eitaa logo
salmanatashi
4 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
0 فایل
شعر پندآموز _ بیان رؤیاهای صادقه که دربیداری تعبیرش را دیدم_بیان مطالبی که تاثیرات زیادی در هدایتم داشتند.
مشاهده در ایتا
دانلود
رؤیای صادقه ی هفتم یزد سال ۱۳۷۶ یک سال ونیم از کوچ مادربزرگم (مادرمادرم) ازین دنیا به عالم آخرت گذشته بود که ایشان را در خواب دیدم در منزل خودشان لب حوض ایستاده مشغول وضو گرفتن هستند از مادر بزرگ پرسیدم مگر خداوند ازشما که در عالم برزخ هستید هم نماز میخواهد که وضو می گیرید گفتند من را تخفیف دادند و استثناءََ اجازه دادند که قضاء نمازمهایم را در این عالم بخوانم . گفتم حالا از اوضاع آن عالم برایم بگویید چه خبر است ایشان گفت هر چه در قرآن در دنیا برایم با ترجمه میخواندی در اینجا به من نشون دادند حتی آن نمکی که گفتی به من یاد آور شدند و نشانم دادند خیلی خوشحال از خواب بیدارشدم چون بعداز مدتها اولین بار ایشان را دیده بودم و صحبت کردیم اما جمله ی آخر مادر بزرگ من را به فکر فرو برد چون آن نمکی را که گفته بودم فراموشم شده بود و نمی دانستم قضیه ی آن چه بوده است. سه روز طول کشید تا یک مرتبه به خاطر آوردم که من گفته بودم آن نان و نمکی که در زمان قحطی توسط شما به مردم نیازمند روستا رسیده است میتواند در عالم برزخ برای کارهای آخرت شما راهگشای باشد و کسر و کمبودهای اعمال شما را جبران کند مادر بزرگم با شنیدن خوشحال شد و خیلی با امیدواری چند مورد از بخششهای خوراکی و پوشاکی خوددر زمان قحطی را برایم تعریف کرد وگفت تنها دل خوشیم همین دادن صدقه هایی است که به مردم نیازمند میدادم. ایشان در روستا زندگی میکردند گاهی که به یزد منزلمان می آمدند بنده در زمان نوجوانیم قرآنی را که همیشه با ترجمه می‌خواندم یک مقدار بلندتر می‌خواندم چون ایشان دوست می داشت قرآن بشنود یک روز پس از اینکه ترجمه ی قرآن را گوش کردند به من گفتند من ازین ناراحتم که چون هیچ سوادی نداشتم و افراد با سواد هم در روستا نبودند که این مطالب را برای ما بخوانند و به گوشمان نرسیده دستم خالی است و هیچ ره توشه ای همراه خود ندارم تنها یک عمل خوب داشته ام که فکر میکنم که خدا را خوشنود کرده باشد و آن اینکه در زمان فقر و سختی و قحطی برای رضای خدا آرد گندم یا برنجی که در خانه داشتم وقتی گرسنه و نیازمندی در خانه ام را میزد و در خواست غذا میکرد فورا به او میدادم و ترسی از تمام شدن آن نداشتم میگفتم الان که هست سائل را ناامید نکنم حتی یکبار یک زن نیازمند در خانه ام را زد و گفت شلوار مناسبی ندارم اگر شلوار اضافه ای در خانه داری به من بده من با اینکه کلا دو شلوار داشتم و لازم بود که هردو را داشته باشم تا هر وقت خواستم یکی را بشویم آن یکی باشد تا بدون پوشش نمانم گفتم برای رضای خدا ناامیدش نمیکنم یکی را به او بخشیدم . من آنجا بود که گفتم چون سخاوت داشتید و مردم گرسنه نان و نمکتان را در آن اوضاع خورده اند ره توشه ی خوبی با خودتان دارید وخدای مهربان بخاطر همینها شما را از اهل بهشت قرار میدهد غصه نخورید مادربزرگ ان شالله مشکلات آخرت و کسر و کمبودها حل خواهد شد . متوجه شدم که در عالم رؤیا به این نکته که بین ما گذشته بود اشاره میکنند و می گویند بخاطر همین تحمل مشکلات و به برکت صدقه دادنهای دوران قحطی خداوند به من تخفیف داده تا نمازقضاهایم را در برزخ خودم بخوانم و یاد آور میشوند که «حتی نان ونمکی که گفتی را هم به من نشان دادند». اللهم اغفرها و احشرها مع اجدادها الطاهرین.
رویای صادقه ی هشتم در شهربافق یزد دوشنبه آخرین روزمهر۱۳۷۴ در عالم رؤیا دیدم در منزل مادر خانمم هستم حیاط خانه را سیاهپوش کرده بودند و منبری هم گذاشته بودند خانه آماده برای روضه خوانی بود ومادرخانمم دم در آشپزخانه مشغول آماده کردن استکان و وسایل پذیرایی روضه بود صبح از خواب که بیدار شدم صدقه کنار گذاشتم و با نگرانی راهی هنرستان بافق شدم ساعت نزدیک به یازده صبح مشغول تدریس درس دینی بودم که معاون در کلاس را زد و گفت تلفن با شما کاردارد وارد دفترشدم گوشی تلفن هنرستان را برداشتم دیدم دایی خانمم بدون مقدمه آن خبر ناگوارکه منتظرش بودم راداد. از همانجا فورا راهی یزد شدم ومادر خانمم که زن بسیار مومنه ای بود راخیلی آرام وصبور یافتم و ازصبری که خداوند به او داده بود تعجب کردم. چند شب قبلش هم خواب دیده بودم که منزل برادر خانمم که یک خانه قدیمی کوچک بود سیاه پوش شده بود و مادر خانمم در حال جور کردن استکان و وسایل روضه خوانی بود.دو سه روز بعد هر دو رؤیا را برای آن مرحومه نقل کردم و ایشان گفتند چرا به من زودتر نگفتی تا برای پسرم قربانی کنم شاید با قربانی این بلا رفع میشد.خدا هردو آنها را رحمت کند.ان شاالله تعالی🌸
🔸شعر        🔶فاطمه‌ کوثرِ قرآن 🌼 قرآن رو که باز کنی 💚 تو صفحه‌‌یِ آخرش 🌼 گفته خدایِ عالَم 💚 خطاب به پیغمبرش 🌸 ما به تو دختر دادیم 🍃 حضرتِ کوثر دادیم 🌸 مادرِ یازده امام 🍃 طاهِر و اَطهَر دادیم 🌼 میگه خدا به رسول 💚 دخترِ تو کوثره 🌼 فرزنداتون زیادن 💚 دشمنِتون اَبتره 🌸 نمازِ شکری بخون 🍃 چون به تو زهرا دادیم 🌸 قربونی کن‌ که برتو 🍃 اُمِ اَبیها دادیم 🌸 هر کی داره فاطمه 🍃 نداره او واهمه 🌸 چونکه قیامت میاد 🍃 می‌بخشه ما رو همه 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی @ashaarekoodakaneh https://eitaa.com/joinchat/2785542421C1eb22c68af درانتشاراین‌شعر باهم سهیم باشیم
🔸شعر 🔶نمازِکودکان 🌼🍃🌼🌸🍃🌸 🌸 وقتی نمازمیخونی🌼 🌱 مثل فرشته‌هایی🌱 🌼 مامان بابا می‌بینن🌸 🌱که عاشقِ خدایی 🌱 🌸🌼🍃🌼🌸🌸 شاعر سلمان آتشی @ashaarekoodakaneh
السلام علیک یا کریم آل طه ایها الامام الحسن المجتبی 🌸 تولدِ مجتبی 💚 فرزندِ پاکِ زهرا 🌼 خجسته‌ومبارک ✨ برعاشقانِ مولا @ashaarekoodakaneh
🔸شعر ﴿ نمارحاجت ﴾ جمکران 🌸🔸🌸🔸🌸 🌸 این‌ شبِ‌چارشنبه رو 🍃 باز اومدیم جمکران 🌸 دعوتمون کرده‌اند 🌱 حضرتِ صاحبْ‌زمان 🌸 این‌مسجدِ باصفا 🌱 صحن وسراش عالیه 🍃 نمازِ باحال داره 🌸 جایِ شما خالیه 🌸 هرکی میاد توو مسجد 🍃 دو رُکعَتو میخونه 🌸 میشماره ایّاکَ رو 🌱 با تسبیحِ صددونه 🌸 با هفت تا ذکرِ رکوع 🌱 خونده میشه این‌نماز 🌸 باهفت تا ذکرِسجده 🍃 قشنگه راز و نیاز 🌸 این بچه‌ها میگن ما 🍃 از جمکران نمی‌ریم 🌸 تا با نمازِ مخصوص 🌱 حاجتِ خود بگیریم 🌸 دلهای باصفاشون 🌱 همیشه غرقِ نوره 🌸 حاجتِ بچه‌هامون 🍃 تعجیلِ در ظهوره 🌸 بچه‌هامون دوسدارن 🌱 سربازِ آقا باشن 🌸 با کارایِ خوبشون 🍃 به یادِ مولا باشن 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی @ashaarekoodakaneh
در آخرین رؤیایم که در روزهای ابتدایی ماه مهر ۱۴۰۲ دیدم مشاهده کردم که عده ای خبرنگار در یک مکانی جمع بودند دور و اطراف یک اتاقی ویلایی که یک متر از سطح زمین بلندتر بود و منتظر شخص بزرگی بودند تا بیاید و در آن اتاق که یک پارچه مخمل مستطیل شکل که به نظر میرسید پرچم سیاه است روی یک میز بود مطلب مهمی را بنویسد و گزارش آن به جهان مخابره شود که ناگهان حضرت آیت الله خامنه ای بطرف این اتاق آمدند بعد ازاینکه بنده عرض سلامی خدمت ایشان داشتم آقا از پله ها بالا رفتند و من هم برای کنجکاوی که خط زیبای ایشان را از نزدیک ببینم پشت سرایشان بودم ایشان رو به قبله ایستادند و با قلمی از نور آیه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم را در حاشیه بالای این پرچم سمت چپ پارچه اون بالا نوشتند ولی کلمات یکی پس از دیگری بعد از نوشتن محو میشدند وقتی کلمه‌ی « الرحیم » را نوشتند این کلمه باقی ماند و رنگ این خط هم پسته ای اما نور زرد از آن میتابید و موقع نوشتن این پارچه مخمل به سبزی هم مایل میشد بنظر می رسید که جریان مهمی را رهبر مسلمانان‌جهان روی پرچم سیاه خراسانی کلید زدند روز پانزده‌ی مهرماه ۱۴۰۲حمله حماس به اسرائیل صورت گرفت .
رؤیایی زیبا در بامداد سی آذرماه ۱۴۰۲ قسمتم شد به محضر مبارک حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رسیدم از شوق دیدار و عشق بی حسابی که به ایشان داشتم برای بوسیدن صورتشان به طرف آن حضرت رفتم اول محاسن مبارکشان ازسمت راست را بوسیدم و بعد از پشت سر ایشان صورتم را به محاسن سمت چپ نزدیک کردم و بوسیدم و بعد در حالی که صورتم را روی گردن و شانه ایشان گذاشته بودم گریه افتادم و گفتم آقا این شما بودید که بالاخره زحمات تمام انبیا را به نتیجه‌ی‌نهایی رساندید و به شدت اشک می ریختم با شنیدن این جمله خود امام خمینی هم شروع به گریه کردند بطوریکه وقتی شانه‌هاشان تکان میخورد من هم که صورتم روی شانه‌ی ایشان بود تکان میخوردم. حالت معنوی بی نظیری بود نوید و مژده ای بود براینکه دیگر ان شاالله کار به مرحله پایانی نزدیک شده و آینده درخشانی در پیش روی جهان قرار خواهد گرفت.
🔸شعر ﴿ چه کار کنیم‌‌ که باشیم ﴾ ﴿ خوشحال‌ وشاد وخندان ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸 پرسیدم از معلم 🌱 آقا دارم یک سوال 🌸 چه‌کار کنم توو دنیا 🌱 باشم‌همیشه خوشحال 🌸 معلمِ مهربون 🌱 گفت بشنو ای نونهال 🌸 چقدر قشنگه باشه 🌱 زندگی بر این مِنوال 🌸 اول غذا مهمه 🌱 غذایِ پاک و حلال 🌸 لقمه‌ی غیرحلال 🌱 نخور که داره اشکال 🌸 دوم زمانِ خواب‌و 🌱 تنظیم کنش به هرحال 🌸 زود میخوابن همیشه 🌱 آدمهای خوش اقبال 🌸 سوم با درس و ورزش 🌱 به دست بیار تو مدال 🌸 چارم به قوم و‌ خویشان 🌱 یه سر بزن طولِ سال 🌸 پنجم به فکرِ کار باش 🌱 یه شغل و‌ کسبِ حلال 🌸 ششم نماز جماعت 🌱 که مثلِ آب زلال 🌸 پاک میکنه آدم رو 🌱 می‌بره تا ذوالجلال 🌸 هفتم نکن گناه تا 🌱 رسی به اوجِ کمال 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر :سلمان آتشی تاریخ سرودن شعر اول دیماه ۱۴۰۲ساعت یازده شب @ashaarekoodakaneh
Javane Haj Ghasem_Master.mp3
8.05M
قطعه ی جوانان حاج قاسم خواننده و شاعر سیدمحمدصادق آتشی @ashaarekoodakaneh
IMG_20240703_220552_464.mp3
15.18M
⚜سخنرانی استاد رائفی‌‌پور در اجتماع حامیان 🗓 ۱۲تیر۱۴۰٣ 🔹تهران، امام‌زاده صالح (علیه‌السلام)