4_5933623900700151037.mp3
4.11M
💫🌺🍃
🌺
📖 ترتیل سریع جزء دوم قرآن کریم
🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
#ترتیل_سریع #ترتیل_جزء_دوم
💢 حجم: ۳.۹ مگابایت
⏰ زمان: ۳۳:۰۰
🌺
💫🌺🍃
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
۴ فروردین ۱۴۰۲
4_5855087709273460423.mp3
14.36M
#خانواده_آسمانی ۱٠
#استاد_شجاعی 🎤
#حجهالاسلام_فرحزاد
💢 فرمول خلقت انسان، فرمول پیچیده ای نیست،
تنها یک موضوع حقیقت وجود انسان را روشن می کند و آن، این است؛ ↓
✦ برای دریافتِ "پیامِ بینهایت" از سمتِ "الهی بینهایت"
نیاز به "مخلوقی با ظرفیتِ وجودی بینهایت" بود که میبایست پیامرسانی "بینهایت" آن را میرساند.
- آن پیامِ بینهایت چه بود؟
- پیام رسانندهی بی نهایت که بود؟
- و آن مخلوقِ بینهایت کیست؟
#من_و_خانواده_آسمانی
#متخصص_معصوم
#ریشه_حقیقی #عشق_حقیقی
۴ فروردین ۱۴۰۲
مادربزرگ تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود.
برنجِ چلو را ساعتی با نمکسنگ می خواباندیم تا کمکم شوری بگیرد.
عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفتهای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود.
قلک داشتیم؛
با سکهها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دستمان بیاید.هر روز سر می زدیم به پستخانه،
به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه،
مگر که برسد.
«انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود.
هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید.
زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید…
"انتظار" قدردانمان ساخته بود .
صبوری را از یاد نبریم . . .
۴ فروردین ۱۴۰۲
گاهی بايد خود خودت باشی
براي دقايقی غرور لعنتيت را كنار گذاری
و فارغ از افكار و قضاوتهای ديگران
دل به دل دلت دهی
قدر اين دلدادگی را
با طعم شيرين لبخند گوشه لبت
به وقت مرور خاطرات خواهی فهميد.
👤رامين وهاب
۴ فروردین ۱۴۰۲
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎 روزی از روزها، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم، به باد می گویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
عزرائیل ادامه داد: تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...
📚اقتباس از مثنوی
۴ فروردین ۱۴۰۲
eftetah.mp3
19.89M
💫🌺🍃
🌺
❇️ توصیه #امام_زمان به خواندن دعای افتتاح
💚 امام زمان ارواحنا فداه:
✍ دعای افتتاح را در تمام شبهای #ماه_رمضان بخوانید.
👌 زیرا فرشتهها به آن گوش میدهند و برای خواننده آن طلب آمرزش میکنند.
📚 صحیفه مهدیه بخش ۵ دعای ۸
#رمضان_مهدوی
🌺
💫🌺🍃
۴ فروردین ۱۴۰۲