نه مراست قدرت آنکه دم.pdf
193.8K
🔸 #شعر در مدح مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
#PDF
🔻شعر از #فؤاد_کرمانی
🔸
⚡نه مراست قدرتِ آنکه دم زنم از جلال تو یاعلی
⚡نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یاعلی
🔹
🔈 صوت این شعر ملکوتی با نوای زیبای #حاج_محمود_کریمی
https://eitaa.com/salehy/3884
🔈 پادکست صوتی این شعر با نوای سیدحجت #بحرالعلومی طباطبایی
https://eitaa.com/salehy/3883
🔸
@Salehi786
صالحی - ارتباط کاربران
🔸 #شعر در مدح مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) #PDF 🔻شعر از #فؤاد_کرمانی 🔸 ⚡نه مراست قدرتِ آنکه
.
بسم الله
#ریحان ۳۴
🔸 مدح مولا
🔸 یکی از زیباترین اشعاری را که در مدح مولانا امیرالمومنین علی (علیه السلام) سروده شده این #شعر مرحوم #فؤاد_کرمانی است
🔻دیوان اشعارشان:
https://eitaa.com/SalehiApps/734
🔈 صوت این شعر ملکوتی با نوای زیبای آقای کریمی
https://eitaa.com/salehy/3883
🔸
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی
شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی
نَبَرَد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی
هله ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری
هله ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری
که ندیدهام به دو دیدهام ، چو تو گوهری چو تو جوهری
چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم¬سَری
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی
توئی آنکه غیر وجود خود ، به شهود وغیب ندیدهای
همه دیدهای نه چنین بود شه من تو دیدهی دیدهای
فَقرات نفس شکستهای ، سُبحاتِ وَهم دریدهای
ز حدودِ فصل گذشتهای ، به صعودِ وصل رسیدهای
ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف
همه گفتهاند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف
فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلَغای عصر به نطقِ خود ، شدهاند لالِ تو یا علی
تو که خلق هیئت متصل، کنی از عناصر منفصل
تو که از طبیعت آب و گل، بدر آوری صنم چِگِل (۱)
تو که مینهی دل معتدل بمیان تودهی آب و گل
زنم اعتدال ترا مَثَل بکدام خلقت معتدل
که بر اعتدال تو مستدل بود اعتدال تو یا علی
تو ز وصف خلق منزهی، که رسیدهئی بکمال ربّ
ملکوتیان جبروتیان همه از کمال تو در عجب
که کند چو عقل تو نفس را، به بساط علم و عمل ادب
احدی ز خلق ندیدهام که بجای خصم کُشَد غضب
متحیرم متفکرم همه در خصال تو یا علی
تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود زیاده تورا یقین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی
تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقهی دنیوی
أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی
ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخلهی موسوی
ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانهی معنوی
که انا الحق است به حقِّ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی
تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی
ز بروز جلوه ماخلق ، به مقام و رتبه مقدّمی
هله ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی
به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی
همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مآلِ تو یا علی
چو بآب زندگی از قدم گل ممکنات سرشته شد
همه راز کلک منیع حق رقم ممات نوشته شد
احدی ز موت نشد رها بحیات اگر چه فرشته شد
ز بشر مقام تو شد اجل که اجل بتیغ تو کشته شد
توئی آنکه مرگ نبرده جان ز صف قتال تو یا علی
تو چه بندهای که خدائیت ، ز خداست منصب و مرتبت
رسدت ز مایهی بندگی ، که رسی به پایهی سلطنت
احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت
همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت
شده ختم دورهی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی
تو همان مَلیکِ مُهَیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک
پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک
شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنهی مَلَک
به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک
مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی
تویی آنکه تکیهیِ سلطنت ، زدهای به تخت مؤبّدی
ز شکوه شأن تو بر مَلا، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی
به فرازِ فرقِ مبارکت، شده نصب تاج مُخلّدی
متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی
تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی
🔸
توئی آنکه هستی ما خَلَق، شده بر عطای تو مستَدَل
ز محیط جود تو منتشر قطرات جان رشحات دل
به دلِ تو چون دل عالمی، دل عالمی شده متصل
نه همین منم ز تو مشتعل نه همین منم بتو مشتغل
دل هر که مینگرم در او بود اشتعال تو یا علی
به می خُمِ تو سرشته شد، گِل کاس جانِ سبوکشان
به پیالهی دلِ عارفان، شده تُرک چشمِ تو میفشان
ز رَحیقِ جام تو سرگران، سر سرخوشان، دل بیهُشان
نه منم ز بادهی عشق تو، هله مست و بیدل و بینشان
همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی
ز بقای مُلک و زوال او، نرسد بجاه تو منقصت
که بس است همت بنده را چو رسد به دولت معرفت
بلی آنچه بنده طلبکند، دهدش خدای ز مکرمت
نشد از خدای تو موهبت بتو گر خلافت و سلطنت
ز خدا نبوده بجز خدا ، طلب و سؤال تو یا علی
تویی آنکه سِدرهی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان
به مکان نیائی و جلوهات، به مکان ز مشرقِ لامکان
رسد استغاثهی قدسیان، به درت ز لانهی بینشان
چو به اوج خویش رسیدهای، ز عُلُوّ قدر و سُموشّان
همه هفت کرسی و نُه طبق، شده پایمال تو یا علی
نه همین بس است که گویمت، به وجودِ جود مکرّمی
تو مُنزّهی ز ثنای من، که در اوجِ قُدس قدم نَهی
نه همین بس است که خوانم اَت، به ظهورِ فیض مقدّمی
به کمال خویش معرّفی، به جلالِ خویش مُسلّمی
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یا علی
تویی آن که میم مشیّتت، زده نقشِ صورتِ کاف و نون
فلک و زمین به ارادهات، شده بی سکون، شده با سکون
به کتابِ عِلم تو مُندرج، بُوَد آن چه کان و مایکون
تویی آن مُصوّرِ ماخَلَق، که من الظّواهر و البطون
بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی
تویی آن که ذات کسی قرین، نشده است با احدیتّت
تویی آن که بر احدیّتت، شده مُستند صمدیّت
نرسیده فردی و جوهری، به مقام مُنفردیتت
نشناخت غیر تو هیچکس، ازّلیتت ابدّیتت
تو چه مبدأیی که خبر نشد، کسی از مآلِ تو یا علی
ز بروق طلعت انورت، شده خلق آتش موقده
که بود طلوع و بروز او، همه از مشارق افئده
نه همین شرارهی عشق تو، زده بر قلوب مجرّده
ز جبل عَلَم زده بر شجر، ز محل دیر به بتکده
تو چو مشعلی، که ز نور حق، بود اشتعال تو یا علی
ز کمند کید بلیس دون، دل هر کسی نشود رها
مگر آنکه بسته فؤاد خود بخدا و رسته ز ماسوا
چو کشیده خصم کمند خود، همه جا نهفته و برملا
ز جهات ستّه مرا بود، بمحال کوی تو التجا
که محالِ دشمن دین بود، گذر از محال تو یا علی
نه فرشته یافته در بشر چو تو ذوالکرم چو تو ذوالعفا
نه بشر شنیده فرشته را بچنین صفت بچنین صفا
بخدا ظهور عجائبی چو تو نیست در بشر از خدا
که تعجبست بحق حق، ز تو آن قناعت و این سخا
بطراز سورهی هل اتی، چه نکوست فال تو یا علی
تو که از علایق جان و تن، به کمالِ قُدس مُجرّدی
تو که بر سرائرِ معرفت، به جمالِ اُنس مُخلّدی
تو که فانی از خود و مُتّصف، به صفاتِ ذاتِ محمّدی
به شؤنِ فانیِ این جهان، نه مُعطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی، غم و ابتهالِ تو یا علی
