eitaa logo
صالحین دامغان
345 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
597 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 صمد داشت استکان ها را از جلوی مهمان ها جمع می کرد. دو تا استکان توی هم رفته بود و جدا نمی شد. همان طور که سعی می کرد استکان ها را از داخل هم دربیاورد، یکی از آن ها شکست و دستش را برید. شیرین جان دوید و دستمال آورد و دستش را بست. توی این هیر و ویری شوهرخواهرم سراسیمه توی اتاق آمد و گفت: «گرجی بدجوری خون دماغ شده. نیم ساعت است خونِ دماغش بند نمی آید.» چند وقتی بود صمد ژیان خریده بود. سوییچ را از روی طاقچه برداشت و گفت: «برو آماده اش کن، ببریمش دکتر.» بعد رو به من کرد و گفت: «شما ناهارتان را بخورید.» سفره را که انداختند و ناهار را آوردند، یک دفعه بغضم ترکید. سرم را زیر لحاف بردم و دور از چشم همه زدم زیر گریه. دلم می خواست صمد خودش پیش مهمان هایش بود و از آن ها پذیرایی می کرد. با خودم فکر کردم چرا باید همه چیز دست به دست هم بدهد تا صمد از مهمانی دخترش جا بماند. وقتی ناهار را کشیدند و همه مشغول غذا خوردن شدند و صدای قاشق ها که به بشقاب های چینی می خورد، بلند شد، دختر خواهرم توی اتاق آمد و کنارم نشست و در گوشم گفت: «خاله! آقا صمد با مامان و بابایم رفتند رزن. گفت به شما بگویم نگران نشوید.»
🌹🌹
🌸 مهمان ها ناهارشان را خوردند. چای بعد از ناهار را هم آوردند. خواهرها و زن داداش هایم رفتند و ظرف ها را شستند. اما صمد نیامد. عصر شد. مهمان ها میوه و شیرینی شان را هم خوردند. باز هم صمد نیامد. حاج آقایم بچه را بغل گرفت. اذان و اقامه را در گوشش گفت. اسمش را گذاشت، معصومه و توی هر دو گوشش اسمش را صدا زد. هوا کم کم داشت تاریک می شد، مهمان ها بلند شدند، خداحافظی کردند و رفتند. شب شد. همه رفته بودند. شیرین جان و خدیجه پیشم ماندند. شیرین جان شام مرا آماده کرد. خدیجه سفره را انداخته بود که در باز شد و شوهرخواهر و خواهرم آمدند. صمد با آن ها نبود. با نگرانی پرسیدم: «پس صمد کو؟!» خواهرم کنارم نشست. حالش خوب شده بود. شوهرخواهرم گفت: «ظهر از اینجا رفتیم رزن. دکتر نبود. آقا صمد خیلی به زحمت افتاد. ما را برد بیمارستان همدان. دکتر با چند تا آمپول و قرص خونِ دماغِ گرجی را بند آورد. عصر شده بود. خواستیم برگردیم، آقا صمد گفت: ‘شما ماشین را بردارید و بروید. من که باید فردا صبح برگردم. این چه کاری است این همه راه را بکوبم و تا قایش بیایم. به قدم بگویید پنج شنبه هفته بعد برمی گردم.’» پیش خواهر و شوهرخواهرم چیزی نگفتم، اما از غصه داشتم می ترکیدم.
♻️ 🔑 رمز پیروزی و استمرار انقلاب و جمهوری اسلامی ❇️ رمز پیروزی امروز ما این است که اتکا به خدای تبارک و تعالی داشتیم. رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال این‌ها نبود؛ جنبه جنبه معنوی بود، اسلامی بود. ✴️ جوانان ما آرزوی شهادت می‌کردند، جوانان ما شهادت را استقبال می‌کردند؛ همان‌طور که در صدر اسلام سرباز‌های اسلام، شهادت را استقبال می‌کردند. سربازان ما از شهادت باک ندارند برای این که مردن را... فنا شدن نمی‌دانند. سربازان ما شهادت را سعادت می‌دانند و برای این سعادت کوشش می‌کنند. 💠 رمز پیروزی اتکال به قرآن و این شیوه مقدس بود که شهادت را استقبال می‌کردند، خوف در دل آن‌ها نبود. در عین حال که تانک‌ها و مسلسل‌ها به روی آن‌ها آتش می‌گشود آن‌ها استقبال می‌کردند، خوف نداشتند. مشت بر تانک غلبه کرد، مشت بر مسلسل غلبه کرد، مشت بر ابرقدرت‌ها غلبه کرد. این رمز را حفظ کنید؛ این رمز پیروزی را تا حفظ کنید پیروز هستید... . 📒 صحیفه امام (ره) ج۶، ص۴۷۸ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
همکار پر تلاش و همیشه همراه سرکار خانم آبیار اتفاق‌هایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی می‌مانند. مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادربزرگ. غم از دست دادن مادر بزرگ داغ سنگینی ست بر دل. ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره ای جز تسلیم و رضا نیست. از خداوند برای آن عزیز سفرکرده غفران الهی وهم نشینی با حضرت زهرا و زینب کبری س و برای بازماندگان صبر جمیل و أجری جزیل خواستارم. فرمانده حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی حضرت مریم(س) دامغان
🔴آقای ترامپ؛ وعده انتقام ما قطعی و جدی است فرمانده کل سپاه پاسداران خطاب به رئیس جمهور امریکا: 🔹آقای ترامپ از انتقام ما شک نکنید، زیرا کاملا قطعی و جدی است. 🔹ما اهل شرف و جوانمردی هستیم و جوانمردانه و عادلانه انتقام می‌گیریم به همین علت هم بود که در عین الاسد سربازان شما را هدف قرار ندادیم. 🔹ما کسانی را هدف قرار می‌دهیم که در شهادت سردار بزرگ سپهبد حاج قاسم سلیمانی مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشتند. 🔹شما فکر می‌کنید ما در قبال خون برادر شهیدمان یک سفیر زن را در آفریقای جنوبی می‌زنیم؟ 🔹امریکایی‌ها بدانند هر کسی را که در ماجرای ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی نقش داشته است، می‌زنیم و این یک پیام جدی است. حاج قاسم امتداد دفاع مقدس👇 https://eitaa.com/joinchat/2957967405Cd9cc2aa787 → → 🔅حاج قاسم یک مکتب بود🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 خدایا بزرگ و توانا تویی رحیم و رئوف و یکتا تویی پرازمهری و بخشش و مغفرت که ما قطره هستیم و دریاتویی الهی به امید لطف وکرم تو❤️ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠 آیه ۲۹ سوره هود 🍃وَیَقَوْمِ لَا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّهُم مَّلَقُواْ رَبِّهِمْ وَلَکِنِّى أَرَیکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ🍃 🔹ترجمه ✨(نوح ادامه داد که) اى قوم من! از شما در برابر این دعوت، اجرتى درخواست نمى‏ کنم، پاداش من تنها بر خداست و من کسانى را که ایمان آورده ‏اند (به خاطر خواست نابه جاى شما) طرد نمى‏ کنم، (چرا که) آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (و از من شکایت خواهند نمود)، ولى من شما را قوم جاهلى مى‏ بینم.✨ 📝پیام ها ۱- بى ‏توقّعى پیامبران، یکى از نشان ه‏اى حقّانیّت آنهاست. «لااسئلکم علیه مالاً» ۲- رمز موفّقیّت مبلّغ، توقّع نداشتن از مردم و بى ‏اعتنایى به سرمایه ‏داران است. «لااسئلکم علیه مالاً» البتّه مبلّغان دینى نزد خداوند، اجر بزرگى دارند. «ان اجرى الا على اللّه» ۳- اگر انبیا دنبال سوء استفاده بودند، به سراغ اشراف مى‏ رفتند، نه فقرا. «لااسئلکم علیه مالاً» ۴- اشراف براى ایمان آوردن خود شرط مى‏ کردند که فقرا رانده شوند، ولى انبیا قاطعانه با این درخواست مخالفت مى‏ کردند. «ما أنا بطارد...» (جمله اسمیّه و حرف (باء) نشانه‏ قاطعیّت است) ۵ - کسى که هدفش از تبلیغ، مال و مقام نیست، فقیر و غنى در نزد او یکسان است. «ما انا بطارد الذین امنوا» ۶- به توقّع مستکبران اعتنا نکنیم. «ما انا بطارد الذین امنوا» ۷- کفّار مؤمنان را اراذل مى ‏شمردند، امّا پیامبر مى‏ فرمود: من آنها را با شما عوض نمى‏ کنم. «ما انا بطارد الذین امنوا» ۸ - حکومتِ حقّ نباید به خاطر جلب رضایت مرفّهین، طبقه محروم را از دست بدهد. «ما انا بطارد الذین امنوا» ۹- آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما انا بطارد الذین امنوا» ۱۰- یاد قیامت، به موضع‏ گیرى‏ هاى دنیوى جهت صحیح مى‏ دهد. «ملاقواربّهم» ۱۱- تحقیر مؤمنان به خاطر فقرشان، نشانه‏ بى‏ خردى است. «قوم‏ تجهلون» ۱۲- قرآن کسانى که مؤمنان را اراذل مى‏ شمرند، جاهل و نادان معرّفى مى‏ کند. «قوم تجهلون» (نه اشرافى‏ گرى نشانه‏ فهم است و نه فقر نشانه‏ جهل) ۱۳- یکى از درجات عرفان، ملاقات و شهود است که مرفّهان نسبت به این مقام بى‏ خبرند. «الّذین آمنوا انّهم ملاقوا ربّهم ولکنّى اراکم قوماً تجهلون» 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔹ای تجلی آبی ترین آسمان امید 🔸دلـــها به یاد تو می تپــــد 🔹و روشــنی نگاه منتظران 🔸به افق خورشیـد ظهـور توست 🔹بیا و گــَرد گامهایت را 🔸توتیای چشــمانمان قرار ده 🌸 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
صبحی که بتابد به دلم ،روی چوماهت آن صبح به کام من ودل باشدودنیا... 🌺سلام صبحت بخیر مولایم امام سیدعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 ابراز نگرانی یک واعظ از وعده رییس جمهور!!! حجت‌الاسلام سیدحسین مؤمنی:خدا رحم کند؛ شنبه و یکشنبه چه خبری می‌خواد بشه، نمیدونم!😅 🔸 تو رو روح مادرت، خیر امواتت، یه باقیات صالحات برای خودت درست کن، تو این ۷-۶ ماه باقیمانده خبر خوب به ما نده!هر بار تو خواستی خبر خوب به ما بدی، گند زدی! 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🕊دارالقرآن بسیج با همکاری موسسه فرهنگی قرآنی رحیق تسنیم بمناسبت هفته دفاع مقدس مسابقه ویژه جوانان و بزرگسالان برگزار میکند: مسابقه ویژه بزرگسالان بخش:👇 📖تدبر_در_قرآن 🔶با موضوعات: 🔻🔻🔻🔻 ▶️مهلت ثبت نام:تا 10 مهر 99 زمان برگزاری مسابقه:دوشنبه 12 آبان 99 ساعت 10. مکان برگزاری: کانون شهدای بسیج جهت شرکت در مسابقه ارسال نام، نام خانوادگی،نام پدر،کد ملی و رشته ثبت نامی به آیدیهای زیر:🔻🔻🔻🔻 @zeinab99 @Kosar98 @Motahar12 🔰قرارگاه قرآنی نور دامغان @qhuran1361
هفته دفاع مقدس گرامی باد رزمایش کمکهایی مومنانه توزیع 17 بسته های حمایتی شامل(مرغ،سویا،ماکارونی، رب گوجه،روغن،مواد شوینده،قند و چای،پنیر) هر بسته به ارزش 150تومان بین اقشار نیازمند و کم درآمد روستا به مناسبت. سالروز شهادت امام سجاد (ع)و گرامی داشت هفته دفاع مقدس 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🇮🇷 🇮🇷 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد بزرگداشت پایگاه عطیه برگزار میکند: 🔰 عصر خاطره ها 🔰 یادواره مجازی 🔰 مسابقه مجازی همراه با اهدای جوایز 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠پویش مردمی 💢روزگار جبهه ها یادش بخیر 👌اولین یادواره مجازی عکس دفاع مقدس علاقمندان می توانند عکس های یادگاری خود،خانواده،دوستان و آشنایان از روزگاران دفاع مقدس برای ما ارسال کنند تا با نام خودشان در پیج اینستاگرام انتشار داده شود. آدرس پیج اینستاگرام 👉 @rozegar_jebhe_ha همچنین می توانید عکس های خودتان را به آیدی @zeinab99 در پیام رسان ایتا ارسال کنید تا در پیج انتشار داده شود. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
❤️ 🌸 توجه به تغییرات ظاهر همسر 💞از تغییراتی که در پوشش و ظاهر همسرتون می‌بینید، کنید. ندیدن و نگفتن این تغییرات، این موضوع رو در ذهنش جا میندازه که بهش توجه ندارین... 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
⚜چهل سالگی دفاع مقدس⚜ فضاسازی دبستان دخترانه حضرت رقیه(س) به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 بعد از شام همه رفتند. شیرین جان می خواست بماند. به زور فرستادمش برود. گفتم: «حاج آقا تنهاست. شام نخورده. راضی نیستم به خاطر من تنهایش بگذاری.» وقتی همه رفتند، بلند شدم چراغ ها را خاموش کردم و توی تاریکی زارزار گریه کردم. حالا دو تا دختر داشتم و کلی کار. صبح که از خواب بیدار می شدم، یا کارهای خانه بود یا شست وشو و رُفت و روب و آشپزی یا کارهای بچه ها. زن داداشم نعمت بزرگی بود. هیچ وقت مرا دست تنها نمی گذاشت. یا او خانه ما بود، یا من خانه آن ها. خیلی روزها هم می رفتم خانه حاج آقایم می ماندم. اما پنج شنبه ها حسابش با بقیه روزها فرق می کرد. صبح زود که از خواب بیدار می شدم، روی پایم بند نبودم. اصلاً چهارشنبه شب ها زود می خوابیدم تا زودتر پنج شنبه شود. از صبح زود می رُفتم و می شستم و همه جا را برق می انداختم. بچه ها را تر و تمیز می کردم. همه چیز را دستمال می کشیدم. هر کس می دید، فکر می کرد مهمان عزیزی دارم. صمد مهمان عزیزم بود. غذای مورد علاقه اش را بار می گذاشتم. آن قدر به آن غذا می رسیدم که خودم حوصله ام سر می رفت. گاهی عصر که می شد، زن داداشم می آمد و بچه ها را با خودش می برد و می گفت: «کمی به سر و وضع خودت برس.» این طوری روزها و هفته ها را می گذراندیم. تا عید هم از راه رسید. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌹🌹
🌸 پنجم عید بود و بیشتر دید و بازدیدهایمان را رفته بودیم. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد گفت: «می خواهم امروز بروم.» بهانه آوردم: «چه خبر است به این زودی! باید بمانی. بعد از سیزده برو.» گفت: «نه قدم، مجبورم نکن. باید بروم. خیلی کار دارم.» گفتم: «من دست تنهام. اگر مهمان سرزده برسد، با این دو تا بچه کوچک و دستگیر چه کار کنم؟» گفت: «تو هم بیا برویم.» جا خوردم. گفتم: «شب خانه کی برویم؟ مگر جایی داری؟!» گفت: «یک خانه کوچک برای خودم اجاره کرده ام. بد نیست. بیا ببین خوشت می آید.» گفتم: «برای همیشه؟» خندید و با خونسردی گفت: «آره. این طوری برای من هم بهتر است. روز به روز کارم سخت تر می شود، و آمد و رفت هم مشکل تر. بیا جمع کنیم برویم همدان.» باورم نمی شد به این سادگی از حاج آقایم، زن داداشم، شیرین جان و خانه و زندگی ام دل بکنم. گفتم: «من نمی توانم طاقت بیاورم. دلم تنگ می شود. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
مادر شهید همت دارفانی را وداع گفت 🔹لحظاتی قبل حاجیه خانم «نصرت همت» مادر سردار شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) دارفانی را وداع گفت. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan