🌙پاسِ شبانه
#قسمت_اول (دو قسمتی)
🔹هوا رو به تاریکی می رفت. صدیقه، منتظر ایستاده بود تا تاریکی هوا بیشتر شود. کمری چادرش را محکم گره زد و روی چارقد سفیدرنگی که به سر کرده بود، آن را سر کرد و جلویش را گره زد. بقچه حمام را زیر چادر گرفته بود و همان طور که به آسمان نگاه می کرد زیر لب زمزمه کرد:
- خدایا خودت کمک کن. چقدر دلم برای نماز خوندن تنگ شده. حیف که امشب، اول وقت نمی شه.
🔸صدای مادر، او را به خود آورد:
- ننه این شال گردن رو بگیر سرتو باهاش بپوشون.
- نمی خواد ننه. همین چارقد خوبه.
- باز مث اون دفه سردرد می شی و پس می افتی. بگیر
- چشم. دعا کنین ننه
🔻شال را از گوشه، داخل بقچه فشار داد. ننه میمنت، شروع به خواندن آیت الکرسی کرد و دخترش را با نگاه هایش بدرقه کرد. صدیقه، در ورودی پشت بام را باز کرد. کمرش را خم کرد و پا روی اولین پله گذاشت. پله های بلند را به کندی بالا رفت. پله های پیچ خورده، به انباری که نهایت ارتفاعش به یک متر می رسید تمام شد. کمر صاف کرد اما سرش را دزدید که به سقف انباری نخورد. استخوانی که پشت دریچه پشت بام گذاشته بود را برداشت. دریچه کوچک چوبی را باز کرد. پا روی صندوقچه پایین دریچه گذاشت و روی لبه پشت بام رفت.
🔹دولا دولا راه می رفت که تعادلش را از دست ندهد و کسی هم او را نبیند. ننه میمنت هنوز درون حیاط خانه، ایستاده بود و او را می پایید. دستی تکان داد و چادر و بقچه اش را سفت چسبید. دیوار حیاط را رد کرد و به دیوار خانه همسایه رسید. لبه های دیوار پر شده بود از برگ های پاییزی. آرام و خمیده از روی برگ ها رد شد و پا روی دیوار همسایه بعدی گذاشت. کوچه، از آنجا پیدا بود و باید چند خانه دیگر را هم رد می کرد و از خانه عصمت خانم پایین می رفت.
🔸کمی ایستاد. کمر صاف کرد و چشمش به دو آژان افتاد که پاس شبانه شان را شروع کرده بودند. تا جایی که می توانست خم شد. آرام آرام خود را به دیوار کناری رساند. روی دیوار فقط به اندازه یک پا و نصفی جا بود. به سختی تعادلش را نگه داشت و منتظر شد تا از تیررسش دور شوند. آژان ها خوش خوشان و قدم زنان راه می رفتند و عجله ای در پیمودن کوچه ها نداشتند. هوا کاملا تاریک شده و ظلماتی بود. همین مسئله، صدیقه را کمک می کرد که دیده نشود اما راه رفتن را برایش سخت کرده بود.
🔹 بقچه اش را به گودی پهلویش هُل داد و با دست دیگرش، چادر را گرفت و پاورچین پاورچین دیوار همسایه را رد کرد. هر چند دقیقه می ایستاد و رد کلاه آژان ها را نگاه می کرد و مجدد، حرکت می کرد. بالاخره به خانه عصمت خانم که نزدیک ترین خانه به حمام بود، رسید. از پله های خراب شده پشت بامشان پایین آمد و پاورچین پاورچین، کناره دیوار را گرفت. آرام یاالله گفت اما صدایی نیامد. با اینکه هوا سرد بود اما صورت صدیقه، گر گرفته بود و دانه های عرق، کمری چادرش را خیس کرده بود. از دالان خانه عصمت خانم رد شد. در سنگین خانه شان را آرام باز کرد و به کوچه سرک کشید. کسی در کوچه نبود. آرام از خانه بیرون آمد و در را تا جایی که می شد بی سر و صدا، بست. در، چفت نشد. بقچه اش را که بغل گرفته بود چسبید و روی نوک پنجه، به سمت حمام دو کوچه آن طرف تر حرکت کرد.
@salamfereshte
#حجاب
#چادر
#داستانک
#تولیدی
🌙پاسِ شبانه
#قسمت_دوم (دو قسمتی)
🔸هنوز دو سه قدمی برنداشته بود که صدای ایست آژان بلند شد. پا تند کرد و به عقب سر نگاه کرد. همان دو آژانی که دیده بود، دنبالش افتادند. با تمام قدرتش دوید اما فاصله اش با آژان ها کمتر شده بود. به نفس نفس افتاده بود. خدا خدا می کرد دستشان به چادرش نرسد. یکی از گالش های دست دوزی که عباس پینه دوز ، تازه برایش دوخته بود، از پایش در آمد. فرصت نبود. به دویدن ادامه داد.