تو همان تجلّیِ ایزدی، که فراز عرشی و لا مکان
خبری ز گردش چشم تو، حرکات گردش آسمان
دهد آن فؤاد و لسان تو، ز فروغ لوح و قلم نشان
تو که ردّ شمس کُنی عیان، به یکی اشارهی ابروان
دو مُسخّر آمده مِهر و مَه، هله بر هلالِ تو یا علی
هلهای موحّدِ ذاتِ حق، که به ذات ، معنی وحدتی
هله ای ظهورِ صفاتِ حق، که جهان فیضی و رحمتی
به تو گشت خِلقتِ کُن فکان، که ظهورِ نورِ مشیّتی
چو تو در مداینِ علمِ حق، ز شرف مدینهی حکمتی
سَیَلانِ رحمت حق بُوَد، همه از جِبال تو یا علی
نه عجب که خیل کروبیان، همه خادم آمده بردرت
عظموتیان و لهوتیان، شده مات منظر و محضرت
تو چو دیو نفس بکشتهئی، ملک آمده است مسخرت
ز مقام و رتبه چو از ملک، متعال آمده جوهرت
گذرد ز پر فرشتگان، طیران بال تو یا علی
نه عجب که ذوق تکلمت، بکلیم نطق و بیان دهد
نه عجب که شوق تبسمت، بمسیح روح روان دهد
بروان پیر دم جوان، بعلیل تاب و توان دهد
به لحد عظام رمیم را، هیجان فزاید و جان دهد
گذرد نسیم شمال اگر، شبی از شمال تو یا علی
منم آن مجرّد زنده دل که دم از ولای تو می زنم
ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم
شب و روز حلقه التجا، بدر سرای تو میزنم
نروم اگر بکشی مرا، ز صف نعال تو یا علی
چه اگر مقدر عاصیان شده از مشیّت کبریا
درکات دوزخ جانگزا، که رقم شد از قلم قضا
چو مراست مهر تو مهر دل، ز گنه نترسم و از جزا
تو اگر بدوزخ عاصیان، نشوی بروز جزا رضا
ندهد خدای ملال ما که دهد ملال تو یا علی
نرسید کشتی همتم ز یَمِ غمت بکنارهئی
بشکست فلک مرا فلک بحجارهئی ز اشارهئی
بهمین خوشم که نشستهام بشکستهئی و بپارهئی
چکنم که ز غرق شدن مرا، نه علاج هست و نه چارهئی
مگرم ز غیب مدد کند، یکی از رجال تو یا علی
تو که آگه از نفحات حق، بسرائری و ضمائری
نظر خدائی و مُطّلع، ز بواطنی و ظواهری
تو که بر تمامت انس و جان، ز کرم معینی و ناصری
تو که در عوالم کن فکان، به احاطه حاضر و ناظری
ز چه رو بپرسش حال ما، نشود مجال تو یا علی
بنگر «فؤاد» شکسته را، به دَرَت نشسته به التجا
اگرش بِرانی از آستان، کند آشیان به کدام جا
به سخا و بذل تواش طمع، به عطا و فضلِ تواش رجا
ز پناهِ ظلِّ وسیع تو ، هم اگر رود برود کجا
که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی
🔸
🔻پینوشت:
(۱) : صنم چِگِل: کنایه از مرد و زن زیبا روی. چِگِل شهری است از ترکستان قدیم که مردم آن شهر به زیبایی معروف بودند، ولذا شاعران خوبرویان را به مردم این شهر تشبیه کرده اند
🔸
🌐 دیوان اشعار فؤاد کرمانی، مسمّطها
🔖 فایل PDF شعر
🔊 صوت eitaa.com/salehy/3884
🔹 t.me/Elaahy
🔸
@Salehi786
هدایت شده از معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️
حجت الاسلام زهرایی ، از اولیا الهی گمنام در شهر قم و از شاگردان عبد صالح خدا مرحوم حاج اقا فخر تهرانی ، دار فانی را وداع گفت.
#پیام_تسلیت
@shia12t
هدایت شده از معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
📸حجت الاسلام زهرایی ، از مراودین مرحوم آیت الله نجابت ، شهید دستغیب و از شاگردان مرحوم حاج اقا فخر تهرانی بودند. ایشان همچنین از محضر بانو مجتهده امین نیز بهره های معنوی برده بودند...
حجت الاسلام زهرایی عالم وارسته و متخلقی که عمر پربرکت خویش راصرف تحقیق و ترویج خطبه های حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بویژه خطبه فدکیه آن حضرت نمود.
در باب ترویج این خطبه شریفه که مورد اهتمام علمای سلف بود و در زمان ما به فراموشی سپرده شده بود، حدود چهل سال در هر مناسبتی بویژه در ایام فاطمیه هر شب با سبک و سیاق خاص متن خطبه را شخصا از حفظ و به نیت فرج حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) قرائت مینمود که به برکت این اهتمام متن این خطبه در بین اقشار مختلف و در جای جای کشور مورد توجه قرار گرفته است.
