💐عیدسعیدقربان مبارک💐

عید قربان تجلی‌گاه قربانی هواهای نفسانی برای تقرب به خداوند متعال مبارک. 💐💐💐

#زن_زندگی_آزادی به سبک عجوزه‌ای به نام #مریم_رجوی #خار_مریم ❇️سندی که نشان می دهد اعضای نگون بخت سازمان مجاهدین خلق ملزم به رعایت حجاب اجباری هستند و حتی در صحبت کردن با رسانه ها هم یک تا چند نفر مراقب آنها هستند 😂 rubika.ir/babalooey369

#اللّهمّ_عجّل_لولیّک_الفرج مولاجان #عیدقربان آمده بازآ که قربانت شوم... #عیدت‌مبارک آقاجان 💐

🇮🇷 وزیر نفت : امروز "توتال" و "شل" انگشت به‌دهان مانده‌اند #ایران_قوی #نفت

نتانیابو: می‌ترسیم به اوکراین سلاح بدهیم و به‌دست ایران برسد 🔹رابطۀ روسیه و ایران بسیار نگران‌کننده است. نگرانیم بخواهیم سامانه‌هایی در اختیار اوکراین بگذاریم اما آن‌ها به دست ایران برسد. ایرانی‌ها مهندسی معکوس خواهند کرد و در موقعیتی قرار می‌گیریم که سیستم‌های اسرائیلی علیه اسرائیل استفاده شود. 🔹این یک تهدید خیالی و فرضی نیست. برای سامانه‌های ضدتانک غربی دقیقا همین موضوع اتفاق افتاده و ما آن را در مرزهایمان در دست حزب‌الله می‌بینیم. @Farsna

تبریک عیدسعیدقربان به روایت استاد سابق دانشگاه تهران 😎

سرم کوبیده‌ی سنگی است کز هر رگ‌رگ کانش به کوی شوق دعوت‌نامه دارد هر پشیمانش برون از جلوه دارد نشئه‌ای در وادی حیرت که دودو می‌کند در دیدنش چشمان حیرانش خیال جلوه‌اش از خواب مخمل برده راحت را به چشم باز می‌خوابند مشتاقان حیرانش کمال محض را با چشم خود ما در نجف دیدیم سجود ناقصی دارند مردان ظل ایوانش بروز ذات آن الله کل مستغنی از خلق است نشد ممکن که سازد حق به پشت پرده پنهانش تواضع‌های سلمان تا تعجب می‌برد ما را اگر موسی بن عمران درس آموزد ز سلمانش به تکوینی که من از آن جمال کل خبر دارم به یوسف می‌دهد تعلیمِ زیبایی غلامانش ز بس سامان آتش کرده از هر برگ گل اینجا خلیل‌الله می‌سوزد دل از یاد گلستانش به شهر شیر یزدان نیست راهی بی‌حضور وحی چراغ از چشم جبرائیل دارد هر خیابانش کدامین طرز غریدن به شعر پارس می‌ماند؟ ز شیران باج می‌خواهند سگ‌های بیابانش مگر بر مرکب جهل آیم این دربار کامل را خرد در راه تو لنگ است و افتاده‌ست پالانش چنان عید غدیرش دلربا افتاده در عالم که یک هفته جلوتر می‌روم از خود به قربانش به روزی گر شوی پیر از علی، بر پیرها پیری فلک قدری ندارد هم‌طراز آسیابانش بگو عقل پیاده از تعجب رو بگرداند شهیدان را به محشر گر سوار آرد شتربانش مرا شانی که مخفی مانده است از انبیا، این است نمی‌دانم که در جنت کدامین است دربانش به دربار تعالی جز تعالی نیست ستاری همان ذاتی که دارد هست در عالم نگهبانش زبان بسته را وا می‌کند تکلیف این وادی ز شاخ نخله‌ی طور است گویا چوب چوپانش به صبح از آستین صد کلیم‌الله می‌ریزد چراغ طور بیرون می‌زند شب از گریبانش