🔶دستگاه فقهی اصولی امام خمینی ره (1)
آیتالله عبدالله خائفی از شاگردان امام راحل در دروس فقه و اصول، طی گفتگویی نظر استاد خود را در مورد مباحث اصولی و همچنین عقلی، مورد توجه قرار داده است. او تأثیر دیدگاه اصولی امام بر اندیشه سیاسی و حکومتی ایشان را بررسی و اظهار میکند:
مرحوم امام تمام بحثهای فقه و اصول و تفسیر را زیر سایه حکومت اسلامی میدیدند. اگر حکومت نباشد اینها هیچ هستند.
عبدالله خائفی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم میگوید: قبل از اینکه امام، نهضت را شروع کند بحث بیع را در مسجد اعظم تدریس میکرد و من در درس ایشان بودم. سپس در نجف که درس را شروع کرد، ادامه بحث را ولایت فقیه قرار داد که بر مبنای مکاسب شیخ انصاری بحث داشت. مرحوم شیخ بحث ولایت فقیه را مختصر آورده است. امام بر روی منبر نشست و گفت: «شما میخواهید من هرروز بیایم اینجا و برایتان کتاب بیع را بخوانم؟! تمام احکام اسلام در کتب فقهی دفن شده است، مگر یکی دو کتاب مانند طهارت.»
شروع کرد به بحث عقلی و فرمود: «عقل ضرورت تشکیل حکومت را ثابت میکند.» سپس فرمود: «شما روایت میخواهید؟ من روایتش را هم برایتان میخوانم.»
آیتالله خائفی در بخش دیگر از گفتگوی خود بیان میکند:
امام خطابات را «عنوان» میدانست نه «مصداق»، منتها عنوانی که در خارج معنون و مصداق هم دارد. درباره خطابات قانونی که غوغا داشتند و سروصدا میکردند چون رسم نبود. ایشان مبدع بود.
همچنین درباره نگاه امام به سیره عقلا میگوید: امام دو مبنا داشتند. اگر سیرهای متصل به اصل معصوم علیهالسلام باشد و قول او را ثابت کند، آن هم ثابت است.
امام میفرماید: سیره متشرعه دیگری نیز داریم. فرض کنید شیخ مفید مطلبی را فرموده است و متأخرین از او گرفتهاند و آمده تا به عصر ما رسیده و قبل از او قولی نبوده است. این سیره متصل به قول شیخ مفید است و او حجتی است که متصل به معصوم میباشد. اگر مبنای عقلا همان سیره متشرعه باشد، اهلا و سهلا.
مباحث علمی امام مظلوم واقع شده است
#مکاتب_فقهی
#امام_خمینی_ره
🔆@salmanraoofi
هدایت شده از بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
🔴ناگفتههای آیتالله یزدی در دیدار اختصاصی با نویسندگان «روزگار قائممقامی»
🔻 #انتشار_برای_نخستین_بار
🔹نویسندگان کتاب «روزگار قائم مقامی» که ناگفتههایی را درباره آیتالله حسینعلی منتظری قائممقام معزول رهبری در دهه 60 مطرح کردهاند، به همراه برخی دیگر از پژوهشگران بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۳ شهریور ۹۸ به دعوت مرحوم آیتالله محمد یزدی فقیه تازه درگذشته شورای نگهبان، در محل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با وی دیدار داشتند.
🔸رئیس فقید جامعه مدرسین بعد از مطالعه کتاب «روزگار قائممقامی»، برای تقدیر از نویسندگان، فرصت این دیدار را فراهم کرده بود. در این دیدار آیتالله یزدی ضمن تأیید و تقدیر ویژه از کتاب، به بیان برخی خاطرات خاص خود پیرامون قائممقامی و حواشی مربوط به آقای منتظری پرداخت که متن این دیدار، با اندک حذفیات جهت مراعات برخی مصالح، برای نخستینبار منتشر میگردد.
🔹کتاب روزگار قائممقامی بر خلاف بسیاری از آثار گذشته که بر نفوذ باند سیدمهدی هاشمی تأکید دارد، در سه فصل از مثلث نفوذ «مهدی هاشمی، لیبرالهای نهضت آزادی و منافقین» پرده برمیدارد.
◀️سرفصلهای مهم از سخنان و خاطرات منتشر نشده آیتالله یزدی در دیدار نویسندگان کتاب روزگار قائممقامی :
🔹کتاب روزگار قائممقامی؛ بسیار مستند و رفعکننده شبهات
🔸«روزگار قائممقامی»، یکی از آثاری که حتما جلوی تحریف تاریخ را میگیرد
🔹اثبات شهادت مرحوم ربانی و جنایات گسترده سیدمهدی هاشمی در کتاب روزگار قائممقامی
🔸ایجاد مزاحمت هوادران آقای منتظری در قم
🔹سخنان منتظری علیه امام خمینی و پاسخ آیتالله یزدی
🔸دلیل مطرح شدن آقای منتظری به عنوان قائممقام
🔹ناتوانی آقای منتظری در اداره مجلس خبرگان
🔸مقاومت آیتالله یزدی در برابر طرح آقای منتظری به عنوان مرجع تقلید
🔻مطالعه متن کامل از خبرگزاری فارس🔻
متن کامل دیدار
🔺مطالعه متن کامل از خبرگزاری فارس🔺
📃متن معرفی کامل کتاب:
🔹🔸https://eitaa.com/bonyadtarikh/1607
◀️راههای تهیه کتاب:
🏢 تهران، فروشگاه کتاب انتشارات کیهان، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان فخررازی و خیابان دانشگاه، پلاک 1210.
📞تلفن: 22579192_021
🏢قم:
📞تلفن: 32904231-025
#روزگار_قائممقامی
#شیخ_ساده_لوح
#حسینعلی_منتظری
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔸 #گلچینی_از_فقه_آیتاللهالعظمیخامنهای
(54)
آنچه انسان استفاده میکند این است که: در همۀ این مواردی که در قرآن کریم آمده است، چنانچه در روایت تحفالعقول هم همینطور است، فساد را ردیف قرار داده است با جرائم عظیمه و گناهان بزرگی. معلوم میشود فسادی که مورد نظر است، فسادِ مربوط به یک مجموعۀ انسانی است؛ یعنی فساد در یک محدودۀ وسیع است نه یک فساد شخصی.
در همۀ موارد قرآنی از همین قبیل است؛ مثلاً «یذبّح أبناءهم و یستحیی نساءهم إنّه کان من المفسدین»، مربوط به یک مجموعه است. یا «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما أمر الله به أن یوصل و یفسدون فی الأرض» مربوط میشود به حوزة وسیعِ تعامل اجتماعی و زندگی اجتماعی.
یا بعضی از آیات دیگری که خواندیم، مثل آیۀ: « فأوفوا الکیل و المیزان و لاتَبخَسوا الناس أشیاءهم و لاتفسدوا فی الأرض»، «لاتفسدوا فی الأرض» جمعبندیِ همان مواردی است که گفته شد، ذکر جامع بعد از موارد مشترک است. پس فساد در همۀ این موارد معنایش ایجاد تباهی، ایجادِ ناشایستگی و کار خلاف و ویرانی در یک مجموعۀ از زندگی انسانی است.
فساد یعنی فسادِ اجتماعی، فساد مربوط به زندگی عمومی مردم، این فساد مورد نظر است نه فساد و تباهي شخصي. هر چند همین فساد مربوط به زندگی عمومیِ مردم، فراگیر نشده باشد عملاً، امّا شأناً مربوط به زندگی عمومیِ مردم است. در خود این روایت شریف هم همینطور است. در بابِ اجارات مثلاً چنين آمده: كسي را اجاره کند، كسي خودش را اجاره بدهد برای هدم مساجد و قتل مؤمنین و ... و ایجاد فساد! در بابِ تجارات، در باب ولایات و در باب صناعات هم تقریباً شبیه همین عبارتي بود كه خوانديم.
مطلب دوّم در مسألۀ فساد این است که: فساد آنطوری که از موارد استعمالات در کتاب و سنّت فهمیده میشود، اگرچه به یک معناست امّا مصادیقِ آن از لحاظ شنائت و جرمبودن در یک حدّ و یک سطح نیستند، سطوحشان مختلف است. در حرمت، همۀ اینها مشترکند امّا در اندازۀ شنائت و فضاحت یکسان نیستند.
این مطلب را به اين خاطر ذکر میکنیم که اگر به عنوان مثال یک جایی جزایی در قرآن برای فساد و افساد بیان شد، مثل همین آیۀ «إنّما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله» که جزائش «أن یقتّلوا أو یُصَلّبوا» تا آخر، است این، معنایش این نیست که این جزاء، این حکم، برای مطلق عنوان فساد آمده است؛ خیر،ِ فساد در این سطح منطبق با این جزاء است – که البته در بحث محاربه و افساد باید بحث کرد – بنابراین، صِرفِ صدقِ عنوان فساد، موجب نمیشود که «أن یقتّلوا أو یصلّبوا» متعلّق بشود به آن و این حکم روی آن بیاید. نه، آن مرتبۀ از فساد آنطوری است.
کما اینکه مرتبۀ فساد فرعونی با مرتبۀ فسادِ آن کسانی که حضرت شعیب به آنها میگفت: «و لاتَبخسوا الناس أشیائهم و لاتعثوا فی الأرض مفسدین»، یک مرتبه نیست، مراحل اینها مختلف است. بنابراین، فساد، مراتب و سطوح گوناگونی دارد. اگر در قرآن و حدیث حکم روی فساد آمد، فسادی که منطبق با یک مصداق خاص است، دلیل نمیشود که ما آن حکم را به کلّ ما یَصدُق علیه الفساد تعمیم بدهیم.
در این حدیث شریف همانطور که عرض کردیم چون فساد مقارن شده است با ظلم و جور و قتل نفس و هدم مساجد، پس فسادی است که مربوط است به حیات اجتماعی و سلامت اجتماع، اینطور فسادی مورد نظر است. لذا هر حادثهای، هر پدیدهای، هر اقدامی که موجب اضرارِ به مجتمَع باشد و اختلال در نظامِ اجتماعی سالم باشد؛ چه در امور اقتصادی، چه در امور فرهنگی، چه در امور امنیّتی، چه در امور مربوط به حفظ الصحۀ عمومی، اطلاقِ تعبیر فساد در این روایت، حرمت معامله بر آن را اقتضاء میکند. فرقی نمیکند، در هر بخشی از بخشهای اجتماع باشد، معامله حرام است.
هر معاملهای که بر روی یک امری است، یک شیئی است که فیه الفساد أو یجیء منه الفساد؛ چه فساد اقتصادی باشد، چه فساد فرهنگی باشد، چه فساد مربوط به حفظ الصحه باشد، چه فساد امنیتی باشد. این، قاعدۀ کلّی است. هر چیزی که موجب این فسادهاست، معاملۀ بر آن حرام است. فسادها هم همانطور که عرض کردیم، انواع و اقسامی دارد. در این مثالهایی که اینجا ذکر کردیم، مثل معاملاتِ قاچاق یا معاملۀ بر مواد مخدّر، ياقاچاق در مقدار وسيع، اینها، معاملاتِ محرّم است؛ چون مناطِ حکم در اینجا فساد است، بنابراین، چنانچه در موردی بندۀ خدایی پتویی خریده و مثلاً از آن طرف مرز به اين طرفِ مرز میآورد و میفروشد، - در ابعادِ غیر واسع - نمیشود گفت اینها حرام است، مشمولِ این حکم نمیتواند باشد
•┈••✾••┈•
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
🔶دستگاه فقهی اصولی امام خمینی ره (2)
آیتالله محمدحسین احمدی فقیه استاد حوزه علمیه قم، اختلاف دیدگاه حضرت امام با مرحوم آخوند، تطابق لفظ و دلالت آن با مقصود شارع و نوآوریهای ایشان در مباحث اصولی را محور گفتوگوی خود قرار داده است. او در این گفتگو ابراز میکند: امام خمینی مؤسس مباحث جدی فراوانی بود در بسیاری از موضوعات، شاهد آن هستیم که مرحوم امام، نظریات بسیار قوی، ارائه داده است.
بعضی از این مبانی در حرفهای مرحوم میرزای قمی خیلی جدی، مطرح شد؛ ولی حضرت امام تقویت کرد و سپس، اصلی را نیز روی آن تأسیس کرد؛ واقعاً آن تأسیسی که حضرت امام داشته، بسیار زیبا و مهم است؛ مثلاً همین مطلبی که راجع به خطابات قانونیه، خیلی رواج پیدا کرده است؛ انصاف قضیه این است که بحث امام، مظلوم واقع شده است.
آراء خاص امام در چارچوب ادلۀ اربعه است نه براساس سلیقه و استحسان
روش کاربری امام در علم و اصول، نظر امام در مباحث استصحاب، ثمرات نظریه خطابات قانونیه، صحیح و اعم و اعتبارات عقلایی، اجتماع امر و نهی و عمدهترین مباحث امام در بحث وجود رابط و معنای حرفی، موضوعاتی است که در گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی خزائلی استاد خارج فقه و اصول و عضو هیئت مدیره انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم قرار گرفت.
استاد حوزه علمیه قم درباره روش درسی امام میگوید: چون معمولاً محور درسهای خارج را کفایه الاصول مرحوم آخوند قرار میدهند به تبع حضرت امام به سبک و سیاق کفایه جلو آمد، چه در تعلیقشان بر کفایه و چه در درسهای خارج؛ و طبیعی است که نظریات مرحوم آخوند را در نظر قرار دهد و همچنین قبل از مرحوم آخوند نظرات مرحوم شیخ انصاری که در حقیقت خیلی حرفهای آخوند، ناظر بر نظریات شیخ انصاری است.
نظرات حضرت امام نیز طبیعتاً، ناظر به مرحوم شیخ انصاری و بعد مرحوم آخوند میشود و بعد از آنها، به نظر بنده، بیشتر با مرحوم نائینی درگیر بحث میشود و دستکم در جلد اول انوار الهدایه، حدود هشتادو پنج مرتبه، متعرض مرحوم نائینی میشود، این حداقلش است آن هم در حاشیه.
او در قسمتی دیگر گفتوگو اظهار میکند: بنای امام، این بود که مطالب را از اصل آنها ملاحظه میکرد و به اساس مسائل نظر میکرد؛ یعنی نظر میکرد که آیا فلان مسئله بر یک اساس صحیح و قابل قبول، بنا شده است و یا اینکه اساس و پایهاش مخدوش، مورد بحث و محل نظر است.
#مکاتب_فقهی
#امام_خمینی_ره
🔆 @salmanraoofi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
در سالروز ولادت با سعادت حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها و روز پرستار، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی به صورت زنده و تلویزیونی با مردم سخن خواهند گفت.
این سخنرانی امروز ساعت 11 از شبکه یک و خبر و رادیو ایران و شبکههای اجتماعی KHAMENEI.IR پخش خواهد شد.
هدایت شده از صراط مستقیم
استاد تحریریواکنش آیت الله تحریری به سخن بعضی از روحانیون.mp3
زمان:
حجم:
1.91M
#مهم
🎙/ واکنش آیت الله تحریری به هجمه اخیر علیه مقام معظم رهبری(حفظه الله)
🔸خضوع در برابر #حق و #ولی_زمان داشته باشیم
🔹واکنش امام خمینی(ره) به #توهین به مراجع تقلید
🔺شاخص را گم نکنیم
❌ منشا انحرافات سیاسی از کجاست؟
❗️ برخی نون به نرخ روز میخورند
🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
🔸#گلچینی_از_فقه_آیتاللهالعظمیخامنهای
(55)
آن قاچاقی برای کشور موجب فساد میشود که در ابعادِ وسیع انجام گیرد، مثل اینکه الآن متأسفانه در کشور ما وجود دارد. معاملاتِ قاچاق، معاملاتِ محرّمه است بلاشک. یا همانطور که گفتیم ما یُسمَّی به تطهیر نقود، که همین پولشویی (البته اينها تعبیرات فرنگی است)؛ پولهایی را، پولهای کثیف، derti moni به انگلیسی یعنی پولهای کثیف، اینها را با شیوههای بانکی و معاملاتی به قول خودشان به پولهای تمیز تبدیل میکنند! آن هم همینطور است.
بلکه در مورد بعضی از هدایا – نه رشوه، رشوه که به جای خود محفوظ، رشوه حرام است و دلیل خاص دارد - كه بعضی هدیه میدهند به افرادی برای فاسدکردن آنها! اینها هم محلّ شبهه و اشکال است. کسی بداند و بفهمد، چون موجب فساد است، مشمول این حرامٌ محرّمٌ میشود. یک اموری را انسان تا وقتی در مجموعۀ کار حکومت و مبتلا به این مسائل نشده، حتّي تصوّر هم نمیکند! در حال حاضر ما اینها را میبینیم. کسانی پولی کنار میگذارند، هدفِ این پول این است که در فلان دستگاه: دستگاه امنیتی، دستگاه قضایی، دستگاه اجرایی، دستگاه آخوندی، یک عدّهای را فاسد کنند، خراب کنند! رشوه هم نیست؛ یعنی پولی که میدهد در مقابلش چیزی نمیخواهد، امّا هدفش فاسدکردن است. در مورد اينگونه هدایا هم میشود حرامٌ محرّمٌ.
پس کلّ ما یَنشأ منه الفساد و یوجب الفساد؛ إمّا در خود معامله یا متعلَّق معامله، قاعدۀ کلّی این است که این حرام است. هذا ما یُستفاد از روایت شریف تحفالعقول.
روایت دوّمی که شیخ(علیهالرحمه) در اوّل کتاب مکاسب بیان فرمودند، روایتی است از کتاب «فقه الرضا». در کتاب «فقه الرضا» در این طبعی که پیش ماست، در صفحۀ 250، عبارتِ روایت کمی با آنچه شیخ(علیهالرحمه) در مکاسب ذکر کردند، تفاوت دارد، و این، اصحّ است.
عبارت این است: «إعلم! یرحمک الله، أنّ کلّ مأمورٍ به ممّا هو صَلاحٌ للعباد و قِوامٌ لهم فی اُمورِهم مِن وجوه الصَلاح الذی لایُقیمُهم غیرُه. آن چیزهایی که زندگی مردم و اعاشۀ مردم متوقّف به آنهاست، مِمّا یَأکلون و یَشربون و یَلبسون و یَنکِحون و یَملِکون و یَستَعملون. فهذا کلّه حلالٌ بیعُه و شرائُه و هبتُه و عاریَتُه. و کلُّ أمرٍ یکون فیه الفساد ممّا قد نُهی عنه مِن جهة أکله و شربه و لُبسه و نکاحه و إمساکه بوجه الفساد ممّا قد نُهی عنه مثلُ المیتة و الدّم و لحم الخنزیر و الرِّبا و جمیعِ الفواحش و لحومِ السباع و الخمر و ما أشبَه ذلک، این چیزهایی که مصرفکردن آنها به همین شکلی که بیان شده است در این عبارت، منهیٌّعنه است و تحریم شده است، فحرامٌ ضارٌّ للجسم و فاسدٌ للنفس. که این «فاسدٌ للنّفس» را در بعضی از نُسَخ دارد: و فسادٌ للنفس، که باید هم همان درست باشد. این عبارتِ روایتِ فقه الرضاست.
یک بحث در این است که دلالتِ این روایت چگونه است و بر چه چیزی دلالت میکند که بتوانیم به عنوان قاعدۀ کلیه در باب بیع و سایر معاملات از آن استفاده کنیم؟ بحث دیگر این است که آیا این روایت معتبر است؟ کتاب «فقه الرضا» معتبر است؟ میشود به آن استناد کرد، در فرضِ تمامیّت دلالت یا نه؟
بحث در دلالت را بعد عرض میکنیم. در مورد سند، در یک جمله میتوان گفت که این کتاب، سندِ متقنی ندارد و مرسله است و سندش ضعیف است، لکن چون در ابواب مختلف فقهی، مکرّر استناد به کتاب فقه الرضا میشود، مختصری در باب اعتبار یا عدم اعتبار این کتاب عرضمیکنیم.
کتاب «فقه الرضا» در بین محدّثینٍ قدمای ما شناخته شده نبوده است، اسمِ این کتاب در هیچ یک از کتب فقهیِ قدیمی و مجامیعِ حدیثیِ ما نیست.
قبل از زمان صدوقین تا بعد، مطلقاً اسمی از این کتاب وجود ندارد! اوّل کسی که این کتاب را مطرح کرده است و از آن اسم آورده است، مرحوم مجلسیِ اوّل است و بعد هم علامۀ مجلسی (فرزند آن بزرگوار) در کتاب «بحار» به تفصیل دربارۀ این کتاب حرف زدند و روایات این کتاب را نقل کردند. قبل از این دو بزرگوار، این کتاب مطلقاً مطرح نیست. حتّی در زمان خود این دو بزرگوار هم شیخ حرّ عاملی (صاحب وسائل) که معاصر با مجلسی دوّم است، ایشان هم در کتاب «وسائل» مطلقاً نه از این کتاب نقل کرده است، نه اسمی از آن آورده است! این دو بزرگوار اوّلین کسانی هستند که این کتاب را مطرح کردند.
از کجا مطرح کردند؟ مجلسیِ اوّل در شرح «من لایحضر» میفرماید: سید جلیل و ثقه، قاضی أمیرحسین، تعبیر قاضی هم شاید در کلام ایشان نیست: امیرحسین - از مکّه آمد، گفت: یک هدیۀ با ارزشی برای تو آوردم. این کتاب را به من عرضه کرد و گفت: جماعتی از قمیّین از قم به مکه آمده بودند، این کتاب را آنها دادند و گفتند که این کتاب نوشتۀ حضرت أبی الحسن الرضا(علیهآلافالتّحیّةوالثناء) است.
و قاضی امیرحسین میگوید: من نگاه کردم به این کتاب، دیدم اجازۀ خطّ علمای بزرگ در این هست، خط خود امام هشتم(علیهالسلام) در بعضی از جاهای این کتاب هست و یقین کردم که این کتاب متعلّق به آن بزرگوار است. سپس این کتاب را به مجلسی اوّل میدهد و اجازۀ روایت از این کتاب را به ایشان میدهد.
مجلسی دوّم هم میگوید: من خودم اجازه گرفتم از سیدامیرحسین، که ایشان به من هم اجازه داد و روایت میکنم.
•┈••✾••┈•
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
🔶دستگاه فقهی اصولی امام خمینی ره (3)
محمدعلی خزائلی عضو هیئت مدیره انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم میگوید: بسیاری از وقتها میشد که میدیدیم ایشان انگشت میگذارد روی نکته اساسی بحث و اهتمام به اساسی داشت که چه بسا در نظر مشهور، مسلم بود و آن را تلقی به قبول کرده بودند؛ ایشان در آن مناقشه میکرد و لذا مسئله از اساس، متطور و متغیر میشد و نوبت به بحث از شاخهها و فروع نمیرسید. از این جهت، بحث در اعلی درجه فایده قرار میگرفت و موجب تیز کردن ذهن فضلا و طلاب میشد.
حجتالاسلام خزائلی ادامه میدهد: مطالب پیش امام به صورت تعبدی و تقلیدی، مقبول نبود، بلکه صحت و سقم آنها از اساس و اصل، ملاحظه میشد؛ در عین حال که به نظر مشهور و اجماع هم احترام گذاشته میشد.
وی همچنین در رابطه با آراء خاص و نوآوریهای حضرت امام میگوید: آراء خاص و نوآوریهای امثال حضرت امام، ذوقی و سلیقهای و براساس استحسان یا جو زدگی و تحت تأثیر اندیشههای روشنفکران یا به تعبیر امروزیها، دگراندیشان نبود؛ بلکه براساس موازین و ضوابط و در چارچوب ادلۀ اربعه است.
استاد خارج فقه و اصول قم در این گفتگو خاطر نشان کرد: از اندیشههای بلند و کارساز امام در فقه، تحقیق کامل در نظریه ولایت فقیه است که در جای خودش بحث مفصل دارد؛ ولی راجع به نظرات اصولی و خاص ایشان هم متعدد است؛ از جمله نظریه «خطابات قانونیه» که یک بحث نویی است و ثمرات اصولی فراوانی بر آن مترتب است. تاکنون هم در حوزه، پیرامون آن نظریهپردازیهایی هم شده است. در کرسیهای نظریه پردازی، بزرگان صحبت کردند و مقالاتی نوشتند؛ هرچند عدهای هم قبول ندارند.
مسائل دقیق فلسفی نباید وارد اصول و فقه شود
حجتالاسلام والمسلمین سید محمدصادق محمدی استاد سطوح عالی و رئیس انجمن علم اصول حوزه علمیه قم، ویژگیهای اصولی حضرت امام را مورد توجه قرار داد و از میزان عنایت امام به امور عقلی و همچنین تأثیرپذیری متقابل فقه و اصول سخن گفت.
سید محمدصادق محمدی او در این گفتگو ابتکارات امام را بر دو قسم «روشی و محتوایی» تقسیم میکند و ادامه میدهد:
حضرت امام وقتی که وارد مسائل عقلی میشود به روش خود بحث میکند؛ یعنی با روش فلسفی، چون فردی فیلسوف و حکیم است. به تمام معنا و به حمل شایع، ولی وقتی وارد بحث اصول فقه میشود در بیشتر جاها، عینک فلسفی را از بررسیها و دقتهای خود، جدا میکند، یعنی در واقع، ایشان، با اینکه فیلسوف است، ولی در اصول فقه، بیشتر، عقلائی فکر میکند و معتقد است که مسائل دقیق فلسفی نباید وارد اصول و فقه شود و مسائل فلسفی را از مباحث اصولی جدا میکند؛ البته منافاتی هم ندارد که در ملازمات عقلی اصول فقه و در استدلالها، برهانی وارد شود؛ اما در جاهایی که باید عقلائی پیش برویم ایشان معتقد است که نباید مسائل فلسفی را داخل در اصول فقه کرد.
این استاد حوزه پیشنهاد میدهد: باید گروهی بیایند و نوآوریهای امام، مسالک حضرت امام در اصول فقه و… را واقعاً تبیین کنند؛ البته زمانبر است. شاید چندین سال طول بکشد؛ ولی با ارزش است. در دنیای امروز، کاری که دانشمندان میکنند؛ این است که مسالک علمای خودشان را تبیین میکنند، بیش از سیوهفت سال [از عمر جمهوری اسلامی گذشته است]؛ باید مبانی معمار انقلاب و کسی که واقعاً مؤسس انقلاب بود تبیین گردد.
#مکاتب_فقهی
#امام_خمینی_ره
🔆 @salmanraoofi
🔸#گلچینی_از_فقه_آیتاللهالعظمیخامنهای
(56)
یک طریق دیگری وجود دارد برای کشف این کتاب، و آن چیزی است که از مرحوم سیدبحرالعلوم نقل میکنند، ایشان میفرمایند: من در سفری که به مشهد رفته بودم در خزانۀ کتابخانۀ حضرت، به این کتاب برخوردم، و دیدم نوشته است که این کتاب متعلّق به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است. حضرت آن را برای محمد بن سُکَین تصنیف کرده است، محمد بن سکین از اصحاب حضرت رضاست و ثقه است. مرحوم نجاشی ایشان را توثیق کرده است.
مرحوم بحرالعلوم هم یقین میکنند که این کتاب از آن بزرگوار است. بعد از مجلسیَین، بسیاری از علمای بزرگ ما مثل فیض كه معاصر مجلسیِ اوّل است و دیگران به این کتاب استناد کردند و اعتماد پیدا کردند. ماجرای این کتاب این است.
بنابراین، دو نسخه از این کتاب به دست این بزرگان رسیده است، یکی نسخهای است که به دست مرحوم مجلسی رسیده و پسر مجلسی (علامۀ مجلسی)، یکی نسخهای است که مرحوم بحرالعلوم آن را در کتابخانۀ مقدسّۀ حضرت رضا(ع) پیدا کردند. البته در مورد نسخۀ اوّل به تفصیل از بزرگان ذکر شده است. اگر خواستید مراجعه کنید، بهترین جا «خاتمۀ مستدرک» مرحوم حاجی نوری است. که حاجی نوری چون مطمئنّند این کتاب از حضرت رضاست، حدود صد صفحه تقریباً یا بیشتر، دربارۀ اين کتاب بحث کردند. اشکالات بر کتاب را ذکر کردند همه را جواب دادند. در مقدمۀ همین کتابی هم که چاپ شده است، ذکر میکنند که: این نسخۀ دوّم، نسخهای که بحرالعلوم آن را دیده است، اصلش در کتابخانۀ سیدعلیخان مدنی در مکّه است. سیدعلیخان مدنی اصلاً شیرازی است، لکن چون پدران ایشان در مکّه و مدینه ساکن شدند و چند نسل گذراندند، به عنوان سیدعلیخان مدنی مشهور شدند، بعد هم خود سیدعليخان از مدینه به هند میآیند و سالها در هند میمانند، و برمیگردند به ایران و در شیراز هم ظاهراً از دنیا میروند. اصلِ این کتاب در کتابخانۀ آنهاست و آنها ادّعا کردند در شجرهشان، در یکی از سلسلۀ آبائشان نوشتند که ما از اولاد همین محمد بن سُکَین هستیم – آنها البته میگویند «احمد بن سکین» - که این احمد سکین از اولاد جنابِ زیدِ شهید است. این، ماجرای این کتاب.
وثاقت این کتاب از کجا معلوم میشود؟ ادلّهای ذکرکردهاند برای موثوقٌبهبودن این کتاب و اینکه حتماً از علی بن موسی الرضا(ع) است؛ یکی این است که: قاضی امیرحسین مردِ ثقهای است و او هم میگوید که: من علم پیدا کردم به اینکه این کتاب مربوط به حضرت است و آن بزرگوار این را نوشتند و این علم را از روی قرائن حسّی بدست آورده است؛ خطوطِ علماء و خط خود حضرت و شواهد گوناگونِ حسیّ. این، یک خبر واحدی است و حجّت است- مثل بقیۀ اخبار واحدهای که حجّت است، این هم یک خبر واحدی است- قاضی هم (امیرحسین هم) که ثقه است.
حال، این امیرحسین کیست؟ در اینجا هم اختلاف واقع شده است. بعضی گفتهاند: همان قاضی امیرحسین معروف است: امیرحسین بن سیدحیدر که نوۀ دختری محقّق کرکی و پسر خالۀ میرداماد است. بعضی میگویند: او نیست. به هر حال، مجلسی تصریح میکند که ایشان ثقه است، مرد مورد وثوقی است. تصریح مجلسی بر وثاقت ایشان، حجّت است. این مردِ ثقه، کتابی را پیدا کرده است، قرائنِ حسّیهای را هم در آن دیده است، از این قرائن هم یقین کرده است. خبر واحد است مثل بقیۀ اخبار آحاد که حجّت است.
جواب از این استدلال این است که: علمِ قاضی امیر حسین، برای خودِ ایشان قطعاً حجّت است. اگر علم پیدا کرده است، باید به آن علمش عمل کند. امّا علمِ او برای ما حجّت نیست. اینکه او روایت میکند این کتاب را به حسبِ قرائن از امام رضا(ع)، این، داخل در سِلک اخبارِ آحاد نیست که حجّت است. خبر واحدی که عن حسٍّ باشد حجّت است، نه خبرِ واحدی که عن حدسٍ باشد. این، حدس است! بله، اگر اِخبار از امر حدسی، مستند باشد به قرائنِ حسّیهای که آن قرائن حسّیه برای هر کسی مطرح بشود، میتواند آن امر حدسی را بفهمد و علم به آن پیدا کند، اینطور اِخبارِ عن حدسٍ هم اشکال ندارد. مثل اینکه شما خبر میدهید از شجاعت زید. شجاعت که یک امر ظاهر نیست، یک امر قلبی و روحی است امّا أماراتِ شجاعت، امور حسّی هستند. میبینید در همۀ میدانهای خطرناک وارد میشود، کارهای بزرگ را انجام میدهد. اگرچه که اِخبار از امر حدسی است، امّا این امر حدسی قرائنی دارد، شواهدی دارد که این شواهد حسّی هستند. هر کسی اینها را ببیند میفهمد این آدم شجاع است. این، یکطور اِخبار از امر حدسی است، این هم حجّت است، این هم ملحق به اِخبار از امر حسّی است.
لکن ما نحن فیه از این قبیل نیست؛ چون آن قرائنی که ایشان دیدند و به آن قرائن یقین پیدا کردند که این کتاب از حضرت است، شاید این قرائن اگر دستِ ما و شما میافتاد، یقین پیدا نمیکردیم. آنها قرائن حسّی نیستند، یک خطّی نوشته شده، میگوید این خطّ علی بن موسی الرضا(ع) است. از کجا معلوم؟! شما خطّ حضرت را دیدید که بتوانید با آن تطبیق کنید؟ پس اینکه از قرائنی برای سیدامیرحسین(رضواناللهتعالیعلیه)، قطعْ حاصل شده است، دلیل نمیشود که ما این خبر حدسی را متّکی به قرائن حسّیِ قابل قبول برای همه بدانیم. شاید این قرائن اگر برای افراد دیگر قائم میشد، اینچنین یقینی پیدا نمیکردند. بنابراین، ملحق به اَخبار آحاد حسّیهای که ادلّۀ حجیّت خبر شامل آنها میشود، نیست.
•┈••✾••┈•
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
🔶دستگاه فقهی اصولی امام خمینی ره (4)
امام علاوه بر عرف گرایى، عرف نگر بود
حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد مبلغی استاد خارج فقه حوزه علمیه قم و رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی طی مقالهای به «تعریف مکتب اصولی»، «اهمیت و کارکرد مکتب شناسی اصولی»، «مراحل تاریخ علم اصول را از دیدگاه امام»، «امام و تاریخ علم اصول»، «شکلگیری تدوین اصول شیعه»، «شباهت مباحث شیعه با مباحث اهل سنت»، «مکتب اصولی امام خمینی» و… میپردازد و اظهار میکند:
آنچه امام خمینى(ره) را از بسیارى از عالمان اصولى متمایز مىسازد، عرفى نگر بودن وى است که در جاى جاى مطالعات اصولى او به چشم مىآید.
به تعبیر دیگر، امام علاوه بر عرف گرایى، عرف نگر بود؛ یعنى در تحلیل قواعد عرفى که به حکم و مقتضاى عرف گرایى پذیرفته مىشوند، نگاه و نگرشى عرفى را مبناى تحلیل و مطالعه قرار مىداد، در حالى که اصولیان مباحث را با گرایشى عقلى نگرانه مطالعه و بررسى کرده یا مىکنند.
در مطالب مسلم هم مناقشه میفرمود
حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم طاهریکیا همچنین در گفتگویی کوتاه، تاریخچه نگارش و کتابشناسی کتاب شریف «مناهج الوصول» حضرت امام خمینی را مورد توجه قرار داده و از کتب اصولی امام سخن به میان آورده است.
#مکاتب_فقهی
#امام_خمینی_ره
🔆 @salmanraoofi
🔸 #گلچینی_از_فقه_آیتاللهالعظمیخامنهای
(57)
استدلال دیگری که برای حجیّت این کتاب ذکر شده است، این است که گفتهاند: فتاوای موجود در این کتاب منطبق است با آنچه در رسالۀ علی بن بابویه (پدر صدوق) وجود دارد. مرحوم صدوق در «من لایحضر» موارد متعدّدی، روایاتی را نقل میکنند از نامۀ پدرشان به خودشان. مرحوم علی بن بابویه به صدوق نامهای نوشته است، معروف است به «رسالة علی بن بابویه إلی إبنه»، و «شرایع ابن بابویه». این کتاب «فقه الرضا» در موارد متعدّدی، عباراتش عیناً همان عبارات رسالۀ علی بن بابویه به صدوق است. آن کتاب علی بن بابویه به صدوق، کتاب موثوقٌبهی است، از نظر هم خودِ صدوق که بر طبق آن فتوی میدهد در «من لایحضر»، هم مورد وثوقِ خود علی بن بابویه است، هم دیگران به آن کتاب عمل کردند.
مرحوم شهید اوّل(رضواناللهعلیه) میفرماید: قدمای اصحابِ ما به کتاب علی بن بابویه، به رسالۀ علی بن بابویه إلی إبنه، عمل میکردند. هر جا مطلبی بود در این کتاب، بر طبق آن مثل یک روایت عمل میکردند، و چون مضامینِ این کتاب با رسالۀ علی بن بابویه، بلکه عبارات آن، مگر در موارد نادری، عیناً با رسالة علي بن بابويه یکی است، معلوم میشود که این کتاب در اختیار علی بن بابویه بوده است و همین کتاب را ایشان به شکل نامهای برای پسرشان فرستادند. پس کتاب از نظر علی بن بابویه معتبر بوده است، مرحوم صدوق هم این کتاب را معتبر دانستهاند.
این استدلال هم به جهاتِ متعدّدی، استدلال درستی نیست! اوّلاً: به خاطر اینکه رسالۀ علی بن بابویه یک رسالة مختصری است، ولی «فقه الرضا» کتاب مفصّل است. حدود چهارصد صفحه است، اینطور نیست که تمام جزئیّاتش مثل این باشد إلّا ما شذّ و ندر. آنطور که نقل شده است، وقتی رسالۀ علی بن بابویه را تطبیق کردند، دیدند در حدود سی، چهل مورد عینِ آن عبارت در اینجا هم هست. این، دلیل نمیشود که رسالۀ علی بن بابویه از روی این کتاب نوشته شده باشد! مضافاً إلی ذلک، اینکه: علی بن بابویه مطالب رسالۀ خود را از این کتاب گرفته باشد، این هم معلوم نیست! شاید از یک حدیثِ دیگری، یک کتابِ دیگری گرفته است. ایشان اسمی از این کتاب نیاورده است، خودِ صدوق هم اسمی از این کتاب نیاورده است. صِرف اینکه دو کتاب از لحاظ مضمون، قریب به هم باشند یا بینشان در بخشی از کتاب تطابق باشد، چون فرض این است که رسالۀ علی بن بابویه بخشی از این کتاب است، صِرف اینکه اینها با هم منطبق باشند، دلیل بر حجیّت این کتاب در همۀ مواردش، در همۀ فروعی که در این کتاب ذکر شده و مسائلی که ذکر شده، نیست.
حداکثر این است که بگوییم همان چیزهایی را که ابن بابویه از این کتاب نقل کرده است، بر فرضی که از این کتاب باشد، همانهایی که منطبق است ما به آن عمل میکنیم، بالاتر از این نیست. این روایتی که مورد بحث ماست، اصلاً در مطالبِ رسالۀ علی بن بابویه نیست. دلیلش هم این است که در «من لایحضر» نیست. اگر در رسالۀ علی بن بابویه بود، همین «إعلم یرحمُک الله» که الآن خواندیم، اين را صدوق میآورد، در «من لایحضر» نیست. بنابراین، این هم استدلال درستی نیست.
استدلال دیگری که شده، این است که: این کتاب با فتاوای صدوقین در موارد متعدّدی منطبق است؛ یعنی آنچه که نقل از این کتاب است با رسالۀ علی بن بابویه که فتوای علی بن بابویه است، منطبق است. صدوق(علیهالرحمه) هم در بسیاری از موارد در «من لایحضر» که فتاوای صدوق است، و در «هدایه» که احکام را در آنجا ذکر کردند، فتاوایی دارند که آن فتاوا منطبق بر این کتاب است. این هم یک دلیل بر وثاقت این کتاب و اعتماد به این کتاب است.
این هم دلیل درستی نیست؛ برای اینکه صدوق اگر به این کتاب استناد کرده بود، یک جایی بایستی نشان داده میشد. یک کلمهای، یک اشارهای باید میکرد، که نکرده است! ممکن است صدوق به یک کتابِ دیگری، به یک روایاتِ دیگری دسترسی پیدا کرده است، طبق آنها فتوا داده است.
پس صِرف انطباق فتوای صدوق با این کتاب، موجبِ اعتماد به همۀ این کتاب نیست. حداکثر این است که کسی که به فتاوای صدوق اطمینان پیدا میکند، به همان جایی از این کتاب که طبق فتاوای صدوق است، به همانها عمل خواهد کرد، امّا اینکه این کتابْ تمامش معتبر است و از حضرت است، این، بدست نمیآید.
•┈••✾••┈•
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi