#مسلمانان_هند
#اسلام
#هندو
#بررسی_و_تحلیل4
💢زمینههای اجتماعی اعتراضات اخیر مردم هند؛ نقطه عطفی دیگر در تاریخ معاصر شبه قاره
⏺سیاستهای صنعت زدایی استعمار، هند را از یک قدرت صنعتی به یک منبع برای تامین مواد اولیه کارخانههای اروپا تبدیل کرد. مثلا صنعت نساجی پارچه اعلا، با کاشت پنبه برای پارچه انگلیسی جایگزین شد. انگلیس، هند را تبدیل به کشتگاه تریاک میکند برای صادر قاچاقی آن به چین برای به زانو درآوردن آن کشور بزرگ. پدیده جدید قحطیهای ویرانگر، پی در پی در هند رخ میدهد که آخرینش در 1943م بود که چون محدود به یک استان بود، فقط 3 میلیون هندی مُردند. استعمار هند برای بقیه جهان اسلام نیز مصیبتهایی را به دنبال آورد: برای زمین زدن تمام جهان اسلام، در هند بود که آنها فرق و مذاهب اسلامی و زبان و فرهنگ مسلمین را مطالعه میکردند و نیرو تربیت میکردند. حتی ثوره العشرین عراقیها را توسط نیروی نظامی اعزام شده از هند شکست دادند.
⏺بعد از آخرین قیام نافرجام مسلحانه هندیها علیه انگلیس در سال 1857، اضطراب مسلمانان نسبت به آیندهشان بالا میگیرد. هم قدرت سیاسی را از دست دادند و هم هدف انتقام و هم به صورت برنامه ریزی شده از سوی انلگیسیها تضعیف شدند. سرشماریهایی که انگلیسیها آغاز کردند نشان میدهد که مسلمانان کمتر از 30% جمعیت هند هستند و لذا در معادلات آینده قدرت که مبتنی بر دموکراسی خواهد بود، جایگاه بالایی نخواهند داشت.
⏺عنصر دیگری که بر اضطراب مسلمانان هند از اواخر قرن 19 به بعد می افزاید، شکلگیری و رشد سریع یک جریان هندوی فاشیست است. با حمایت دولت استعمارگر انگلیس، این جریان روایتی از تاریخ را تبلیغ میکند که در آن هندوها مظلومانی هستند که قبل از استعمار انگلیس، ابتدا توسط مسلمانها مورد تهاجم خشونت آمیز و استعماری قرار گرفتند. نزد آنها مسلمانان اساسا یک عنصر خارجی و غیرملی در هندوستان محسوب میشوند. در این نگاه، استقلال هند از انگلیس در واقع پایان دادن به استعمار مدرن (انگلیس) و زمان آغاز تسویه حساب با استعمارگران کهن (مسلمانان) خواهد بود. اگرچه جریان اصلی نهضت استقلال طلب هند تحت مدیریت حزب کنگره بسیاری از مواضع این جریان هندو را رد میکرد و برای مسلمانان هند نیز سهمی در هند قائل بود، اما نفوذ و تاثیر این جریان فاشیست تا قلب حزب کنگره نیز احساس میشد. اینجاست که بخشی از مسلمانان مضطرب هند برای رهایی از اضطراب چندبعدی خود، به ایده ایجاد کشور پاکستان در بخشی از خاک هند متوسل میشوند.
⏮استقلال هند و بوجود آمدن پاکستان: نقطه عطفی در تاریخ مسلمانان
با استقلال پاکستان در سال 1947 مسلمانان هند یک افت بی سابقه در هند احساس کردند. یکباره سهم مسلمانان هند از حدودا 30% به 10% جمعیت هند کاهش یافت و بسیاری از نخبگان مسلمان هندی به پاکستان مهاجرت کردند. و از همه مهمتر، در هند مستقل یک فضای عمومی ایجاد شد که در آن دیگر مسلمانان نمیتواند مطالبه گری کنند. آنها میگفتند و هنوز هم میگویند: اگر اعتراض داری برو به کشور خودت، پاکستان!
⏺اینجاست که یک پیمان نانوشته بین مسلمانان هند و حزب کنگره که قدرت اول سیاسی در هند مستقل بود، ایجاد میشود. کنگره میگوید ما هندوهای خوب هستیم. شما ما را تقویت کنید تا ما آن جریان هندوی فاشسیت و اسلام ستیز را سرجایشان بنشانیم و از شما در برابر آنها محافظت کنیم. بیایید و این نظام هند جدید را – که بر شعارهای دموکراسی، پلورالیسم عملی، سکولاریسم، فدرالیسم، عدم تعهد و ضدیت با استکبار غربی مبتنی است – و حزب ما را که صاحبان این نظام هستیم، تقویت کنید. ضمنا چون پس از جدایی پاکستان دیگر هند مسلمان مطالبهگر را بر نمیتابد، مطالبه هایتان را کم کنید، به ما محترمانه تقاضا کنید تا ما شاید برخی آنها را پدرانه قبول کنیم. و مطالبه هایتان نباید از مسائل صنفی متعلق به «فقط» مسلمین هند تجاوز کنند (مثل اعتبار قانونی شریعت در احوال شخصیه مسلمین، تقویت زبان اردو و…). اما خارج از این لیست مسائل صنفی، مسلمانان حق هیچ گونه اظهارنظر در سیاستهای اصلی را ندارند، تا چه برسد به مطالبه گری.
⏺تحت این پیمان بود که مسلمانان هند از 1947 تا 1991 با یک آرامش نسبی به سر بردند. در این فاز، از سوی حزب حاکم کنگره به شعارهای اصلی نظام تا حد قابل توجهی عمل میشد، ولی در عین حال جایگاه مسلمانان در جامعه به طور نامحسوس مدام تنزل میکرد. اما خشونت علنی علیه مسلمانان رواج پیدا نکرد.
@salmanraoofi
#بررسی_و_تحلیل4
#اسناد_تاریخی
#عزل_منتظری
#امام_خمینی
📌 روایت اسناد از«ساده لوحی»منتظری/آیا تصمیم امام خمینی ناگهانی بود؟
❇ بنا بر روایت و اسناد تاریخی به وضوح می توان دریافت دو شبهه عزل ناگهانی قائم مقام رهبری توسط امام خمینی و ساده لوح نبودن حسینعلی منتظری صحت ندارد.
🔅🔅🔅
🔹 اگر قرار باشد جانشینی امام (ره) نسبت به ایشان (آیت اللّه منتظری) این قدر افت داشته باشد، خیلی باعث تأسّف است! البته صفا و صمیمیّت و سادگی ایشان جای خود را داشت و در خور ستایش بود اما به عنوان یک فرد سیاسی که از آینده نگرانی داشتیم، آن وزنه و پتانسیل را در ایشان مشاهده نکردیم! یکی از انتقادهایی که آقای حبیبی پس از اینکه از دیدار ایشان برگشتیم میکرد، این بود که لیچارگویی هم باید با اقتضای سن مناسب باشد!» [۲۰]
📐 حجت الإسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی، عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز، در مصاحبهای از قول سیدمهدی هاشمی در خصوص ساده لوحی آقای منتظری چنین میگوید: «یک روز سیدمهدی هاشمی مرا به یک مهمانی دعوت کرد. در آن مهمانی که هادی هاشمی هم حضور داشت به من گفت: درست است که اسم من در بین نهضتها نیست ولی از شما میخواهم گروهی از مبارزان خارجی را آموزش دهید و من درخواست او را پذیرفتم.
▪ پس از آن من را به یک مکانی برد که محل آموزش نظامی بود مانند این محلهایی که داعشی ها برای آموزش درست میکنند بود. گفت که شما چه همکاری با ما میتوانید بکنید. گفتم من هم میتوانم پادگان امام علی را در اختیارتان قرار دهم. بعد گفت هیچکس نباید بفهمد! گفتم نمیشود؛ چرا که شترسواری دولا دولا نمیشود. گفت: منظورم این است که جز من و شما متوجه نشویم. گفتم: جز من شما و آیت اللّه منتظری! در واکنش به این حرف به من گفت: نه، نه!! آقای منتظری ساده است! سریعاً به همه خبر میدهد.» [۲۱]
📈 2-
عزل منتظری تصمیم ناگهانی امام بود یا تصمیم تدریجی؟
هرچند امام (ره) گلایههای خود از قائم مقام رهبری را در جلسات مختلف ابراز داشته بودند و نسبت به رهبری آینده نظام احساس خطر جدی داشتند، اما درزمستان ۶۷ و نوروز ۶۸ جریان حوادث به گونهای دیگر رقم خورد.
📐 هاشمی رفسجانی در این باره چنین نقل کرده است: «چند ماه قبل از اینکه این اتفاق بیفتد (عزل آقای منتظری) یک جلسه ما [آقای خامنه ای، سید احمدآقا و بنده] خدمت امام بودیم. در یکی از جلسات که رفت و آمدها و مکاتباتی میان امام و آقای منتظری شده بود. امام از جانشین آن زمان خودشان ناراحت بودند و این مطلب را در یک جلسهای فرمودند که بسیار برای ما تلخ بود و برای ما شک شد. ما احساس کردیم که ایشان نظر تندی دارند… وقتی دوستان اصرار میکردند که صبر کنیم، ایشان با نگرانی به حضار نگاه کردند و فرمودند: من برای عمر خودم فرصت طولانی نمی بی نم و وظیفه خودم می دانم که این مسأله را حل کنم. من می دانم که بعد از من، اگر من این کار را انجام ندهم چه پیش خواهد آمد. از من نخواهید کاری کنم که وقت حضور نزد خدا، جوابی نداشته باشم.» [۲۲]
📐 هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و عضو مؤثر مجلس خبرگان وقت، همچنین در جای دیگر از خاطرات خود، به پیشینه تصمیم امام (ره) مبنی بر ضرورت پایان قائم مقامی آقای منتظری اشاره میکند و در خاطرات روز دوم فروردین ماه ۶۸ خود مینویسد: «امام در مورد اظهارات و نامههای آیت اللّه منتظری عصبانی اند و تصمیم بر اقدام تند دارند. خواهش کردم دست نگه دارند تا بررسی بیشتر شود. در پیام امروزشان هم اشاراتی دارند… شب با آیت اللّه خامنه ای در مشهد تلفنی صحبت کردم و خواستم برای حل مشکل در ارتباط با آقای منتظری سفر را کوتاه کنند و زود تر برگردند.» [۲۳]
📐 هاشمی رفسنجانی همچنین در خاطرات روزانه چهارم فروردین سال ۶۸ باز به موضوع قائم مقامی میپردازد و چنین می نگارد:
«آقای [ابراهیم] امینی از قم تلفنی خواست هیأت رئیسه خبرگان فوراً جلسه داشته باشد. معلوم شد امام درباره رهبری آینده به آنها هم پیغام دادهاند. گفتم جلسه پس فردا باشد، منتظر آمدن آیت اللّه خامنه ای [رئیس جمهوری از مشهد] هستیم.» [۲۴]
@salmanraoofi