eitaa logo
صالحین دامغان
313 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صالحین دامغان
معرفت و بصیرت حسینی.1.PDF
حجم: 5.27M
🚩 ✋ 📚 ویژه برنامه ماه محرم 📚 منبع مسابقه: پی دی اف کتاب حماسه حسینی اثر شهید والامقام، شهید مطهری ره 🔰 تعلیم و تربیت سپاه ناحیه دامغان 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🔰 سئوالات مسابقه 🚩 ۱. چه رابطه ای میان شهادت امام حسین علیه السلام و احیای اصول و فروع دین وجود دارد؟ 🚩 ۲. وظایف ما در برابر تحریفهای قیام عاشورا چیست؟ 🚩 ۳. یکی از عوامل قیام امام حسین علیه السلام دعوت مردم کوفه است، این عامل را به اختصار توضیح دهید؟ 🚩 ۴. از دیدگاه استاد شهید مطهری(ره) عاشورا چگونه روز تجدید حیات مسلمین است؟ 📲 پاسخ های خود را با استفاده از متن پی دی اف کتاب به شماره ۰۹۰۲۴۲۲۸۹۸۳ در ایتا ارسال نمایید. ⏳ مهلت ارسال پاسخ ها تا ۹۹/۷/۲۰ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜اربعین حسینی⚜ ♦️کلیپ تصویری به مناسبت ایام اربعین حسینی 🔸کاری از دانش آموز عزیز: فاطمه خراشی_پایه ششم_دبستان شاهد شهیده زهرا کردی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لغو غیرمنتظره جلسه سران قوا از سوی رئیس جمهور 🔹جلسه سران قوا که قرار بود فردا به میزبانی رئیس مجلس، در محل مجلس برگزار شود از سوی رئیس جمهور لغو شد. 🔹گفته شده دلیل لغو این جلسه حضور رئیس مجلس در بین بیماران کرونایی و احتمال انتقال بیماری به حسن روحانی بوده است. 🔹محمدباقر قالیباف ظهر امروز دوشنبه بازدید سرزده‌ای از بخش‌های مختلف مجتمع بیمارستان امام خمینی (ره) داشت و در بخش ICU کرونایی این بیمارستان حضور یافت و با بیماران گفت‌وگو کرد. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
سلام‌‌عرض‌میکنم‌خدمت‌شما‌‌عزاداران‌ حسینی.🌹 ‌ به استحضار میرسانیم که تصمیم داریم به مناسبت شهادت امام رئوف امام رضا"ع" طعام تبرکی به مردم شهرمان (مخصوصانیازمندان) انجام دهیم . مارا دراین کار خیر یاری رسانید. نذورات نقدی‌وغیرنقدی راپذیراییم. جهت نذورات نقدی خود را به این شماره حساب واریز کنید. ۶۰۳۷ ۹۹۷۴ ۶۵۱۷ ۲۹۰۷ ثواب این طعام هدیه به ۱۲ امام و۱۴ معصوم "ع" و روح همه شهدا مخصوصا شهید ابراهیم‌هادی است 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌹آبروی محله گرامیداشت قربانیان و تجلیل از پدر شهید قربانیان ... 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 هر روز گوش به زنگ بودم تا در باز شود و از راه برسد. این انتظارها آن قدر کش دار و سخت شده بود که یک روز بچه ها را برداشتم و پرسان پرسان رفتم سپاه. آنجا با هزار مصیبت توانستم خبری از او بگیرم. گفتند: «بی خبر نیستیم. الحمدلله حالش خوب است.» با شنیدن همین چند تا جمله جان تازه ای گرفتم. ظهر شده بود که خسته و گرسنه رسیدیم خانه. پاهای کوچک و ظریف خدیجه درد می کرد. معصومه گرسنه بود و نق می زد. اول به معصومه رسیدم. تر و خشکش کردم. شیرش دادم و خواباندمش. بعد نوبت خدیجه شد. پاهایش را توی آب گرم شستم. غذایش را دادم و او را هم خواباندم. بچه ها آن قدر خسته شده بودند که تا عصر خوابیدند. آن شب به جای اینکه با خیال راحت و آسوده بخوابم، برعکس خواب های بد و ناجور می دیدم. خواب دیدم صمد معصومه و خدیجه را بغل کرده و توی بیابانی برهوت می دود. چند نفر اسلحه به دست هم دنبالش بودند و می خواستند بچه ها را به زور از بغلش بگیرند. یک دفعه از خواب پریدم. دیدم قلبم تندتند می زند و عرق سردی روی پیشانی ام نشسته. بلند شدم یک لیوان آب خوردم و دوباره خوابیدم. عجیب بود که دوباره همان خواب را دیدم. از ترس از خواب پریدم؛ اما دوباره که خوابم برد، همان خواب را دیدم. بار آخری که با هول از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم دیگر نخوابم.
🌹🌹
🌸 با خودم گفتم: «نخوابیدن بهتر از خوابیدن و دیدن خواب های وحشتناک است.» این بار سر و صداهای بیرون از خانه مرا ترساند. صدایی از توی راه پله می آمد. انگار کسی روی پله ها بود و داشت از طبقه پایین می آمد بالا؛ اما هیچ وقت به طبقه دوم نمی رسید. در را قفل کرده بودم. از پشت پنجره سایه های مبهمی را می دیدم. آدم هایی با صورت های بزرگ، با دست هایی سیاه. معصومه و خدیجه آرام و بی صدا دوطرفم خوابیده بودند. انگشت ها را توی گوش هایم فرو کردم و زیر پتو خزیدم. هر کاری می کردم، خوابم نمی برد. نمی دانم چقدر گذشت که یک دفعه یک نفر پتو را آرام از رویم کشید. سایه ای بالای سرم ایستاده بود، با ریش و سبیل سیاه. چراغ که روشن شد، دیدم صمد است. دستم را روی قلبم گذاشتم و گفتم: «ترسیدم. چرا در نزدی؟!» خندید و گفت: «چشمم روشن، حالا از ما می ترسی؟!» گفتم: «یک اِهِمی، یک اوهومی، چیزی. زهره ترک شدم.» گفت: «خانم! به در زدم، نشنیدی. قفل در را باز کردم، نشنیدی. آمدم تو صدایت کردم، جواب ندادی. چه کار کنم. خوب برای خودت راحت گرفته ای خوابیده ای.» رفت سراغ بچه ها. خم شد و تا می توانست بوسشان کرد. نگفتم از سر شب خواب های بدی دیدم. نگفتم ترس برم داشته بود و از ترس گوش هایم را گرفته بودم، و صدایش را نشنیدم.
🍃علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره منافقین می فرماید: ✍ برای هر حقی، باطلی را آماده کرده اند." 🔹خطبه ۱۹۴ ⁉️‏چرا کسی در مورد تمرینات سخت فیزیکی و نفس گیر آرات که فقط ۷ سال داشت اعتراضی نکرد و همه تشویقش کردن و باهاش لایو گذاشتن اما حنانه ۱۳ ساله که حافظ قرآن شده و توانسته مدرک ارشد علوم قرآن و حدیث رو کسب کنه رو منکوب می کنند و میگویند این دختر باید میرفت دنبال عروسک بازی؟ 📲 ارسالی خانم خراسانی از پایگاه عطیه 🌷 ‌🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan