eitaa logo
سلمان معمار
1.3هزار دنبال‌کننده
18 عکس
3 ویدیو
0 فایل
فعلا گزیده ای از کانال تلگرام تا ببینیم چه پیش آید. توییتر، اینستا و ... : Https://yek.link/salmaneshoon
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 چرا که نفهمیدند اینها توده نیستند. اینها اصلاح طلب نیستند. معیار دارند، ایجابی اند و نه سلبی، باید قانع شوند نه توجیه. اما آنها فکر میکردند اگر بگویند رای رهبر فلانی است همه ربات وار مینویسند فلانی. دقیقا همان برساختی که اصلاحات از جبهه مقابلش داشت را باور کرده اند. اصلا اگر خوب نگاه کنید عموما خودشان را از دریچه چشم طبقه متوسط نگاه می کنند. و حتی بعضا تلاش میکنند خودشان را به آنها ثابت کنند. رفتاری شبیه غربزده ها مقابل غرب، در مقیاسی کوچک. به جای اینکه هسته سخت قدرتشان را بشناسند و آن را بزرگ کنند مثل نقطه ضعف با آن برخورد میکنند. خود باوری ندارند. منظور رای دهندگان به قالیباف نیست، اتفاقا تقریبا تمام کسانی که در دور اول به قالیباف رای دادند آگاهانه بود و حتی بسیاری دور بعد علی رغم میلشان به جلیلی رای دادند، بلکه به این معنا که نزدیک 10 میلیونی که به جلیلی رای دادند در مقابل موج شدیدی از تبلیغات، رقیب هراسی، خرج کردن سرمایه های انقلاب با دوگانه ای اشتباه، ایستادند و انتخاب کردند که نه بگویند. جلیلی چه داشت؟ قبلا مبهم گفتم "سعید جلیلی جذابیت ظاهری ندارد، بیان مردم پسند ندارد، زبان بازی نمی کند، 11 سال طول کشید تا عصبانی شود، توهین بلد نیست، ساختمان و پل نساخته، کارهایش را به دلایل امنیتی نمی گوید، مصالح کشور را خرج خودش نمی کند، مبهم است، خسته کننده است، نخبگانی است." و حالا صریح میگویم جلیلی هیچ جذابیت انتخاباتی ندارد و نداشت. جلیلی خودش را به آب و آتش نمیزند. مرز های اخلاقی را رعایت میکند. در مناظره اسم داماد پزشکیان را نمی برد. مادرش ترک است اما ترکی را خرج نمی کند. دنبال رای عبدالحمید نیست که باج بدهد. به دولت شهید رییسی نقد نمیکند، قومیت ها را وظیفه میداند نه امتیاز، قیمت نفت را نمیگوید، مصالح امنیت ملی را در تک تک کلماتش میسنجد. زیاد فکر میکند. زن پزشکش را وسیله رای آوری نمیکند، پسرش را اقازاده نمیکند، سوادش را به رخ نمی کشد، از تسلطش بر منابع خرج نمیکند، به ستادش هم قول مقام نمی دهد، بی گدار نیست، وعده الکی نمی دهد. از همه بیشتر برای مسئولیت پذیری آماده شده اما از همه کمتر برای قدرت طلبی از اصولش میگذرد. چرا 13 میلیون نفر به کسی رای دادند که روی کاغذ شانسی ندارد؟ چون اینها توده نیستند. و این را در 403 با صدای بلند اعلام کردند! این نسخه به روز جلیلی را نگاه نکنید، سال 92 جلیلی حتی همین مناظره دوم را هم بلد نبود. رسما نماینده احمدی نژاد بود و 4 میلیون رای آورد. یک هسته سخت. امروز بعد از ده سال این هسته توانسته به حدود 14 میلیون رای و 44 درصد رای دهندگان برسد. در برابر تمام اصحاب زر و زور و همه توان اصلاحات. این یک پیروزی عظیم است. من دختران و زنان بی حجابی دیدم که به جلیلی رای دادند. من دهه هشتادی هایی دیدم که برخلاف پدر مادرشان طرفدار جلیلی بودند، من دهه هفتادی هایی دیدم که مجانی و رایگان شبانه روز برای جلیلی نفس می زدند. من دهه پنجاهی و شصتی هایی دیدم که از زندگیشان زدند و مسافرکش و هماهنگ کننده رای دهندگان شدند. من انبوهی از پدران و مادران را دیدم که نذر و نیاز و ختم و صدقه و قربانی و زیارت راه انداختند. من بسیاری از دوستان چپ را دیدم که فحش خوردند و پای جلیلی ماندند. من کسی را دیدم که در خانواده اش اعدامی داشت و خودش را خرج جلیلی کرد. چقدر دکتر و مهندس و طلبه دیدم که روستا به روستا برای متقاعد کردن مردم میگشتند. چقدر پیامک و تلفن زدند. چقدر از جیب دادند. چقدر کارگر. چقدر متوسط، چقدر پشتیبان مالی. و بسیاری از اینها جلیلی را کامل نمی دانستند! چنین بدنه ای در ایران بی نظیر است. این همان امتداد بدنه ۵۷ است. این همان پشتوانه دفاع مقدس است. و آینده ایران را نه توده ها بلکه این ناتوده ها میسازند. بله، خواهرم و برادرم، از "فعال" بودن شما میترسند، از صدای شما، از بلند فکر کردن شما، از دست های عملگرای شما می ترسند، از دعای سیاسی شما، از نگرانی شما میترسند. شما خطرناکید. شما حداقل 14 میلیون انسان خطرناکید. اما توده نبودن ابتدای زحمت است، ابتدای حرص خوردن است، ابتدای وظیفه است. باید دیگران را آگاه تر کنند و در عین حال در حجاب دانایی و غرور نیفتند. هوای برتری برشان ندارد. باید فقر را از بین ببرند که مادر تودگی است. باید هویت را تقویت کنند که پدر بیداری است. باید بی صدایان را صدا دار کنند. نه شما را فریب نمی دهم، "انتخاب هزینه دارد". انتخاب پزشکیان یعنی عقبگرد، یعنی روزمرگی، یعنی هضم شدن. ما احتمالا 4 سال مهم برای پیشرفت را از دست دادیم. اما یک انتخاب 13 میلیونی هم اینور هست. یک اقلیت بسیار قدرتمند. خیلی راه آمده اید. خیلی زیاد شده اید. شما سلبی نیستید، ایجابی هستید. ایده دارید، ایده میسازید. نگذارید دوباره توده تان کنند. @salmaneshoon
برای چه چیزی می‌جنگیم؟ (گام به گام تا ترور نصرالله) هانا آرنت فیلسوف یهودی عبارتی دارد به نام "ابتذال شر". آرنت که اندیشه اش در ایران به شدت تبلیغ میشود به درستی میگوید شر میتواند چنان عادی بشود که حتی مردم معمولی هم آن را قبول کنند. از عجایب دنیا اینکه آرنت این نتیجه را از هولوکاست میگیرد اما خودش در اشغال فلسطین 1935 جزو فرماندهان عملیات بود. و جذاب تر اینکه تا آخر عمرش هم صهیونیست ماند. یعنی خودش بهترین نمونه اثبات ادعایش بود. خلاصه پروژه اسراییل "عادیسازی شر" است. فکر میکنید بن سلمان نمی داند اسراییل چطور اعراب را میکشد؟ بن زاید اماراتی و آل خلیفه بحرینی چطور؟ هاشم اردنی و سیسی مصری نمی دانند اسراییل چه کثافتی است؟ میدانند و آگاهانه در اتاق خواب اسراییل خودشان را آرایش میکنند. حتی بعید نیست امثال اردوغان در خلوت با بغض آرزو کند کاش این چند میلیون فلسطینی هم شرشان کنده شده بود. مگر جانیان کربلا ناآگاه بودند؟ اسراییل پروژه تجسیم شیطان است تا خیلی عادی ما کنارش زندگی کنیم. عادیسازی شر، مثل رفاقت با یک قاتل متجاوز سریالی! سید حسن نصرالله اما کسی نبود که لختی پادشاه را تحمل کند. نصرالله کسی نبود که صدای بچه های غزه را فراموش کند. نصرالله روح دوران بی روح بود. نصر الله وجدان عصر بی وجدانی بود. نصرالله با شیطان معامله نکرد. نصرالله شمایلی از انسان بود. و ما مفتخر به سوگواری انسان هستیم اما شهادت سید حسن نصرالله از سالها پیش لو رفته بود. ما حتی قاتلش را هم میشناختیم، مکانش را می دانستیم و فقط منتظر شنیدن خبر بودیم. اما اعتراف کنیم این شهادت عادی نبود. سید حسن عاشورایی شهید شد. در گودال قتلگاه با بدنی سم کوب. اما این درد ما نیست. غربت، غربت. غربتی حسنی. او کربلایی شهید شد. و ما در این هنگامه مثل آنها شدیم که از فاصله به تماشا نشستند. بخدا که ما نخواستیم و نمی خواهیم اهل کوفه باشیم. این درد غربت از کجا می آید؟ مگر نه اینکه همه ما در یمن، ایران، لبنان و عراق پای کاریم تا شیطان عادی نشود؟ مگر ما وعده صادق نساختیم؟ پس چرا غمگینیم؟ باید یکبار مسیر ترور سید را مرور کنیم: بعد از وعده صادق تمام معادلات تغییر کرد اما نمی دانستیم تغییرات بیشتری هم در راه است! سقوط هلی کوپتر رییسی ورق سیاست ایران را برگرداند و همان جریان نه غزه نه لبنان قدرت گرفتند. ظریف فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر گفته بود: "مردم ایران از هزینه دادن روی این موضوع (فلسطین) خسته شده‌اند." یکنفر وسط حرفش میپرد که منظورت مردم فلسطین است دیگر؟ او اصرار میکند که "نه مردم ایران. از سیاست دولت ما که تلاش میکنه از فلسطینی ها هم داغ تر باشه!.... قرار نیست ما جای مستضعفین بجنگیم" زیبا نیست؟ آن هم در انتخاباتی عجیب که وسط یک جنگ آخرالزمانی هیچ حرفی، مطلقا هیچ حرفی از جنگ در آن زده نشد! تو گویی اصلا جنگی نیست، و این خود لایه اول عادیسازی است: انکار. دقیقا فردای روزی که اسراییل در لبنان قمار بزرگی کرد و فواد شکر از فرماندهان اول حزب الله را ترور کرد، مسعود پزشکیان در سخنرانی تحلیف "درگیری لفظی و در مواردی تهاجمی بین ایران و رژیم اشغالگر" را از نقاط ضعف ذکر کرد! چند ساعت بعد از این نطق تاریخی اسماعیل هنیه، نفر اول سیاسی حماس، دشمن بزرگ اسراییل وسط تهران ترور شد! جنگی که در انتخابات انکار میشد خیلی زود پیدا شد. رهبر دستور صریح انتقام را اعلام و تکرار کرد ولی رییس جمهور وعده صادق سقوط کرده بود. نشریه های نزدیک به جریان قدرت همان هفته اول پرچم سفید را دست پزشکیان دادند و تیتر "آتش بس" و "ترور انحرافی" را زدند. در توییتر و اینستا هم از دور کردن سایه جنگ و عقلانیت میگفتند. حساب رسمی پزشکیان در توییتی عجیب و تحریف شده نیروهای نظامی ایران را "برای ایران" خواند. کار به جایی رسید که رهبر 15 روز بعد از ترور در سخنرانی عمومی گفت «به تعبیر قرآن کریم، عقب‌نشینی غیرتاکتیکی در هر میدانی چه عرصه نظامی و چه میدان‌های سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی، غضب الهی را به دنبال دارد.». جلیلی (عضو شورای امنیت) بعدها تایید کرد دستور انتقام صادر شده بود. حزب الله که ایران را گرفتار در داخل دید تصمیم گرفت خود به تنهایی انتقام را در روز اربعین اجرایی کند و ضربه سختی به اسراییل زد. در همین حین عباس عراقچی در تلوزیون گفت اسراییل نمی تواند ایران را به جنگ بکشاند! حرفی که فردایش توسط پزشکیان در اولین نشست خبری هم تکرار شد. روز بعد اسراییل عملیات کثیف تبدیل پیجر به بمب را اجرا کرد و کشتاری وسیع با 2750 زخمی را ایجاد کرد. یک شوک بزرگ به لبنان. جنگی که انکار میشد رجز میخواند. چند روز بعد از این ضربه اسراییل در ترور بزرگتری 12 فرمانده ارشد حزب الله را هدف قرار داد، از جمله ابراهیم عقیل. هدف واضح بود: کل هرم فرماندهی. اما همه اینها و حتی کشته شدن 52 معدنچی هم باعث نشد مهم ترین برنامه دولت جدید لغو شود:نیویورک. سرزمین رویاها 👇
👆 نتانیاهو در اتاق جنگ فرمان ترور میداد و پزشکیان در حالی که ظریف و عراقچی چپ و راستش بودند گفت: "موضوعی که با گفتگو حل میشود با موشک و سلاح حل نکنیم" دقیقا همان روز اسراییل 3000 خانه در لبنان را بمباران کرد و جنگ را رسما آغاز کرد. با وجود تکذیب عراقچی صوت پخش شده پزشکیان فاجعه را بیشتر کرد "ما آماده‌ایم تمام سلاح‌هایمان را کنار بگذاریم به شرطی که اسراییل هم کنار بگذارد." مفهومی از یکسانی ایران و اسراییل. رسانه های خارجی پیام درخواست "عادیسازی" را تیتر کردند. عراقچی هم در گفتگوی دیگری دوباره به اسراییل یادآوری کرد که ایران وارد جنگ نمی شود! بلافاصله رهبری در سخنرانی گفتند: "کمک به آزادی فلسطین حکم قطعی و واجب شرعی است" حکم ضمنی جهاد و تلاش برای تصحح. فردا شب پزشکیان در سخنرانی رسمیش از "نظم جدید" گفت: "جمهوری اسلامی ایران مصمم به تامین و تضمین امنیت خود است، نه ایجاد ناامنی برای دیگران...با هیچ‌کس سر جنگ و دعوا نداریم." "هدف، امنیتی‌سازی ایران است و نتیجه آن، ناامنی همگان. ... اگر تعهدات برجامی‌به طور کامل و با حسن نیت اجرا شود، می‌توان در مورد دیگر مسائل هم وارد گفتگو شد." پیام هایی واضح, نمایشی ضعیف و التماسی که برای اولین بار نماینده اسراییل هم جلسه را ترک نکرد! یک بازی خطرناک وسط جنگ حیاتی. حالا اسراییل و آمریکا پیام تنش زدایی و عادیسازی را نه از بن سلمان بلکه از مسئولان ایران می شنید! فردای آن روز هم یک شهروند اسراییلی به طور رسمی به جلسه رییس جمهور ایران دعوت شد و به پزشکیان کتابی هدیه کرد. با توجه به حجم افتضاحات نشست بعدی پزشکیان لغو شد. ظریف در این فاصله با عنوان معاون اول! گفتگو میکرد و جایی از راز تاخیر عملیات انتقام هنیه پرده برداشت: "جامعه جهانی" از ما خواست بیخیال شویم تا آتش بس! یعنی این گروه یکبار دیگر (598/سعدآباد/برجام/اینستکس) فریب خورده بود، یا دوست داشت بخورد! چراکه دیگر حتی عراقچی هم مرگ برجام را قبول کرده بود، حالا قدرت منطقه ای تنها گزاره قابل مذاکره برای آمریکاست. فقط 24 ساعت بعد از این سفر خسارت بار، نتانیاهو به سرعت خودش را به آنجا رساند. از همان اتاق سازمان ملل در نیویورک دستور ترور شخص سید حسن نصرالله را با بمبهای جدید آمریکایی صادر کرد! جنایتی حتی نمادین تر و تحقیر آمیز تر از ترور مهمان در روز تحلیف یک رییس جمهور. سید حسن غریبانه شهید شد! چرا که اسراییل مرحله به مرحله تنش را افزایش داد و در هر مرحله امکان پیشگیری فاجعه وجود داشت. و جریانی در ایران از سر نابلدی، ترس، امید به غرب یا هرچیزی زمینه ساز این مسیر شدند. این صحنه ها را کنار هم بگذارید، اسراییل حق ندارد پیام عادیسازی در راس مدیریت ایران ببینید؟ چرا نباید از این شکاف برای تداومش در جنگی حیاتی بهره ببرد؟ اشتباه برداشت نکنید ما سید حسن را تنها نگذاشتیم و نمی گذاریم. خون پاک شهید نیلفروشان گواه این ادعاست. 24 ساعت بعد در حالیکه هنوز اخبار قطعی شهادت تایید نشده بود رهبر انقلاب در اقدامی بسیار نادر فرمانی کوتاه را با قطع برنامه های تلوزیون پخش کردند: " بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند." همان حکم جهاد دو روز پیش که حالا هیچکس نمی توانست انکار کند. با خطاب عمومی به مردم. این در واقع پاتکی به پیام عادیسازی بود با یارگیری از بدنه مردم. عادیسازی شر نخ تسبیح همه اتفاقات سال گذشته است که حالا داخل ایران هم صدا دارد. البته کار سختی دارند، جنایات اسراییل غیر قابل شسشتو است. و انقلاب ایران هم از پایه ضد اسراییلی و وجدان مردم ما بیدار. دقت کنید زمزمه های عادیسازی در پوشش دلسوزی و یاس سروده خواهد شد: "7 اکتبر اصلا به ما چه؟" "مگر ما همسایه اسراییل هستیم؟" "باید بپذیرید که اسراییل خیلی قوی است" "گنده گویی نکنید" "زودتر جام زهر را بنوشید" "همه سرمایه های ایران به باد رفت" "نظام به این نتیجه رسیده است" "مگر میشود چنین چیزی بدون نظر رهبر باشد" "اسراییل برتر است" "ما خودمون هزارتا مشکل داریم" "چراغی که به خانه رواست" "انتقام یعنی بریم اقتصاد رو قوی کنیم" .... مساله این است که جمهوری اسلامی به محض اینکه شیطان اسراییل را عادی کند به پایان میرسد! پس این نبرد مرگ و زندگی هویتی و بعد تجزیه ماست. جنگ اینجاست، اول یک نبرد شناختی مقابل جریان عادیساز. منتظر چند بمب در اقتصاد کلنگی ایران باشید. و حتی حذف افراد مخالف. بازی تازه شروع شده است. اسراییل این جنگ را باور کرده و برای بقایش میجنگد اما ما هنوز احساس خطر نکرده ایم. اگر نتوانیم با این همه خون بیگناه، اگر نتوانیم با خون سید حسن نصرالله خواب عادیسازان را بیخواب کنیم خیلی بی هنریم. @salmaneshoon
تا کجا؟ یکسال پیش در چنین روزهایی بود که فلسطین طغیان کرد. امروز که این کلمات را می نویسم ساعاتی از شهادت یحیی سنوار گذشته، محمد ضیف سرنوشت نامعلومی دارد، سید حسن نصر الله ترور شده، فواد شکر، ابراهیم عقیل و بزرگانی از حزب الله شهید شده اند، اسماعیل هنیه و فرزندانش ترور شده اند. رییسی و امیر عبداللهیان جایشان را به پزشکیان و ظریف داده اند، جریان عادیسازی اسراییل از سعودی و ترکیه حتی تا تهران بی پرده شده، 42000 انسان جلوی چشم دنیا کشته شدند، چند میلیون نفر آواره شده اند، غزه با خاک یکسان شده و تصاویر زنده زنده سوختن آدمها هیچ قیامتی نمی سازد. ما به اسراییل حمله مستقیم کردیم، آن هم نه یکبار بلکه دوبار، رسما پایگاه های تل آویو را هدف قرار دادیم، گنبد آهنین و فلاخن داود را افسانه کردیم، شمال اسراییل یکسال تخلیه شده است، ارتش اسراییل در مرز لبنان زمینگیر شده، زدن پهپاد آمریکایی کار روزمره یمن شده، انصار الله به راحتی به اسراییل موشک میزند، مسیر دریایی اسراییل از سمت یمن قطع شده، حزب الله با حمله پهپادی عملا از نیروی هوایی اش رونمایی کرده، اسراییل یکسال وجب به وجب غزه را گشته اما هنوز بیش از 100 اسیر را پیدا نکرده، شهادت یحیی سنوار نه با ترور بلکه به صورت اتفاقی رخ میدهد آن هم نه زیر زمین بلکه وسط خیابان با لباس نظامی و در حال جنگ بعد از یکسال! چه کسی باور میکند همه اینها فقط در عرض 365 روز اتفاق افتاده باشد؟! چنان باورنکردنی که حتی بعضی به شهید سنوار اتهام جاسوسی زدند که "چرا" این همه هزینه ساخت؟ چرا زندگی "عادی" ما را به هم زد؟ کمی به عقب تر برگردیم. وقتی نتانیاهو به عمان رفت و کلید تطبیع (عادیسازی) زده شد. با سودان توافق کرد، و چند ماه بعد با امارات چنان برادر شد که فقط در فیلم هندی امکان داشت.حالا از مسیر دهلی و عمان و دبی فقط یک سعودی مانده بود. اما بالاخره مدعی پرچم عرب و اسلام که نمی شود یکباره به تخت خواب یهود بپرد. پس اول دخترش بحرین را هدیه کرد تا واکنش ها را بسنجد. عادیسازی سعودی آخرین میخ به تابوت فلسطین بود. حتی در تهران هم زمزمه هایی از توسعه بن سلمان و لزوم "پذیرش نظم جدید" میدادند. 7 اکتبر فقط چند روز بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل رخ داد که علنا اعلام کرد: ما "عادی" شده ایم و فلسطین تمام. غزه شهر از یاد رفته، غزه شهر شکنجه شده، غزه شهر معامله شده به پا خواست. زندانیان تاریکخانه بشریت همه توانشان را جمع کردند تا یک بار شورش کنند. اینجا بود که فریادی از عمق چاه غزه بلند شد که ما هنوز زنده ایم حرامزاده ها! اتفاقا آنها که 7 اکتبر را دسیسه می دانند، درست میگویند. آن طوفان تمام صحنه را غیرعادی کرد. انگار پرده نمایش افتاد. برای چه شورش کردند؟ برای عادی نشدن. برای واقعیت.یعنی اگر سهم فلسطین مرگ است و سهم اسراییل زندگی، مقداری از سهمم را به شما می بخشم و مقداری از سهم شما را گرو میگیرم. خودتان را که دیگر نمی توانید نبینید. اگر بناست در سکوت بمیرم، با فریاد جلو گلوله میروم. فکر میکنید سنوار و ضیف شب قبل از هفت اکتبر نمی دانستند تصمیم شان چه عواقبی دارد؟ می دانستند. این حدس و تحلیل نیست. بیانیه شان را بخوانید، می دانستند غزه نابود میشود، می دانستند تک تکشان آواره میشوند. می دانستند ماه ها و شاید سالها باید بجنگند. (و تا امروز نشان دادند که آماده بودند) میدانستند باید مرگ تک تک عزیزانشان را ببینند. می دانستند بیمارستان ها میسوزد، مسجد و کلیسا صاف میشوند، شلیک های فسفری و خوشه ای و اورانیومی را می دانستند، قتل عام را می دانستند، ولی تا کجا؟ سوال اصلی این قضیه «تا کجا؟» است نه "چرا؟". تا کجا میشود ادامه داد؟ سوالی که ضیف و سنوار جوابش را میدانستند، پس آخرین تصمیم را گرفتند و تمام "عادیسازی" را به باد دادند. به قیمت نابودی شان. و این راز عظمت 7 اکتبر است. 👇
👆 ولی این پایان ماجرا نیست. جنگ 2023 خود کربلاست. حق خالص در برابر باطل خالص. صحنه جنگ غزه هیچ شبهه ای ندارد. هر جنایتی که تصور بکنی اینجاست. عین کربلا. هر روز یک پیشروی تازه برای شیطان. هر ساعت خون جدید برای ضحاک. ظلم خالص. بدون افزودنی،با پخش زنده، با اخرین فناوری های روز آمریکا و اروپا، پاکسازی با دقت میلیمتری. بدون جلوه های ویژه، جنات ناب. عریان عریان عریان. عین کربلا. تا کجا می توانی چشم هایت را بسته نگه داری؟ تا کجا میتوانی این صحنه را ببینی و سکوت کنی؟ تا کجا می توانی اعتراض کنی و هزینه ندهی؟ تا کجا می توانی هزینه بدهی و بایستی؟ سوال اصلی این قضیه "تا کجا؟" است. عین کربلا. امکان ندارند کسی به این معرکه کشیده نشود. معرکه یقه اش را میگیرد. یا این طرفی یا آن طرف. یا ظالمی یا مبارز. وسط بازی هم ندارد. عین کربلا. می آید دنبالت پشت میز، گوشه کافه، پای صفحه اینستاگرام، کنار رختخواب، پای تخته، در صف اتوبوس، پای گلدان، در دورترین نقطه ها، سراغ بی ربط ترین آدم ها و سریع ترین فراری ها. یقه ات را میگیرد و می پرسد: " تا کجا؟" چپ یا راست، سیاسی یا غیر سیاسی، مسلمان یا بی دین، هیچ فرقی ندارد، حتی خود اسراییل را هم مخاطب میکند: تا کجا جنایت را جلو میبری؟ تا کجا ترور میکنی؟ تا کجا خون میخوری؟ تو ای دولت آمریکا تا کجا پای اسراییل می ایستی؟ ای تمدن غربی و اروپا تا کجا پشتیبانی میکنی؟ آهای کشور اسلامی تا کجا نگاه میکنی؟ ای باکو و ترکیه و سعودی تا کجا به اسراییل کمک میکنی؟ هیچ کس از این سوال مصون نیست. ای یمنی ها تا کجا هزینه میدهید؟ ایرانیها تا کجا صبر میکنید؟ تا کجا در تله جنگ نمی افتید؟ تا کجا جنگ را باور میکنی؟ جوابها در این یکسال پیداست. بودند کسانی که فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر در تهران گفتند: "مردم ایران از اینکه جای فلسطینی ها هزینه بدهند خسته اند". آ.خامنه ای ولی کسی بود که معنای این نبرد را همان ابتدا فهمید و گفت "شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق". شاید مهمترین جمله سال اخیر که بعضی ها دوست دارند نشنوند. او و هزاران ایرانی که آماده شهادت در جمعه بعد از حمله به اسراییل جمع شدند پاسخ شان را بلند اعلام کردند. اما چیزی تمام نشده، منتظر باشید که به زودی عادیسازان یقه تان را بگیرند و به اعتراض بپرسند تا کجا هزینه بدهیم؟! درد معترضین به حماس دقیقا اینجاست که "چرا ما را در این موقعیت قرار دادی؟ چرا روزگار عادی مرا به هم زدی؟" عین کربلا. آنجا هم حسین را متهم به تفرقه کردند. اما او پرچم "تا کجا؟" را برداشت و جلوی عادیسازی شیطان ایستاد. حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقا انسانی و اکنونی است. اگر عادیسازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت. بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد! حتی در پایتخت های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا. تا کجا اسلام مرده است؟ تا کجا انسان مرده است؟ شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق 7 اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.» سنوار پاسخش را داد و حماسه ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک. تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند، تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا. @salmaneshoon
جولیا پتروس لبنان ندارد یادم نمی‌رود ١٢ ساعت از بمباران سنگین ناحیه ای در لبنان گذشته بود، خبر پیچیده بود که احتمالا سید حسن نصرالله هدف بوده است و طبق معمول بعضی‌ ادعا میکردند هیچ اتفاقی نیفتاده است. معلوم نبود کدام خبر باورنکردنی ترست. نیم ساعت مانده به اخبار ١۴ ناگهان برنامه های تلویزیون قطع شد، مجری کاملا رسمی اعلام کرد پیام مهمی از رهبری صادر شده است: فتوای جهاد! امری بی‌سابقه، اما کلماتی آشنا. چند روز قبل تر در یک سخنرانی همین فتوا صادر شده بود اما انگار نه انگار و بعدش هم ترور رخ داد. امروز آتش جنگ سرد شده و گالانت، قصاب اسراییلی، آن روزها را روایت کرده که نتانیاهو من را کنار کشید و گفت: «این ساختمان های تلاویو را میبینی؟! اگر اینکار را بکنیم حزب الله همه اینها را میترکاند.» یعنی دقیقا برعکس چیزی که در تهران میگفتند! و البته برعکس آنچه حزب‌الله کرد. یادم نمی رود تمام روزهای قبلش بخش قابل توجهی از مردم ایران خواستار اجرای وعده صادق بودند، رییسی کاملا اتفاقیِ اتفاقی جایش را به پزشکیان داده بود، حالا در دولتی که هنیه در قلب تهران و روز تحلیف ترور شده بود از «تله جنگ» میگفتند و در مجازی هم ما را خوارج می‌خواندند که جلوی نظر رهبر ایستاده اید! خفه شوید و رای اعتماد به کل کابینه بدهید. خفه شوید و مدیریت تنش را تماشا کنید. خفه شوید و جلوگیری از افتادن در جنگ را ببینید. و تهش رسید به شهادت سید حسن نصرالله. دستاورد کمی است؟ مبارک ها. ٧ اکتبر کابوس اسراییل بود اما از ٨ اکتبر یک کابوس بزرگتر هم پیدا شد. همان تصویری که نتانیاهو به گالانت نشان می‌دهد، اگر اسراییل جنگ غزه را آغاز کند پاسخ محور مقاومت چه خواهد بود؟ نصرالله اصلا اجازه نداد «اگر» محقق شود. صبح هشتم رمز عملیات را گفت. اسراییل محدوده کوچکی است. به جنایات غزه و کرانه نگاه نکنید. لات کوچه خلوت با زندانیان محصور مقهور می‌جنگد. تازه به پشتوانه آمریکا. حتی بمب ها هم وارداتی است. در اسراییل تصور اینکه همزمان با مجموعه ای از ایران تا سوریه و لبنان و یمن درگیر شود یک فیلم آخرالزمانی است. اینجا بود که آمریکا در نقش پلیس خوب با وعده آتش بس و ... عملا تهران را مهار میکرد. در این فرصت ناب اسراییل لقمه های بزرگتر از دهانش را خرد میکرد، اول غزه را برداشت و بعد لبنان و سوریه. لقمه لقمه. هرچند آنهم در گلویش گیر کرد اما جوید. هنوز و برای همیشه جمله نصرالله در تاریخ میماند: به دلیل ملاحظاتی که در طول زمان مشخص می‌شود، تصمیم گرفتیم عملیات خود را به صورت جداگانه انجام دهیم! فاجعه مدیریت وعده صادق٢ و سفر نیویورک چنان تراژدی شد که آ.خامنه ای شخصا و علنا و صریحا فتوای جهاد داد. پزشکیان هم بعدش با بغضی شبیه بغض هنیه گفت فریب خوردیم و اینها. گرچه بعد از عملیات با تمام قوا ظریف، مغز سفر نیویورک، را حتی برخلاف قانون‌ نگه داشت. با این وضعیت نباید گالانت و نتانیاهو و بایدن از تهرانِ پسا ورزقان تعجب کنند. تعجب آور اما این بود: حزب الله چرا ساختمانهای تلاویو را با خاک یکسان نکرد؟! تهران در غبار تردید و تزلزل، لبنان کجاست؟ تقریبا هیچ تحلیلگری نیست که بگوید حزب الله توانایی اجرای کابوس نتانیاهو را داشت. پس چرا نکرد؟ حزبی که یک ارتش کامل را در مرز چنان زمینگیر کرد که مجبور به آتش بس شد. تصاویر با شکوه تشییع پیکر سید حسن را ببینید. اخبار بی نظیر مقاومت مردمان ضاحیه را ببینید. امکانات، پشتوانه، بدنه، تخصص، مشروعیت، استقلال همه چیز مهیا بود. چرا حزب‌الله در حد توانش نجنگید؟! پاسخ یک کلمه است: لبنان. لبنان بیشتر از این پای حزب‌الله نایستاد. تلخ است، مثل واقعیت. واقعیتی که به شما نمی‌گویند: چیزی به نام ملت لبنان وجود ندارد. سالها در ایران یک تصویر گوگولی از عروس خاورمیانه ساخته اند که محجبه و لخت کنار همند، کاباره و مسجد عاشق سید حسن اند، جولیا پطروس برای حزب الله میخواند و اکلیل های فراوان. حتی وسط همین جنگ هم بلاگر‌ها راهی بیروت شدند و از شب نشینی شان تصاویر صورتی گذاشتند. آرزوی شان تبدیل ایران به چنین چیزیست. خب حالا این لبنان نایس در جنگ کجا بود؟ میدانید زمزمه میشد «چرا حزب الله ما را درگیر جنگ کرده است»؟! کنار شیطان بودند و سلاخی غزه را دیدند و اهمیت نصرالله را نفهمیدند. امروز لبنان را ببینید، به محض اینکه دیدند حزب الله ضعیف شد دارند معامله اش میکنند. رییس جمهور دوزاریش در روز تشییع نصرالله رسما می‌گوید لبنان برای «جنگ دیگران» زیاد هزینه داده! جعجع هوس سر بریدن کرده است، تا فرصتی فراهم شده چهل طایفه پشت در خانه تیغ تیز میکنند. (البته غافل از اینکه در بستر علی است) لبنان کشور نیست. یک واحد سیاسی است که ارتشش، اشغالگر خاک را تماشا می‌کند! صندلی ها بر اساس قبیله تقسیم می‌شود. یک انفجار بندر مملکت را ساقط میکند. یکسال رییس جمهور ندارند. ولی آه، جولیا پطروس چه صدایی دارد. 👇
👆 آخی، بیکینی و برقع کنار هم. عرق فروشی و گردشگر فرانسوی، به به اسلام اصلاحاتی با اینها مست میشد. ولی در بزنگاه همین زمینگیرش کرد. لبنان سید حسن نصرالله را از دست داد چون بیش از این پایش نایستاد. به همین وضوح، به همین تلخی. حالا منتظر باشند. اگر یک نفر میتوانست قبیله گاهی به نام لبنان را کشور کند نصرالله بود. کسی که توانست با نیروی بومی لبنان را از دهن اژدها بیرون بکشد. کسی که توانست تمامیت ارضی لبنان را بازآفرینی کند، کسی که توانست حق گاز لبنان را به اسراییل تحمیل کند، رفت و حالا اسراییل می‌گوید این هواپیما در بیروت بنشیند یا نه! الگوی «به توچه» «به من چه» ی لبنان که سالها تبلیغش می‌کردند چیزی جز نابودی هویت ملی نبود. بله بسیاری در بیروت سید را دوست داشتند، حتی او را قهرمان می‌دانستند، حتما اشک هم ریخته اند اما خب دیگر نه در این حد که پایش بایستند. جنگ جدی بشود موسی به دین خود، عیسی به دین خود. در کار هم دخالت نکنیم. جولیا پطروس ببین چه صدایی دارد. هنوز خیلی ها نمی‌دانند اسراییل ضاحیه را می‌زد نه کل بیروت را، ضاحیه یک محله است. یعنی در یک شهر بار اصلی جنگ را یک محله به دوش می‌کشید. و البته امنیت بقیه را تضمین میکرد. بلاگر ایرانی هم شبها در کافه آن طرف شهر برای ما از تکثر و تنوع لبنانی می‌گفت! چرا حزب‌الله بیشتر نجنگید؟ چون نمی‌خواست جنگ را به کسانی تحمیل کند که نمی‌خواستند. سید خودش را خرج کرد، شیعیان و عاشقان فرزندانش را خرج کرد. راه هم باز گذاشت اما دیگران بیش از این نیامدند. سید عاشورایی رفت. هنوز که نرسیده اما بعد از حزب الله لبنانی وجود نخواهد داشت، همانطور که بعد از جمهوری اسلامی ایرانی نخواهد بود. لبنان آزمایشگاه ایران است. خلاصه بلوای ۴٠١ لبنان سازی از ایران بود. مسأله صرفا حجاب نیست، فردی کردن آدمهاست. شعار «بدن خودمه» پشت استقلال و آزادی می‌رود تا دیگری سازی بکند. محدوده آدم ها که کوچک شد قابل تقسیم اند. لقمه، لقمه. «به توچه؟» را از لباس شروع میکنند و به وطن می‌رسانند. تیم ملی را هم تیم دیگران کردند، پلیس دیگران، نیروگاه دیگران، تحریم داروی دیگران،... جالب نیست که انقلابیون مهسا امروز کنار اسراییل و مبلغ حمله به ایرانند؟ ایران بزرگ با هویت جمعی و اراده ملی خطرناک است. لبنان دقیقا انتهای همین مسیر است: جماعتی از هم پاره و رنگی پنگی که به «جنگ دیگران» رسید. خرداد ۴٢ خبری پیچید که حاج‌آقا روح الله را گرفته اند. صبح بازار شهرهای مختلف تعطیل شد. خمینی را به تبعید می‌بردند اما نطفه ملت (مدرن) ایران بسته میشد. ١۵ سال بعد و چند کیلومتر آن طرف حکومتی سید دیگری را دستگیر کرد. وقتی صدام باقر صدر را روی تخت بیمارستان شکنجه میکرد ملت عراق کجا بود؟ اینقدر شکنجه شد تا مرد. کسی که می‌توانست عراق را یک کشور کند. آنها که زیر پرچم قهرمان شان جمع نشوند، زیر تابوت قهرمان شان جمع خواهند شد، تازه شاید. وقتی یحیی پرچم را بلند کرد ملت فلسطین وارد سخت ترین دوران زندگیش شد اما پای قهرمانش ایستاد. امروز از جلوی خانه سنوار اسیر مبادله میکند. غزه به تنهایی یک ملت است. سالها قبل وقتی اسراییل چند ساعته به بیروت رسید فقط یکجا جلویش ایستادند: جوانانی در روستاهای اطراف ضاحیه. سید حسن یکی شان. اسراییل فکرش را هم نمی‌کرد این جوانان سالها بعد با لگد بیرونش کند. باقی لبنان کجا بود؟! لبنان زیبا؟ تساهل و تسامح؟ عرق و مسجد؟! سالها گذشت، امام جماعت مسجدی در تهرانپارس، شد امام لبنان. هیچ کس، هیچ کس در قهرمانی نصرالله شک نداشت. دشمن هم که شیطان مجسم. لبنان هم در نوبت. قهرمان پرچمش را برداشت و اتمام حجت کرد که این جنگ وجودی است. لبنان چه انتخابی کرد؟ لبنان زیبا! عروس دلها، مهد آوازه خوانان و تکثر و مدارا، الگوی دوستان ما. باید هم برای رفتن سید اشک بریزند. آنها که زیر پرچم قهرمانشان جمع نشوند، زیر تابوت قهرمان شان جمع خواهند شد، تازه شاید. وقتی مجری فتوای رهبر را خواند انگار جانی جمعی در ایران گرفت. و چه بسا برعکس، آن عصبانیت ترور سید، ناراحتی انفعال ایران، تقاضای انتقام هنیه، خفت التماس های نیویورک در بدنه مردم بود که جوهر فتوا شد. حس بی مانندی بود. فشار از پایین، چانه زنی از بالا. امام و امت. اراده جمعی و آزادی فردی. و موشک‌ها رها شدند. وعده صادق ٢ برد و باختی عجیب بود. دیر ولی رسیدیم، رسیدیم ولی دیر. کاش تنبیه مان فقط همین باشد که از تشییع ایرانی ترین غیرایرانی تاریخ محروم شویم. بله این ملت ایران است. یک شکل نیستیم ولی هم هدف می‌شویم. تنوع رنگهای ما زیر این پرچم میدرخشد نه جداگانه. ما هنوز ملت به من چه نیستیم. سانتی مانتالیسم و ادا بازی کافیست لطفا دیگر از این جامعه عقب مانده برای ما الگو نسازید. پ.ن: نه جنگ تمام شده نه حزب الله. اما لبنان فرصت بی بدیلی را برای ساخت ملت از دست داد. فرصتی که صنعا روی آب زد. @salmaneshoon
49.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظاهرا این سخنرانی خیلی بازتاب و تفسیر داشته. خصوصا آنها که از افتادن برگ هم نتیجه "خفه شید" و فکر نکنید و توده شوید میگیرند. اتفاقا ماجرا پیچیده نیست. صریحا گفته میشه "وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. ..." ماجرا درباره بازگشت قدرت به دست ائمه است نه "میخوایم صلح حسنی کنیم". دو مورد مشخص بیان میشه. یکی سال 70 که خب چرا محقق نشد؟ چون مسلمانان دهن لقی کردند؟! برعکس چون سکوت کردند، مشتی توده شدند و منفعلانه امام را تنها گذاشتند و جام زهر را نوشید. مورد دوم سال 140 است. این بار چه چیزی تلاش امام جامعه را بر باد داد؟ صریح گفته میشود کودتای ابن عباس. منظور از دهن لقی و افشا این نیست که خفه شوید، فکر نکنید، ابلاغیه سازمان ما را عمل کنید. اینست که امام واقعی را بشناسید امیدوارانه پای کار باشید و نترسید.
خواب، رویا، توهم، هوس در جستجوی واقعیت از ورزقان تا بندرعباس یکسال پیش در چنین روزهایی رییس جمهور کشور پس از اجرای محکم وعده صادق 1 و اولین حمله مستقیم به اسرائیل در بازگشت از آذربایجان اسرائیلی و دیدار شخص علیف در مرز ایران دچار سانحه شد، دقیقا هلی کوپتر میانی از سه پرنده با فاصله کم، (از) مجهزترین فروند و مجرب ترین خلبان کشور، بدون هیچ نشانه آشکاری از خطا یا حمله سقوط کرد. و دقیقا دو شخصیت ضد اسرائیلی رییسی و امیر عبداللهیان شهید شدند. بعدها طی تحقیقات رسمی "توده ابر بالارونده" علت حادثه معرفی شد اما همه ما از فکر کردن به اسرائیل هم برای جلوگیری از "دستاورد سازی" پرهیز کردیم. البته که امروز هم نمی شود با قطعیت صحبت کرد چه برسد آن روزهای مه آلود. جدای از احتمال ترور اما نتیجه اسرائیل زدایی و جنگ زدایی از ذهنیت ایرانی شد انتخاباتی در وسط جنگ، بدون یک جمله، حتی یک جمله درباره نبرد واقعی آن بیرون! حتی جلیلی هم جز یک اشاره کلی به بهانه زنان چیزی نگفت. تو گویی جنگ در اسپانیاست. ملت ایران در چنین فضای بریده از واقعیتی به پزشکیان رای داد اما دقیقا در روز تحلیفش اسماعیل هنیه در وسط تهران ترور شد! یعنی شما میتوانید جنگ را انکار کنید، چشمتان را ببندید و فراموشش کنید اما جنگ شما را فراموش نمی‌کند. واقعیت برمیگردد و محکم توی صورت تان می خورد. بلوای 1401 بزرگترین شبیه سازی پس از انقلاب بود. در رسانه ها یک انقلاب عظیم جریان داشت و در خیابان زندگی عادی. چنان «توهم» عمیقی که کارشان به بستن چمدان و گرفتن بلیط و فتح محلات و امان نامه رسیده بود. اما هرچه از واقعیت دورتر باشی ضربه اش سهمگین تر خواهد بود، پس به موجی از افسردگی و مهاجرت و جنون و خودکشی رسیدند. چنین فاصله ای چیزی نیست جز "توهم". بزرگترین مشکل واقعیت اینست که واقعی است. تلخ و صریح و قاطع. و اگر فکر میکنید فقط با متوهمان ززا مشکل دارد سخت در اشتباهید. بسیاری از ما نسبتی با واقعیت نداریم، فقط فاصله هایمان فرق دارد. آنها در توهم اند و ما در "رویا"! وقتی سوریه سقوط کرد بعضیها خیلی جدی "آزادی" را به "مردم" سوریه تبریک گفتند. یعنی اقتدار جولانی، همان کسی که سر بریدن را شروع کرد، با مداخله آشکار خارجی را تبریک میگفتند! در شب نزول برجام یکی از رقاصان میگفت «اگر ما زیرش نزنیم آنها نمیزنند.» شخص ظریف در پاسخ سوال ماندگار ایزدی گفت: "بالاخره قاعده داره، نمی تونه این کار رو بکنه". رویای ظریف و روحانی و اصلاحات از قاعده جهانی با واقعیت خروج آسان ترامپ از برجام چنان به چالش کشیده شد که او را دیوانه و استثنا و بدشانسی نامیدند. و پنج سال بعد مجبور شدند همان ترامپ را بکنند تاجر عاقل! این کارکرد رویاست: انقطاع از واقعیت. رویا خیلی چیزها را تغییر میدهد. در دنیایی که حزب الله سپر باشد سقوط نصرالله و دمشق یک فاجعه امنیتی است، ولی در دنیایی که حزب الله شاخ و رقیب دیپلماسی است چرا از آب شدن میدان خوشحال نشوی؟ در دنیایی که اسرائیل اشغالگر حق دارد از اشغال شده انتقام بگیرد چرا هفت اکتبر اشتباه نباشد؟! در دنیایی که آمریکا حق دارد مخالفش را تحریم کند چرا تحریم تقصیر خودمان نباشد؟ در دنیایی که دشمنی نتیجه سوءتفاهم است چرا لبخند راه حل نباشد؟ پس اگر ایرانِ بدون شاخ مجبور است پای مذاکره بنشیند و دست از آزار "جهان" بردارد و "عادی" بشود، خدا رحمت کند نصرالله را. اصلا خیرتی بود در خریت هفت اکتبر. کاش این معتادان راهزن دریایی یمن هم آدم شوند. بریده باد دست های ماجراجویمان. نابود باد راه های دور زدن تحریم. اصلا باید تاجران قهرمان ما باشند نه جنگاوران. نه به جنگ. گفتگوی تمدن ها. پدر یعنی عشق. انصافا زندگی با چنین رویایی وسط خاورمیانه جالب نیست؟! اما واقعیت یک مشکل اساسی دارد: فقط یکی است. و هیچ احترامی نه برای شما قائل است نه توهم و رویایتان. دقیقا مثل سوریه در فردای آزادی: واقعیت به شکل بمبهای آمریکایی زیرساختها، نیروی هوایی، هواپیماها، فرودگاه ها، هلی کوپترها، تاسیسات حیاتی، مراکز تحقیقاتی، بنادر و نیروی دریایی سوریه را بمباران کرد. در حالیکه در ایران داستان های زندان صیدنایا پخش میشد ساعت سوریه آزاد حداقل پنجاه سال به عقب کشیده شد و تانک های اسرائیلی یک چهارم کشور را بلعیدند. فردای آزادی دیگر در سوریه کسی رویا نمی دید. اینجا هم رویای "ایران شکست خورده سر میز مذاکره می آید" فرزندی کاملا برعکس زایید: جنگ! اسرائیل گزاره "ایران هیچ وقت اینقدر ضعیف نبوده" را میفروخت و ترامپ هم میخرید. ایران رسما به لبه جنگ کشیده میشد و نتانیاهو برای تایید حمله به آمریکا میرفت. روزی نبود که ترامپ از بمباران ایران نگوید. بمب افکن ها نزدیک و چنگ و دندانها آشکار شد. بر اساس رویا و توهم سطح چهارمی از ضد واقعیت باز شد: "هوس" خام خارجی. همانی که بعد از آبان ٩٨ ترامپ را به ترور حاج قاسم کشاند و با تشییع میلیونی واقعی غافلگیرش کرد.
