eitaa logo
سلام ایرانی
1.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
140 فایل
فقط همین کانال برای اطلاع از همه ی اخبار و تحلیل های مهم منطقه می تونه کافی باشه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 سخنان اشک‌بار سردار شهید حاج احمد در محضر امام ● چشم‌داشتی به دنیا و مظاهر دنیوی نداریم ● دلمان خوش است به شفاعت اباعبدالله ● دلمان خوش است که بسیجی هستیم و فرمانده شما هستید ۲۱ بهمن‌ماه، سالروز سردار شهید، حاج احمد گرامی‌باد. وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا
🔹️ ماموریت ویژه سردار برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ :* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!* هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ «سلام ایرانی» ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇 https://eitaa.com/salamiraniaziz •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز دولت شهید رئیسی رسماً به کار خود پایان می‌دهد. دولت او تمام شد اما یاد او همیشه در ذهن‌ها خواهد ماند. پرکاری و خستگی‌ناپذیری شهید رئیسی به روایت رهبر معظم انقلاب را در این کلیپ مشاهده کنید. ❌مراسم تنفیذ هم اکنون تلویزیون یادش گرامی وراهش پررهرو هدیه محضر همه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🇮🇷 «سلام ایرانی» ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇 https://eitaa.com/salamiraniaziz •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
سالروز عملیات غرورافرین القدس، فتح الفتوح عملیات طریق القدس در منطقه عمومی سوسنگرد به‌سمت بستان و با هدف انهدام قوای دشمن و باز پس گرفتن و آزادسازی شهر بستان و به عقب راندن دشمن متجاوز و تلاشی در جهت فاصله انداختن بین جبهه شمالی و جنوبی عراق در منطقه خوزستان صورت گرفت رزمندگان اسلام با تکیه بر روحیه شهادت طلبی و شجاعت، عملیات غرورآفرین طریق القدس را به مرحله اجرا درآوردند؛ عملیاتی که در آن با خلاقیت در طراحی و طرح ریزی تاکتیک های مناسب و غافلگیری دشمن؛ شهر بستان از اشغال آزاد شد و متجاوزان ضربه مهلکی خوردند. امام خمینی (ره) این عملیات را فتح الفتوح نامیدند. عملیات ظفرمند، تیپ کربلا(لشگر ٢۵کربلا) نقش ویژه ای د تصرف منطقه سابله وشهربستان داشته است. یاد وخاطره شهدای عظیم الشان این عملیات گرامی باد شهدارایادکنیم باصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ. (ستاد مردمی پژوهش وتدوین اثارشهدای مدافع حرم مازندران) «سلام ایرانی» ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇 https://eitaa.com/salamiraniaziz •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•