@shia12t
هدایت شده از خبرگزاری صداوسیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 طلایی که رفت و پرچم افتخاری که تا ابد بالا ماند
🔹این قصه صادق بیت سیاح، قهرمان ایرانی است
@iribnews
نباشد دلت بیقرار و غمین
مدال تو را داده اُمالبنین🥇
تقدیم به پهلوان صادق بیت سیاح 🇮🇷
🔹 eitaa.com/sovarmedia/530
🔸
@Salehi786
هدایت شده از روشنا
🖼فتومونتاژ "مادر مَردها"
💬صـــــــادق بیت سیاح، ملی پوش ایران در جریان رقابت پرتاب نیزه کلاس F11 بازیهای پارالمپــــــــــیک پاریس ضمن شکستن رکورد پارالمپیک به مدال طلا دســــــــت یافت، اما پس از این مــــــــــدالآوری، مسئولان برگزاری بازیها بیتسیاح را به خاطر برافراشتن پـــــــــــــــــــــــــــــرچم ام البــــــــــــــــــنین حذف کردند و مدال طلا به هند رسید.
💫مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری بسیج خوزستان
#صادق_بیت_سیاح
#پارالمپیک
#روشنا
🆔 eitaa.com/roshana_ir
🆔 rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آقای بیت سیاح، اول صبحی اشکمونو در آوردی 😭😭 یا امّ البنین 😭😭
🥇آقای #بیت_سیاح ،این مدالِ تاریخی و جهانیات در قلب ما نشست، با ادب کردنت در برابر مادرِ ادب ❤️
🔻همانطور که دستانِ ابالفضلش دستان تو را قوی و عزیز کرد، این «پرچم یا أمّ البنین» نام تو را در قلب مؤمنان برای همیشه عزیز و عجین کرد با عشق امّ البنین (سلام الله علیها)، که بانوی ادب بود در برابر اهل البیت (علیهم السلام):
🏴 ادب از مادر ما بود، مادرِ ادب
🏴 بیت زهرا و علی بود، خانهی ادب
🏴 نام او «امّ بنین» بود، بانوی ادب
🏴 ادب آموخت به عباس، سالار ادب
🏴 آنکه عشقش شده احساس، ساقیِّ ادب
🏴 عَلَمش عشق به زهراست، سلطانِ ادب
🏴 حرمش پُر شده از یاس، علمدارِ ادب
🏴 نام او حضرت عباس، سپهدارِ ادب
🏴 ساقیا بر لب ما، آن ادبِ لبهایت
🏴 عطش و عشق حسینت، ذکر یا زهرایت
🏴 ادبِ چشم و لبت بر لب آن شط فرات
🏴 ادبِ عشق بیاموخت به عاشقهایت
🏴 لب ما تر نشد از آبِ سراب دنیا
🏴 بیـتسیـاح نشد رنگ مدالش دنیا
🏴 آنکه با پرچمتان مستِ مدال عشق است
🏴 جایش از عرش به بالاست، نه بام دنیا
(این #شعر را تقدیم میکنم به عشق الهیِ این قهرمان عزیز ایران🇮🇷 )
🔹
🔻آقا #صادق_بیت_سیاح سکوی قهرمانی تو با این عشق الهیات بر فراز عرش اعلای الهی بپا شده. خوشا بحالت👌طوبا لک🥇🇮🇷
🔸
@Salehi786
هدایت شده از شعله ی طور
*🔸 ششم ربیعالاول، هشتادمین سالگرد ارتحال ملکوتی عالم ربانی و عارف صمدانی، آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی(ره) گرامی باد.*
👈 بهمناسبت سالگرد ارتحال آن استاد عظیم، کتاب کهکشان نیستی بهمدت سه روز با ۱۵٪ تخفیف و ارسال رایگان عرضه میگردد.
📍برای نخستین بار، کتاب با جلد سخت نیز عرضه شده است.
🌐 [لینک خرید کهکشان نیستی با جلد شومیز](http://www.feyzpub.ir/eshop/detail/2011)
🌐 [لینک خرید کهکشان نیستی با جلد سخت](http://www.feyzpub.ir/eshop/detail/3081)
📚 انتشارات فیض فرزان