eitaa logo
سلمان رئوفی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ 💠 لزوم توجه به گویش ها و لهجه های محلی در تشخیص راویان در تهذیب روایتی با سند زیر ذکر شده است: 《رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَتُّويه بْنِ نَابِحَةَ عَنْ أَبِي سُمَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْبَزَّاز...》 (تهذیب الأحكام، ج۹، ص۳۹۳) "متویه" تلفظ محلی "محمد" است که در مناطقی (خصوصا در قم) به کار می رفته است و "متویه بن نابحه" در این سند همان "محمد بن ناجیه" می باشد. (۱) در سند مشابهی در کافی آمده است: 《مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نَاجِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (۲) عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِم...》 (الکافی، ج۴، ص ۳۵۹) همچنین در فقیه آمده است: 《رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نَاجِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِم...》 (الفقیه، ج۴، ص۱۶۰) نجاشی در ذیل "علی بن محمد بن علی بن سعد الاشعری القمی القزدانی" می نویسد: 《منسوب إلى قرية، يكنى أبا الحسن، و يعرف بابن متويه...》 (رجال النجاشی، ص۲۵۷) و در جای دیگری، همین شخص را با تعبیر "علویه بن متویه" ذکر می کند: 《محمد بن سالم بن أبي سلمة الكندي السجستاني أخبرنا علي بن أحمد قال: حدثنا إسحاق بن الحسن قال: حدثنا محمد بن الحسن قال: حدثنا علوية بن متويه بن علي بن سعد أخي أبي الآثار القزداني عنه به》 (رجال النجاشی، ص۳۲۲) "علُّویه" نیز تلفظ محلی "علی" است. همین گونه، در مورد اسم "علی" گاهی "علّان" نیز تعبیر می شده است. مانند "علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان الرازی الکلینی" که به علان شناخته می شده است. (رجال النجاشی، ص۲۶۰) در تاج العروس آمده است: 《علّان لقب جماعه من المحدثین ممن اسمه علی...》 (تاج العروس، ج۱۸، ص۳۸۴ و ن.ک. ج۱۵، ص۵۲۱) اما پذیرش این که علان لقب (به معنای مصطلح) باشد مشکل است. مرحوم آقای بروجردی علان را عجمی شده ی علی دانسته اند. (۳) به نظر می رسد همین مطلب صحیح است. البته گاهی این تغییرات در همان زبان عربی رخ می دهد. مانند احمد بن هلال که گاهی احمد بن هلیل تلفظ شده است. (۴) این تغییرات نظائر دیگری نیز دارد (۵) و توجه به آن در شناخت راویان و توحید مختلفات به کار می آید. __________ ۱- در استبصار مطبوع به جای متویه بن نابحه، "مَثُوبَةَ بْنِ نَايِحَةَ" آمده و "متوبة" و "نايجة" از بعضی نسخ نقل شده است. (الاستبصار، ج۴، ص۱۶۴) در مورد ضبط متویه در ایضاح الاشتباه در ذیل الحسین (الحسن) بن متویه آمده است: 《بفتح المیم، و تشدید التاء المنقطه فوقها نقطتین المضمومه، و اسکان الواو》 (ایضاح الاشتباه، ص۱۶۳) طبق این کلام، "مَتُّوَيْهِ" خطاست و ظاهرا کسی که متویه را چنین ضبط کرده آن را مانند اسم هایی نظیر سیبویه و نفتویه انگاشته است در حالی که این اسامی از باب دیگری هستند و از ترکیب سیب و نفت با ویه ساخته شده اند. ۲- محمد بن علی در این سند و سند بعد، همان ابو سمینه در سند تهذیب است. ۳- مقدمه ترتیب اسانید الکافی، ص۲۴۸ ۴- به عنوان نمونه: 《...عن احمد بن مابنداد عن احمد بن هلیل الکرخی عن ابن ابی عمیر...》(فلاح السائل، ص۱۵۲) ۵- نظیر عبدون در مورد عبدالله یا عبدالواحد و دیگر موارد برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۱۳۹۵/۱۰/۵ @Taraaif @salmanraoofi
۲ ⬆️ ۲- در کافی در "بَابُ مَنْ خَطَؤُهُ عَمْدٌ وَ مَنْ عَمْدُهُ خَطَأ" ابتدا با دو طریق، حدیثی از حسن بن محبوب نقل شده و در دو حدیث بعد (که حدیث محل بحث، دومین آن ها است) تعلیق صورت گرفته و سند با حسن بن محبوب آغاز شده است. معمولا کسانی که در کافی در ابتدای سند تعلیقی قرا گرفته اند، صاحب کتاب می باشند. در مورد نقل اختصاص هم، با لحاظ احادیث قبل و بعد روشن می شود که این قسمت از کتاب حسن بن محبوب اخذ شده است. در مورد احادیث کتاب اختصاص در هر قسمتی باید با بررسی و دقت در شواهد و قرائن، منابع آن را بازیافت و از این رهگذر به میزان اعتبار احادیث آن قسمت رسید. در مورد حدیث محل بحث، همان طور که گذشت، سند آن مانند سند حدیث قبلش معلق بر سند دو حدیث قبل است که با حسن بن محبوب آغاز شده است. سند بعدی با عمرو بن ابی المقدام آغاز شده که بیشترین راوی از او در کتب اربعه حسن بن محبوب است. سند بعد با عمرو بن ثابت شروع شده که همان عمرو بن ابی المقدام است. (ن.ک. نجاشی، ص۲۹۰) اسناد بعد به ترتیب با علاء بن رزین، اسحاق بن عمار و ابو ایوب (ابراهیم الخراز) شروع شده اند که همگی از مشایخ پرتکرار حسن بن محبوب اند. در مورد تهذیب هم، سند با حسن بن محبوب آغاز شده و شیخ طوسی نام صاحب کتاب را در ابتدای سند می آورند: 《...اقتصرنا من ايراد الخبر على الابتداء بذكر المصنف الذى اخذنا الخبر من كتابه او صاحب الاصل الذي اخذنا الحديث من اصله...》 (مشیخة التهذیب، ص۴) اگرچه "اخذ به توسط" در تهذیب شایع است ولی این مطلب ضرری به غرضی که در پی آن هستیم -یعنی نفی استبعاد وقوع خطا- نمی زند؛ چون به هرحال، منبع نهایی حدیث، کتاب حسن بن محبوب خواهد بود؛ فتامل! بلکه ممکن است گفته شود برای نفی استبعاد خطا نیاز به اثبات وحدت منبع نیست بلکه همین که احتمال آن قوی باشد کافی است. ۳- نفی خطا در اسناد و اصاله الصحه، مبتنی بر ندرت وقوع خطا است. قهرا وقتی این امر با ندرت امر دیگری تعارض پیدا می کند، نمی توان به آن تمسک کرد. چرا که علم اجمالی به حصول یک امر نادر شکل گرفته و در این میان باید با لحاظ قرائن، جانب یک طرف را گرفت. در سند محل بحث روشن است که التزام به زاید شدن عمار ساباطی (که با توضیحی که گذشت طبیعی می نماید) بر التزام به واسطه شدن او بین هشام بن سالم و ابوعبیده که از دو حیث غرابت داشت و نمونه ای نداشت، اولویت دارد. شاهد دیگری بر زائد بودن عمار ساباطی وجود دارد که در ادامه بیان می شود ان شاء الله. برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۱۳۹۵/۸/۱۵ @Taraaif @salmanraoofi
۲ 🔆اثبات اعتبار نقل محمد بن اسلم از علی بن ابی حمزه بطائنی ▪️ قسمت اول: جابجایی یک برگ در رجال برقی و نکته ای کاربردی در پژوهش های رجالی اطلاعات منابع رجالی در مورد طبقه‌ی "محمد بن اسلم الجبلی" مختلف است. نجاشی به روایت او از امام رضا علیه السلام تصریح نموده (رجال النجاشی، ص۳۶۸) و شیخ در رجال در سه موضع نام او را ذکر کرده است یکی در اصحاب امام باقر علیه السلام (رجال الطوسی، ص۱۴۶) دوم در اصحاب امام رضا علیه السلام (رجال الطوسی، ص۱۴۶) و دیگری در باب من لم يرو عن واحد من الأئمة عليهم السلام (رجال الطوسی، ص۴۴۷) با این حال در رجال برقی وی از اصحاب امام کاظم علیه السلام شمرده شده است.‌ (رجال البرقی، ص۵۱) آیا می توان با استناد به این نقلِ رجال برقی، معاصرت محمد بن اسلم با امام کاظم علیه السلام را اثبات کرد؟ (۱) پاسخ این است که این استناد صحیح نیست. در رجال برقی در اصحاب امام کاظم علیه السلام افراد متعددی بیان شده اند که در منابع دیگر از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده شده اند و به نظر می رسد که نسبت به ذکر شماری از افراد در اصحاب امام کاظم علیه السلام در رجال برقی اشتباهی رخ داده است. ممکن است گفته شود که منشأ این اشتباه اتحاد کنیه‌ی امام کاظم و امام رضا علیهما السلام (ابی الحسن) است. یعنی این افراد از "ابی الحسن" روایت کرده اند و برقی از این تعبیر، امام کاظم علیه السلام را برداشت کرده در حالی که مراد، امام رضا علیه السلام بوده است. اما این وجه صحیح به نظر نمی رسد. چرا که تمام مواردِ اشتباه، در بخش اخیر اصحاب امام کاظم علیه السلام و به بیان دقیق تر، از محمد بن اسلم به بعد واقع شده است. اگر منشأ اشتباه، اتحاد کنیه ی دو امام علیهما السلام بود علی القاعده این اشتباه در سراسر باب اصحاب امام کاظم علیه السلام پراکنده می شد و اختصاصی به قسمتی از این باب پیدا نمی کرد. یکی از نکات اساسی که در پژوهش های رجالی باید مورد التفات باشد این است که پدیده های خاص (مانند اختصاص اشتباهات متعدد به انتهای یک باب) علتی خاص می طلبد و اگر در ضمن تحقیق، با پدیده هایی این چنین مواجه شدیم معقول نیست که آنها را اتفاقی و تصادفی بپنداریم؛ بلکه باید به جستجوی علتی متناسب با آن برآییم. تحقیق مطلب این است که پس و پیش شدن ورق یا اوراقی در نسخه ی رجال برقی منشا این اختلاف شده است. بررسی تطبیقی رجال شیخ و رجال برقی ارتباط شدید این دو کتاب را روشن می کند (به این نحو که رجال برقی از منابع رجال شیخ بوده یا هر دو از منبع ثالثی اخذ کرده اند). اصحاب امام رضا علیه السلام در رجال برقی بدون مراعات ترتیب الفبا ذکر شده اند اما در رجال شیخ، این ترتیب تنها در حرف اول اسامی رعایت شده و بین خود اسامیِ آغاز شده با یک حرف، ترتیب رعایت نشده؛ با این حال ترتیب اسامیِ آغاز شده با یک حرف در رجال شیخ، مشابه ترتیب همان اسامی در رجال برقی است. این پدیده نیز از صغریات همان نکته ای است که ذکر شد؛ این که دو کتاب، مراعات حروف الفبا را نکرده باشند و اسامی را بدون نظم ذکر کرده باشند و با این حال ترتیب یکسان داشته باشند، نمی تواند تصادفی باشد و علت خاص خود را می طلبد. گویی مرحوم شیخ به رجال برقی مراجعه می کرده اند و با مرور از ابتدا تا انتهای هر باب اسامی آغاز شده با یک حرف را با همان ترتیب تدوین می کرده اند. با این بررسی روشن می شود که قسمت محمد بن اسلم به بعد در اصل رجال برقی در اصحاب امام رضا علیه السلام بوده و به جهت جابجایی اوراق که در نسخ خطی رخ می دهد، در اصحاب امام کاظم علیه السلام قرار گرفته است. (۲) نتیجه این که نمی توان با استناد به رجال برقی محمد بن اسلم را از اصحاب امام کاظم علیه السلام شمرد. البته این به معنای نفی معاصرت محمد بن اسلم با امام کاظم علیه السلام نیست. ______ ۱- اثبات این مطلب در اثبات این که نقل محمد بن اسلم از علی بن ابی حمزه پیش از زمان وقف او رخ داده دخالت دارد. توضیح این مطلب در ادامه خواهد آمد ان شاء الله. ۲- اصل این نظر، متعلق به آیه الله سید موسی شبیری زنجانی است و استاد در مقاله‌ی "ارتباط رجال شیخ و رجال برقی" به تفصیل به بررسی و اثبات آن پرداخته اند. تشابه ترتیب دو کتاب قیود و جزئیاتی دارد که در آن مقاله مورد بحث قرار گرفته است. ⬅️ ادامه دارد... برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ @Taraaif @salmanraoofi
🔆 نکاتی پیرامون بحث دلالت اکثار بر وثاقت ۱ 🔆 از دروس خارج استاد محقق سیدمحمد جواد شبیری 🔆تقسیم راویان از جهت نقل از ضعفاء با تتبع در منابع، روشن می شود که راویان، از جهت نقل از افراد ضعیف بر سه قسم اند: ۱- دسته ای از راویان، اصلا از افراد ضعیف نقل نمی کنند. ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی از این قسم اند. در مورد این دسته از روات، تنها با نقل یک روایت از شخص، وثاقت آن شخص در نزد راوی اثبات می شود. ۲- دسته ای، اگرچه گاهی از ضعفاء نقل می کنند، اما بناء و دأب آنها نقل از ضعفاء نیست و در نقل از ضعفاء اکثار نمی کنند. غالب محدثین، در این قسم قرار می گیرند؛ بر خلاف مورخین که چنین بنائی نداشته اند و نسبت به این که از چه کسی نقل بکنند، به مانند محدثین دقت نمی کرده اند. چنانکه ابن غضائری در مورد احمد بن محمد بن خالد می نویسد: «...فإنه کان لا يبالي عمن يأخذ علی طريقة أهل الأخبار» که منظور از أهل الأخبار، مورخین است. ۳- دسته ای، هیچ تقیدی به نقل از ثقات ندارند و برایشان اهمیتی ندارد که کسی که از او نقل می کنند، ثقه باشد و یا نه. این امر، نقطه‌ی ضعفی محسوب می شده که در مورد برخی راویان، در منابع رجالی به آن تذکر داده شده است. مثلا: «...كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء و اعتمد المراسيل" (رجال نجاشی در مورد احمد بن محمد بن خالد)، «...و كان ثقة في حديثه مسكونا إلى روايته غير أنه قيل: إنه يروي عن الضعفاء» (همان، در مورد احمد بن محمد بن جعفر الصولی)، «...ثقة من أصحابنا في نفسه يروي عن الضعفاء» (همان، در مورد علی بن ابی سهل)، «...ثقة في الحديث إلا أن أصحابنا قالوا: كان يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل و لا يبالي عمن أخذ و ما عليه في نفسه مطعن في شي‏ء» (همان، در مورد محمد بن احمد بن یحیی) و ... در بحث توثیق به جهت اکثار روایت اجلاء، مراد از اجلاء، همان افراد قسم دوم اند و نیازی نیست که شخص، در مرتبه ی بالایی از فضل و علم باشد؛ اگرچه در این صورت، اکثار، دلالت قوی تری دارد. ۹۶/۸/۱ @Taraaif @salmanraoofi
🔆 نکاتی پیرامون بحث دلالت اکثار بر وثاقت ۲ 🔆بر گرفته از دروس خارج استاد محقق سیدمحمدجواد شبیری برای اثبات این که شخص، اکثار روایت از ضعفاء ندارد، همین که در منابع رجالی، وثاقت او بیان شده باشد و نکته ای در مورد نقل او از ضعفاء بیان نشده باشد، کافیست. (البته این مطلب، در بعض موارد، تمام نیست) اما اگر شخصی در منابع رجالی، تضعیف شده باشد، ولو ما از خارج، وثاقت او را اثبات کرده باشیم، نمی توانیم به صرف این وثاقت، به اکثار او استناد کنیم؛ چرا که ممکن است وجه تضعیف او در منابع رجالی، همین اکثار نقل از ضعفاء باشد. گاهی صرف اکثار نقل از ضعفاء باعث تضعیف فرد می شده است. یعنی نقل زیاد از ضعفاء زمینه‌ی ذهنی ای را ایجاد می کرده که از باب کبوتر با کبوتر، باز با باز و به قول عرب ها الجنس مع الجنس یمیل، خود فرد ضعیف انگاشته می شده است. چنانکه ابن غضائری در مورد احمد بن أبی عبد الله می نویسد: «طعن القميون عليه و ليس الطعن فيه. إنما الطعن فى من يروي عنه فإنه كان لا يبالي عمن يأخذ على طريقة أهل الأخبار»؛ گویی منشا طعن قمیین بر احمد بن ابی عبد الله، ضعف مشایخ او بوده است. با توجه به این مطالب، نمی توان با استناد به اکثار نقل سهل بن زیاد از أبی سمینه، وثاقت أبی سمینه را اثبات کرد، چرا که سهل در منابع رجالی تضعیف شده است؛ گر چه ما ضعف او را قبول نداریم و قائل به وثاقت او هستیم. ۹۶/۸/۱ @Taraaif @salmanraoofi
🔆نکاتی پیرامون بحث دلالت اکثار بر وثاقت ۳ 🔆برگرفته از دروس خارج استاد محقق سیدمحمد جواد شبیری گذشت که اگر راوی ای در منابع رجالی، توثیق شده باشد و مطلبی درباره‌ی نقل او از ضعفاء بیان نشده باشد، همین امر برای اثبات این که او در نقل از ضعفاء اکثار نمی کرده، کافی است؛ چرا که اکثار نقل از ضعفاء نقطه‌ی ضعفی در راوی محسوب می شده که در صورت وجود، به آن تذکر می داده اند. اما این مطلب، در همه‌ی موارد تمام نیست و در برخی از موارد، خصوصیاتی هست که دلیل فوق را مخدوش می کند. به بیان دیگر، تمسک به «توثیق به همراه سکوت از بیان اکثار از ضعفاء» برای اثبات عدم اکثار از ضعفاء، در صورتی صحیح است که شواهدی علیه آن وجود نداشته باشد و الا ممکن است بگوییم که در عدم ذکر اکثار از ضعفاء در منابع رجالی، خطایی رخ داده است. یکی از نمونه های این امر، اکثار محمد بن ابی القاسم ماجیلویه از محمد بن علی ابی سمینه است. نجاشی در ترجمه‌ی محمد بن ابی القاسم می نویسد: «محمد بن أبي القاسم عبيد الله بن عمران الجنابي البرقي أبو عبد الله الملقب ماجيلويه و أبو القاسم يلقب بندار سيد من أصحابنا القميين ثقة عالم فقيه عارف بالأدب و الشعر و الغريب و هو صهر أحمد بن أبي عبد الله البرقي على ابنته و ابنه علي بن محمد منها و كان أخذ عنه العلم و الأدب. له كتب منها: كتاب المشارب قال أبو العباس: هذا كتاب قصد فيه أن يعرف حديث رسول الله صلى الله عليه و آله و كتاب الطب و كتاب تفسير حماسة أبي تمام. أخبرنا أبي علي بن أحمد رحمه الله قال: حدثنا محمد بن علي بن الحسين قال: حدثنا محمد بن علي ماجيلويه قال: حدثنا أبي علي بن محمد عن أبيه محمد بن أبي القاسم» چنانکه مشهود است، مرحوم نجاشی، محمد بن ابی القاسم را صریحا توثیق نموده اند و هیچ مطلبی درباره‌ی نقل او از ضعفاء بیان نکرده اند ولی با این حال، نمی توان به اکثار نقل او از ابی سمینه استناد کرد. مشکلی که در این مورد هست، این است که با توجه به ترجمه‌ی ابی سمینه در رجال مرحوم نجاشی، نجاشی ابو سمینه را ضعیف می دانسته است. از سوی دیگر، در مواردی فراوان و با تعابیر مختلف در خود رجال مرحوم نجاشی، نقل محمد بن ابی القاسم از ابی سمینه ذکر شده است و نمی توان گفت نجاشی متوجه نقل محمد بن ابی القاسم از ابی سمینه نبوده است. پس نجاشی، هم ابو سمینه را ضعیف می دانسته و هم واقف به نقل محمد بن ابی القاسم از او بوده است. در چنین شرایطی، دیگر نمی توان با سکوت مرحوم نجاشی از بیان اکثار محمد بن ابی القاسم از ضعفاء، به نقل محمد بن ابی القاسم از ابی سمینه استناد کرد. اما وجه این که مرحوم نجاشی متعرض نقل محمد بن ابی القاسم از ضعفاء نشده اند چیست؟ یک احتمال این است که از بیان نقل او از ضعفاء غفلت کرده اند. وجه دیگر این است که چون محمد بن ابی القاسم بیشتر در فضای ادبیات و شعر و ... بوده اند (چنانکه از عناوین کتبشان معلوم است)، نقل از ضعفاء چندان اهمیتی نداشته تا به آن تذکر بدهند. به نظر می رسد که تلفیقی از این دو وجه، منشأ بوده یعنی این گونه نبوده است که مرحوم نجاشی تعمدا از بیان نقل محمد بن ابی القاسم از ضعفاء خودداری کرده باشند. بلکه چون جنبه‌ی برجسته‌ی محمد بن ابی القاسم، ادیب بودنش بوده است، مرحوم نجاشی به صورت غیرعامدانه متذکر بیان نقل او از ضعفاء نشده اند. خصوصا این که از تعبیر مرحوم نجاشی بر می آید که محمد بن ابی القاسم شخص بسیار محترمی بوده است (سید من اصحابنا) و همین جایگاه، ممکن است باعث شود که ناخودآگاه به نقاط ضعف او توجه نشود. مضافا این که مرحوم نجاشی در ترجمه‌ی او اشتباهاتی دارند (در معرفی ابی القاسم به عبید الله و در طریق به کتب محمد بن ابی القاسم که پسر او را با برادر زاده اشتباه کرده اند) و پیداست که آگاهی مرحوم نجاشی نسبت به این شخص، چندان قوی نیست. مؤید دیگر، رابطه‌ی زیاد محمد بن ابی القاسم با برقی است که هم داماد او بوده و هم از او اخذ علم کرده است و بعید است که سبک او با سبک برقی متفاوت بوده باشد و سبکی مانند محدثینی چون احمد بن محمد بن عیسی داشته باشند. در مجموع، می توان گفت که استناد به اکثار نقل محمد بن ابی القاسم از ابی سمینه برای اثبات وثاقت ابی سمینه ناتمام است. ۹۶/۸/۱ @Taraaif @salmanraoofi
🔆نکاتی پیرامون بحث دلالت اکثار بر وثاقت ۴ 🔆برگرفته از دروس خارج استاد محقق سیدمحمد جواد شبیری در بحث دلالت اکثار روایت اجلاء بر وثاقت، گاهی به اکثار روایت یک فرد جلیل از راوی استناد می شود و گاهی به اکثار مجموع چند نفر راوی جلیل استناد می شود؛ با این توضیح که اگر چه یک نفر جلیل به تنهایی اکثار روایت از راوی محل بحث ندارد، اما تعدادی از اجلاء از آن راوی نقل دارند و به ملاحظه‌ی روایات مجموع این عده، اکثار حاصل می شود. تقریب هایی که برای دلالت اکثار بر وثاقت طرح شده است، برخی تنها در مورد نحوه‌ی اول جریان دارد؛ ولی برخی در مورد نحوه‌ی دوم نیز جاری می شود. مثلا اگر وجه دلالت اکثار را شهادت فعلی به وثاقت بدانیم، این وجه درباره‌ی اکثار چند جلیل جاری نمی شود. اما اگر وجه آن را احراز اعتماد بر وثاقت راوی و انتفاء احتمال اعتماد بر قرائن خارجی بدانیم، در مورد اکثار چند جلیل نیز جاری می شود. البته تبعا میزان کثرتی که این احراز را حاصل می کند، در اکثار چند جلیل بیشتر از اکثار یک جلیل است. با توجه به این بحث، می توان برای اثبات وثاقت ابی الجارود به اکثار چند جلیل استناد کرد چرا که تنها کسی که به تنهایی اکثار از ابی الجارود دارد، محمد بن سنان است و اگرچه محمد بن سنان به نظر ما ثقه است، اما دلیلی نداریم که او اکثار روایت از ضعفاء نداشته است؛ ولی با این حال، تعداد زیادی از اجلاء از ابی الجارود روایت کرده اند و اجمالا احراز می شود که در تمام این موارد اعتماد بر قرینه‌ی خارجی نبوده و به وثاقت ابی الجارود تکیه شده است. درس خارج اصول ۹۶/۱۲/۱۲ و ۹۶/۱۲/۱۳ @Taraaif @salmanraoofi
🔆نکاتی پیرامون بحث دلالت اکثار بر وثاقت ۵ 🔆برگرفته از دروس خارج استاد محقق سیدمحمد جواد شبیری در بحث اکثار، گفته می شود که کثرت روایت راوی جلیل از شخصی، اماره‌ی وثاقت آن شخص در نزد آن جلیل است. سابقا بیان شد که مراد از جلیل در این بحث، ثقه ای است که اکثار روایت از ضعفاء نداشته باشد (چنانکه شیوه‌ی غالب محدثین (در قبال اهل الاخبار) این گونه بوده است که اکثار از ضعفاء نداشته باشند) و جلالت به این معنی، از توثیق راوی و عدم ذکر این نقطه‌ی ضعف اثبات می شود. چرا که وقتی مثلا نجاشی کسی را ثقه معرفی می کند اما بیان نمی کند که «إنه یروي عن الضعفاء»، این توثیق به همراه سکوت، کاشف از نبود مشکل اکثار روایت از ضعفاء است. بنا بر این چنانکه گذشت اگرچه ما مثلا محمد بن سنان را به قرینه‌ی اکثار روایت احمد بن محمد بن عیسی از او ثقه می دانیم ولی نمی توانیم ثابت کنیم که او اکثار روایت از ضعفاء نداشته و وثاقت ابی الجارود را با اکثار او اثبات کنیم. به بیان دیگر، کاشف از عدم اکثار روایت از ضعفاء سکوت نجاشی (مثلا) از بیان این نقطه‌ی ضعف بود. وقتی نجاشی راوی را توثیق کند، در مقام بیان این نقطه‌ی ضعف هست و می توان به دلالت سکوتی تمسک کرد؛ اما وقتی صریحا او را تضعیف می کند نمی توان گفت که اگر مشکل اکثار روایت از ضعفاء را داشت متعرض می شد و لذا نمی توان از سکوت از بیان این مشکل، عدم آن را نتیجه گرفت؛ خصوصا این که ممکن است خود اکثار روایت از ضعفاء منشا تضعیف شده باشد (یا به این جهت که مراوده ی زیاد با ضعفاء منشا همراه دانستن اعتقادی شخص با ضعفاء می شود یا به این جهت که کثرت نقل از ضعفاء موجب ورود مضامین اشتباه به روایات شخص می شود) همچنین اگر راوی صریحا نیز توثیق شده باشد اما شخص توثیق کننده در مقام بیان مشکل اکثار روایت از ضعفاء نباشد، در این صورت نیز نمی توان با دلالت سکوتی، اکثار روایت از ضعفاء را نفی کرد لذا نمی توان برای اثبات عدم اکثار روایت از ضعفاء در مورد محمد بن سنان، به توثیق صریح شیخ مفید در الارشاد و همچنین عبارت کشی در رجال استناد کرد؛ چرا که شیخ مفید در مقام ذکر روایات دال بر امامت امام رضا علیه السلام است و در مقام بیان مشکل اکثار روایت از ضعفاء در مورد محمد بن سنان نیست و همچنین تعبیر کشی نیز در قبال تضعیفات شدیدِ نقل شده است و نظارتی به این جهت ندارد. خارج اصول مورخ ۹۶/۱۲/۱۲ و ۹۶/۱۲/۱۳ @Taraaif @salmanraoofi
mabahethrejaleyya-taghrirat.net.pdf
1.02M
🔆تقریرات آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله 🔆بقلم مرتضی مهری 🔆 @salmanraoofi
اعتبارسنجی احادیث شیعه زیرساختها، فرایندها، پیامدها سیدعلیرضا حسینی شیرازی نشر سمت کتاب خوبیست @salmanraoofi
🔆 قاموس الرجال، گنجينه ای خواندني ✅ همه آثار مرحوم شيخ محمد تقی شوشتری خواندنی است وقابل استفاده، چه آنچه در فقه نوشته، چه شرح نهج البلاغه اش، چه قاموس الرجال و... حقيقتاً زندگي اين شخص اين بيت را براي من تداعی می کند: هر آن کس زدانش برد توشه ای/ جهانی است بنشسته در گوشه ای. زنگی علمی وآثارش نشان می دهد آنچه او را دانشمندی چيره دست ساخته است تنها عشق وعلاقه اوست به کتاب ودانش اندوزی، نه اساتيد نامدار وصاحب عنوان و نه حضور مستمر در حوزه های علميه معروف وکهن سال (البته دور بودن از حوزه های علمیه آفت هایی هم دارد که شاید تندی قلم مرحوم شوشتری هم از جمله این آفات باشد). بگذريم از اين که نمونه های اين چنيني اگر نگوييم تکرار ناشدني اند ولی يافتن مشابه های ديگر برای آنها بسيار سخت است. ✅ اما در ميان آثار محقق شوشتری هيچ کدامش جايگاه قاموس الرجال را نيافت. الحق والانصاف قاموس الرجال يک سر وگردن از تمام آثار گذشتگان بالاتر است وحتی در آثار بعدی هم هنوز تکرار نشده است. قاموس الرجال جامع ترين اثر رجالی شيعه تا روزگار مرحوم شوشتری است و از سويی دقيق ترين و تحليلی ترين اثر. اصلاً با قاموس الرجال، رجال شيعی وراد مرحله جديدی شد. استفاده از کتب تاريخی در مقياس انبوه، مراجعه واستفاده بسيار از مصادر رجالی اهل سنت و... تا قبل از قاموس الرجال يا اصلا پيشينه ای ندارد ويا به ندرت در کتاب های ديگر با آن مواجه می شويم. قاموس الرجال مصدری است که همه نگاشته های رجالی پس از خودش را وامدار خود ساخته است، از معجم رجال الحديث مرحوم آقای خويي گرفته تا تک مقاله های رجالی ومدخل های دايرة المعارفی. با اين حال هنوز که هنوز است اين کتاب ارزش وجايگاه خود را نيافته است وبسياری از دانش پژوهان حوزوی ودانشگاهی از مراجعه به آن غفلت دارند. ✅ من - علاوه بر مراجعات مکرر موردی - سه بار اين کتاب را از اول تا آخر خوانده ام و بسیار از آن آموخته ام، وهماره توصيه ام به علاقه مندانِ پژوهش های رجالی، مطالعه اين کتاب بوده است، مطالعه اين کتاب از اول تا آخرش، نه مطالعه های مراجعه ای وموردی. با مطالعه این کتاب هم می توان رجال (مفردات و کلیاتش را) آموخت، و هم با تحلیل های تاریخی حدیثی آشنا شد، هم از فنون نسخه خوانی و مناشئ تحریف و تصحیف نکات مهم و کلیدی یاد گرفت. ✅ کاش می شد اين کتاب را بر اساس اسلوب های رائج، تحقيقی مجدد و درخور نمود، البته اين آرزویی است که با بازار آشفته کتاب بعيد می نمايد، مگر به امداد الهی که: إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
هدایت شده از تبلیغات عنتر نشنال
01.mp3
10.27M
دروس استاد حسینی نسب جلسه ۱ @d_raoofi @salmanraoofi
سلمان رئوفی
دروس #رجال استاد حسینی نسب جلسه ۱ @d_raoofi @salmanraoofi
باسمه تعالی دروس استاد حسینی نسب بسیار روان و خوب است برای آشنایی با رجال مفید است این دروس در کانال وابسته به کانال بحوث که مخصوص صوتهای برگزیده دروس حوزوی است در کانال @d_raoofi بارگذاری شد علاقه مندان برای استفاده به کانال مراجعه کنند @salmanraoofi
#معرفی_کتاب #علوم_مقدماتی_اجتهاد #رجال کتاب « مناهج الفقهاء فی علم الرجال و دورها فی الفقه» 🔆اثر استاد محمد حسن ربانی بیرجندی 🔆بررسی مبانی فقها در وثوق صدوری و سندی @salmanraoo
🔆متأسفانه کتاب رجال کبیر علامه حلی_که بارها در خلاصه به آن ارجاع داده اند_به دست ما نرسیده است. با این حال آنچه در آثار حضرت علامه در باب رجال نگاشته شده میراث ارزشمندی است که باید تجمیع می شد. 🔆علامه از عالمان طراز اول شیعه است و سطر سطر مطالبش محل توجه و اهتمام. 🔆محقق گرامی و رجالی ماهر جناب آقای ملکیان این تحقیق را به انجام رساندند که عتبه عباسیه(ع) اخیرا منتشر کرده است. @salmanraoofi
🔆پژوهش هایی بر اساس رجالی کشی 🔆در یکی دو سال اخیر، با افراد متعددی، پیرامون پژوهش بر اساس رجال کشی برای پایان نامه های دانشگاهی و حوزوی، و نیز پژوهش های مستقل، گفتگو هایی داشته ام. این یادداشت، جمع بندی نکاتی است که به این دوستان عزیز عرض کرده ام: 🔆بر اساس رجال کشي، چند پژوهش اساسی می توان انجام داد: 1. بازسازی رجال عیاشي، ونيز رجال نصر بن صباح: البته گويا مرحوم آقای بروجردی کتاب «ترتيب اسانيد کشي» را نوشته اند که بر اساس اين (کتاب ترتيب اسانيد کشي) می توان آسانتر هم رجال عیاشي را بازسازی کرد، وهم رجال نصر بن صباح را. البته حجم رجال عیاشي بيشتر از رجال نصر بن صباح است. رجال نصر بن صباح شايد چند صفحه بیشتر نشود ولی رجال عیاشي شايد بيش از دويست صفحه شود. 2. تاريخ فرق شيعه: يعنی می توان يک دوره کتاب فرق تشيع (چيزی در حد واندازه فرق الشيعه نوبختی ومشابه آن) بر اساس رجال کشي تحرير کرد. 3. منهج کشي در اعتبار سنجی روايات 4. مکاتب حديث شيعه (خصوصا مکتب حديثی خراسان): مثلا بر اساس رجال کشي معلوم می شود که فضل بن شاذان هنگامی که به عراق رفته چه تراثی را از اصحاب شنيده وبعداً آنها را به خراسان برده واجازه داده است. ويا چه کسی به قم رفته وچه بخشي از تراث را با خود بدانجا برده ويا از قم آمده اند و چه بخشي از تراث را با خود از آنجا آورده اند و... 5. غلو پژوهی: یعنی بررسی غاليان (متّهمان به غلو مثل محمّد بن سنان، ويا غاليان حقيقی مثل ابو الخطاب)، فرقه های غاليانه، اعتقادات غاليانه، برخورد وواکنش ائمه عليهم السلام و نيز اصحاب آنها نسبت به غاليان، فرقه های غالی واعتقادات غلو آميز. 6. تاريخ اعتقادات اماميه (خصوصاً در مبحث امامت): مثلاً بر اساس رجال کشي معلوم شود مسأله عصمت، علم غيب، نص بر امام معصوم، مسأله ائمه دوازده گانه و.. در طول تاريخ اعتقادی تشيع چگونه مطرح شده، وچه مراحلی را طی کرده است؟ آيا اين مسائل از ابتداء همين گونه (يعنی مانند روزگار ما) بوده است؟ تغيير و تحول آنها (البته اگر تغيير و تحولي بوده) بر اساس تعاليم ائمه عليهم السلام بوده (مثل مساله خمس در ارباح مکاسب) ويا اين که ساخته وپرداخته منحرفان (مانند غاليان) بوده است؟ البته پژوهش های خُردتر فراوان دیگری (در حد و اندازه یک مقاله) هم قابلیت طرح و بررسی دارد، که اگر بخواهم بدان ها بپردازم مقاله ای بلند بالا می شود. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
🔆آیا کلام در جرح و تعدیل روات حدیث قابل اعتماد است؟ آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی: 🔆برخی معتقدند اینکه معمولاً کلام دیگران بر تضعیف ابن غضائری مقدم می‌شود به این دلیل است که ایشان از حالت متعارف خارج است و به دلیل سوء ظن، بسیار جرّاح بوده‌اند. 🔆برخی دیگر همچون آقا بزرگ و آقای خویی که تابع ایشان شده‌اند، قائل به این هستند که ثابت نیست که این کتاب موجود متعلق به ابن غضایری باشد؛ زیرا چنان که مرحوم شیخ نقل کرده است، کتاب‌های ایشان را تلف کرده بودند اما اینکه ایشان جرّاح باشند ثابت نیست. 🔆لکن به نظر می‌رسد این کلام آقا بزرگ مبنی بر عدم ثبوت کتاب صحیح نیست. اما این مسئله قابل مناقشه است که ابن غضائری، مولف این کتاب (طبق نقل مجمع الرجال) عمدتا متن شناسی می‌کند؛ یعنی ایشان بیشتر در صدد این امر هستند که آیا حدیث مذکور مطابق اصول است یا مجعول است؟ چنین نیست که ایشان از مشایخ خود ثقه بودن یا ثقه نبودن راوی را سوال کرده باشد؛ بلکه ایشان با شمّ حدیث شناسی خود در صدد این امر بر آمده‌اند که آیا این حدیث ممکن است از امام معصوم(ع) صادر شده باشد یا روایت جعل است و در نتیجه مؤلف آن هم اعتبار ندارد؟ 🔆در باب شهادات گفته‌اند شهادت باید عن حسّ یا قریب به حسّ باشد اما این گونه متن شناسی ایشان بعید از حسّ است. از این رو کلام ابن غضائری ره اعتبار ندارد. 👈لکن باید به این نکته توجه داشت که صاحب این کتاب در امور دیگری، همچون تعیین لقب اشخاص، نسبت اشخاص با افراد دیگر، تعیین زمان روات و... بسیار دقیق النظر و خبره این فنّ بوده‌اند و از این جهت مقدم بر نجاشی هستند. بنابراین حتی اگر ما ندانیم که مولف این کتاب ابن غضائری است، اما این نکات روشن می‌سازد که نویسنده آن بسیار خبره بوده است و باید به کلام او اخذ شود. 🔆خارج اصول، جلسه ۱۵۲، ۹۷٫۱۰٫۲۸ @mfeqhi @salmanraoofi
تحلیل دیدگاه شیخ بهائی و اخباریان در علل تغییر شیوه اعتبارسنجی متاخران، احسان سرخه ای.pdf
582.9K
📕 تحلیل دیدگاه شیخ بهایی و اخباریان در علل تغییر شیوه اعتبارسنجی متأخران 🖊احسان سرخه ای 🔖 چکیده مقاله: علامه حلی، به پیروی از استادش سید احمد بن طاووس، احادیث را در چهار گروه «صحیح»، «حسن»، «موثق/قوی» و «ضعیف» جای داد. این تقسیم پیش از آن از سوی قدما کاربرد نداشته است. شیخ بهایی، «نابودی منابع و از دست رفتن ‏قراین» را علت تغییر در شیوه اعتبارسنجی احادیث دانسته است. در این مقاله ضمن پذیرش نابودی بخشی از منابع حدیثی، دیدگاه شیخ بهایی با تکیه بر مستنداتی که ثابت می‌کند بخش قابل توجهی از منابع تا اواخر قرن هشتم در دسترس بوده، نقد شده است. البته بر فرض پذیرش این نظریه، بخشی از سؤالات مطرح نیز بی‌پاسخ مانده است. از سوی دیگر، اخباریان، «پیروی از عامه» را دلیل اتخاذ شیوه جدید اعتبارسنجی معرفی نموده‌اند. با مراجعه به منابع معتبر عامه پیش از این دوره و هماهنگی بین‏ آن‏ها و تقسیم ارائه شده از سوی علامه حلی، می‌توان تا حدودی دیدگاه اخباریان را قابل تأیید ارزیابی کرد. برخلاف اعتقاد اخباریان، این به ‌خودی ‌خود اشکال و انحراف تلقی نمی‌شود، بلکه تفاوت در پیش‌زمینه‌ها، و فقدان هماهنگی شیوه جدید با بستر نقل و انتقال احادیث در میان امامیه، کاربست این شیوه از اعتبارسنجی را نادرست نموده است. 📚 فصلنامه علوم حدیث، دوره 23، شماره 87، بهار 1397، صفحه 115-142 #️⃣ @Rejal_science 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
کانال مسیرفقاهت.mp3
1.64M
🔆 (زیدعزه) 🔅خاستگاه لقب در عرب و جایگاه آن در علم رجال 🔅عموما مراد از کلمه «» در منابع رجالی است [کلاس رجال۱۴۰۰/۸/۳۰] @masire_feghahat 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi