eitaa logo
سلمان رئوفی
5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
338 ویدیو
188 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط https://eitaa.com/srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر (2) بعضى خصوصیات صاحب جواهر براى پرداختن به بعضى از خصوصیات دیگر مکتب صاحب جواهر، باید به چند مورد اشاره کنم: اولین خصوصیت مکتب صاحب جواهر این است که در هر مسئلهاى وارد شود، به فروعات آن مسئله توجه عجیبى دارد، ولذا کمتر فرعى است که بعد از گذشت این فاصله زمانى تا زمان ایشان، باز هم فرعى مطرح بشود و در جواهر ولو به عنوان اشاره چیزى از آن نبینیم. این ذهن فعال و زاینده ایشان است که به جوانب و فروعاتى که ممکن است پیش بیاید، توجه مى کرد، گویا تمام فروعات متصورهاى که به ذهن میاید، به ذهن این بزرگوار میآمده و آنجا طرح کرده است. این دقت در زمان ما خیلى کم شده است; یعنى کتب فقهى که الآن نوشته مىشود، همان فرع را مطرح میکنند، اما ذهن به این طرف و آن طرف نمیرود و یک مسئله همانطور مطرح میشود. دومین خصوصیت این است که به همه ادلهاى که گفته شده یا ممکن است گفته شود، اشراف کامل داشت و تمام ادله را آورده است; البته درست است که چیزهایى فراموش شده، ولى تا عصر ایشان با این گستردگى فقهى که ایشان نوشته و در یک جا متمرکز نبوده، این باید یک کرامتى باشد. 🔆 @salmanraoofi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅متن سوالات نشست حوزه علمیه حقانی 👇👇👇 https://eitaa.com/salmanraoofi/8579 پاسخ به سوالات نشست حوزه علمیه حقانی •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر (3) . -) ایشان به این نکته که شاید مثل این فرع در باب دیگرى هم باشد، استحضار داشت؟ استاد : بله; معمولاً توجه دارد و این خودش یک امتیازى است که امتیاز سوم به شمار مىرود. مرحوم حاج میرزا کاظم تبریزى (رضوان الله تعالى علیه)، در آن زمان که فکش مشکل پیدا کرده بود و نمىتوانست تدریس بکند، از فقه آقاى شاهرودى تعریف مىکرد و مىفرمود: آقاى شاهرودى طهارت مىگفت، ولى توجه به دیات داشت که اگر این حرف را اینجا بزنى و جمع عرفى بکنى، این حرف را در فلان روایاتِ مثلاً دیات هم بزنى با اینکه آنجا باب دیگرى است. ایشان یک وقوف و اشرافى به همه جوانب مسئله داشتند و مرحوم میرزا کاظم این را یکى از امتیازات مرحوم آقاى شاهرودى مىدانست و مىفرمود: من چهار سال به درس آقاى شاهرودى مىرفتم و گاهى مىگفتند که این فقاهت فقیه است که اینطور اشراف دارد، همینجا را فقط بررسى نمىکند، بلکه به ابواب دیگر نیز توجه دارد. یکى از فقها و مراجع معاصر به مشهد مشرف بود و شبها درباره مسائل مستحدثه راجع به پول و اسکناس و... درس مىگفت; من شاید بیشتر شبها مىرفتم; ایشان یک وقتى آنجا فرمودند: سید صاحب عروه در حاشیه مکاسب وجوهى را براى پول تصور کرده و حکمش را بیان نموده و بحث کرده است که از کرامات ایشان به شمار مىرود; چون در زمان ایشان این حرفها نبود، ولى ایشان در ذهن خودش نظریهپردازى کردهاند، از نظر پشتوانه پول که اگر پول اینطور باشد، حکمش این است و اگر آنطور باشد، این است. این خصیصه صاحب جواهر، در صاحب عروه هم تا حدودى دیده مىشود و ایشان