eitaa logo
سلام بر ابراهیم
8.4هزار دنبال‌کننده
58.9هزار عکس
18.8هزار ویدیو
34 فایل
"خداحافظ رفیق "واژه ای است که شهدابه ما می‌گویند،نه مابه شهدا خداحافظ رفیق،یعنی خدا،ما راخرید وبرد وخدا، شمارا دربلیات دنیاحفظ کند😔💔 میزبان شما هستیم با خاطرات زندگی #شهدا،پست های ناب #سیاسی ، #توییت های داغ، #شاه_بیت و ... به ما بپیوندید. یا علی
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بہ" يلدا " دل خوش ڪرده‌ام شايد در اين دقايقِ اضافہ ‌ی پاييز فرصتِ بيشتري براےِ بازگشتنت باشد! #جاوید_الاثر #شهید_مجید_قربانخانی 🌹صبح تون شهدایی 🌷سلام بر شهدا، سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/salambarebraHem
سلام بر ابراهیم
🎥پیکر مطهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی پس از ۳ سال کشف و شناسایی شد. لحظه اعلام خبر شناسایی پيكر
📖 #خاطرات_شهدا 🔴از چاقوی ضامن دار و قلیان تا شهید شدن در خان طومان (۱) #شهید_مجید_قربانخانی 🕊همیشه چاقو در جیبش بود. پیش از سال ۹۳ که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود . همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکتر ها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد. 🕊هیئت شهید ساز مرتضی کریمی پاسداری بود که به قهوه خانه مجید می رفت و آن جا با هم آشنا شده و رفاقت پیدا کرده بودند. همین رفاقت هم فکر رفتن به سوریه را به سر مجید انداخت. یک شب مجید به دعوت مرتضی هیئتی رفت که در آن درباره مظلومیت حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه گفته شد که بعدا گفتند مجید آن شب در آن هیئت خیلی تحت تاثیر قرار گرفت. چهار نفر از آنهایی که همان شب در آن هیئت بودند بعدا در سوریه به شهادت رسیدند و مجید یکی از آن ها بود. 🕊از آلمان به سوریه زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند .تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم.من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد.بعد ها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است. پ.ن: هدف آشنایی جوانان با زندگی شهید است. کپی بدون لینک نیز جایز و حلال است. 🌷 #کانال_سلام_برابراهیم http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
📖 🔴از چاقوی ضامن دار و قلیان تا شهید شدن در خان طومان (۲) 🕊من یک هفته بعد شهید می شوم مجید خیلی تغییر کرده بود. روزی به من گفت یک خودکار به من بده . گفتم چه می کنی؟ خوابی دیده بود که تعریف نمی کرد. با آهنگی گریه می کرد. به زن دایی اش گفت: اگر من بروم و برنگردم چه ؟ از طریق یکی از آشناها زنگ زدیم جایی به ما گفتند خیالتان راحت ، همه راه ها برای خارج رفتن مجید بسته شده و نمی تواند سوریه برود. شهید فرامرزی را آورده بودند بهشت زهرا برای تشییع، ما هم رفته بودیم. به عمه اش گفت : عمه من خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیده ام و دو هفته دیگر من هم پیش فرامرزی ام. حضرت گفتند یک هفته بعد از این که سوریه برم شهید می شوم. بلاخره یک شب مجید آمد و گفت می خواهد برود سوریه. اجازه ندادم و آن قدر ناراحت شدم که حالم بد شد و مرا بیمارستان بردند. 🕊سیزده نفر را جدا کرد سیزده دی ماه رسید سوریه . مجید در خان طومان مسئول غذا و پشتیبانی بود. حتی یکی از همرزمانش می گفت : غذای خودش را نمی خورد و به بقیه می داد.همیشه به بقیه می گفت که او را هم خط ببرند. روز آخر بعد از یک هفته گفت امشب شب آخر است، مرا هم با خود عملیات ببرید. یکی از فرماندهان به نام خواب می بیند که یک گروهی در حرم حضرت زینب سلام الله علیها صف کشیده اند. یک خانم سه ساله آمد و ۱۳ نفر از این گروه را جدا کرد و گفت :شماها یک قدم جلو بیایید. همه ی آن سیزده نفر هم شهید شدند. 🕊از ۱۳ نفری که آن جلو شهید شدند فقط ۵ پیکر برگشت. عملیاتشان در خان طومان با چچنی ها بود. مجید چند بار حمله می کند و چند نفر از آن ها را می زند.آن ها فرار می کنند. از ایرانی ها می ترسیدند. خلوت می شود و نیروهای ایرانی خیلی جلو می روند. جبهه النصره با ۱۵ ماشین پدافند سمت آن ها می روند و آن ها را محاصره می کنند که جز کلاش چیزی با خود نداشتند. خمپاره زن آن ها هم شهید شده بود. تا ساعت ۱۰ روز ۲۱ دی ماه زنده بودند و بعد هم شهید می شوند. آخرین تماسش با ما هم ساعت ۷ بود. زخمی ها خود را عقب کشیدند اما از ۱۳ نفری که آن جلو شهید شدند ، فقط دو پیکر برگشت و بعد از ۶ ماه ، سه پیکر دیگر هم برگشت اما بقیه برنگشتند... 🕊اگر این را بخورید شهید می شوید! یک شب چغندر پخته بودند که مجید گفته بود اگر این را بخورید شهید می شوید.بعضی از آن ها نخورده بودند. همه ی آن هایی که خورده بودند شهید شده بودند و آن هایی که برگشته بودند خیلی ناراحت بودند. 🕊مجید از همه جلوتر بود. یکی از رزمندگان می گوید مجید از همه جلوتر بود. مرتضی رفته بود مجید را برگرداند که موشکی به ماشین او اصابت کرده و تکه تکه می شود. یک شهرام نامی هم بود که قضیه را دیده بود؛ می گفت پهلوی مجید تیر خورده بود.چند چچنی را هم زده بود اما بعد نیروهای جبهه النصره به او تیر خلاصی زده و پیکرش را پشت تویوتا انداختند و بردند .بی بی سی بعدا چهار نفر با اسم و عکس معرفی کرد. مجید و مرتضی کریمی و مصطفی چگینی و محمد آژند را اعلام کرد. 🕊حضرت زینب (س) پاکش می کند! یکی از فرماندهان می گفت مجید وضو می گرفت و همه دست و بالش خالکوبی بود که فرمانده به او گفته بود مجید این کارها چیه آخه؟ مجید گفت: حضرت زینب (س) فردا پاکش می کند. و حالا مجید برگشته، پاک و سرافراز و شهید... 🌷 پ.ن: هدف آشنایی جوانان با زندگی شهید است. کپی بدون لینک نیز جایز و حلال است. 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
#عـشق يڪ سينه و هفتاد و دو سر مےخواهد بچه بازيست مگـر، عشق جگر مے‌خواهد #شهید_مجید_قربانخانی http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
ز طواف شام ؛ سوی مشهد آمده‌ام بوی بـی‌ بـی را برایِ شاه طوس آورده‌ام 🕊آمدم ای شــاه پناهـم بده . . . #امروز_حرم_مطهر_رضوی #پیکر_حـر_مدافعـان_حـرم #شهید_مجید_قربانخانی 🌷 سلام بر شهدا، سلام بر ابراهیم http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🌹 #مادرانه سفره داماديت را چيده ام جان مادر حالا بيا داماد شو😭 💠 حال و هوای منزل #شهید_مجید_قربانخانی یک روز قبل از دیدار در معراج شهدا 🌹یاد شهدا با ذکر صلوات http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
⭕️ قسمتی از وصیتنامه : صحبتم با حضرت امام خامنه ای آقا جان گر صدبار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان می‌دهم. 👤 محمد صدارت🇮🇷 💠 به بپیوندید 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🔸 تا پیش از سفر کربلا خیلی پسر شری بود، همیشه چاقو🔪 در جیبش بود، خالکوبی هم داشت. وقتی از سفر کربلا برگشت مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از امام حسین(علیه السلام) خواستی⁉️ 🔸 مجید گفته بود یه نگاه به گنبد🕌 امام حسین(علیه السلام) کردم و یه نگاه به گنبد حضرت عباس انداختم و گفتم آدمم کنید😔 🔹 سه چهار ماه قبل رفتن به سوریه به کلی متحول شد، بعد از اون همیشه در حال دعا و گریه بود. نمازهایش را اول وقت میخواند 🔹 خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و در حال عبادت📿 باشم. #شهید_مجید_قربانخانی #حُر_مدافعان_حرم🌷 🌷 #کانال_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @salambarebraHem
💠 شجاعت شهید 💟مجید خیلی شجاع بود خیلی مردونه جنگید برا حمایت از دین جانش را می‌داد. نترس و شجاع بود... 💟مجید تو گریه میکرد😭 که بی بی بخرتش، میگف ببین اشکامو بی بی، نوکرت اومده ببین منو بخر، ⇜بزار بشم فدات ⇜بشم مثل مثل علی اکبرت ⇜تکه تکه بشم ⇜بزار مثل علی اصغرت لب تشنه جون بدم .. خوش به سعادتت😔 🌷 https://eitaa.com/salambarebraHem
🍃🌸 💌 می گفت ، خواب مادرسادات را دیدم ، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود ! با رفتنش موافقت نشد ، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد !! هفته ی بعد ، شب آخر ، جوراب‌های همرزمانش را می‌شست ، همرزمش به مجید گفت : حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟! گفت ، تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا اینکه پاک میشه!! فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش ‌نشست و با ذکر یا زهرا (س) به شهادت رسید. پیکر پاکش بعد از سه سال به وطن بازگشت.... مدافع حرم 🌷کانال_سلام_بر_ابراهیم https://eitaa.com/salambarebraHem
مرام آقا مجید مجید یک نیسان داشت که با آن کار می‌کرد و روزی‌اش را در می‌آورد. پشت دخل نان بربری هم تنها به این دلیل می‌رفت تا اگر مستمندی را می‌شناسد، نان مجانی به دستش بدهد. آقا مجید از آن دست بچه‌های جنوب شهری لوطی مسلکی بود که دست خیرش زبانزد است. مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمی‌کرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می‌فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می‌رساند.» 🆔 @salambarebraHem
💠اخلاق خوب اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد. همش در نهانش بود نه آشکار بلکه فقط بین خودش و خدایش بود. ● بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود... طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد. بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت. 🌷 عضو شوید 👇🏻 🆔 @salambarebraHem
🔰 🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه... یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو‌ میشناسه نان مجانی بهش بده... عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!! ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده... http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0 حتماعضوشوید⬆️
•~﷽‌~• فرازی از وصیتنامه شهید: امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید و از شما خواهش می کنم بعد از مرگم خوشـــــحال باشید😌 کــــــه در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم🕊 🦋 کانال‌سلام بر ابراهیم| عضو شوید 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0