eitaa logo
سلمان رئوفی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آیت‌الله ملک زاده
✅ #سخنرانی 🔶 #نشست_های_آزاد_فکری ⏪ موضوع: گستره نفوذ و اثرگذارى #ولایت_فقیه در عرصه بین‌الملل 🔶 سخنران: آیت الله ملک‌زاده 🕞 زمان: دوشنبه، ١٠ دی‌ماه، ساعت ١۵:٣٠ الی ١٧ 🏡 مکان: پردیسان، خیابان البرز، البرز1، پ6، ساختمان پردیس حکمت. 🔶 گفتمان ولایت: ▪️ نخستین تشکل مستقل ولایی طلاب خواهر @goftemanevelayat 🔶 مباحث: http://eitaa.com/joinchat/761921543C9cf554b0c9
📌 آیت الله : واکنش مثبت مراجع به دوم بدین معناست که دشمن جدایی از را به گور خواهد برد 🔅🔅🔅 🔹 وی مطرح کرد: اطاعت از دومین نکته ای است که باید مورد توجه قرار گیرد؛ چراکه ولی فقیه تنها یک سیاسی نبوده و عام امام زمان(عج) است. 🔹 این عضو هیئت رئیسه مجلس تاکید کرد: مردم از اصول انقلاب جدا نخواهند شد و ما مسئولان نباید از این اصول جدا شوند. 🔹 وی با بیان اینکه در خصوص حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن بسیار چشمگیر تر از سال های گذشته بوده، اظهار داشت: مردمی که صابون گرانی بر تنشان مالیده شد در این روز آمدند بگویند ما به ارزش های وفاداریم؛ مسئولان شما بیشتر بجنبید. 🔹 امام جمعه موقت تهران ابراز کرد: ما حوزویان یک مجموعه هستیم که انقلاب در رأس این مجموعه قرار دارند؛ عظام تقلید جمعی را برای شورای عالی منصوب کرده اند و من به عنوان یکی از اعضای این شورا شهادت می‌دهم که همه اعضا تضمین کردیم که یک ریالی بابت این کار نگیریم و تمام دغدغه بر اجرایی شدن آرمان‌های انقلاب است. 🔹 او اضافه کرد: علمی برای ما یک آرمان بوده و اعضای شورای عالی حوزه خود را خادمان می‌دانند و مبادا کسانی بخواهند بین این مجموعه اختلاف ایجاد کنند. 🔹 امام جمعه موقت تهران عنوان کرد: این مردم هستند که را نگه داشته و حکومت پنج ساله امیرالمومنین(ع) را کنار رفتن مردم به پایان رساند؛ مردم کوفه (ع) را تنها گذاشتند و باید به کسانی که شعار می‌دهند ما اهل کوفه نیستیم تنها بماند آفرین گفت. 🔹 آیت الله خاتمی ادامه داد: و پنجمین عنصر مهم بوده و دشمن می‌خواهد ایران را خسته معرفی کند؛ اما به همه ثابت کرده که به هیچ وجه خسته نخواهد شد. 🔹 وی مطرح کرد: این کشور کشور (ع) بوده و اجازه نخواهیم داد پای دشمنان با لوایح استکباری به داخل باز شود. 🔹 عضو هیئت رئیسه مجلس تصریح کرد: امروز بدترین منکر در این کشور ناراضی کردن بوده و من این بشارت را به همگان می‌دهم که این پایان فشارهای است و ایران با خود را به زانو درخواهد آورد. 🍁🍁🍁 @salmanraoofi
هدایت شده از روزنه
حمایت شیخ المراجع قم٬ آیت الله از و 💥اختصاصی 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔥اشاره: تصویر پیوست٬ گزیده ای از نامه مفصل آیت الله وحید خراسانی است که در شهریور ۵۸ و در کوران بحث های مربوط به تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی٬ نگارش یافته است. ایشان در این متن بر ایده توسط در مقابل ایده حکومت مردم بر مردم٬ تاکید می ورزد. در بخشی از این سند چنین آمده است: 🔹مبنای حکومت بر اساس قانون کتاب و سنت است و از نظر اجرا٬ «من بیده الامر» بر طبق مقبوله و غیر آن از ادله . 🔹ولایت فقیه علت محدثه و مبقیه است. 🔸قیام به رهبری ٬ به عنوان و و این قیام[انقلاب اسلامی]٬ به عنوان اسلام مطلق و عدل حقیقی بود.... 🔶پی نوشت در چهار دهه گذشته برخی خناس ها و خصوصا تلاش کردند برای سنگر گرفتن در پشت برخی بزرگان دین٬ روایتی غیرانقلابی و العیاذ بالله سکولار از آنان به دست دهند. حال آنکه به شهادت اسناد تاریخی٬ اغلب بزرگان تشیع در طول تاریخ٬ حکومت اسلامی را به عنوان یک آرمان همیشگی در نظر داشته و به قدر وسع برای تحقق آن٬ به مبارزه سخت و نرم با طواغیت اقدام نموده اند. گرچه تلقی های تئوریک و میزان اقدام سیاسی و مبارزاتی به اقتضای شرایط٬ متفاوت بوده است. بازخوانی این قبیل اسناد تاریخی٬ سکولارهای عرفی و سکولارهای مقدس را به طور همزمان دچار بحران گفتمانی خواهد کرد. @rozaneebefarda
⛔️در ساعات گذشته ویدیویی در رسانه های معاند جمهوری اسلامی ویدیویی از هتاکی یک روحانی علیه جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه منتشر کرده اند و گفته اند این سخنان توسط یک علامه شیعه علیه اصل است ❗️اما واقعا این شخص کیست؟ 👈این شخص یک روحانی ساده در کویت است که به دلیل ارتباط با جریان در سال های گذشته به عنوان لیدر جریان شیرازی در کویت فعالیت کرده و طی سال های گذشته نیز به عنوان کارشناس در شبکه های متعلق به صادق شیرازی نیز به سخنرانی پرداخته است او در حال حاضر نماینده صادق شیرازی در کویت است و جزو اصلی ترین سخنرانان مراسمات ضد جمهوری اسلامی ایران توسط بیت صادق شیرازی در کویت است. وقتی جاسوس آمریکایی بعد از فتنه 88 به کارشناسی علّت شکست این پرداخت یکی از راهکارهای پیشنهادی او برای فتنه های بعدی موفّق تقویت سیدصادق شیرازی و منحرفین فکری تابع او بود. لطفا فایل بالا رو در پست قبل بخونید.👆 ⏳بدون توقف 🔉https://eitaa.com/bedonetavaghoff
1 🔅🔅 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحجة بن الحسن صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِه‏ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً. ❇ بحثی که بنا شده در خدمت آن باشیم این هست که آیا برای اثبات ولایت فقیه به مقبوله عمر بن حنظله می‌توان استناد کرد أم لا؟ پس عنوان بحث، بحث اثبات ولایت فقیه به طور عام نیست، بحث این است که آیا به استناد به این روایت مبارکه و شریفه می‌توان اثبات کرد ولایت فقیه را أم لا؟ بنابراین نتیجه این می‌شود که اگر به این نتیجه رسیدیم که این روایت دال بر این مسأله نیست قهراً معنای آن عدم اثبات یا عدم ثبوت ولایت فقیه نخواهد بود، معنایش این است که این روایت مستند نمی‌تواند واقع شود، اما ادله دیگر؛ کتاباً، سنتاً و عقلاً جای خودش را دارد. ابتدائاً روایت مبارکه را به بخش و مقداری که مربوط به مقام فعلاً می‌شود قرائت کنیم. ◀ صاحب وسائل قدس سره در باب یازدهم از ابواب صفات قاضی، حدیث اول این روایت شریفه را ابتدائاً از کافی نقل فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ یعقوب عن مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بن یحیی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا [يَكُونُ] بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ....» ◀ حالا این منازعه‌ای که بین آن‌ها بوده یا به نحو شبهه حکمیه بوده که آیا مثلاً زوجه از چه ارث می‌برد و یا این که شبهه حکمیه در بین نبوده؛ امتناع داشتند مثلاً‌ بعض ورثه از اعطاء حق سایرین، دعوا داشتند. «فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ فَقَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً (أی باطلاً) وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً له لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ...» 🔹 خب حالا که شما می‌گویید نه به قضات آن‌ها مراجعه کنند و نه سلاطین‌شان، پس چه کار کنند این‌ها، جامعه شیعه در این ظرف چه کند؟ «قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ...» الحدیث. 🔹 خب این حدیث، حدیث طویلی است ادامه دارد. این بخش آن فعلاً مورد استدلال و بحث ما است. بعد می‌فرماید که: «وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى‏» یعنی تا محمد بن عیسی که در سند کافی بود ما یک سند دیگری هم داریم که شیخ در تهذیب ایراد فرموده است. و باز: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى نَحْوَهُ.» که باز تا محمد بن عیسی، سند آخری وجود دارد. ◀ مرحوم طبرسی هم در احتجاج به نحو ارسال این روایت شریفه را نقل فرموده. خب برای این که ما ببینیم به واسطه این روایت شریفه می‌توانیم ولایت فقیه را اثبات کنیم أم لا؟ به دو بحث نیاز داریم قهراً. 🔹 یک بحث دلالی است که آیا این فرازهایی که یا فرازی که در این روایت آمده بود «فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً» دلالت بر ولایت فقیه می‌کند یا نمی‌کند؟ پس یک بحث دلالی. 🔹 و بحث دوم، بحث سندی است که آیا ثابت است صدور این مطلب از امام معصوم(ع) یا این که ثابت نیست و این روایت از نظر سند و صدور محل اشکال هست. ▫ پس بنابراین بحث ما در دو مقام قرار می‌گیرد: مقام اول در بحث دلالی و مقام ثانی در بحث سندی و صدوری. قبل از ورود در اصل بحث دو سه تا مقدمه لازم هست که به آن توجه بکنیم؛ 1⃣ مقدمه‌ أولی این هست که برای ولایت، شُعب و انواعی به حسب ما تعلق‌به‌ الولایة ذکر شده در کلمات بز
3 🔅🔅🔅 📐 حالا این جا هم می‌گوییم ولایت دارد یعنی تسلط دارد، به حکم شارع تسلط دارد بر این امر یا این امور. حالا تسلط داشتن بر یک امر یا بر امور یتصور علی انحاء؛ دوازده نوع تسلط قابل تصویر است که باید به این‌ها توجه کنیم و در مقام استفاده ببینیم آیا همه این‌ها از دلیل استفاده می‌شود یا نه. 1⃣ «الاول التسلط الاستقلالی الانحصاری علی الایجاد» که فقیه تسلط داشته باشد به نحو مستقل خودش بدون ضمیمه شدن به اذن دیگر، اجازه دیگری، نه خودش مستقل است مانند یک مالکی که مستقل است، می‌تواند خانه خودش را بفروشد، متاع خودش را بفروشد، از دیگری لازم نیست اذن بگیرد، مستقل است آن هم استقلال انحصاری دارد یعنی دیگری نمی‌تواند همان کاری را که او انجام می‌دهد انجام بدهد، فقط در اختیار اوست، این منصب فقط مال اوست، کسی دیگر نمی‌تواند انجام بدهد. آن هم این تسلط استقلالی انحصاری بر ایجاد است که یک کاری را در خارج ایجاد بکند. این مثل تسلط... از باب تشبیه عرض می‌کنیم، مثل تسلط انسان بر اموال خودش است که این استقلالی است، اذن دیگر، اجازه دیگری در این باب لازم نیست، منحصراً هم این حق و این ولایت مال خودش است، کسی دیگر این ولایت را ندارد حالا لولا شارع و خدای متعال و ائمه. آن کسی دیگر که می‌گوییم غیر از آن‌ها مقصود است و بر ایجاد هم هست،‌ یعنی ایجاد بیع، ایجاد هبه، ایجاد اجاره، ایجاد وقف و هکذا و هکذا. یا مثل ولایت صیبه بر زواج خودش، ازواج خودش با دیگری. خب خودش تسلط دارد، مستقل هم هست، اذن پدر این جا لازم نیست، خودش مسلط بر این امر هست و بر ایجاد هم هست. 2⃣ قسم دوم؛ «التسلط الاستقلالی غیر الانحصاری علی الایجاد» تسلط استقلالی دارد لازم نیست در إعمال این ولایت از دیگری اذن بگیرید یا اجازه بگیرد. اما انحصار به خودش ندارد، در کنار خودش، در عِدل خودش دیگری هم همین را دارد. خدای متعال هم به این این ولایت را عطا فرموده، هم در کنار این به دیگری عطا فرموده. منتها باز هم در ایجاد است، بر این که یک امری را ایجاد کند. مثل ولایت شبیه ولایت أب و جد، که أب ولایت استقلالی دارد ولی انحصاری نیست، نفس این ولایت را خدای متعال به جد أبی هم داده، بنابراین جد ولایت دارد استقلالاً اما انحصاری نیست. أب ولایت دارد استقلالاً ولی انحصاری نیست. این هم بر ایجاد بود. بنابراین أب می‌تواند صغیره خودش را، صبیه صغیره خودش را اگر مصلحت او باشد و قبطه او مراعات شده باشد بنابر احوط، او را تزویج کند. اجازه جد نمی‌خواهد، اجازه دیگری نمی‌خواهد، حتی موافقت خود صغیره هم نمی‌خواهد قبل البلوغش. نفس این ولایت را هم پدرش دارد، پدر این پدر، آن هم این ولایت را دارد. پس انحصاری نیست ولی استقلالی هست. 3⃣ قسم سوم؛ «التسلط الانضمامی الانحصاری علی الایجاد» ولایت دارد یعنی تسلط انضمامی دارد، خودش مستقل نیست، تحقق این امر و ایجاد این امر در خارج نیاز دارد به إعمال ولایت این به ضم ولایت دیگری، دو تا باید کنار هم قرار بگیرد تا این محقق بشود. مثل اذن پدر در تزویج باکره، خب این جا پدر ولایت دارد اما ولایتش انضمامی است، او نمی‌تواند بدون اجازه و اذن صبیه باکره بالغه‌اش بیاید او را تزویج بکند. باید این اذن ضم بشود، ضمیمه بشود به اذن خود آن صبیه تا این که بتواند این ازدواج محقق بشود. ▫ س: انضمامی غیرانحصاری؟؟ ولایت باکره بر خودش انضمامی انحصاری است. ☑ ج: نه، آن صغیره بود قبل البلوغ بود، آن جا انحصاری... آن جا چی بود؟ آن جا گفتیم استقلالی... ▫ س: آیا جد در کنار أب ولایت ندارد بر ازدواج باکره؟ ☑ ج: چرا، اذن او هم کفایت می‌کند، نه، انضمامی را داریم می‌گوییم. س: ؟؟ ☑ ج: بله، بله. انحصار ندارد این جا. مثال برای این جهت داریم عرض می‌کنیم. ▫ س: ؟؟؟ ازدواج خودش انضمامی انحصاری است. ☑ ج:‌ بله. ▫ س: اما ولایت پدرش انضمامی غیرانحصاری است. ☑ ج: بله، مثالی که می‌خواستیم بزنیم از این ناحیه می‌خواستیم بزنیم که انضمام را روشن بکنیم. 📐 خب «التسلط الانضمامی الانحصاری علی الایجاد» این جا هم باز ایجاد است. 4⃣ چهارم؛‌ «التسلط الانضمامی غیر الانحصاری علی الایجاد» تسلط انضمامی غیر انحصاری است مثل همین مثالی که زدیم از ناحیه پدر و جد وقتی که محاسبه بکنیم. خب تا حالا شد چهارم قسم، چهار نوع تسلط و ولایت تصویر شد. 🔢 قسم پنج و شش و هفت و هشت؛‌ این‌ها «التسلط علی الدفع و المنع بالصور الأربعة» یعنی شبیه حق وتو، چیزی را نمی‌تواند ایجاد کند، در آن اقسام قبل او تسلط بر ایجاد داشت حالا یا به نحو استقلال یا به نحو انضمام، یک چیزی را به وجود بیاورد، پدیدار کند آن را. در این قسم این است که نه، چیزی را نمی‌تواند ایجاد بکند ولی می‌تواند مانع بشود، می‌تواند دفع کند، می‌گوید این کار نباید بشود. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi
۳ 🔅🔅🔅 📐 پس قسم پنجم شد ولایت بر اماره و... یعنی امارت و حکومت و اقامه مصالح عامه و امور نوعیه. 6⃣ ولایت قسم ششمی که در کلمات هم هست، قائل هم دارد، ولایت گسترده‌تر از این قسم پنجم است که گفته می‌شود ولایت اولویت. در آیه شریفه داریم «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب/6) پیامبر عظیم الشأن(ص) حتی در امور شخصیه أولی از مردم هست ولو به مصالح عامه برنگردد، او این ولایت را دارد، همین طور که شخص بر اموالش ولایت دارد، بر خودش ولایت دارد، أولای از او بر همین اموال شخصی، پیامبر عظیم الشأن هست. ◀ بعضی گفتند که فقیه هم در این باب همین طور هست. از باب نمونه عرض می‌کنم؛ این میزان الفقاهه‌ای که اخیراً چاپ شده از مرحوم درچه‌ای که استاد مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است، ایشان در جلد بیست و سوم، صفحه 62، در حاشیه می‌فرماید «و لایخفی أنّه ناصب المقام نقل حکایةٍ وقع بین الشیخ المحسن الخنفر و صاحب الجواهر علی ما نقله الاستاد سلمه الله». نمی‌داند این استاد، شاید آقای آخوند باشد. «و هو أنّ الشیخ محسن» که از فقهای بزرگ عرب هست، شیخ محسن خنفر از فقهای بزرگ هست و ظاهراً صاحب کرامات هم هست ایشان. «کان قائلاً بثبوت عموم النیابة للفقیة حتی أنّ له أن یتصرف کل تصرفٍ کان فإنّه کان للإمام ذلک فلذا یثبت لنائبه» برای این که برای امام این مسأله ثابت است که هر تصرفی می‌تواند بکند. مال زید را برای خودش بردارد ولو مصالح عامه نباشد. مال زید را بردارد بدهد به عمر، همان جور که زید می‌تواند مال خودش ببخشد به عمر، للإمام این که مال زید را بردارد ببخشد به عمر. یا شخص «الطلاق بید من أخذ بالساق» است. زوج، حق طلاق زوجه‌اش را دارد، امام هم این حق را دارد که زوجه زید را طلاق بدهد بدون رضایت زید و هکذا. ⬅ ایشان قائل بوده همین ولایت عامه گسترده که