eitaa logo
صالحین فاطمیون
125 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
221 فایل
به دنیا آمده ایم تا موثر در امر ظهور باشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین فاطمیون
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🗒 #قـسمت_اول پسری بودم كه در مسجد و پایِ منبرها بزرگ شدم. در خانوادهای مذه
📚 کتاب 🗒 چند روز بعد، با دوستانِ مسجدی پيگيری كرديم تا يک كاروانِ مشهد برای اهالیِ محل و خانواده شهدا راه اندازی كنيم. با سختی فراوان، كارهای اين سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهرِ پنجشنبه، كاروانِ ما حركت كند. روز چهارشنبه، با خستگی زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرتِ عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكی مرگ كردم. البته آن زمان سن من كم بود و فكر ميكردم كار خوبی ميكنم. نميدانستم كه اهل بيتِ ما هيچگاه چنين دعايی نكرده اند. آنها دنيا را پُلی برای رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه های شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم. با ادب سلام كردم. ايشان فرمود:« با من چكار داری؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكنی؟ هنوز نوبت شما نرسيده.» فهميدم ايشان حضرتِ عزرائيل است. ترسيده بودم. اما با خودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او ميترسند ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماس های من بی فايده بود. با اشارهٔ حضرت عزرائيل برگشتم به سر جايم و گويی محكم به زمين خوردم! در همان عالمِ خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعتِ 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود ! موقع زمين خوردن، نيمهٔ چپِ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!! خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود.😍 ‼️ادامه دارد.. @salehin_fa313
صالحین فاطمیون
📚 کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🗒 #قـسمت_چهارم در آن ايام ، تلاش بسياری كردم تا مانند برخی رفقايم، وارد ت
📚کتاب 🗒 عملیات‌به‌خوبی‌انجام‌شدوباشهادت‌چندتن‌از‌ نیروهای پاسدار،ارتفاعات‌جاسوسان‌وکل‌منطقه‌مرزی‌ازوجود عناصرگروهک‌تروریستی‌پژاک‌پاکسازی‌‌شد. من‌درآن‌‌عملیات‌حضورداشتم‌.ازاینکه‌پس‌ازسال‌هایک‌ نبرد‌نظامی‌واقعی‌راازنزدیک‌تجربه‌میکردم،حس‌خیلی‌ خوبی‌داشتم.آرزوی شهادت نیزمانند دیگر رفقایم داشتم؛امابه خودم میگفتم:ماکجاوشهادت؟!دیگرآن روحیات دوران جوانی وعشق به شهادت در وجودماکمرنگ شده بود. درآخرین مراحل این عملیات،تروریست ها برای فرارازمنطقه ازگازهای فسفری واشک آور استفاده کردندتامانتوانیم آنهاراتعقیب کنیم.آلودگی محیط باعث سوزش چشمانم شده بود.دوداطراف ماراگرفت رفقای من سریع ازمحل دور شدند امامن نتوانستم.چشمان من به شدت میسوخت. سوزش چشمان من حالت عادی نداشت چون بقیه نیروهاسریع جلورفتندامامن حتی نمیتوانستم چشمم رابازنگه دارم! به سختی و باکمک یکی ازرفقابه عقب برگشتم.پزشک واحدامدادقطره ای رادرچشمان من ریخت وگفت:تایک ساعت دیگه خوب میشوی. ساعتی گذشت اماهمینطوردرد چشم مرااذیت میکرد.به پزشک بیمارستان صحرایی و سپس بیمارستان داخل شهر مراجعه کردم.به وسیله آرامبخش توانستم استراحت کنم،اماکماکان درد چشم مرااذیت میکرد. چندماه ازآن ماجرا گذشت.عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن باعث شد که ازارتفاعات شمال غربی به کلی پاکسازی شود.نیروها به واحدهای خود برگشتند امامن هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشترچشم چپ من اذیت میکرد.حدود سه سال باسختی روزگارگذراندم.دراین مدت صدهابار به دکترهای مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم.. ادامه دارد‼️
صالحین فاطمیون
📚کتاب #سه‌دقیقه‌درقیامت 🗒 #قسمت_پنجم عملیات‌به‌خوبی‌انجام‌شدوباشهادت‌چندتن‌از‌ نیروهای پاسدار،ارتفا
📚کتاب 🗒 تااینکه یک روز صبح احساس کردم که انگار چشم چپ من ازحدقه بیرون زده!درست بود. درمقابل آینه که قرارگرفتم،دیدم چشم من ازمکان خودش خارج شده!حالت عجیبی بود.ازطرفی درد شدیدی داشتم. همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس می کردم که مراعمل کنید.دیگر قابل تحمل نیست. کمیسیون پزشکی تشکیل شد.عکس ها و آزمایش های متعدد ازمن گرفتند. درنهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراح چشم و چند متخصص بود اعلام کردند:یک غده نسبتابزرگ در پشت چشم توایجادشده،فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده،به علت چسبیدگی این غده به مغز کارجداسازی آن بسیارسخت است. بعداعلام شد که اگر عمل صورت بگیرد یاچشمان بیمارازبین می رود یامغزاو آسیب جدی خواهددید. کمیسیون پزشکی،خطرعمل جراحی را بالای۶۰درصد می دانست و موافق عمل نبوداما بااصرار من وباحضوریک جراح ازتهران کمیسیون‌ باردیگر تشکیل وتصمیم برآن شدکه قسمتی ازابروی من راشکافته وبابرداشتن استخوان بالای چشم به سراغ غده در پشت چشم بروند. عمل جراحی من دراوایل اردیبهشت ماه۱۳۹۴ دریکی ازبیمارستان های اصفهان انجام شد.عملی که۶ساعت به طول انجامید. تیم پزشکی قبل از عمل،باردیگر به من و همراهان اعلام کرد:به علت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجوددارد. برای همین احتمال موفقیت عمل کمترازپنجاه درصداست و فقط بااصراربیمار،عمل انجام میشود.. ادامه دارد‼️