطع و وصلش مے کند و چانه اے کـه مدام مے لرزد،
این گونه پاسخ مے دهد...
▫️پسرم مریضه! حالش خیلی بده!
#تو_حالت_احتضاره!...
نه حالش خوب مےشه و نـه تموم مے کنه!..
یکی از همسایه هـا بهم گفت: برو به علی یار
متوسل بشو. اومدم این جا از پسرت بخوام...
براے بچه ام دعا کـنه! و دوباره طوفان گریه هاے زن وزیدن مے گیرد.
🍃"مادر علے یار" چند بیسکویت و کـمے آب
مے دهد دست زن همسایه و زن، از شدت آشفتگے و اضطراب ، بدون این کـه حتے فـاتحه اے بخواند ، اشک ریزان برمے گردد.
▫️صبح جمعه، یکی تند و تند درب خانه را
مے زند. انگار آن سوے در اتفاقے رخ داده
باشد، امان نمے دهد.
🍃مادرِ علے یار مے خواهد خودش را برساند به درِ خانه که بچه ها در را باز مے کنند و زن همسایه گریه کنـان خودش را مے اندازد داخل حیاط.
▫️اول سجده مے کند و زمین را مے بوسد
و بعد از آن، از درب خانه شروع مے کند به بوسیدن تـا زمین و پله ها را و خودش را مےاندازد روے پاهاےمادر علے یـار و بوسه بـارانش مے کند.
🍃مادرِ علے یار، با زحمت، شانه هـاے زن همسایه را مے گیرد و از زمین بلندش مے کند.« بلند شو! چے شده آخه؟! چه اتفاقے افتاده؟
▫️گریه امـان حرف زدن نمے دهد به زن همسایه.
شدیدتر از گریه هاے روی مزار علے یار،گریه مے کند و شنیدن حرف هایش،لابلاے آن همه بغض و آه و گریه، مشکل است.
🍃دیروز دل شکسته از شهیدآباد برگشتم
خونه. کمی از آب رو که شما دادی، ریختم روی لب هـا و توے دهن پسرم. یک دفعه دیدم چشماشو باز کرد و دوباره بست.
▫️اول گمون کردم تموم کرد حالم بد شد.
به هم ریختم.
شروع کردم گریه کردن که دیدم دوباره چشماشو باز کرد و گفت: مادر گرسنمه!!
🍃بـا تعجب اشکامو پاک کردم و همون بیسکویت ها رو دادم بهش خورد.
الان حالش خوبه و نشسته توے خونه.
▫️این جاے داستان اشک هاے مادر علے یار
و زن همسایه با هم مے بارند، اما داستان به همین جا ختم نمےشود.زن همسایه از علے یار پیامے آورده است
براے مادر...
🍃دیشب علے یار رو تو خواب دیدم.
گفت برو به مادرم بگو جمعه هـا سر مزار من نیاد.جمعه ها ما رو مے برن...
#زیارت_امام_حسین_(ع)_و_اهل_بیت_(ع).
همه ے رفیقام میرن زیارت، اما من به احترام مادرم که میاد سر مزارم،
مے مونم پیشش و با بچه ها نمے رم زیارت.
بهش بگو جمعه هـا نیاد...
▫️سکوت، فضاے خانه ے پدری «شهید علے یار خسروے» را فرا گرفته است.
سکوتے که در امتزاج صداے گریه ےاهل خانه، چون موسیقی غریبے در عرش شنیده مے شود.
🌷شهيدان زنده اند الله اکبر...
🌹یادشهدا و ویژه شهید علیار خسروی با ذکر صلوات
⛔️کپی مطالب با لینک کانال جایز است .
💌لطفا دوستان تان را هم به کانال دعوت کنید.زندگی تان سرشار از نگاه مهربان شهدا 👇🏻
https://eitaa.com/salambarebraHem