سلمان معمار
خواب، رویا، توهم، هوس در جستجوی واقعیت از ورزقان تا بندرعباس یکسال پیش در چنین روزهایی رییس جمهور ک
در تهران یک صدای بلند دقیقا معکوس صحبت میکرد: محاسبات اشتباه دشمن را تغییر دهید، ایران قوی است، حزب الله زنده است، مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست، نه حمله اسرائیل را بزرگنمایی کنید و نه کوچک نمایی، .... یعنی یک کلمه: واقعیت را پیدا کنید. رهبر 19 بهمن این تحقیر آمیزترین مذاکرات را ممنوع اعلام کرد. ناامیدی و ناسزا بود که در فجازی ارسال میشد. تا نوروز دلار سقف روانی 100 را گذراند و دو ماهه پول ملی 20% آب رفت. فروردین مذاکرات غیر مستقیم کلید خورد. دلار به هشتاد برگشت و رویافروشی به صحنه. در بعضی رسانه ها ترامپ توبه کرده، عاشق دستبوسی رهبر بود. ویتکاف انسانی منصف و منطقی، توافق دستور رهبر، بین آمریکا و اسراییل شکاف عمیق افتاده، عراقچی قهرمان توییت نویسی و آمریکا آماده سرمایه گذاری هزار میلیارد دلاری در ایران بود! هرچیزی که مخالف رویا باشد مثل مصاحبه های ویتکاف و تهدید های ترامپ سانسور یا تحریف میشد. حتی نیاز به زحمت رویافروش هم نیست، رویا باف بعد از مدتی خودش واقعیت را سفارشی میکند. فقط کافیست درست تربیت شود. اما اگر خوب نگاه کنیم رویا و توهم و هوس روی نوع دیگری از واقعیت زدایی بنا شده. چهارشنبه ترامپ صریحا اعلام کرد جلوی اسراییل برای خرابکاری را نگرفته و نمیگیرد. هم اجازه علنی داد و هم مسئولیتش را انکار کرد. فقط 48 ساعت بعد و دقیقا همزمان با جلسه نهایی مذاکره ایران و آمریکا با موضوع احتمالی توان موشکی ایران، بندر شهید رجایی منفجر شد. بندر مهم کالاهای اساسی ایران، بندر کلیدی مسیر تجاری ایران و چین (رقیب اصلی آمریکا که اخیرا جلوی تحریم مسیر نفتی ایران ایستاده بود)، بندر رقیب کریدور امارات-سعودی-اسراییل. بندری که مدتی قبل مورد حمله سایبری اسرائیل بود. همزمان که مقامات مختلف به سرعت بر حادثه بودن واقعه تاکید میکردند، شایعه انفجار سوخت موشک سپاه میچرخید. حالا سپاه متهم بود. یک انفجار در زمان و مکان به شدت درست. 24 ساعت بعد نتانیاهو در سخنرانی مهم و مفصلی کل جنگ را مرور کرد و از قدرت و برتری خودش گفت. یک مصاحبه پیروزی کامل! چنان قطعات این صحنه به نفع اسرائیل و آمریکاست که فقط یک خروجی میدهد: متهم ردیف اول. مساله این نیست که ما بخواهیم دستاوردی برای دشمن بسازیم، مساله این است که اسرائیل دستاوردها را خودش درو کرد: پیام اقتصادی، ضربه اجتماعی، تحریک جهت اعتراض، اهرم مذاکراتی، اخطار به چین، اتهام به سپاه ، زخم و ترس درونی، ضعیف جلوه دادن ایران ، تشویق آمریکا به جنگ، تهدید دیگر کشورها برای پذیرش عادیسازی. و دستاورد بزرگ را هم ما هدیه دادیم: تبرئه حقوقی. ما قاتلی با انگیزه داریم که دیروز تهدید کرده و امروز بالاسر مقتول شادی میکند و قتل هم به شدت به نفعش تمام شده. ولی عده ای در داخل میگویند حتی اسرائیل را متهم هم نکنید! این سطح عجیبی از انکار واقعیت است. این "خواب" کردن ملت است. به بهانه آرامش، واقعیت را کمرنگ کنیم. این همان رویکردی است که انتخابات 403 میسازد و مخاطب اصلیش هم توده مردم است. خواب آوران سابقه زیادی دارند، از جنگ تحمیلی تا سوریه. این چهار سطح به هم مربوطند. خواب توده مردم است که رویای طبقه برخودار را تقویت میکند و توهم برانداز را بالا میبرد و دشمن خارجی را به هوس میاندازد. اگر مردم درک صادقانه ای از واقعیت پیدا کنند هرگز انتخاباتی مثل 403 رخ نمی دهد. اگر توده مردم از واقعیت حمله اسرائیل باخبر باشند، رویا فروش نمی تواند وعده صادق 3 را جنگ افروزی معرفی کند، برانداز نمی تواند همدست اسرائیل شود و اسرائیل نمی تواند علت انجام نشدن وعده صادق 3 را نابودی کل پدافند ایران معرفی کند و ترامپ را به هوس حمله بیاندازد. خواب مردم دستاوردها را هم را نابود میکند. تقریبا در ایران هیچ کس نمی‌داند جنگ یمن تمرین حمله به ایران بود و آمریکا که تا لبه جنگ آمده بود به صخره سخت واقعیت خورد. قهرمانی که جان توده مردم ایران و حتی رویای طبقه برخوردار را نجات داد همین پابرهنگان یمن بودند. همینها که رویافروشان عامل به هم زدن مذاکرات معرفی میکنند! اگر از دور نگاه کنید نقطه عطف داستان روز آخر اردیبهشت 403 است، چرا که اتفاقات پسا ورزقان جدا به سود اسرائیل پیش رفت. مساله تشخیص قطعی قاتل نیست. مساله رفتار ما با پدیده ای چنین کلیدی است. ما دو سال است که جنگ را انکار میکنیم، نمیخواهیم باور کنیم! چطور میشود در جنگی پیروز شد که وجود ندارد؟ چطور میشود در خواب جنگید؟ این دستاوردسازی برای اسرائیل نیست؟ خواب، رویا، توهم و هوس؛ هرگونه انقطاع از واقعیت هزینه زاست. دیر یا زود، دور یا نزدیک صدایش درمی آید. همانطور که پایان مسیر رویاپردازان به قتل نصرالله رسید، پایان مسیر خواب آلودگان هم میتواند تلخ باشد. خواب آوران فکر میکنند جامعه را آرام میکنند اما نمی فهمند تصویر پرچمداری بیدار در میان جمعیتی خواب چقدر برای اسرائیل هوس انگیز است. @salmaneshoon
زنده ماندیم و قویتر شدیم 5 روز از جنگ تحمیلی دوم گذشته و حالا میشود برنامه اسرائیل را واضحتر دید: گام اول شبیه سازی یک 7 اکتبر، غافلگیری گسترده با استفاده از پوشش مذاکرات و دولت خوابزده ایران، نابودی راس فرماندهی سپاه و هوافضا. انسداد تمام خروجی های موشکی غرب، هک و انهدام پدافندی. زمینگیر کردن پایگاههای غربی ارتش، ترور گسترده در مرکز، انفجار در شهرها با تصور بمباران. و دریک کلمه: ایجاد احساس خلا قدرت در ایران، که بسیار موفق بود. اما گام بعدی، که تا امروز شکست خورده، شورش شهری بلافاصله و سقوط حکومت مرکزی بود. تصور بر این بود که پس از چنین ضربه وحشتناکی و تداوم آن برای 24 تا 48 ساعت، شبهای پر از انفجار و روزهای پر از شایعات، بستر بیرون آمدن "مردم"فراهم میشود. هوسی که مستقیما حاصل تجربه 401 است. اینقدر رسوا که نتانیاهو شخصا میگوید زن، زندگی آزادی! اکانتهایشان (و همراهی عجیب بعضی اصلاح طلبان ساده) با گشت و حجاب و فیلترینگ توییت میزنند و خیال میکنند با این تحریک ها مردم بیرون میریزند. توهمی که براندازان و خصوصا پهلوی به اسرائیل فروختند. سلطنت طلبان جدی فکر میکنند انقلاب 57 یک "شلوغی" بود. از خوشی زیاد یا حماقت، عده ای بیرون ریختند و مسئولین (پدر احمقش) فرار کردند و انقلاب شد! پس اگر باز هم مسئولین نباشند و عده ای شلوغ کنند، چرا دوباره اتفاق نیفتد؟! البته پهلوی در پس این رویا فروشی از تجربه دیگری هم استفاده کرد: آویزان شدن به دم خارجی. بالاخره خودشان که خبر دارند پدر بزرگش را بریتانیا شاه کرد و پدرش را آمریکا. این وامانده هم نهایت هوشش را به خرج داد و آویزان اسرائیل شد تا ایران را بمباران کند و ایشان را شاه! به همین رسوایی. اما نتانیاهو و ترامپ چرا چنین هوسی را باور کردند؟ پاسخ مشخص است: ززا. بزرگترین شبیه ساز انقلاب در ایران. در حالی که کف خیابان زندگی عادی جریان داشت در فجازی حکومت هر شب سقوط میکرد. گرچه نهایتا واقعیت پیروز میشود اما هنوز بخشی از خارج نشینان در زندان ذهنی اند. مهمتر اینکه "توهم فروشی" یک کسب و کار شد. امروز بخش اصلی حامی اسراییل همان شبکه ززا است. صد البته (نا)سیاست رهاسازی فرهنگ و خیابان و فاصله فضای مجازی فارسی با واقعیت هم تاییدی بر تصور چیرگی ززا شد. اما این 5 روز بادکنک را ترکاند. حالا که عوامل نفوذی رجوی بین مردم خرابکاری میکنند بهتر میفهمیم شعارهای "به تو چه؟" "سرت تو کار خودت باشه" "بدن خودمه" "تذکر آزار است" "مراقبت فضولی است" چه هدفی داشت. حجاب فقط بهانه 401 برای فردی سازی و جامعه زدایی بود که تهش هم برسند به "تیم ملی دیگران"! یعنی قطع ارتباط ایرانی با خاکش. 401 برای چنین روزی بود که دختر و پسر این سرزمین بگوید این "جنگ دیگران" است! اتفاقی که عینا در لبنان (آرمانشهر فرهنگی بعضی) افتاد و نصر الله را کشت و لبنان را تقدیم کرد. برگردید به پنج روز گذشته، مردم از هر رنگی نه تنها ضدایران نشدند بلکه چنان یکپارچگی بی‌نظیری نشان دادند که وسط بازانی مثل علی دایی، فردوسی پور و خادم هم مجبور به موضعگیری شدند، هرچند خنثی. کاملا برعکس ززا. یعنی نه تنها مردم ایران بلکه بدنه اجتماعی معترضین 401 را هم نشناختند. اشتباه نکنید، شکافها بسته نشده بلکه ما همبسته شدیم! یکی با فریادش یکی با سکوتش. واقعا باورنکردنی است که 3 سال بعد از جامعه زدایی ززا امروز بسیاری تبدیل به شهروندانی متحد برای کشف مافیا شده اند! افراد عادی موارد مشکوک را پیگیری میکنند، اینقدر که 113 و 114 امکان پاسخگویی ندارند! مساجد دوباره کانون نگهبان محله شده، افراد به هم تذکر فیلم نگرفتن میدهند و دلسوز ایران اند. داریم بچه هایمان را پس میگیریم. حالا فقط در 4 روز کمر عملیات نفوذ شکسته و اسرائیل به موشک باران خارجی برگشته است. یکپارچگی بی نظیر مردمی علیه تجاوز بیگانه به خاک ایران، سیلی سخت واقعیت در صورت اسراییل و آمریکا بود. آخر نتانیاهو از کشوری تقلبی و ترامپ از دولتی 300 ساله، چه میفهمند ایران کجاست؟! در ایران فقط 12 ساعت بعد از حذف دو لایه فرماندهی هوافضا، ستاد کل، سپاه، پدافند، قوای نظامی غرب کشور، 5 نفر از 12 سرلشگر کشور، سپاه توانست صدها موشک به تل آویو شلیک کند. این 24 ساعت افسانه ای نه تنها در گذشته بی مانند بلکه آینده ایران را هم تغییر داد. بازگشت دراماتیک ایران حضور مستقیم آمریکا را عقب انداخت، اما مهمتر تجربه ذهنی ایرانیان بود که به قبل و بعد از 23 خرداد تقسیم شد. برخلاف حزب الله، ایران نشان داد یک کشور و دولت-ملت است که به سرعت بازیابی و همبسته میشود. نشانه اش عدم نگرانی عمومی از ترور رییس سازمان اطلاعات سپاه. حالا تصور تلخ جای خالی رهبری هم نه تنها منجر به فروپاشی نمیشود بلکه ذهنیت ایرانی با این تجربه تاریخی به بازیابی سریع نظام باور دارد. با این تفاوت که اگر خدای نکرده در صورت اقدام دشمن باشد، جانشین منتقم میخواهد! @salmaneshoon
از هارت و پورت آمریکا نترسید، همین ⁧ ترامپ⁩ دو ماه پیش برای تمرین جنگ ایران، به یمن حمله کرد، بمباران کردن، ناو آوردن، بندر زدن، ترور کردند و نتیجه اش شد این: فرار ناو ترومن بعد از افتادن دو تا جنگنده اش. ‏ترامپ فاکتور رو که دید، دمش رو گذاشت رو کولش و در رفت. ‏دقت نکردید، یمن! یمن آتش بس رو به آمریکا تحمیل کرد.