▪️سر چرخاند که عقب سرش را نگاه کند. دست مردانه سیاه رنگی، عقب چادرش را چنگ زد و آن را از سرش کشید. سنجاق قفلی ای که از زیر گلو به چارقدش بسته بود باز شد. سوزشی در گلویش احساس کرد. با یک دستش، جلوی چارقدش را محکم گرفت که از سرش نیفتد و سعی کرد خود را از دست آژانی که به او رسیده بود رها کند. چادرش را که به کمر بسته بود می کشید و می خواست چارقدش را هم بکشد. فریادش بلند شد: کمک.. ولم کن..کمک.. چند مرد از خیابان اصلی به داخل کوچه پیچیدند. یکی شان فریاد زد:
- چه خبره اونجا؟
🔹 خدایی شد که چادر از دست آژان یک لحظه رها شد. سریع از جا کنده شد و دوید و دوید و دوید. با قدرت خشمی که از گرفتار شدن دست آن کفتار سیاه، به جانش افتاده بود می دوید. به حمام رسید و خود را داخل آن پرت کرد. به سختی ایستاد و به اندرونی رفت. چهار ستون بدنش می لرزید. روی سکو نشست. بقچه اش را که کمی باز شده بود به صورتش فشار داد تا صدای گریه اش خفه شود.
🔸دستی به شانه اش خورد. عزیز خانم حمامی، آب قندی برایش آورده بود. لیوان را به سختی گرفت. لیوان می لرزید. نتوانست آن را نگه دارد. عزیزخانم لیوان شیشه ای سبزرنگ را از دستش گرفت و روی سکو گذاشت و کنارش نشست. صدیقه نگاهی به چادرش که از بالا و پایین پاره شده بود نگاه کرد. حال و روزش معلوم بود که چه اتفاقی افتاده. عزیز خانم با لحن صمیمی همیشگی اش گفت:
- خدا ازشون نگذره ببین چه بلایی سر دختر مردم آوردن. خداروشکر تونستی از دستشون فرار کنی.
🔹صدیقه کمی آرام شد. لیوان آب قند را کمی خورد. لرزش دستانش کمتر شد. نگاه دقیق تری به چادرش کرد. کمری و جلوی چادرش پاره شده بود و چادرش، خاکی خاکی بود. عزیز خانم، چادر خودش را از پستو در آورد و به صدیقه نشان داد و گفت:
- موقع برگشت این رو بپوش. بعد بده اوس مسعود برام بیاره. غصه نخور.. پاشو. پاشو که اذان رو هم دادن. من برم به نماز برسم. پاشو ننه. پاشو.
@salamfereshte
#حجاب
#چادر
#داستانک
#تولیدی
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻حجاب منیّت
❌هر چه #فساد است از من است
🎙شهید #آیت_الله_دستغیب رحمه الله
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#اخلاقی #منیت #خودخواهی #خودمحوری #حجاب #دینداری #فساد
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درود خدا بر تو
#استاد_عالي حفظه الله
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#کلیپ_تصویری #حجاب #چادر #جهاد #سبک_اسلامی_اسلامی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸توصیهای به طلاب: #عادی زندگی کنید و سر خود را هم #بالا_بگیرید🔸
زندگی روحانی باید #ساده_اما_با_نشاط باشد. باید #بانشاطتر_از_تمام_زندگیها باشد. زندگی خانوادۀ اهلبیت را در حدیث کساء بینید. چقدر بانشاط با هم حرف میزنند! چقدر با محبت با هم صحبت میکنند؟
اینکه مثل مردم زندگی نمیکنیم، خوب نیست. مثل اینکه ما از کرۀ مریخ آمدهایم و چیز دیگری هستیم! «پردهنشینی» برای حفظ قداست خوب نیست. باید «شاهد بازاری» و مثل همۀ مردم بود. همانطور که مردم به #تفریح میروند، ما هم برویم. همانطور که مردم با #مترو میروند، ما هم برویم. مردم با #اتوبوس میروند، ما هم برویم. مردم به #پارک میروند، ما هم برویم. باید سینمای اسلامی خوب داشته باشیم. مثل مردم که به #سینما میروند، طلبهها هم بروند. اگر طلبهها اهل سینما بودند، سینما اصلاح میشد.
شما نگاه کنید رهبری میگوید: «فلان خانم برای این مسابقه تا آنجا با حجاب میرود!» با حجابش در آنجا حالت تهاجمی گرفته است تا با حجاب، مسابقهها را فتح کند. این برای ما الگو است. پیشنهاد من، #روحانی_تهاجمی و خانوادۀ_تهاجمی است. بروید #بین_مردم زندگی کنید. #حجاب را به بطن زندگیها ببرید. حجاب را #مخفی_نکنید.
بهطور #طبیعی و #عادی زندگی کنید. سر خود را هم #بالا_بگیرید و مثل مردم بروید #خرید کنید. با آنها رفتوآمد کنید و #معاشرت داشته باشید. همه امورتان اینطور باشد. حجاب را به همهجا تسرّی دهید.
#تدافع مربوط به گذشته است. تاریخ مصرف آن پایان یافته است. دوره، دورۀ #تهاجم است. حجاب را باید به وسط عالَم ببرید.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸توصیهای به طلاب: #عادی زندگی کنید و سر خود را هم #بالا_بگیرید🔸
زندگی روحانی باید #ساده_اما_با_نشاط باشد. باید #بانشاطتر_از_تمام_زندگیها باشد. زندگی خانوادۀ اهلبیت را در حدیث کساء بینید. چقدر بانشاط با هم حرف میزنند! چقدر با محبت با هم صحبت میکنند؟
اینکه مثل مردم زندگی نمیکنیم، خوب نیست. مثل اینکه ما از کرۀ مریخ آمدهایم و چیز دیگری هستیم! «پردهنشینی» برای حفظ قداست خوب نیست. باید «شاهد بازاری» و مثل همۀ مردم بود. همانطور که مردم به #تفریح میروند، ما هم برویم. همانطور که مردم با #مترو میروند، ما هم برویم. مردم با #اتوبوس میروند، ما هم برویم. مردم به #پارک میروند، ما هم برویم. باید سینمای اسلامی خوب داشته باشیم. مثل مردم که به #سینما میروند، طلبهها هم بروند. اگر طلبهها اهل سینما بودند، سینما اصلاح میشد.
شما نگاه کنید رهبری میگوید: «فلان خانم برای این مسابقه تا آنجا با حجاب میرود!» با حجابش در آنجا حالت تهاجمی گرفته است تا با حجاب، مسابقهها را فتح کند. این برای ما الگو است. پیشنهاد من، #روحانی_تهاجمی و خانوادۀ_تهاجمی است. بروید #بین_مردم زندگی کنید. #حجاب را به بطن زندگیها ببرید. حجاب را #مخفی_نکنید.
بهطور #طبیعی و #عادی زندگی کنید. سر خود را هم #بالا_بگیرید و مثل مردم بروید #خرید کنید. با آنها رفتوآمد کنید و #معاشرت داشته باشید. همه امورتان اینطور باشد. حجاب را به همهجا تسرّی دهید.
#تدافع مربوط به گذشته است. تاریخ مصرف آن پایان یافته است. دوره، دورۀ #تهاجم است. حجاب را باید به وسط عالَم ببرید.
@haerishirazi
هدایت شده از مطالب آماده شده سلام فرشته
🔴 آثار بی حجابی زنان
🔵 فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند
از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه میکند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند .
شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد .
📚 کتاب بوستان حجاب ص ۱۰
#حجاب
#امر_به_معروف
#واجب_فراموش_شده
🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94
هدایت شده از قرارگاه سایبری حاج قاسم
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸عاقبت جلودار شدن در گناهان🔸
قرآن به یهودیهای زمان پیغمبر اکرم (ص) میفرماید: «لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ». یهودیها ! شما که در این عصر هستید، اولین کافر به اسلام نشوید. زیرا اگر شما کافر شدید، نسلهای بعدی از شما یاد میگیرند و میگویند اجدادمان اگر یک حقّانیتی در اسلام دیده بودند، ایمان میآوردند. لذا شما در گناه همهشان شریک میشوید. آن یهودیهای اولی که کافر شدند، الآن در گناه تمام یهودیهایی فعلی شریک هستند.
در جامعه، بعضیها در کارهای بد، #جلودار و پیشرو میشوند؛ مثلاً در مسئلۀ #بیحجابی، ابتدا خانوادههای عدهای که دین و دیانت درستی نداشتند چادرشان را برداشتند، بعد دیگران از آنها یاد گرفتند و الآن میبینید که چطور شده است. آن زنی که اول بیحجاب شد، تمام زنهای بیحجاب هرچه گناه بکنند، یک قسمتیاش هم در نامۀ عمل او میرود. از هر خانوادهای، هر کسی که اول بد شد، بقیه فامیل هم که بد میشوند در نامۀ او مینویسند. کسی که جلودار در سنت سیئه میشود، در گناه بقیه هم شریک است. در خوبیها هم همینطور است، اولین کسی که در یک آبادی کار خیر انجام بدهد و بعد دیگران یاد بگیرند، در ثواب عملِ همۀ آنها شریک است.
#حجاب
@haerishirazi
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃
🎥 خانم شما حلوای نذری نیستی..
قیمت داری...
دلیل وجدانی #حجاب
حجت الاسلام قرائتی
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعــــــــریف حجـــــــاب از زبان دکتر عزیزی
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#حجاب
@ostad_shojaeیاد خدا ۲.mp3
زمان:
حجم:
11.54M
📌اينقدر در آسمان ها، دنبال خدا نگرد...
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#ذکر #يادخدا #حجاب