eitaa logo
سلام فرشته
175 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
خدایا، قلب هایمان را آماده سلام کردن به فرشته هایت بگردان رمان ، داستان و کلیپ و پادکست هاي #تولیدی هشتک خورده انتشار مطالب با ذکر منبع، بلامانع است. فهرست مطالب: https://eitaa.com/salamfereshte/2162 نویسنده: #سیاه_مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻محرومیت 🔹روی صندلی نشسته بود و پاهایش را به عقب و جلو تاب می داد. صندلی چوبی نه چندان قدیمی، از حرکات مداوم او، به قژ قژ افتاده بود. نگاهش به دو سه نفری که مثل او منتظر نشسته بودند، سر خورد. فکر کرد این کار برای آن پیرمرد چه فایده ای دارد؟ او را قبول نمی کنند. آن خانم هم جایش در خانه است. چرا باید یک زن را قبول کنند. می ماند آن جوان و من. خواست سر صحبت را با جوان باز کند که صدایش کردند. جوان از صندلی برخاست. لبخندی به پیرمرد کنار دستش انداخت. در اتاق هیئت مدیره را زد و داخل شد. 🔸صدای لرزش عقربه های ساعت، بلند شد. نگاهی به ساعت قدیمی که شیشه اش شکسته بود کرد. عقربه ها هم کج و معوج شده بودند. بی صدا غر زد: اینجا همه چیزش نفس های آخر را می کشد. این از صندلی آن هم ساعت. صدای عجیبی داشت. نه شبیه تیک تاک بود و نه ضرب. حتی صدای یکنواختی هم نداشت. نزدیک چهار که می رسید بی صدا می شد. وقتی می خواست هشت را رد کند، صدایش قوی و قوی تر می شد. مثل امروز صبح او شده بود: ساعت هشت شد بدو دیگه. مثلا تو بچه مدرسه ای هستی. الان باید سر کلاس باشی. صدا بلند کرد: وای خدای من. ی کفش پوشیدن که اینقدر معطلی نداره. د بدو دیگه. نعره کشید: پابرهنه بیا. اگه از مصاحبه جا بمونم تقصیر توئه. بیا دیگه. بیشع... 🔻چنان نعره قوی ای کشید که بچه بیچاره یک لنگه کفشش را روی دست گرفت و سوار موتور برادرش شد. دم در مدرسه، هنوز پیاده نشده، موتور حرکت کرد و او بر زمین افتاد. نیم نگاهی به برادر کوچک تر ولو شده اش کرد. وقت نداشت. باید سر وقت می رسید و همین الان هم دیر شده بود. دسته موتور را چرخاند و به راهش ادامه داد. - آقای صبوری. بفرمایید. 🔹جوان از اتاق خارج شد و او وارد شد. اضطراب وصف ناشدنی سراسر وجودش را گرفت. اولین صندلی چرخان را جلو کشید تا بنشیند. متوجه چرخش صندلی نشد و لبه صندلی نشست. صندلی سُر خورد و به عقب رفت. تعادلش را از دست داد و روی زمین ولو شد. طبق عادت، فحشی زیر لب داد که از دید حاجی، پنهان نماند. سریع از جا بلند شد و نشست. چند سوال عادی را جواب داد و از اتاق خارج شد. - به درد کار ما نمی خوره. خیلی کم حوصله است. 🌺پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَن حُرِمَ الرِّفْقَ فَقد حُرِمَ الخَيرَ كُلَّهُ . 🍀هر كه از نرمخويى و مدارا محروم باشد، از همه خوبيها محروم است . 📚 تحف العقول ، ص 49 @salamfereshte