#حاجی_صلواتی
یادش بخیر . آقا مشهدی علی را میگم. پیرمردی با صفا بود. هیکلش درشت و نتراشیده و نخراشیده بود اما قلبش خیلی نازک و لطیف.
با یه شلوار کردی به تنش. هنوز هم که سی و پنج سال میگذره انگار که جلوی چشمامه.
توی مقر لشکر عاشورا مسئول غذا و مسئول سفره بود. نمونه یه حاجی صلواتی پای کار بود. راه به راه از بچه ها صلوات میگرفت. یه چند وقتی رفته بود لشکر محمد رسول الله . نمیدونم برای چی. وقتی از بچه های اونجا حرف میزد و از مرام و صفای اونا , میگفت واقعا محمد رسول الله (یعنی این نام واقعا برازنده اوناست)دلش برای اونا تنگ میشد و چشاش پر از اشک. راستی یادم نره میگفتم که راه به راه از بچه ها صلوات میگرفت. به هر بهانه و به هر عنوان. هر موقع سفره راباز میکرد. وسط غذا خوردن و هر وقت که سفره را جمع میکرد. توی یه وعده غذا خوردن بارها از بچه ها صلوات میگرفت.
یادمه یه بار میگفت: خب شما که غذاتون یه بشقابه من اگه نصف بشقاب بهتون بکشم و بدم اونوقت شماها میگید اخه مشهدی علی عمو! ما که سیر نشدیم.
حالا منم که از صلوات سیر نشده ام.
بچه ها با شنیدن این حرف بلند صلوات میفرستادن. اونم چشای خیسشو با پشت دستاش پاک میکرد.
بچه ها همه بادل و جون دوستش داشتن . محبتشو خدا تو دل همه بچه ها ریخته بود.دیگه از اون موقع به بعد هیچ خبری ازش ندارم . اگه هست خدا سلامتی بهش بده. اگرم رفته خدا رحمتش کنه. چه روزای با صفایی داشتیم....
✍ خاطرات یکی از افراد لشکر عاشورا
شيعه
🌺 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد
احادیث، روایات، تصاویر، اشعار و... در مورد ذکر شریف صلوات را در کانال اختصاصی صلوات را دنبال کنید :
https://eitaa.com/sallavat