هم ذهن جوالى در فروعات دارد، ولى فرق صاحب جواهر و ایشان در این است که صاحب جواهر به تنهایى در همه فقه اینطور گفتهاند، اما مرحوم صاحب عروه یک لجنهاى با او همکارى مى‌کردند ; دو تا از کاشفالغطاها، میرزاى نائینى و... با او همکارى مى کردند و ایشان هر روز نصف صفحه مینوشت و به اینها مىداد تا بررسى کنند، بعد این افراد اگر فرعى به ذهنشان مىآمد، به صاحب عروه میگفتند . مرحوم حاج محمدحسین کاشفالغطاء در مقدمه تقریر عروهاى که دارد توضیح مىدهد که صاحب عروه چه کار مى‌کرد و ما چه کار مى‌کردیم . چهارمین خصوصیت این است که تسلط عجیبى به کتب اصحاب در مسائل داشت. 🔆 @salmanraoofi
🔸 (61) البته اگر سندِ روایت را قبول کنیم! چون روایت، روایتِ مرسله است. کتاب «دعائم الإسلام» هم مثل کتاب شریف «فقه الرضا» جزء کتبی است که در خیلی از مجامیع ما، از آن اسم آورده شده است. به خصوص مرحوم حاجی نوری در «مستدرک الوسائل»، روایات زیادی را از «دعائم الإسلام» نقل کردند. ما این کتاب را معتبر نمی‌دانیم. البته مؤلّف کتاب مردِ جلیل القدری است؛ قاضی نعمان مصری که کنیه‌اش هم ابوحنیفه است؛ یعنی از لحاظ کنیه و اسم، مشترک است با ابوحنیفۀ معروف «امام الأحناف». ابوحنیفۀ نعمان، لکن ابوحنیفۀ نعمان مصری و شیعه است. ایشان قبلاً مالکی بوده است، بعد به مذهب امامی می‌گرود و شیعه می‌شود و در مصر، در زمان دولت فاطمی، اعتبار زیادی پیدا می‌کند و کتاب او سالهای متمادی جزء کتابهایی بوده است که در دولتِ فاطمیِ مصر، دولت اسماعیلی و شیعیِ مصر، به عنوان قانون شمرده می‌شود. از لحاظ علم و احاطه و ادب و نفوذِ کلام و جلالتِ قدر در مورد ایشان تردیدی نیست، لکن سندِ روایات در این کتاب معلوم نیست، اسماعیلی‌بودن ایشان هم معلوم نیست. بعضی ایشان را اسماعیلی می‌دانند، بعضی می‌گویند: شیعۀ اثنی عشری است. علی ایّ حالٍ، آنچه مسلّم است، جلالتِ قدر این بزرگوار است. امّا جلالتِ قدر او از لحاظ علمی و از لحاظ احاطۀ به معارف شیعه، موجب نمی‌شود که ما روایت مرسلۀ او را قبول بکنیم. این روایاتی که رواتِ ثقۀ عدلِ ما نقل می‌کنند عن رجلٍ، عن أبی عبدالله مثلاً، در غیر موارد خاص مثل ابن أبی عمیر - که می‌دانیم «لایُرسِل إلّا عن ثقةٍ» - در غیر این موارد، ما به این روایات اعتماد نمی‌کنیم. ایشان که قرن چهارم بوده است، فاصلۀ بین ایشان و ائمّه(علیهم‌السلام) تقريباً فاصله‌اي دویست سالی است؛ یعنی از وفات ایشان تا وفات امام صادق(علیه‌السلام) بیش از دویست سال فاصله است. ما به روايت آنهایی که معاصر ائمّه هم بودند، وقتی روایتشان مرسل باشد، عمل نمی‌کنیم! چه برسد به اینکه فاصلۀ زیادی هم هست، پنج نفر، چهار نفر در وسط، فاصله هستند، ما نمی‌دانیم چه کسانی هستند! بنابراین، ارسال این روایات، مانع از این است که بتوانیم هر یک از این روایات را قبول کنیم. بله، در مجموعِ این کتاب، یقین داریم روایاتِ درستی است، امّا آنها کدامها هستند؟ نمی‌دانیم. اینکه مجموعاً بدانیم که در این روایات، روایاتِ صحیحه و صادرۀ از ائمّه(علیهم‌السلام) نيز وجود دارد، این موجب نمی‌شود که ما به هر یک روایتی بالخصوص بتوانیم تمسّک کنیم و عمل کنیم. پس روایت از جهتِ ارسال، حجیّت ندارد. مرحوم آقای خویی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) از اوّل کتابِ ایشان یک جمله‌ای را نقل می‌کنند که ما چون مراجعه نکردیم به کتاب، این را از فرمایش آقای خویی نقل می‌کنیم که ایشان در اوّل کتابش فرموده است: نَختَصِر فیه علی الثابتِ الصحیح ممّا رُوّیناه عن الأئمّة مِن أهل بیت رسول الله(علیهم‌السلام). می‌گوید: آنچه که برای ما روایت شده است از ائمّه(علیهم‌السلام)، ما صحیح آن را انتخاب کردیم و در این کتاب ذکر می‌کنیم. پس اين جزو توثیقات عامّه است، همچنان که در مورد ابن قولویه مثلاً و کامل الزیارات این را می‌گوییم یا در مورد تفسیر علی بن ابراهیم. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر (4) پنجمین خصوصیت این است که ایشان قوت فکر هم داشت، اما شاید آن جنبه ها بر قوت فکر ترجیح داشته باشد، و لذا از تعبیرات شیخ اعظم هم روشن مى‌شود شیخ اعظم هنگامى که از صاحب جواهر نام میبرد ، تعبیراتش تعبیراتى نیست که از نظر تحقیقى بلند باشد، ولو اعتنا دارد; مثلاً گمان مى‌کنم از تعبیرات شیخ برمى آید که نراقى را بالاتر مى‌داند ; چون از ایشان با عبارت »بعض الاساطین« تعبیر مىکند، ولى از صاحب جواهر چنین تعبیرى نمى‌کند و این القاب نشاندهنده رتبه فکرى افراد است. در مباحثى هم که الآن طرح مى‌شود ، درست است که صاحب جواهر منبع فقهى بزرگى است، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که ایشان فروع را طرح کرده و به ادله اشاره فرموده، اما مختار ایشان و ادلهاى که ایشان بر مختار خودش استناد مى‌کند ، مثل شیخ نیست; البته با آن عظمتى که ایشان دارد، آن جنبه‌ها بر این جنبه استدلال مى چربد. _) لطفاً مسئله انضمام ادله را توضیح دهید؟ استاد : ایشان در فروعات فقهى که مطرح مى‌کند ، گاهى ادله مختلفى را جمع و ضمیمه مى کند، ولو اینکه هریک از ادله ممکن است مناقشه داشته باشد، اما انضمام اینها با یکدیگر، به نظر ایشان براى اثبات مطلب کافى است. شیخ اعظم هم چنین کارى انجام مى‌داد و می فرمود براى اثبات مسئله کافى است، گرچه ما در هریک از ادله هم مناقشه کنیم، اما تراکم این امور در یکجا کفایت مى‌کند ; این هم یک سبکى است. عدهاى هم هستند که مثلاً در هر پنج دلیل مناقشه مى‌کنند و به نظرشان مدعا اثبات نمى‌شود ، اما گرچه هرکدام از ادله به تنهایى مشکل دارند، ولى انضمام هرکدام از ادله با یکدیگر باعث اطمینان به حجیت مى‌شود . مرحوم شیخ گاهى این سبک را دارند و این سبکى است که در فقه خیلى اثر دارد. 🔆 @salmanraoofi
🔸 (62) البته مرحوم آقای خویی(رضوان‌الله‌عليه) این توثیقات عامّه را در اواخر عمر شریفشان رد کردند! اوائل قبول داشتند، بعد فرمودند: قبول نداریم- البته ما این توثیقات عامّه مثل توثیق کتاب علی بن ابراهیم آن مقداری که معلوم بشود که تألیف علی بن ابراهیم است و همچنین ابن قولویه را قبول می‌کنیم- در مورد این هم بگوییم كه از آن قبیل است. ایشان جوابی که ذکر می‌فرمایند به این مطلب و البته در اينجا جواب درستی است، این است که: ممکن است به نظر این بزرگوار، یک روایتیِ صحیح باشد ولی به نظر ما اگر چنانچه سند ذکر می‌شد، صحیح نبود؛ چون او نمی‌گوید که من از افراد موثّق نقل کردم. چون شهادت به وثاقتِ واسطه‌ها نمی‌دهد، می‌‌گوید: من صِحاح را نقل کردم، ممکن است ایشان از یک طریقی به یک روایتی اعتماد پیدا کرده است، کأنّها صحیحةٌ؛ اگر آن قرینه برای ما قائم می‌شد، ما چنین اعتمادی پیدا نمی‌کردیم. بله، اگر ایشان می‌فرمود به نظر من رجالِ این روایات همه‌شان ثقاتند، این شهادت، شهادتِ خوبی بود. چون شهادتِ بر وثاقتِ رُوات نداده است، شهادت بر صحّتِ روایت داده است، ملاکِ صحّت از نظر او چیست؟ ما نمی‌دانیم. شاید ایشان سهل‌گیر بوده. پس بنابراین، چون شهادتشان، شهادتِ به وثاقت وسائط و طریق نیست، بلکه شهادت به صحّت روایت است و ما نمی‌دانیم ملاکِ ایشان برای قول به صحّت روایت چیست و ممکن است با ملاکی که در نظر ما معتبر است متفاوت باشد، لذا به این تصحیح- تصحیح اجمالی و عامّ- نمی‌توانیم عمل کنیم. مطلب دوّم این است که: ما وثاقت خودِ جناب قاضی نعمان هم برایمان ثابت نیست. آنچه در مورد ایشان ذکر شده است و گفتند، جلالتِ قدر ايشان از لحاظ علمي است؛ مرد عالمی بوده، مردی بوده که تسلّط به احکام داشته است، شیعه بوده، با نفوذ بوده، اینها را گفتند. در کتب تاریخ هم پر است: ابن خلّکان، دیگران همه از ایشان تجلیل کردند. تمامِ این کتب تراجمِ علماء، غالباً هم سنّی‌ها، شیعه هم همین‌طور، این کسانی که ترجمۀ رجال را نوشتند، ایشان را تجلیل کردند، لکن از مقام علمی او تجلیل کردند، تصریح به وثاقت او نکرده‌اند؛ یعنی ما برخورد نکردیم به موردی که بگویند: ثقةٌ. علم، مقام بالا و جلالتِ قدر، اعمّ از وثاقت به معنای خاص است. بله، اگر در تعبیراتِ اهل رجال، مثلاً از شخصی به جلالت یاد شود، به معنای وثاقت اوست. مثلاً اگر جناب نجاشی کسی را توصیف کند به جلالتِ قدر، یا مِن أعیانِ أصحابنا، از آن، وثاقت فهمیده می‌شود؛ چون در مقامِ بیان وثاقت يا عدمِ وثاقت است. امّا ابن خَلِّکان یا فلان‌کسِ ترجمه‌نویس، اصلاً در مقام بیانِ وثاقت و عدم وثاقت نیست، و مقامِ علمی و شخصیّت والا و از اين قبيل را ذکر می‌کند. لذا از کلام آنها نمی‌شود وثاقت را فهمید. بله، اگر همین جلالتِ قدر و این تعظیمها و تجلیل‌ها مثلاً در کلام کسی از قبیلِ نجاشی و ... باشد، از آن وثاقت هم فهمیده می‌شود. بنابراین، این روایت با همان مضمونی که عرض کردیم که حرمت تکلیفی را متکفّل و متعهّد نیست، بلکه بطلانِ معاملۀ شیءِ حرام را بیان می‌کند، سندش سندِ قابلِ اعتمادي نیست. پس نمي‌توان از اين روايت قاعدۀ کلّی بدست آورد. روایت چهارمی که شیخ نقل می‌فرمایند، روایتِ نبوی است که ایشان به «النبویُ المشهور» تعبیر می‌کنند. متن روایت همین یک جمله است: «إنّ الله إذا حَرّم شیئاً حَرَّم ثمَنَه». این، یک قاعدۀ کلّی. هرگاه خدا چیزی را حرام کرد، ثمنِ آن را هم حرام می‌کند. فرض بفرمایید خمر را خدای متعال حرام کرده است، پس ثمنِ خمر هم حرام است؛ یعنی اگر فروخته بشود، ثمن آن هم حرام است. لازمۀ حرمتِ ثمن، بطلان معامله است؛ یعنی اگر معامله‌ای صحیح باشد، معنا ندارد که ثمن آن حرام باشد، چون لازمۀ صحّت معامله این است که بایع، مالکِ ثمن می‌شود، مشتری مالکِ مثمن می‌شود. انسان در ملکِ خودش هم می‌تواند تصرّف کند. تصرّف هر کسی در ملک خود حلال است. لذا اگر گفتند که این بایع نمی‌تواند در ثمن تصرّف کند، معنایش این است که در مِلک او نیست، و إلّا اگر در مِلک او باشد، چرا نتواند تصرّف کند؟! از اينجا معلوم مي‌شود كه: معنای حرمت ثمن این است که این ثمن وارد مِلک بایع نشده است، و وارد مِلک بایع نشدن، عبارةٌ اخرای بطلانِ معامله است. و إلّا اگر معامله صحیح بود، ثمن وارد ملکِ او می‌شد، مثمن واردِ ملک مشتری می‌شد. نتیجه اینکه: اگر ما این روایت را به همین شکل قبول کردیم، معنایش این است که: اگر خدای متعال شيئی را حرام کرد، معاملۀ بر روی آن شيء، باطل می‌شود. از این روایت، حرمتِ تکلیفی بدست نمی‌آید! آنچه حاصل می‌شود، حرمت وضعی است؛ یعنی بطلان معامله. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
سلمان رئوفی
🔅مکتب فقهی صاحب جواهر (1) 🔅بررسى مکتب فقهى صاحب جواهر و ویژگىهاى این مکتب در مصاحبه با استاد شب زند
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر مصاحبه با استاد شب زنده دار در مجله فقه دفتر تبلیغات بررسى صاحب جواهر و ویژگی هاى این مکتب ادامه دارد.... 🔆 @salmanraoofi
❗️توجه ❗️توجه ⭕️ پنجاه درصد تخفیف ویژه کتب «انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام» منتشر شده در سایت و کتابخوان طاقچه 🌹به مناسبت سالگرد شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی ⏰ از تاریخ 9 دی‌ماه لغایت 13 دی‌ماه 🔷پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم(ع) 🔗 برای تهیه کتابها اینجا کلیک فرمایید. —---— 🇮🇷 کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره 🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
🔶 مکتب فقهی صاحب جواهر(5) 🔅 لطفاً مسئله انضمام ادله را توضیح دهید؟ 🔅 ایشان در فروعات فقهى که مطرح مى کند و گاهى ادله مختلفى را جمع و ضمیمه مى کند و ولو اینکه هریک از ادله ممکن است مناقشه داشته باشد، اما انضمام اینها با یکدیگر، به نظر ایشان براى اثبات مطلب کافى است. شیخ اعظم هم چنین کارى انجام میداد و مى فرمود براى اثبات مسئله کافى است، گرچه ما در هریک از ادله هم مناقشه کنیم، اما تراکم این امور در یکجا کفایت مى کند ; این هم یک سبکى است. عدهاى هم هستند که مثلاً در هر پنج دلیل مناقشه مى کنند و به نظرشان مدعا اثبات نمى شود و اما گرچه هرکدام از ادله به تنهایى مشکل دارند، ولى انضمام هرکدام از ادله با یکدیگر باعث اطمینان به حجیت ميشود. مرحوم شیخ گاهى این سبک را دارند و این سبکى است که در فقه خیلى اثر دارد. بعضى ها در حواشى اشکال کرده اند و گفته اند اگر چند تا صفر را کنار هم بگذارید مگر عدد مى شود. جواب این است که موارد انضمام فرق ميکند; گاهى انضمام باب تواتر است که هر شخصى که خبر آورده به تنهایى براى ما علم آور نیست ولى این انضمامها علم میآورد و گاهى چنین نیست، و این خودش بحثى است که ما ببینیم از انضمام چه حاصل میشود. 🔆 @salmanraoofi
🔆بیانیه آیت الله جاودان شاگرد مبرز و برجسته آیت الله حق شناس و علامه عسکری پیرامون اظهارات اخیر آقای امجد 👇👇👇 "وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا" من از دوستان شما شنیده‌ بودم که بارها با حالت تضرع، از عاقبت بخیری و ترس از عاقبت به‌شری سخن گفته‌­ بودید. شما کتاب لب اللباب، درس­های اخلاق مرحوم علامه طباطبائی، را قاعدتا به یاد می‌آورید، این عبارت از ایشان در آنجا آمده‌است: «حاج امامقلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسن آقا قاضی، والد مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا قاضی-رضوان الله تعالی علیهم-بود و نزد مرحوم آقا سید‌حسین قزوینی در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی مینمود، گوید: پس از آنکه به سن پیری و کهولت رسیدم شیطان را دیدم که هر دو ما در بالای کوهی ایستاده‌ایم، من دست خود را بر محاسن خود گذاردم و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فراگرفته اگر ممکن است از من درگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نگاه کردم درّه‌ای را بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت می‌ماند. شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته،‌ اگر چنگال من بر تو بند گردد، جای تو تهِ این دره خواهد بود که تماشا میکنی.» آیا همچنین خطری دامن‌گیر شما شده است؟! از یکی از دوستان مطمئن شنیده‌ بودم، یک صبح جمعه‌ای در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه -سلام الله علیها- شما با جمع دوستانتان و در واقع شاگردان و مریدانتان، به مرحوم آقای پهلوانی-رضوان الله علیه- برخورد کردید، در حالی که دائما شعار صلوات با عددهای بزرگ می­دادید و دوستان شما صلوات می­فرستادند -بنده نیز این جریان را در اعتکاف رجبیه­ ی مسجد دانشگاه تهران، دیده بودم.- مرحوم آقای پهلوانی وقتی شما و این جمع و جریانات را مشاهده کردند، به شدت با شما برخورد کردند و این عمل را داستان مرید و مراد بازی دانسته بودند. بنده می‌دانستم که شما خدمت مرحوم آقای بهجت و مرحوم آقای بهاء‌الدینی، به شکلی شاگردی می­کردید یا حداقل به صورت شاگرد و مرید به آن دو بزرگوار مراجعه داشتید، و همه می‌دانند که این دو بزرگوار و علی­الخصوص مرحوم آقای بهاءالدینی نسبت به رهبر کبیر انقلاب و رهبر کنونی، چقدر علاقه و ارادت داشتند و تأیید و تقویت می­کردند. من می­دانم شما پسر خودتان را مجتهد و عادل دانسته‌(درحالی که شاهدان معتبر می­گویند، حتی دروس سطح را هم درست نخوانده‌باشد!) شما و آقازاده، ظلم و جور، ضرب و جرح و کور کردن چشمان مردم فرانسه را شاهد نبودید، ولی نه آهی و نه فریادی از شما شنیده نشد. آن دولت، دولتِ کفر است و علناً به ساحت مقدس و نورانی رسول اکرم -صلوات الله علیه و آله- اهانت کرده است، اصلا این مسئله اوقات شما را تلخ نکرده است؟! یک ملیون الجزائری در جنگ های استقلال الجزائر، به دست فرانسویان نابود شدند، و آن دولت با نهایت قساوت به وسیلۀ لژیونرهای خارجی خود، این مسلمانان مظلوم را به خاک وخون کشید. این دولت و دولت­های اروپائی دیگر، همچون انگلیس و آلمان در چنبره‌ی صهیونیسم گرفتار و اسیرند. آیا ترجیح دادن این دولت به کشور مسلمان ایران، شرعا جایز است!؟ شما حتی کشتن نصیری، هویدا و افسرانی که دستور شلیک و قتل عام مردم تهران و سایر نقاط کشور را داده‌ بودند، همه را مظلوم خواندید و شهید! ده سال از دولت اسلامی ایران در ولایت امر حضرت امام-رضوان الله علیه-گذشت، شخصیتی که بزرگان او را ولیّ از اولیای خدا می­دانستند، در حالی که شما همه آنچه آن روزگار اتفاق افتاده را ظلم و کشتارِ بی­گناهان دانسته و بدتر اینکه آنها را بر عهده‌ی رهبر بزرگوار کنونی دانسته‌اید!؟ آیا این یک افترای بزرگ نبود؟! آیا می­توان در روز جواب این سخنان را جواب داد؟! ۱۷۰۰۰ شهید ترور در کوچه ­ها و خیابان­ های ایران را اصلا به یاد نیاوردید و اعدام اینگونه منافقان را -در حدود ۷۰۰ نفر- شهادت فرض کرده‌اید؟! ناگزیر در حمله عراق به ایران هم، باید کشته­ ها، جانبازان و اسیرانی که بیش از یک ملیون نفر بودند را مستحق جهنم بدانید و ثمره‌ی دفاع از اسلام و میهن را یک ظلم مضاعف بشمارید! شما معتقد نیستید که ما يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ !؟ من میدانم که قضاوت هرکس بر اساس اطلاعات اوست. درست یا نادرست. آیا امکان ندارد در منابع اطلاعاتی بیست سال اخیر عمر خودتان بازنگری کنید؟ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ محمد علی جاودان 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔸 (63) مراد از «حَرّم شیئاً» چیست؟ اینجا هم همان حرفی که در باب آن روایت عرض کردیم، می‌‌آید؛ یا مراد این است که: حَرّم شیئاً فی الجمله، یعنی یکی از جهاتی را که در این شیء است، حرام کرده باشد. مثلاً اکل آن را، یا شرب آن را، یا لبس آن را، یا تصرّف دیگر در آن را، این را حرام کرده باشد. اینجا معاملۀ آن باطل است؛ که اگر مراد این باشد، ظاهرش این است که اگر معاملۀ آن برای این منفعت واقع بشود حرام است، یعنی باطل است. مثل آنچه که در روایت قبلی عرض کردیم؛ یعنی اگر شربِ مايعی حرام شد، اکل شيئي حرام شد، معاملۀ آن شیء لِأکلِه یا لِشربِه باطل خواهد بود، امّا اگر چنانچه برای منفعت محلّلۀ دیگری معامله کند، باطل نخواهد بود. یا مراد این است که «إذا حَرّم شیئاً» یعنی حرّم بالکلیّة، که بکلّ، همۀ تصرّفات در این حرام باشد! آن وقت «حرّم ثمنَه» معنایش این است که برای هر تصرّفی از تصرّفات هم که معامله کند، معامله باطل خواهد بود. این، حاصلِ مضمون این روایت است. حال ببینیم این روایت از لحاظ ریشه و اصل وابستۀ به کجاست؟ معتبر است یا نیست؟ شیخ(علیه‌الرحمه) می‌فرماید: «النّبویُّ المشهور». شاید نظر شیخ(علیه‌الرحمه) از تعبیر «مشهور» به این است که شهرتِ فتوایی بر طبق آن است؛ که اگر نظر ایشان بر این باشد که «شهرتِ فتوایی بر طبق این است»، مرادشان این خواهد بود: اگرچه این روایت از لحاظ سند ضعیف است، ولی چون مشهور فتوا داده‌اند، پس ضعفِ آن منجَبَر است به عملِ مشهور.‌ امّا اگر مراد ایشان از «مشهور»، مشهورٌ نقلُه باشد؛ یعنی شهرتِ نقل دارد، آن شهرت فتوایی را هم بعد عرض می‌کنیم که چقدر می‌توانیم ما‌ به این‌طور شهرتِ فتوایی‌ای اعتماد بکنیم. بنابراین، اگر ما گفتیم شهرت فتوایی بر این روایت هست کما یُستَشعَر مِن تعبیر شیخ(علیه‌الرحمه)، آن وقت خواهیم گفت که این شهرت، ضعفِ اين نبوي را جبران کرده است. بنابراین، این می‌شود یک قاعدۀ کلّی. هر چیزی که خدای متعال آن را از هر جهتي از جهات حرام کرده است، معاملۀ آن هم به سبب آن جهت، حرام خواهد بود. لکن حقیقتِ امر این است که در مجامیعِ ما چنین روایتی وجود ندارد! در مجامیعِ اهل سنّت هم این روایت با این الفاظ ‌وجود ندارد، جز در یک مورد که عرض می‌کنیم. عبارت: «إنّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنَه»، اينچنین روایتی در هیچ کتابی از کتب حدیث ما، قدیماً و حدیثاً، وجود ندارد. در کتابِ «خلاف»، شیخ(رضوان‌الله‌عليه) در دو مسأله این عبارت را ذکر کردند. لکن در کتاب استبصار مطلقاً از این روایت خبری نیست. ابن ادریس(رحمه‌الله) در سرائر هم - علی ما حُکی عنه - در همان مسأله، این روایت را با همین عبارت ذكر كرده است. مرحوم علامه در کتاب مختلَف، کلام ابن ادریس را نقل کرده است که ذکر این روایت هم در آن کلام هست و رد نکرده است؛ چون علامه در مختلف غالباً اختلاف بین شیخ(علیه‌الرحمه) و بعضی دیگر از علماء را ذکر می‌کنند، غالباً این‌طوری است، و انتصار می‌کنند برای شیخ. به خصوص آنجایی که ابن ادریس با شیخ اختلاف نظر دارد! چون می‌دانید ابن ادریس در كتاب سرائر، در بسیاری از مسائل فتاوای شیخ را عیناً نقل می‌کنند و در موارد متعدّدي که اختلاف بین فتوای ایشان و فتوای شیخ است، فتواي شيخ را ردّ می‌کنند. علامه در مختلف غالباً طرف شیخ را گرفته است و دلیل ابن ادریس را ابطال کرده. اینجا کلام ابن ادریس را نقل می‌کنند و ردّ نمی‌کنند. پس پیداست که قبول دارند. ایشان هم استناد به این روایت را قبول دارند. ما این سه نفر از بزرگان از علماء را- علی ما حُکی عنهم، که خود ما مراجعه نکردیم به کلام این بزرگان- می‌شناسیم که این افراد، این روایت را به همین صورتی که ذکر شد، نقل کرده‌اند و به آن استناد کرده‌اند. از این، شهرت در نمی‌آید! یعنی سه نفر از فقهای بزرگ ما، هر چند قدماء، فتوا دادند، به خصوص که شیخ در مبسوط این را فتوا نداده است، یا در کتب دیگر خودش، در خلاف این را ذکر کرده است. خلاف، برای مواجهۀ و مقابلۀ با عامّه است. هیچ بعید نیست که ایشان استناد کرده باشد به دلیلی که از نظر خود آنها حجّت است، ايشان خواسته است مثلاً آن را ذکر بکند. بنابراین، این روایت، با این الفاظ، در هیچ جا نیست جز همین که عرض کردیم که این هم «لایُسمِن و لایغنی مِن جوع». •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔶 مکتب فقهی صاحب جواهر (6) 🔅 اگر مطلب خاصى در رجال یا حجیت خبر واحد به نظرتان مى رسد و بیان کنید. 🔅 ایشان اصحاب اجماع را در رجال قبول دارند یعنى اگر در یک سندى اصحاب اجماع قرار داشتند، لازم نیست بعد از این فرد بررسى شود، اگرچه از آن به بعدِ سند ضعیف هم باشد، باز حجت است و آن »اجمعت الاصابة على تصحیح ما یصح عن جماعة« را ایشان این طور معنا مىکند. این یک مکتبى است که در استنباط خیلى اثر دارد و بسیارى از روایات اینطور تصحیح می شوند. در حجیت خبر واحد، خبر واحدى را که مورد عمل مشهور و فتواى مشهور قرار گرفته باشد، معتبر ميداند و این خودش خیلى مؤثر است. اما ضابطه ایشان در اینکه بفهمیم مشهور به این خبر عمل کرده، این است که اگر شهید در دروس و در لمعه چیزى گفته، این همان نظر مشهور است. استخراج این نکات و نکات دیگر با شواهد و به نحو دقیق، خودش کارى است که کسى باید انجام بدهد، البته اصول صاحب جواهر به دست ما نرسیده است. در احوالات ایشان دیدهام که تألیفاتى در این زمینه داشته است، ولى الآن در دسترس نیست. 🔆 @salmanraoofi