برای امام معصوم(ع) هست، همین برای فقیه هم وجود دارد. این شیخ محسن خنفر، قائل به این مسأله بوده. فلذا قال له صاحب الجواهر «هل یکون للإمام أن یطلق زوجة احدٍ من المسلمین بلاوجهٍ» یک مواردی داریم که حالا در فقه ذکر شده مثل این که زوج غائب شده، چهار سال، چندین سال است خبری از او نیست، خب تحت یک شرایطی آن جا گفته شده فقیه می‌تواند طلاق بدهد. یکی از موارد این است. ⏪ یادم هست که در استفتائات مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی رحمه الله، سابقاً دیدم، حالا هم تجدید چاپ شده، آن استفتائات شاید الان باشد. مرحوم آیت‌الله خادمی در اصفهان نامه‌ای نوشتند برای (قبل از انقلاب) مرحوم آیت‌الله میلانی که یک نفر زندانی است و این زندانی او طولانی است و برای زوجه او امر مشکل شده چه کار کند؟ مرحوم آیت‌الله میلانی در جواب می‌نویسند من اخیراً تجدید نظر کردم در ادله ولایت فقیه، این‌ها را بفرستید مشهد، من امرشان را اصلاح می‌کنم. و آقای خادمی هم این‌ها را می‌فرستد مشهد، ظاهراً آیت‌الله میلانی این را طلاق می‌دهد به خاطر این مشکله که برای این زوجه بوده که او مثلاً حبس أبد دارد یا پنجاه سال، سی سال باید زندان باشد، این زوجه در... این توسعه بیشتر... مرحوم امام به این توسعه قائل نیستند در ولایت فقیه. ایشان «فی ما یرجع الی الحکومة» می‌فرماید. اما این بزرگان أوسع است. حالا این شیخ محسن خنفر رضوان الله علیه، این سعه بالا را قائل بوده فلذا «قال له صاحب الجواهر هل یکون للإمام أن یطلق زوجة‌ احدٍ من المسلمین بلاوجهٍ فقال نعم» شیخ محسن خنفر گفت بله. «فقال صاحب الجواهر أیها الناس إشهدوا أنّی طلقت زوجة الشیخ محسن» شما قائل به این هستید دیگه، خیلی خب. «فقال شیخ محسن إنّ الکلام فی الصغری یعنی لم یحرز بعده اجتهادک» بله مرحوم آسید محسن امین هم در اعیان الشیعه این داستان را نقل فرموده. 📐 خب این هم قسم ششم هست. ما آن که حالا در صدد بیان آن هستیم که آیا از مقبوله استفاده می‌شود همان پنجم است، نه ماسبق و نه این ششمی که حالا بعضی قائل هستند. این امر اولی که باید به آن توجه کنیم که از ناحیه متعلق ولایت این... ❇ امر دومی که باید به آن توجه کنیم این است که مقصود از ولایت چیه و انقساماتی که ولایت دارد چه انقساماتی است که ببینیم آیا در مقام استفاده از مقبوله تمام آن‌ها استفاده می‌شود یا نه؟ 🔹 مقصود از ولایت عبارت است از تسلط فقیه بر امر یا امور، شبیه آن چه که برای مالک می‌گوییم، می‌گوییم «الناس مسلطون علی اموالهم» ما از این «الناس مسلطون علی اموالهم» چه می‌فهمیم؟ چه مفهومی به ذهن ما می‌آید؟ این مفهوم به ذهن ما می‌آید که او سلطه دارد بر اموالش، هرچه را اختیار کند می‌تواند راجع به آن انجام بدهد، می‌تواند بفروشد، می‌تواند هبه کند، می‌تواند خودش تصرف کند، می‌تواند اباحه تصرف برای دیگران بدهد و هکذا و هکذا. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi
4 🔅🔅🔅 📐 فقیه ممکن است بگوییم در مواردی این حق را دارد، بگوید من نمی‌توانم اموال شما را بفروشم ولی حق نداری بفروشی. این مال را حق نداری بفروشی. یعنی می‌تواند جلوگیری بکند، دفع کند، منع کند. خب حالا این همه آن چهار صورتی که در قبل بود این جا هم وجود دارد؛ به نحو استقلال انحصاری، به نحو انضمام انحصاری مثلاً گفته بشود فقیه و خود مالک، فقیه و یک کسی دیگر که خب باید طبق ادله ببینیم آیا چه جوری هست. ▫ س: رفع هم همین است؟ ☑ ج: بعد می‌گوییم، فعلاً دفع است یعنی جلوی آن را می‌گیرد، هنوز نمی‌گذارد به وجود بیاید، نمی‌گذارد تحقق پیدا کند. حالا یا به نحو استقلال یا به نحو انضمام یا به نحو انحصار یا غیر انحصار. ⬅ نُه و ده و یازده و دوازده، همین است که شما فرمودید: «التسلط علی الرفع و الإزالة» شیء محقق شده، پدیدار شده، شارع به این ولایت داده که می‌توانی رفع کنی، می‌توانی ازاله کنی. مثلاً معامله‌ای انجام شده، متعاملین حاضر به اقاله نیستند، حاضر به فسخ نیستند اما شارع ولایت داده به فقیه که تو می‌توانی این معامله را به هم بزنی. ▫ س: ؟؟؟ ☑ ج: این همان ابطال و ازاله و رفع یکی است دیگه. ▫ س: ؟؟؟ ☑ ج: نه، این‌ها در همین می‌گنجد دیگه، ابطال می‌کند، ازاله می‌کند. ▫ س: ؟؟؟ حق فسخ داشته باشد ابطال نداشته باشد. آثار بیشتری دارد. ☑ ج: ازاله می‌گیرد دیگه، ازاله یعنی آن معامله را فسخ می‌کند ازاله می‌کند، از بین می‌برد. ▫ س: ؟؟ ☑ ج: حالا دیگه فرق می‌کند، این‌ها شُعب این هست دیگه، این جامع آن هست. ◀ فرض کنید یک معامله‌ای کسی انجام داده، فقیه می‌بیند که این معامله که انجام شده مثلاً صحیح نیست، این‌ها توی مثلاً آثار باستانی می‌آید، یک کتاب خیلی مهمی است این را فروخته به یک نفر خارجی، مالک بوده. مالک این متاع بوده این را فروخته به... یک کتاب بسیار عتیق ذی‌قیمتی را که مثلاً مال... این را فروخته به یک کتابخانه خارجی. فقیه در این جا... خب هیچ‌کدام؛ نه آن شخصی خریدار بوده حاضر به اقاله و فسخ است و نه این فروشنده، اما به مصالح کشور، فقیه بتواند این جا بگوید چی؟ شارع به او حق وتو داده می‌گوید آقا من فسخ کردم. یا مثل همان موارد نکاح که آقای میلانی را مثال زدم یک نکاح محققی است، شارع به او ولایت می‌دهد که می‌توانی این را فسخ کنی، فسخ کنی یا حالا طلاق بدهی. ازاله جامع است حالا به نحو فسخ یا به نحو طلاق که این‌ها البته آثارش با هم دیگر فرق می‌کند دیگه، بنابراین این هم باز استقلالی، انضمامی، انحصاری، غیرانحصاری. این مجموعه صوری است که ما برای ولایت می‌توانیم تصویر کنیم و باید ببینیم از ادله... حالا ما فقط همین مقبوله عمر بن حنظله ببینیم آیا همه این اقسام ولایت در آن حوزه‌ای که گفتیم که حوزه پنجم باشد، که عبارت باشد از امارت و حکومت و مصالح عامه و مصالح نوعیه، در آن جا تمام این اقسامی که تصویر می‌شود برای سلطه و ولایت، شارع مقدس اعطاء به ولیّ واجد شرایط کرده یا نفرموده؟ یا بعضی را فرموده و بعضی را نفرموده؟ ▫ س: ببخشید مرادتان از این تقسیم این است که اگر ما مثلاً ایجاد را ثابت کرد حالا به هر نحو آن، دیگه اثبات ایجاد اثبات مثلاً.... ☑ ج: منع نمی‌کند، نه نمی‌کند. ▫ س: ممکن است ولیّ ؟؟؟ ☑ ج: نتواند، بله دیگه. باید دید حوزه‌ای که توسعةً تضییقاً شارع چه مقدار ولایت داده برای شخص. می‌گوید اگر انجام شد دیگه کاری نمی‌تواند بکند، مثلاً در همین مورد ممکن است بگوید که تزویج می‌توانی بکنی اما اگر ازدواج کردی دیگه تو نمی‌توانی فسخ کنی و طلاق بدهد و هکذا، بنابراین این‌ها از هم دیگر جدا می‌شود. ▫ س: عزل و نصب‌ها را ... ☑ ج: خب ایجاد است دیگه همان‌ها. ایجاد است حالا می‌تواند نصب سلطان کند مثلاً، همین تنفیذی که ما الان در جمهوری اسلامی هم داریم که ولیّ فقیه تنفیذ می‌کند ریاست جمهوری را، یا شیخنا الاستاد قدس سره می‌فرمود؛ مرحوم آشیخ کاظم می‌فرمود فقیه می‌تواند نصب سلطان کند. این همان ایجادی است دیگه، او ایجاد می‌کند و.... پس بنابراین به این هم توجه... ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi
5 🔅🔅🔅 ⏪ امر سومی که باید به آن توجه بکنیم این هست که این ولایتی که در این جا مورد نظر هست، در حقیقت منحل به دو حکم می‌شود؛ حکم تکلیفی و حکم وضعی. چون توجه دارید که گاهی در شرع ما حکم وضعی داریم ولی حکم تکلیفی نداریم، حکم تکلیفی ترخیصی مثلاً نداریم. فرض کنید که در مکاسب محرمه یک مواردی است که می‌گوییم معامله صحیح است ولی حرام است، تو حق این معامله کردن را نداری اما اگر انجام دادی نافذ است، یک مواردی هست که هم نافذ است هم جایز است مثل معاملات متعارف. هم نافذ است که حکم وضعی است، هم جایز است، گاهی واجب است حتی، این دو تا با هم جمع می‌شود، گاهی هست که این‌ها از هم افتراق پیدا می‌کنند، یک معامله‌ای ممکن است حرام باشد و نافذ نباشد، بعضی از معاملات ربوی حرام است نافذ هم نیست، یعنی نقل و انتقال حاصل نمی‌شود، کار حرامی هم انجام شده، بعضی موارد هست که نفوذ هست ولی جواز نیست، بر او جایز نیست که آن را بفروشد یا این که این کار را انجام بدهد و محرّم است، اما اگر انجام داد، آن کار را انجام داد نافذ است. س: جواز نیست ولی نفوذ هست؟ ج: بله، جواز نیست ولی نفوذ دارد. ↙ حالا این که این جا داریم می‌گوییم فقیه ولایت دارد یا ندارد و آیا مقبوله عمر بن حنظله دلالت می‌کند یا نه؟ فقط حیث نفوذ آن را توجه نمی‌کنیم که آیا إعمال قدرتی که می‌کند، تصمیمی که می‌گیرد، کاری که انجام می‌دهد نافذ است أم لا؟ فقط به این حیث توجه نمی‌کند، حیث جوازش و حتی وجوبش هم در نظر است. پس می‌خواهیم اثبات کنیم ولایت فقیه را یعنی آیا تصرفات فقیه نافذٌ أم لا؟ و جایزٌ أو واجبٌ علیه أم لا؟ این هم نکته سومی است که باید به آن توجه کنیم. ⏪ نکته چهارم این هست که همان طور که در اصول در مقدمه بحث امارات، بزرگان اصول بیان کردند ما برای اثبات یک امر از کتاب و سنت، از ادله لفظی، مسبقاً نیاز داریم به چی؟ به این که آن جعل از طرف شارع امکان داشته باشد، اگر جعل حجیت برای امارات امکان نداشته باشد، مستحیل باشد، اشکالات ابن قبه وارد باشد، می‌گوید آقا جعل امارات مستلزم اجتماع نقیضین است، اجتماع ضدین است، یا موجب تفویت مصالح است، یا موجب القاء فی المفاسد است، و به این دلیل ابن قبه جعل حجیت از طرف شارع برای امارات غیرعلمیه ممکن نیست، مستحیل است. 🔹 خب اگر استحاله دارد دیگه چه جور ما می‌توانیم به ادله، به کتاب و سنت اثبات بکنیم؟ چیزی را که مستحیل است که قابل جعل نیست که ما بگوییم ادله بر آن دلالت می‌کند، بنابراین اگر استحاله داشت حتی اگر دلیل ظاهری هم وجود داشته باشد، باید آن دلیل ظاهری را تأویل کنیم و بگوییم ظاهر این مراد نیست. یا اگر نتوانستیم تأویل کنیم یرّد علمه الی اهله، و خودمان نمی‌توانیم به آن عمل بکنیم. 🔹 حالا در این جا بحث این است که آیا جعل ولایت برای فقیه به طور عام و به طور مطلق، این امکان دارد یا امکان ندارد؟ تارةً شارع می‌آید یک شخص معیّنی را ولیّ قرار می‌دهد و برای او جعل ولایت می‌کند مثل پیامبر عظیم الشأن، شخص معیّن خارجی است به او ولایت می‌دهد و مثل خلفای اثنی عشر سلام الله علیهم اجمعین، برای امیرالمؤمنین سلام الله علیه جعل ولایت می‌کند، حالا برای یک فقیه خاصی، امام(ع) در زمان خودش فرض کنید به زراره بفرماید که «جعلتک ولیّاً علی فلان امر» این مسلّم لا اشکال فیه، این قابل تصور است و اشکال ندارد. اما بیاید به طور عام که این روایات و منها مقبوله عمر بن حنظله، نام شخص خاصی که برده نشده در آن، اگر بخواهد دلالت بر ولایت فقیه بکند به عنوان عام است، که ما فقهاء را اولیاء امور قرار دادیم؛‌ فقهاء را. حالا یا به نحو عام که بفرماید «کل فقیهٍ» یا «الفقهاء» یا به نحو «الفقیه» که بشود مطلق. آیا این قابل تصویر هست که به نحو عام یا به نحو مطلق جنس، جنس الفقیه را یا کل الفقهاء را که واجد شرایط هستند شارع بیاید این‌ها را اعطاء ولایت به این‌ها بکند؟ این عقلاً قابل تصویر هست یا قابل تصویر نیست؟ ◀ خب در این جا قد یقال که ما نیاز به این بحث نداریم که از عبارت آقای آخوند در کفایه استفاده می‌شود در همان بحث مقدمه حجج و امارات، ایشان می‌فرماید ما اگر دلیل داریم بر این که شارع مثلاً امارات را حجت قرار داده، خب خود این وقوع دلیل بر امکان هم هست، اگر هم دلیل نداشتیم حالا اثبات امکام چه به درد می‌خورد، کار لغوی است، پس این بحث مستدرکٌ، احتیاجی به آن نیست چون امر از دو حال خارج نیست؛ یا ما دلیل داریم یا نداریم، اگر دلیل داریم خود دلیلی که دارد اثبات می‌کند حجیت اماره را، اثبات می‌کند امکان آن را، چون ادّل شیء بر امکان شیء وقوع آن هست. اگر هم دلیل نداریم خب حالا مجرد اثبات امکان چه فایده‌ای بر آن مترتب می‌شود. این فرمایشی است که آقای آخوند در کفایه فرموده در آن بحث. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi
6 🔅🔅🔅 ⏪خب این فرمایش قابل مناقشه هست به این که این در صورتی درست است که ما دلیل قطعی داشته باشیم، احراز قطعی بکنیم بر این که این امر واقع شده، در آن صورت که احراز قطعی بکنیم خب وقوع شیء دلیل بر امکانش هست. اما اگر قطعی نیست ظواهر است، ظاهر یک دلیلی دارد بر این امر دلالت می‌کند، خب در این صورت که ما ظاهر که شد که اثبات امکان نمی‌کند، در این جا اگر واقعاً استدلال داریم، دلیل داریم بر این که امکان ندارد باید دست از آن ظاهر برداریم، آن ظاهر را تأویل کنیم و ادله‌ای که ما داریم به خصوص حالا همین این روایت مقبوله عمر بن حنظله، علی افضل التقادیر نص در باب نیست از نظر دلالت، اگر باشد، دلالتی باشد ظهور است، و ثانیاً اگر دلالتش هم نص باشد سند آن قطعی نیست، بنابراین این جا از آن جاهایی است که چون نتیجه به قطع برنمی‌گردد سنداً و دلالةً، اثبات این که این امکان دارد یا امکان ندارد، امر لازم است. س: ؟؟ صرف‌نظر از ادله عقلیه؟ ؟؟؟ ادله قطعیه است. اگر آن را در نظر بگیریم خب دلیل قطعی داریم بر وقوع ولایت فقیه پس امکانش ثابت می‌شود. ج: بله صرف‌نظر... علاوه بر این که اگر این استدلالی که این جا می‌کنیم روشن شد خب آن‌ها را هم زیر سؤال می‌برد. توجه فرمودید و حالا ان شاء الله بیان خواهیم کرد که آن‌هایی که... یعنی قد یقال به این که جعل ولایت به این شکل ثبوتاً قابل تصویر نیست، این را باید اشکالش را بگوییم بعد ببینیم جواب داریم یا نداریم، فلذا این بحث مهمی است مقدمتاً، این بحث بحث مهمی است. س: آیا ما احتیاج داریم به اثبات امکان، یا عدم اثبات و استحاله کافی نیست برای ما؟ یعنی همین که استحاله ثابت نیست ؟؟؟ ج: بله، حالا تتمه کلام همین است،‌ می‌خواستیم بگوییم. ◽️قد یقال باز که ما در این مباحث احتیاج به این جهت نداریم که مرحوم شیخ اعظم قدس سره در رسائل فرموده که بنای عقلاء بر این است که همین که احتمال امکان را بدهم برای اخذ به ادله نیازی نیست در سیره عقلاء به اثبات امکان. بلکه احتمال الامکان هم کفایت می‌کند برای اخذ به دلیل و ایشان شاید استشهاد هم می‌کنند به کلام منقول از شیخ الرئیس ابن‌سینا که «کلّما قرع سمعک من ما لم یذدک عنه البرهان فذره فی بقعة الامکان» هرچه به گوش تو خورد و برهانی بر استحاله آن اقامه نشد آن را در بقعه امکان قرار بده؛ بگو ان شاء‌الله ممکن است و عمل ممکن را با آن اعمال کن، بنابراین این عمل ممکن چیه؟ می‌توانی به ظواهر ادله در باره آن اخذ بکنیم و ما پس احتیاج به اثبات نداریم، اثبات امکان نیازی نداریم، همین که احتمالش را می‌دهیم. ◀️این مسأله؛ آقای آخوند قدس سره فرموده است که این ادعای شیخ اعظم تمام نیست برای این که چنین بنای عقلایی وجود ندارد اصلاً. اگر شک کردند عقلاء که یک چیزی ممکن هست یا ممکن نیست همین جوری بگویند ان شاء‌الله ممکن است، بنا را بر امکان بگذارند، ما چنین بنای عقلایی نداریم اولاً؛ ثانیاً؛‌ اگر چنین بنای عقلایی هم داشته باشیم «ما الدلیل علی حجیتها» دلیلی بر حجیت این بنا نیست. ◀️کلام شیخ الرئیس هم می‌فرماید: شیخ الرئیس فذره فی بقعة الامکان، این امکان این جا به معنای احتمال است نه امکان فلسفی که یعنی از وجود آن محذوری لازم نمی‌آید، آن نه، یعنی احتمال است، خب شما تا این برای شما ثابت نشده که این مستحیل است خب احتمالش را دادی، نه این که حکم به امکان بکن. این فرمایش آقای آخوند است. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi