eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
971 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15006 ◀️ قسمت سوم جاسوسان در تهران ۳. 🔹کنکاش درباره کارکرد واحد دو نیرو می‌نویسد: "«اصلاح دین» با توجه به تلاش «دو نیروی موازی» صورت پذیر است: متفکرین اصلاح‌طلب دینی با تأثیرپذیری از ارزش‌ها، و فرهنگ جدید، تجدد در دین را در دستور کار خود قرار خواهند داد و روشنفکران غیردینی (سکولار) از فرصت‌های مناسب بهره جسته و دست به تقدس‌زدایی در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی خواهند زد." (۱۳) 🔹شش ماه پس از نشر این نظریه، از قضاء ماهنامه‌های نگاه‌نو و کیان در یک فصل روی کیوسک‌های مطبوعاتی قرار گرفتند: "پاییز ۱۳۷۰" و هردو به سرعت تبدیل به پایگاه گسترش علوم انسانی سکولار شدند. هر دو مجله از «یک مشرب سیاسی» و آن هم مشرب فیلسوفان یهودی پیروی می‌کردند. 🔹ماهنامه نگاه‌نو؛ به مثابه‌ی تریبون روشنفکران سکولار سِر آیزایا برلین (فیلسوف یهودی انگلیسی) را به عنوان پدر فکری خود برگزید و به تبلیغ مداوم آن پرداخت. ماهنامه کیان؛ به عنوان ارگان روشنفکران دینی اندیشه‌ی سِر کارل پوپر یهودی را سرلوحه تکاپوهایش قرار داد و برای نهادینه‌سازی آن می‌کوشید. 🔹تنها «مشرب سیاسی» این دو مجله را به هم گره نمی‌زد، بلکه پشتیبانی مالی هر دو نشریه را نیز «یک تیم اقتصادی» با استفاده از بودجه دولت سازندگی و محوریتِ غلامحسین کرباسچی (شهردار وقت تهران) و محمدتقی بانکی تقبل کرد. 🔹بانکی، صاحب امتیاز نگاه نو، دانش‌آموخته مدیریت در دانشگاه هوستون آمریکا و از رفقای نزدیک بهزاد نبوی و محمدمحسن سازگارا بود. او در دولت میرحسین موسوی رئیس سازمان برنامه وبودجه و سپس وزیر نیرو شد. آبان ۱۳۶۵ موسسه صراط را به همراه محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش تاسیس کرد. در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به مدیرعاملی شرکت ملی فولاد ایران رسید؛ (۱۴) کسی که در یک زمان؛ هم با سکولارهای دوآتشه مانند خشایار دیهیمی می‌نشست، هم عضو ارشد حلقه روشنفکران دینی بود، هم مانند کرباسچی دولتمرد تکنوکرات دولت‌های هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی. 🔹نگاه‌نو و کیان در جستجوی هدف واحدی بودند و هر یک، از نقطه عزیمتی به سوی آن حرکت کردند. نیروی نگاه‌نو متکی به حلقه‌ای بود که علی میرزایی (مدیر مسئول) و خشایار دیهیمی (دبیر شورای نویسندگان) در ۶ شماره نخست آن را ساماندهی کردند. 🔹چهره‌هایی چون: عزت‌الله فولادوند، مصطفی رحیمی، بهاءالدین خرمشاهی، فخرالدین عظیمی، فریبرز رییس‌دانا، عبدالحسین آذرنگ، هرمز همایون‌پور، عبدالله توکل، رضا رضایی، مراد فرهادپور، نادر انتخابی، کریم امامی، گلی امامی، فاطمه ولیانی و… بدنه شورای نویسندگان را تشکیل می‌دادند. به تدریج روشنفکران سکولار مقیم اروپا و آمریکا نیز به جمع آنان پیوستند؛ کسانی مانند: ژانت آفاری (فمینیستِ بهایی و عضو ارشد بنیاد اشرف پهلوی)، بزرگ نادرزاد (معاون وزیر فرهنگ رژیم پهلوی)، حوریا یاوری (پژوهشگر مقیم نیویورک)، رامین جهانبگلو (نویسنده مقیم فرانسه)، محمدرضا نیکفر (فلسفه‌دان لائیک مقیم آلمان)، مهرداد درویش‌پور (جامعه‌شناس لائیک مقیم اروپا). 🔹بدنه‌ی حلقه کیان را نیز ۲ سطح از فعالان سیاسی دربر می‌گرفتند؛ یکی بدنه تئوریک نشریه شامل چهره‌هایی مانند عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری، رضا تهرانی، ابراهیم خلیفه‌سلطانی، محمدجواد غلامرضا کاشی، ناصر هادیان، آرش نراقی، سیدمرتضی مردیها، محمدتقی فاضل میبدی؛ و دیگری چهره‌های سابق و لاحق وزارت اطلاعات یا مدیران ارشد دولتی مانند عطاءالله مهاجرانی، سعید حجاریان، محسن آرمین، عباس عبدی، حسین قاضیان، محسن امین‌زاده، مصطفی تاج‌زاده، محسن کدیور، اکبر گنجی، عمادالدین باقی و علیرضا علوی‌تبار بودند. 🔹در این هنگام عبدالکریم سروش و سیدمحمد خاتمی تنها زوجی بودند که گزینه‌های مقبولی برای بازی در نقش جدیدِ سیاستمداران سکولار ارزیابی می‌شدند. اردیبهشت ۱۳۷۰ که خاتمی بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکیه زده بود، در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به "قیاس شالوده‌های نظام اسلامی با سیستم فلسفی نظام سرمایه‌داری" پرداخت و گفت: "غرب پس از طی پروسه‌ای طبیعی، «خود را با واقعیت محک زده» و «مبانی نظام امروز مبتنی بر آزادی است.» 🔹خاتمی نتیجه گرفت: "دنیای نظر و عمل غرب «دنیایی واقعی است و آزادی محور» که «با طبع بشر سازگار است، اما دنیای اسلام قرن‌ها از صحنه زندگی دور بوده است» و «گرفتار خلاء تئوریک»؛ (۱۵) بنابراین اسلام «پاسخگوی نیازهای بشر» نیست." (۱۶) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15036 ◀️ قسمت چهارم رابطین خوب آمریکا ۱. 🔹در خرداد ۱۳۷۰، کمتر از یک ماه بعد از سخنرانی خاتمی، شهید سیدمرتضی آوینی با انتشار مقاله‌ی «تجدد و تحجر؟» در ماهنامه سوره به نقد آن پرداخت: "این «آزادی» که وزیر محترم ارشاد آن را معنا کرده‌اند، مطلوب انسان‌های بدوی است و بشر امروز «بدویت» را به مثابه متضادی برای مفهوم «تمدن» می‌شناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد… برخلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده‌اند، خلاء مبتلابه ما (مسلمانان) در نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها، «خلاء تئوریک» نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص -هر چه هست- از آن‌جاست که تمدن امروز، محصول منقطع از «وحی» است… مشکل امروز ما «غرب‌زدگی» نیست، «عوام‌زدگی» است. (۱۷) 🔹اشتراکات فکری سیدمحمدخاتمی و عبدالکریم سروش به تدریج آنان را نزد اپوزیسیون برانداز خارج از کشور در جایگاه «سیاستمداران تجدیدنظر طلب» قرار داد. مرداد ۱۳۷۱، ماهنامه کار (ارگان سازمان فدائیان خلق) با چاپ سرمقاله بهروز خلیق درباره «نیروهای رفرمیست درون حاکمیت اسلامی» نوشت: "حجت‌الاسلام «محمد خاتمی» وزیر سابق ارشاد که از عناصر «روشن‌بین» جناح اسلامی است، نظرات و دیدگاه‌هایی را نیز از چند سال قبل مطرح نموده است. او معتقد است که اسلام قرن‌ها از صحنه زندگی به دور بوده و در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها برمی‌گردد، «دچار خلاء» است. لذا «فقه» باید «تحول» پیدا کند تا با نیازهای زمان متناسب شود. یکی از شخصیت‌های دیگری که پرچم «رفرم در شریعت اسلامی» را برداشته است، «عبدالکریم سروش» است. سروش در حقیقت به این امر معترف است که مدیریت فقهی ناتوان از اداره جامعه کنونی و پاسخ‌گویی به نیازهای بشر امروز است. در زمینه ولایت مطلقه و آزادی، نظرات سروش مبتنی بر نفی ولایت و قدرت مطلقه است. حجت‌الاسلام «محمدجواد حجتی کرمانی» نیز در سلسله مقالاتش با عنوان نقش زمان در تطور فقه که در «روزنامه اطلاعات» چاپ می‌شود، در صدد امروزی کردن دین است. (۱۸) 🔹تحولات جدید همراه با دورانی گشت که به روایت نویسنده کتاب انقلاب و روشنفکران «غرب در جستجوی واسطه» از داخل ایران بود. (۱۹) هوشنگ امیراحمدی، رئیس شورای ایرانیان-آمریکائیان نیز در ماهنامه ایران فردا (به مدیریت عزت‌الله سحابی، از رهبران نیروهای ملی-مذهبی) ضمن شرح پروژه جامعه مدنی از عبدالکریم سروش به عنوان «سخنگوی اصلی» جریانی نام برد که «به طور منطقی با هرگونه تفسیر مطلق از دین مخالف است.» (۲۰) به نوشته امیراحمدی؛ "سروش در مسند روشنفکری مدرن بر این باور است «خردگرایی باید جلوی ایدئولوژی را بگیرد و حکومت دینی تنها و تنها در جامعه مدنی میسر است." (۲۱) 🔹سال ۱۳۷۳ مجید تهرانیان، از رابطان برجسته‌ی CIA که دهه‌ی ۱۳۵۰ به همراه منوچهر گنجی، سیدحسین نصر، شجاع‌الدین شفا، شائول بخاش، داریوش مهرجویی و… در کمیته ملی ایران (برای گسترش «پیوندهای ایران و آمریکا» به ریاست همسر ریچارد نیکسون) حضور داشت، با تأیید رویکرد امیراحمدی به «نتایج سیاسی پروژه سروش در ایران» پرداخت. تهرانیان صریحاً گفت: "من فکر می‌کنم اگر طرز تفکر سروش گسترش بیابد، رفته‌رفته مسئله ولایت فقیه مورد تجدیدنظرهای جدیدتری قرار خواهد گرفت و نتایج سیاسی مهمی در پی خواهد داشت." (۲۲) 🔹سال ۱۳۷۴ انتشار مقاله «در جستجوی میانجی» در ماهنامه پَر (چاپ آمریکا) به قلم رامین احمدی رازگشایی کلیدی‌ای به شمار می‌رفت. (۲۳) دیگر تردیدی باقی نماند که پروژه روشنفکری دینی صرفاً یک تکاپوی سیاسی است، نه یک کوشش آکادمیک. 🔹احمدی با شرح «نقش کلیدی حلقه‌های میانجی» در میان روشنفکران یهودی و تأثیر آنان بر پروژه‌ی صلح خاورمیانه، به تاثیرگذاری سیاستمداران میانجی برای تغییر ساختارهای کلان در جمهوری اسلامی می‌پردازد: "شاید کسی که در جستجوی «میانجی» به ساختار هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران و گروه‌بندی‌های سیاسی و اجتماعی آن طیف می‌نگرد، حداقل بر روی ۲ گروه تأمل می‌کند: اول، «نهضت آزادی» و گروه بازرگان؛ دوم، «عبدالکریم سروش» و پیروانش در «مجله کیان»." (۲۴) 🔹چند سال بعد یکی از ستون‌نویسان روزنامه عصر آزادگان، بر تحلیل رامین احمدی صحه گذاشت و سروش و کیان را یک «حلقه‌ی اتصال» دانست. محمد قوچانی در مقاله «۱۰۷ نفر» می‌نویسد: "«کیان»، اما فراتر از یک نشریه‌ی تئوریک (که مانند دستگاه تئوری‌پرداز «روشنفکران دینی» عمل می‌کرد) «حلقه‌ی اتصال» جریان‌های متفاوت نسل جدیدی شد که در حال قوام و شکل‌گیری بود." (۲۵) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15131 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 ◀️ قسمت پنجم رابطین خوب آمریکا ۲. 🔹محمد قوچانی در مقاله «۱۰۷ نفر» می‌نویسد: "«کیان» اما فراتر از یک نشریه‌ی تئوریک (که مانند دستگاه تئوری‌پرداز «روشنفکران دینی» عمل می‌کرد) «حلقه‌ی اتصال» جریان‌های متفاوت نسل جدیدی شد که در حال قوام و شکل‌گیری بود. (۲۵) 🔹با آغاز هفته‌ی دوم تیرماه ۱۳۷۴ سروش به آلمان رفت تا به سخنرانی‌‌ای درباره «تقابل ارزش‌های غرب با ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران» بپردازد و در نشستی سرّی با مقامات دولتی اروپا حضور یابد. (۲۶) این سفر آبستنِ جنجالی بی‌سابقه بود. خبر سفر سروش در بامداد ۱۳ تیر ۱۳۷۴ از فرودگاه مهرآباد به مقصد فرودگاه فرانکفورت را هیچ نشریه‌ای منعکس نکرد (۲۷) و همه جوانب احتیاطی برای پنهان ماندن آن توسط یک «حلقه‌ی امنیتی» با تجربه رعایت می‌شد؛ اما مدیر مسئول روزنامه کیهان به محض دریافت گزارشی از یک منبع موثق درباره‌ی جلسه سرّی سروش با انجمن سیاست خارجی آلمان در شهر بُن پیگیری‌های خبری خود را آغاز کرد. (۲۸) دریافت یک خبر محرمانه‌ی فوری بر اهمیت سوژه افزود: "آقای هوبل، از اعضاء هیئت مدیره این انجمن گفت که به درخواست آقای دکتر سروش خبرنگاران و افراد غیر در این جمع «حق شرکت» ندارند و تأکید خیلی زیادی کردند که موضوعات مطروحه در این گردهم‌آیی نیز «نباید به هیچ وجه» در مطبوعات انعکاس یابد." (۲۹) 🔹حسین شریعتمداری (مدیر مسئول کیهان) یک قدم جلوتر حرکت می‌کرد و از محتوای سخنرانی سروش زودتر از انتشار متن تحریف‌شده‌اش در مجلات خارجی مانند ماهنامه کار (ارگان سازمان فدائیان خلق) خبر داشت؛ بنابراین وقتی خطر را حس کرد، به تعقیب این سوژه پرداخت که بعدها نیز ناگفته‌های تکان‌دهنده‌ای از آن را در یادداشتی فاش ساخت. سروش در جلسه محرمانه خود با سیاستگذاران وزارت امور خارجه آلمان و اعضاء پیوسته‌ی انجمن سیاست خارجی آلمان گفت: "موضع کنونی طیفی از سیاستمداران کشور در برابر غرب در قیاس با اوایل انقلاب «تعدیل» و تا حدود قابل ملاحظه‌ای «منطقی» شده است." او اظهار داشت: "«سیاست غرب‌گریزی کور مقاطع اولیه انقلاب که در بین روشنفکران ایران به سنت بدل شد، اینک با روی‌آوری به فلسفه غرب، فلسفه مارتین هایدگر و هگل، به مرزکشی آگاهانه بین هویت اسلامی و غرب تبدیل گشته است.»" 🔹سروش در این نشست سرّی مقولانی از قبیل راسیونالیسم، لیبرالیسم، تقدم جان بر عقیده، سعادت دنیوی، شک‌گرایی و سکولاریزم را از ارکان «فرهنگ مدرن» برشمرد و یقین‌گرایی، تقدم عقیده بر جان و میل به سعادت اخروی را از ارکان «اندیشه دینی» معرفی کرد. 🔹در یک بخش مهم از این جلسه‌ی محرمانه، عبدالکریم سروش از تمایل سیاستمداران پُرنفوذ و روشنفکران مؤثر به تز «تجدیدنظرطلبی سکولار» می‌گوید که آن را می‌توان نمونه‌‌ای بارز از آهنگ شتابان پروژه «فروپاشی از درون» در ایران دانست. 🔹پدر معنوی اصلاح‌طلبان در شهر بُن به دولتمردان برجسته‌ی آلمانی مانند هلموت کهل مژده می‌دهد: "مسئله «تجدیدنظر در نهاد حکومت» بین روشنفکران و حتی سیاستمداران پرنفوذ (کارگزاران سازندگی) به بحث و تبادل‌نظری جدّی دامن زده که برای آینده حکومت اسلامی ایران بسیار مهم است. ایجاد دموکراسی در کشور تنها از طریق تمایزگذاری بین «ذات مذهبی شریعت» و «ذات سیاسی حکومت» ممکن است. «درآمیختگی شریعت و سیاست» برای اسلام و حکومت، هر دو زیان‌بخش است."(۳۰) 🔹روزنامه کیهان از ابتدای دهه‌ی ۱۳۷۰ «زنگ خطر» را به صدا درآورده بود و هفته‌نامه کیهان هوایی نیز روز ۲۱ تیرماه و یک هفته پس از سفر محرمانه‌ی سروش به آلمان، گزارشی مفصل از اهداف و انگیزه‌های آن چاپ کرد. (۳۱) طبیعتاً افشای یک جلسه محرمانه که با ترتیبات امنیتی منحصر به فرد برنامه‌ریزی و برگزار شده است، سیستم اطلاعاتی کشور را حساس می‌کرد و سروش را در موقعیت یک «سوژه امنیتی» قرار می‌داد. از این‌رو چند اقدام سلسله‌وار برای سرپوش گذاشتن روی ماجرای «رسوایی امنیتی سروش» انجام شد. 🔹اتفاق اول به فاصله‌ی کوتاهی رخ داد و روز ۳ مرداد ۱۳۷۴ انتشار «نامه‌ی سرگشاده ۱۰۷ نویسنده، روشنفکر و سیاستمدار» به رئیس جمهور در حمایت از سروش بستر تازه‌ای را برای تحلیل ابعاد دیگر ماجرا به وجود آورد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15149 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15131 ◀️ قسمت ششم رابطین خوب آمریکا ۳. 🔹نقش چهره‌های برجسته‌ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تهیه و نشر نامه‌ی سرگشاده ۱۰۷ نفره نقشی برجسته به چشم می‌آمد؛ خصوصاً با حضور بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاج‌زاده، هاشم آغاجری و مهمتر از آنان کسی که کنار سروش می‌توانست یک حلقه‌ی سیاسی بسازد: سعید حجاریان که روزگاری با سعید امامی (معروف به سعید اسلامی، عنصربرجسته‌ی امنیتی) در وزارت اطلاعات همکاری داشت و با اسم مستعار جهانگیر صالح‌پور در ماهنامه کیان می‌نوشت. 🔹غیر از امضاء مدیران مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری مثل محسن کدیور و عباس عبدی، این نامه امضاء یک سیاستمدار مرموز دولت هاشمی رفسنجانی یعنی محمدتقی بانکی (رئیس شرکت ملی فولاد ایران) را پای خود داشت. فقط یک سال بعد بسیاری از این افراد در ستاد انتخاباتی معروف به «به آفرین» برای حمایت از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی گردهم آمدند. 🔹امضاءکنندگان نامه‌ی «۱۰۷ نفر» به رئیس جمهور از محدودیت‌های عبدالکریم سروش برای سخنرانی در دانشگاه‌های کشور شکایت کردند و هاشمی رفسنجانی نیز در حاشیه نامه خطاب به سیدمصطفی میرسلیم (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) دستور داد: «بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی سریعاً پیگیری کند.» 🔹فردای انتشار نامه سرگشاده به رئیس جمهور، حسین شریعتمداری با انتشار یادداشتی در کیهان نوشت این نامه برای سرپوش گذاشتن روی رسوایی امنیتی سروش است: "اگر موضوع سخنرانی آقای سروش مباحث «علمی» بوده است، چرا درخواست «جلسه سرّی» و «محرمانه» کرده‌‌اند؟! مگر مطالب علمی را درگوشی و سرّی مطرح می‌کنند؟! 🔹بالاخره بعد از افشای این ماجرا -که هرگز احتمال آن را نمی‌دادند- و بعد از روبه‌روشدن با سوالات فراوانی که درباره این اقدام مشکوک مطرح شده بود، آقایان به فکر چاره افتادند برای آنکه این «ماجرای رسواکننده» را تحت‌الشعاع قرار دهند، با «دستپاچگی» اعلامیه (نامه) فوق‌الذکر را تهیه و پخش کرده‌اند تا به زعم خود «علاج واقعه» را قبل از وقوع کرده باشند!" (۳۲) 🔹سرانجام وزارت امور خارجه آلمان وادار گشت تا با صدور بیانیه‌ای درباره‌ی این جلسه جنجالی توضیح بدهد. بیانیه صریحاً تأیید کرد که سفر عبدالکریم سروش به دعوت رسمی «دولت آلمان» و برای رایزنی مقامات وزارت خارجه این کشور با این شخصیت ایرانی انجام شده است. (۳۳) 🔹بلافاصله اتفاق بعدی افتاد؛ رسانه‌های انگلیسی به نقل از یک مقام امنیتی نوشتند: "برجسته‌ترین روشنفکر دینی ایران در این نشست برای اروپایی‌ها روشن ساخت «آنچه اکنون مورد بحث است، عدم وجود و امکان بروز و بیان عقاید متفاوت نیست؛ بلکه مسئله وجود یک مرجع تقلید به عنوان ولایت فقیه است که در نهایت، حرف اول را می‌زند.»" (۳۴) 🔹پس از این رسوایی امنیتی، سروش مجبور شد تا در برابر افشاگری‌های پیاپی روزنامه کیهان واکنشی از خود نشان بدهد. جوابیه‌اش این‌بار خواندنی و قلمش با استحکام به نظر نمی‌رسید و سخن خود با شریعتمداری را چنین به پایان برد: "خانم «آنه ماری شیمل»، اسلام‌شناس برجسته‌ی آلمانی در جلسه «انجمن سیاست خارجی آلمان» حاضر بودند پس از پایان سخنرانی به من و زبان فارسی گفتند «چشم بد دور!»" (۳۵) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15178 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15149 ◀️ قسمت هفتم رابطین خوب آمریکا ۴. پس از رسوایی پیش‌گفته امنیتی؛ سروش مجبور شد تا در برابر افشاگری‌های پیاپی روزنامه کیهان واکنشی از خود نشان بدهد. جوابیه‌اش این‌بار خواندنی و قلمش با استحکام به نظر نمی‌رسید. سخن خود با شریعتمداری را چنین به پایان برد: "خانم «آنه ماری شیمل»، اسلام‌شناس برجسته‌ی آلمانی در جلسه «انجمن سیاست خارجی آلمان» حاضر بودند؛ پس از پایان سخنرانی به من و زبان فارسی گفتند «چشم بد دور!»" (۳۵) 🔹انتشار «جوابیه دکتر سروش و سخن ما» روز ۱۷ مرداد در روزنامه کیهان را می‌توان از مهم‌ترین مقدمات آغاز یک فصل سیاسی جدید در تاریخ سیاسی معاصر انقلاب اسلامی دانست. 🔹برای نخستین بار یک روزنامه‌ی پرنفوذ در منطقه به افشای پروژه امنیتی مأموری پرداخت که نقش مارتین لوتر اسلام را بازی می‌کرد و به تدریج ایده‌های ترجمه‌ای او به مبنای ایدئولوژیکِ اصلاح‌طلبان بدل می‌گشت. بنابراین جناح سیاسی حامی عبدالکریم سروش با رسوایی نابه‌هنگامی مواجه شدند؛ نه یک رسوایی سیاسی ساده، یک رسوایی سیاسی امنیتی که بلافاصله معنای «جاسوسی آکادمیک» را به ذهن تحلیلگران زبده اطلاعاتی متبادر می‌ساخت. 🔹هفته‌نامه نیمروز (لندن) در همین ایام مصاحبه‌ی مهرزاد بروجردی، تاریخ‌دان سیاسی را با بخش فارسی رادیو آمریکا منتشر کرد. بروجردی که خود با یک واسطه از بازیگران پروژه‌های CIA در حیطه‌ی مدیریت حلقه‌های میانجی و روشنفکری ایران است؛ در اوج خامی کوشید تا مثلاً با یک تیر دو هدف را بزند: ابتدا سروش را از اتهام «جاسوسی برای جمهوری اسلامی» تبرئه کند. سپس به خیال خود تحلیل‌گران سیاسی و مقامات دولتی ایران را «فریب» دهد و از او چهره‌ی یک روشنفکر غیرسیاسی با شخصیتی معتدل – نه برانداز – را بسازد. 🔹این عضو ارشد بنیاد مطالعات ایران (به ریاست اشرف پهلوی) گفت: "به این عنوان که «عبدالکریم سروش» در اوایل انقلاب اسلامی بخشی از «ماشین حکومتی» بوده است، نمی‌شود «مُهر طرد» بر او زد. «اکثریت مردم» به جای آن‌که افکار «متفکرین جامعه» را ببینند، «مُهر طرد» بر آن‌ها که مخالفشان بودند، زدند. این درست نیست که ما بیندیشیم استبداد سیاسی، رکود فکری را هم به دنبال دارد. چنین نیست؛ چون محدودیت‌های فرهنگی جمهوری اسلامی نمی‌تواند جلوی پیشبرد قشر «روشنفکر» را بگیرد. دکتر سروش قصد «براندازی حکومت» را ندارد. او خود را یک «فرد سیاسی» نمی‌داند. او در «معرفت» و «اصلاح دینی» نظرهایی را عنوان کرده است." (۳۶) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15218 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15178 ◀️ قسمت هشتم پلورالیسم ، قدرت و مبارزه سیاسی ۱. می‌شود با اطمینان گفت اتفاقاتی که در صحنه سیاسی و امنیتی می‌افتاد، روی تحلیل‌ها و تخمین‌های چهره‌هایی مثل مهرزاد بروجردی یکسره خط قرمز می‌کشید. دیوید هول فیلسوف سیاسی معاصر استدلال جالبی درباره‌ی «اصلاح‌طلبی لیبرال» دارد. او یک بار وقتی در دانشگاه فلوریدا مقام استادی داشت، نظریه جالبی را ارائه داد: دعوت به «پلورالیسم»، «کثرت‌گرایی غربی» و «جامعه مدنی» توسط ۲ گروه سیاسی مختلف صورت می‌گیرد. یکی توسط گروه سیاسی جدیدی که برای دستیابی به «قدرت» مبارزه می‌کنند؛ دیگری به وسیله‌ی گروهی از شخصیت‌ها که بر مسند قدرت نشسته‌اند، اما پیش‌بینی می‌کنند که به زودی قدرت را از دست بدهند. (۳۷) نیمه‌ی دهه ۱۳۷۰ وضعیت سیاسی اصلاح‌طلبان در مرز میان ۲ گروهی بود که پرفسور هول در نظریه جنجالی‌اش ترسیم کرده است؛ طیفی که یک سویش مانند عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری با ژست‌های آکادمیک شعار «روشنفکران: قدرتمندان بی‌مسند» را می‌دادند، اما در پشت‌پرده با کارگزاران دولت سازندگی از محمدتقی بانکی تا غلامحسین کرباسچی پیوندهای تنگاتنگی داشتند؛ و سوی دیگرش کاملاً برعکس: اعضاء حزب کارگزاران ایران به عنوان «صاحب منصبان دولتی» و «سیاستمداران تکنوکرات» مثل سیدحسین مرعشی از «مدیریت انتقال قدرت» پس از پایان دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی می‌گفتند. (۳۸) در عین حال، طیف‌های لیبرال / سکولار موسوم به «اصلاح‌طلب» نه تنها از «سیاست‌زدگی مفرط» بلکه از یک «آوارگی معرفتی» زجر می‌بُردند تا جایی که حتی رسول نفیسی، سرپرستی ایران‌پژوهان کالج استریر در ویرجینیای ایالات متحده با انتشار نتایج پروژه تحقیقاتی خود اعلام کرد: «روشنفکران دینی» اقتباسی ناقص و پرغلط از معنا و مبنای «جامعه مدنی» و «پلورالیسم» انجام داده‌اند؛ در نتیجه تئوری‌های آنان فاقد حداقل استانداردهای علمی و اصول معتبر فلسفی است. (۳۹) به تدریج از حامد الگار که یک استاد مسلمان در رشته‌ی ایران‌شناسی دانشگاه برکلی است تا شورای روابط خارجی آمریکا یا ماهنامه پَر و ماهنامه راه آزادی، هر یک به نوعی اذعان می‌کردند که پروژه روشنفکری دینی یک پروژه سراپا «سیاسی» با «مدیریت خارجی» برای تحقق هدف «براندازی» نظام ایران است؛ نه به خیال مهرزاد بروجردی یک «پروژه معرفتی غیرسیاسی». برای نمونه، دی‌ماه ۱۳۷۴ بابک امیرخسروی (عضو شورای مرکزی حزب توده ایران در نیمه اول دهه ۱۳۶۰) یادداشتی در ماهنامه راه آزادی، ارگان حزب دموکراتیک مردم ایران چاپ کرد. او در یادداشتِ «جبهه‌ی جمهوری‌خواهان دموکرات» تحلیلی از چگونگی «ائتلاف» میان اپوزیسیون خارج کشور با نیروهای سیاسی داخل ایران ارائه داد. او ابتدا سروش و سپس حبیب‌الله پیمان و عزت‌الله سحابی را ۳ چهره سیاسی برتر به عنوان حلقه‌های اتصال این ۲ جریان (داخلی و خارجی) معرفی کرد. مثلث سرویس‌های جاسوسی MI6 ، CIA و موساد به شدت در وزن‌کشی جریان‌های سیاسی ایران دچار خطاهای استراتژیک و اشتباهات محاسباتی بودند. بازتاب این خطاها صبح روز چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۷۴ روی تیتر عجیب صفحه اول روزنامه گاردین به چشم می‌خورد: «لوتر ایرانی پایه‌های اسلام را به لرزه درآورده است.» این روزنامه انگلیسی گزارش رابین رایت را چاپ کرد که مدعی بود برآوردهای سیاسی نشان می‌دهد «آینده‌ی خاورمیانه در دستان دکتر سروش و پیروان اوست.» بدتر از این، رایت می‌نویسد «آن مرد معقول و متین (سروش) پایه‌های دین اسلام را که یک میلیارد نفر پیرو دارد، به لرزه درآورده است!» (همین تخمین‌های غلط، یک سال بعد به مقدمه‌ی یک «تصمیم پرهزینه» و «ارزیابی فاجعه‌بار» از روند سیاسی ایران در شورای روابط خارجی آمریکا تبدیل شد.) روزنامه گاردین گزارش خود را خیلی آماتور به پایان بُرد و حتی دست به پیش‌بینی شگفت‌انگیزی هم زد، چون از «تغییر حیرت‌آور» معادله‌ی قدرت در خاورمیانه به نفع «رهبران سکولار» خبر داد: ترکیب گفته‌های «عبدالکریم سروش» هم اکنون از چارچوب «مذهب» فراتر رفته است. نوشته‌های او هنوز بحث درباره «تغییرات سیاسی» را نه تنها در «ایران» بلکه در «کل خاورمیانه» فراهم آورده است؛ زیرا هیچ ایده‌ای بیش از «رابطه اسلام و دموکراسی» در شکل‌گیری منطقه در آینده تأثیر ندارد… از نظر سروش، یک جمهوری ایده‌آل اسلامی به وسیله «رهبران غیرمذهبی» اداره می‌شود، نه به وسیله‌ی روحانیون و ملاها. سروش عملاً نقش «جدایی مذهب و دولت» (سکولاریسم) را تثبیت می‌کند و این برای دین «اسلام» یک تغییر مسیر «حیرت‌آور» است. (۴۰) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15250 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15218 ◀️ قسمت نهم پلورالیسم ، قدرت و مبارزه سیاسی ۲. 🔹حوالی عصر ۱۵ مرداد ۱۳۷۵ حامد الگار از بزرگترین اسلام‌شناسان معاصر و استاد دانشگاه برکلی از آمریکا با حسین شریعتمداری تماس گرفت. او با لحن مخصوص خود به زبان فارسی از مدیر مسئول کیهان به سبب خط‌ مشی‌اش در نقد جریان‌های روشنفکری سپاسگزاری کرد. او افزود: آقای شریعتمداری! "من نامه «حمایت ۵ اسلام‌شناس برجسته از دکتر سروش» را که اخیراً «ماهنامه کیان» چاپ کرده، اصلاً امضاء نکرده‌ام. آقایان در «کیان» کار بسیار غیراخلاقی‌ای کردند و من خوشحالم که با شما صحبت می‌کنم؛ چون به دنبال راهی بودم تا این تکذیب را برای همه روشن کنم و بگویم که این نامه را امضاء نکرده‌ام… در آخر هم کیان راضی نشد که اصل جوابیه من را چاپ کند؛ گفتند چون «خیلی به ضررمان تمام می‌شود!»" (۴۱) 🔹صبح ۱۶ مرداد ۱۳۷۵ و فردای این تماس تلفنی، پرفسور حامد الگار با ارسال نامه‌ای از طریق فکس خطاب به «نماینده رهبر انقلاب در کیهان» رویکرد او را مجدداً ستایش و تصدیق کرد. الگار از شریعتمداری خواست تا نامه‌اش را در روزنامه کیهان به چاپ رساند. 🔹استاد دانشگاه برکلی آمریکا در مهمترین بخش نوشتار خود نتیجه گرفت: "این افراد در «ماهنامه کیان» زیر پرده‌ی روشنفکری و تجدد و «اصلاح دینی» در پی «براندازی» اساس جمهوری اسلامی هستند. (۴۲) 🔹مدیران ماهنامه کیان هیچ جواب قانع‌کننده‌ای را برای این رسوایی‌های پیاپی و «جعل امضاء» حامد الگار پای «بیانیه حمایت از سروش» نداشتند، ولی ماهنامه پر (چاپ آمریکا) به سرعت در ویژنامه تابستانی به دفاع از «روشنفکران دینی» پرداخت؛ نشریه‌ای که گردانندگان آن ایرانی‌تبارهای صهیونیست مانند رویا حکاکیان و همسرش رامین احمدی هستند و به نحوی علنی با لابی‌های امنیتی اسرائیل در آمریکا برای براندازی نرم جمهوری اسلامی تعامل دارند. 🔹ماهنامه پر در شماره ۱۲۷ خود دلیل پشتیبانی لابی‌های‌ یهودی خارجی را از سروش شرح داد و خیلی واضح و روشن نوشت: "در پروژه «جامعه مدنی» که روشنفکران سکولار در ایران دنبال می‌کنند، به هیچ وجه بحث علمی و فلسفی موضوعیت ندارد. این‌که آنان «بی‌سواد» هستند یا نه، مهم نیست، بلکه فرجام پروژه آنان مهم است؛ چون «نتایج ناشمرده، پنهانی و خطرناکی» برای حکومت اسلامی ایران دارد." (۴۳) 🔹درست در نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۷۰ «روشنفکران دینی» در ائتلاف با احزابی مانند کارگزاران سازندگی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز یک چهره‌ی سیاسی را که «زوج فکری» عبدالکریم سروش به شمار می‌رفت، به میدان رقابت انتخاباتی فرستادند: "سیدمحمد خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری شد" و سرانجام بر رقیب اصلی خود علی‌اکبر ناطق نوری فائق آمد، اما آیا چنان‌که معاون وزارت امور خارجه آمریکا تابستان ۱۳۷۵ در مقدمه‌ی گزارش شورای روابط خارجی نوشت: «این جریان که بخشی از یک حرکت فراگیرتر جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است» (۴۴) می‌توانست به فروپاشی حکومت ایران بینجامد؟" 🔶🔸جاسوسان در تهران ۰ 🔹کمتر از ۵ سال همه چیز دود شد و به هوا رفت. با آغاز دهه‌ی ۱۳۸۰، پس از آن‌که سعید حجاریان صراحتاً به سیدمحمد خاتمی گفت: "اصلاحات به سبب «فقدان نیروی اجتماعی» در حال فروپاشی است و عن‌قریب «اصلاحات» در ایران خواهد مُرد،" (۴۵) مسئله رهبری اصلاحات در ایران در میان جامعه‌شناسان سیاسی مانند آلن تورن، موسس مرکز مطالعات جنبش‌های اجتماعی و استاد دانشگاه پاریس به یک دغدغه‌ی مهم بدل گشت. 🔹تورن که ۱۰ روز از زمستان ۱۳۸۰ را در تهران سپری کرد و با اعضاء گروهک نهضت آزادی ایران مانند غلام‌عباس توسلی و جامعه‌شناسان سکولار چون فرهاد خسروخاور جلسات متعددی داشت، پیرامون نقش رییس جمهور خاتمی با سعید حجاریان هم‌داستان بود ... 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15276 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15250 ◀️ قسمت دهم پلورالیسم ، قدرت و مبارزه سیاسی ۳. 🔶🔸جاسوسان در تهران 🔹آلن تورن، موسس مرکز مطالعات جنبش‌های اجتماعی و استاد دانشگاه پاریس که ۱۰ روز از زمستان ۱۳۸۰ را در تهران سپری کرد. با اعضاء گروهک نهضت آزادی ایران مانند غلام‌عباس توسلی و جامعه‌شناسان سکولار چون فرهاد خسروخاور جلسات متعددی داشت؛ پیرامون نقش رییس جمهور خاتمی با سعید حجاریان هم‌داستان بود: "میان ساخت «دولت» و «جامعه مدنی» در ایران یک نوع خلاء وجود دارد. هیچ چهره مشخصی برای پرکردن این خلاء نیست. در واقع، هیچ «گاندی» یا شخصیتی مثل او وجود ندارد. به جای آن‌که بگوییم این جامعه با «بن‌بست» مواجه شده، من متقاعد شده‌ام که بن‌بست در «سطوح بالای جامعه» (نخبگان) است. ما متوجه نمی‌شویم چرا رئیس جمهور خاتمی که با این آرای بسیار بالا انتخاب شده، ظرفیت عملش هیچ‌گونه افزایشی پیدا نکرده است؟! این پیروزی سیاسی یک زندگی جدید در کالبد جامعه دمید، اما باعث «نو شدن نظام سیاسی ایران» نشد." (۴۶) 🔹بعدها ولی‌رضا نصر (مشاور ویژه جرج بوش در امور خاورمیانه) و علی قیصری (تاریخدان سیاسی مقیم آمریکا) با انتشار رساله‌ای تاریخی به نام بحث دموکراسی در ایران در ژورنال پژوهش‌های خاورمیانه برای واشنگتن به همین نتیجه رسیدند. آنان صراحتاً نوشتند؛ جنبش دموکراسی در ایران دارای رهبر نیست: "خاتمی در دوره ریاست جمهوری خویش به رتبه چنین «رهبری» دست نیافت و از او دیگر بعید است که در ازای رهبری این جنبش به فراسوی چارچوب جمهوری اسلامی پا بنهد. فعالان سیاسی عرفی‌گرا و دانشجویان نیز تا به حال این جای خالی را پُر نکرده‌اند." (۴۷) 🔹سرنوشت اصلاحات رو به یک تراژدی غم‌بار می‌رفت و آن هنگام حجاریان (مشاور سیاسی رئیس جمهور خاتمی) گفت دیگر تجربه‌ای مانند «دولت اصلاحات» نمی‌تواند آرمان‌های سیاسی ما را تحقق بخشد، او یک شخصیت سرشناس امنیتی با پیچیدگی‌هایی منحصر به فرد بود که سابقه‌ای طولانی در راه‌اندازی کارزارهای روانی داشت و به سادگی «ژست بازنده‌ها» را نمی‌گرفت؛ حتی اگر بازی را باخته بود. 🔹از این‌رو، پس از ملاقات با خاتمی و یک هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۸ خرداد ۱۳۸۰، حجاریان پروژه‌ای تبلیغاتی-انتخاباتی را کلید زد که برای حیثیت علمی‌اش گران تمام شد. 🔹او مقاله‌ای جنجالی به نام «از هجدهم برومر تا هجدهم خرداد» را در روزنامه نوروز (ارگان مطبوعاتی حزب مشارکت ایران) چاپ کرد (۴۸) در آن‌جا دقیقاً برخلاف ارزیابی محرمانه‌ای که چندی قبل‌تر از «مرگ اصلاحات» در اختیار رئیس‌جمهور گذاشت، با شبیه‌سازی تاریخ انقلاب‌های فرانسه و ایران مدعی شد: 🔹"مخالفان اصلاحات با طرح‌ریزی یک «کودتا با کمک ارتش رجالگان» قصد «نابودی جامعه مدنی ایران» را دارند: آنان گرچه با ظاهر از ارتش ذخیره بیکاران، معتادان و لمپنیسم اظهار تأسف می‌کنند، اما چشم امید به بسیج این نیروهای سرخورده برای حمله به «جامعه مدنی» و حذف جمهوریت دارند. (۴۹) 🔹این نخستین‌بار نبود که سعید حجاریان با مقایسه‌های تطبیقی-تاریخی ناروا، در پوشش ادبیات آکادمیک و تحلیل‌های جامعه‌شناختی حمله‌ی شدیدی را علیه رقبای سیاسی اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات تدارک می‌دید. 🔹پیش از این نیز چند روز مانده به دوم خرداد ۱۳۷۶، حجاریان به همراه هم‌فکرانش در روزنامه سلام پروژه جنگ روانی «تقلب انتخاباتی» را کلید زد و جمله معروف: «بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق» را بر سر زبان‌ها انداخت، اما این‌بار قضیه متفاوت بود. 🔹حجاریان از پدیده‌ای به نام «بناپارتیسم سیاسی» و «کودتای رجالگان علیه اصلاح‌طلبان» خبر می‌داد؛ که نه تنها اتهام سخیفی به شمار می‌رفت؛ بلکه فرافکنی‌های تبلیغاتی او برای سرپوش گذاشتن روی «بحران درونی اصلاحات» – آن هم وقتی اهرم‌های قدرتِ دولت هفتم و مجلس ششم سراسر در سیطره جبهه دوم خرداد بود – حتی دادِ نزدیک‌ترین دوستانش را در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درآورد؛ 🔹تا جایی که آنان در واکنش به مقاله‌ی حجاریان و برای بازگرداندن اعتبار سیاسی خود نوشتند: «تحقیر مخالف با شبیه‌سازی ناروا به دست دادن تصویری محرّف، غیرواقعی و اغراق‌گونه از او در برابر خُرده‌بینی‌های علمی تاب مقاومت ندارد… و نسبت دادن آن به تمامی یک جریان سیاسی، یعنی مخالفین اصلاحات، روایتی ناقص و یک‌سویه از واقعیت سیاست‌ورزی در جامعه ماست.»" (۵۰) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15306 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15276 ◀️ قسمت یازدهم اصلاحات مُرد، زنده‌باد کودتا ۱. 🔹از فردای پیروزی در هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، عمق بحران تاکتیک و استراتژی در اردوگاه اصلاحات به عنوان «حزب حاکم» بیش از همیشه به چشم می‌آمد. 🔹از میانه‌ی سال ۱۳۷۹، کادر رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در هفته‌نامه عصر ما بر ضرورت اتکاء به استراتژی «آرامش فعال» تاکید کرد و عملاً این استراتژی به جای ایده‌ی حجاریان (فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا) نشست. 🔹اصلاح‌طلبان برخلاف توهّمات پیشین خود فهمیدند که هیچ بدنه‌ی اجتماعی قدرتمند و فراگیری آنان را پشتیبانی نمی‌کند. بنابراین استراتژی خود را بر محور «تاکید قاطع بر حفظ آرامش و اجتناب از هرگونه اقدام واکنشی و احساسی ضمن تکیه بر مطالبات اجتماعی-سیاسی اصلاحات» بنا ساختند تا بتوان به‌تدریج بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان را برای یک حرکت توده‌ای آماده کرد. (۵۱) 🔹با سقوط اسلوبودان میلوسویچ از کرسی رهبری یوگسلاوی در پی تظاهرات گسترده مردم، وقتی ابتدای سال ۱۳۸۰ عزت‌الله سحابی از رهبران گروهک‌ ملی-مذهبی‌ها در گفتگویی با رادیو فرانسه از مقبولیتِ شیوه‌ی «مقاومت منفی» در ایران سخن گفت، (۵۲) علیرضا علوی‌تبار که با دبیر اطلاعاتی-سیاسی سفارت انگلیس در تهران ارتباط نزدیک داشت، پیشنهاد پیروی از «نافرمانی مدنی» را داد. (۵۳) 🔹هر دو تاکتیک، دو روی یک سکه بودند. این تاکتیک‌ها در جریان فروپاشی یوگسلاوی محک خورده بود و پیش از آغاز دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، عباس عبدی را وسوسه به ارائه پیشنهادی کرد تا اصلاح‌طلبان از همه ظرفیت‌های «مقاومت منفی» برای فلج کردن سیستم عصبی جمهوری اسلامی استفاده کنند. 🔹عباس عبدی در کنار حجاریان و علوی‌تبار سال‌ها با وزارت اطلاعات همکاری داشت، اما به تدریج با واسطه‌های ایرانی CIA پیوند خورد. مثلاً از سال ۱۳۷۳ با احمد اشرف مکاتبه می‌کرد. اشرف، جانشین احسان یارشاطر (عضو فرقه ضاله بهائیت) در دایرةالمعارف ایرانیکا است و در پوشش «پژوهشگر» در بنیاد مطالعات ایران حضور دارد. او، عبدی را به عنوان یک «دانشمند گرامی» می‌ستود (۵۴) و پل ارتباطی‌اش با نزدیکان اشرف پهلوی مانند علی بنوعزیزی به شمار می‌رفت. (۵۵) 🔹عبدی برخلاف شخصیت رادیکالش در نیمه‌ی اول دهه ۱۳۷۰، پس از انتخابات دوم خرداد خط‌مشی‌ای پیچیده را برگزید تا خود را یک «چهره معتدل سیاسی» جا بزند. ابتدا از هواداران راهبرد «آرامش فعال» بود تا آنجا که می‌گفت: "عمل سیاسی بعد از دوم خرداد باید از طریق گفتگو و با قانون‌گرایی و حتی گاهی با کوتاه آمدن پیش برود." (۶) حتی عبدی در اولین سالگرد دوم خرداد به نقد رفتارهای سیاسی اردوگاه اصلاحات پرداخت و سخن از «منزوی ساختن افراطیون جناح‌های سیاسی» گفت، (۵۷) اما حالا با شکست اصلاحات فکر برپایی یک جنگ فرسایشی علیه نظام را در سرمی‌پروراند و می‌خواست پروژه‌ای را که حجاریان از عهده آن برنیامده بود، این‌بار به پایان رساند. 🔹به گمان عبدی، حجاریان در مقام مشاور معتمدِ سیدمحمد خاتمی به او پیشنهاد نامطلوبی داد که هم «رئیس جمهور» باشد و هم «رهبر اپوزیسیون». پس باید این تناقض که یادآور تراژدی مضحک ابوالحسن بنی‌صدر بود، به گونه‌ای حل می‌شد. 🔹در نتیجه عبدی به عنوان یک «پیش استراتژی» اصلاح‌طلبان را به خروج از حاکمیت فراخواند؛ چون می‌گفت با قرارگرفتن در «موضع نظام» نمی‌توان در «نقش اپوزیسیون» بازی کرد. (۵۸) 🔹براساس راهبرد او، اصلاح‌طلبان باید سریعاً از مناصب دولتی استعفاء دهند تا ابتدا مشروعیت نظام سیاسی ایران را با مخاطره جدی مواجه کنند و با این کار، ظرفیت‌های استفاده از همه‌ی امکانات «مقاومت منفی» را فراهم سازند. (۵۹) این چنین عباس عبدی به عنوان عضو ارشد دفتر سیاسی حزب مشارکت ایران نفوذ رهبران گروهک ملی-مذهبی‌ها مانند عزت‌الله سحابی را در فرآیند تصمیم‌سازی‌های «جبهه‌ی دوم خرداد» برملا ساخت و از ائتلاف نانوشته با آنان برای پیشبرد پروژه «مقاومت منفی» پرده برداشت. 🔹با این حال، اصلاح‌طلبان حاضر به ترک قدرت نبودند و برای فرآیند استحاله مسیری متفاوت از نقشه عبدی در ذهن داشتند؛ چنان‌که چند ماه پس از انتشار پیشنهاد مکمل سحابی (مقاومت منفی) و عبدی (خروج از حاکمیت) یک تحلیلگر مجله‌ی همشهری ماه نوشت: "تیر خلاص به استراتژی «خروج از حاکمیت» در ۱۸ خرداد ۱۳۸۰ شلیک شد؛ اما نه از سوی محافظه‌کاران بلکه از سوی اصلاح‌طلبانی که با تمام قوا در انتخابات حاضر شدند و به جای آن‌که از قدرت خارج شوند، بار دیگر قدرت را در اختیار گرفتند." (۶۰) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15338 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15306 ◀️ قسمت دوازدهم اصلاحات مُرد، زنده‌باد کودتا ۲. 🔹حجاریان در سال ۱۳۸۰ به صراحت از عدم توفیق تاکتیک خود سخن گفت. وانگهی، اکثر این پیشنهادات کپی‌برداری از راهبردهای فروپاشی اروپای شرقی در پایان دهه ۱۹۸۰.م. بودند؛ گرچه حجاریان هیچ‌گاه نگفت که تاکتیک «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» رونویسی آشکار از آراء تیموتی گارتن‌اش نظریه‌پرداز MI6 است که برای سلسله کودتاهای مخملی اروپای شرقی ساخته شد! 🔹تاکتیک‌های سحابی، علوی‌تبار و گنجی برای «نافرمانی مدنی» و «مقاومت منفی»، یک قرائتِ آمریکایی از روش مهاتما گاندی به شمار می‌رفت. این تاکتیک را نیز نخستین بار ماهنامه کیان در اردیبهشت ۱۳۷۹ با ترجمه مقاله‌ای از رونالد دورکین به چاپ رساند. و به شرح کاربردهای آن با تکیه بر پروژه فروپاشی یوگسلاوی پرداخت. 🔹تز «اصلاح قانون اساسی» از هاشم آغاجری و عمادالدین باقی (۶۱) که سلسله نوشتارهای محسن کدیور در هفته‌نامه راه نو پیرامون «نظریه انتصابی ولایت مطلقه‌ی فقیه» پشتوانه‌ی آن معرفی می‌شد، (۶۲) به سبب آشفتگی ساختاری و تئوریک هیچ راهی به عرصه عمومی سیاست ایران نیافت. 🔹همین طور پیشنهاد «رفراندوم» از محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم سرنوشت بهتری از بقیه راهکارها نداشت. (۶۳) 🔹این «بحران استراتژی» و «آوارگی معرفتی» اساساً به عدم فهم فعالان اصلاح‌طلب از پدیده‌ی دوم خرداد ۱۳۷۶ باز می‌گشت و خیلی زودتر از تصور، اصلاح‌طلبان را از پا درآورد. از سوی دیگر، این بحران به جنگ و جدال‌های داغ میان آنان انجامید. وقتی میزگردی با حضور مجید محمدی، فریبرز رئیس‌دانا و عمادالدین باقی درباره‌ی «دوم خرداد: انقلاب یا اصلاح» برگزار شد، تحلیل‌های حاضران چنان متناقض و سرگشته بود که حتی نزدیک بود کار به زد و خورد میان آنان بکشد. 🔹باقی در این میزگرد «دوم خرداد» را ابتدا یک «انقلاب آرام» نامید، ولی چند دقیقه بعد گفت «آن چیزی که در دوم خرداد رخ داد، بیش از اصلاح و کمتر از انقلاب بود!» (۶۴) یا رئیس دانا در آغاز از «پدیده‌ی ناگزیری که انقلاب نیست» حرف زد و دست آخر دوم خرداد را «یک جریان انقلابی آرام آرام» تعریف کرد. (۶۵) مجید محمدی هم که دوست داشت بدیع و بامزه سخن بگوید، همان ابتدا قاطعانه گفت «دوم خرداد نه حرکت بود، نه نهضت، نه انقلاب؛ هیچ یک از آن‌ها نبوده و نیست» اما در پاسخ به سوال دوم مجری میزگرد در کمتر از ۵ دقیقه از نظر قاطع خود پشیمان شد و دوم خرداد را یک «حرکت» با ماهیتی «رفرمیستی» دانست! (۶۶) 🔹تکاپوهای جدید به سرعت آغاز شد و باز هم سعید حجاریان در اوج جدال‌ها و بحران‌های درون حزبی به میدان آمد. او روز ۷ شهریور ۱۳۸۰ نخستین سخنرانی جنجالی‌اش را در اردوی سالیانه دفتر تحکیم وحدت ایراد کرد؛ دهه‌ی ۱۳۸۰ را «دهه‌ی فعالیت معرفتی اصلاح‌طلبان» برای کسب قدرت نام نهاد و این عنوان را «راهبرد بنیادین جنبش دانشجویی» دانست: "وقتی در «میدان معرفتی» کار می‌کنید، «منزلت اجتماعی» پیدا می‌کنید و اسوه می‌شوید و مردم به شما اقبال می‌کنند. جنبش دانشجویی کاملاً در کانون «معرفت» قرار دارد… بسیاری از رهبران و تئوریسین‌های محبوب جنبش دانشجویی مثل «یورگن هابرماس» در عرصه معرفت حرفی برای گفتن داشتند و منزلت پیدا کردند؛ و اِلا اگر وارد عرصه قدرت می‌شدند، به سرعت حذف می‌شدند." (۶۷) 🔹این اولین بار بود که حجاریان در یک سخنرانی عمومی نام یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی و نظریه‌پرداز مشهور «نافرمانی مدنی» را به زبان آورد و از او به مثابه‌ی الگویی برجسته یاد کرد. اکنون حجاریان برنامه‌ای جدید در ذهن داشت تا از شخصیت‌هایی مانند هابرماس برای بحران‌زدایی از تئوری و عمل در سپهر اندیشه‌ی اصلاحات کمک بگیرد. 🔹براساس طرح جدید حجاریان که عطاءالله مهاجرانی در مقام رئیس مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها و به توصیه رئیس جمهور، مدیریت اجرای آن را پذیرفت؛ این مرکز در کنار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت و حزب کارگزاران با مشارکت وزارت کشور برای تجدید ساختار معرفتی-ایدئولوژیک اصلاحات از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴، از ۷ فیلسوف برجسته‌ی انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی برای سفر به ایران دعوت کردند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15365 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15338 ◀️ قسمت سیزدهم اصلاحات مُرد، زنده‌باد کودتا ۳. 🔶🔸انقلاب زنانه‌ی آلن تورن 🔹"ایران، یک بهشت ایده‌آل برای جنبش دانشجویی دختران!" این پیامِ سفر آلن تورن ۷۶ ساله و نظریه‌پرداز پرآوازه‌ی «جامعه مدنی» از پاریس به تهران بود که پایان زمستان ۱۳۸۰ به دعوت عطاءالله مهاجرانی رقم خورد. بسته پیشنهادی‌اش برای اصلاح‌طلبان: «خلق یک انقلاب زنانه در ایران» (۶۸) 🔹او به عنوان تحلیل‌گری برجسته در زمینه‌ی «جنبش‌های اجتماعی اپوزیسیون» این ایده را در جلسات مشترکی با: موسسه مطالعات وزارت امور خارجه، مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و سرانجام ضیافت شام سفارت فرانسه طرح کرد. (۶۹) 🔹تورن اعتقاد داشت: «ایران، مکان ایده‌آلی برای دانشجویان و جنبش‌های دانشجویی به خصوص جنبش دانشجویی دختران است»، (۷۰) چون این جنبش نظرگاه خاصی در مورد یک مشکل اجتماعی دارد؛ تحصیل کرده‌اند، مدرن فکر می‌کنند، تفکرات‌شان شکلی جهانی دارد و در پی ایجاد نهادهای سیاسی جدید هستند. (۷۱) 🔹تصویر او از سیاستگزاران دولت دوم سیدمحمدخاتمی ماهیت جالبی داشت و به آن‌ها می‌گفت: «شما نه می‌خواهید آیت‌الله باشید و نه می‌خواهید سرمایه‌دار باشید، شما می‌خواهید شالوده نهادهای لازم انتخابات آزاد را برای اکثریت افراد پی‌ریزی کنید.» (۷۲) این جامعه‌شناس فرانسوی به اصلاح‌طلبان توصیه کرد: باید از یک «امکان سیاسی» که خلق آن در ایران به مراتب آسان‌تر از کشورهای اروپایی است، بهره گیرند: "به اعتقاد من شما می‌توانید نخستین کشوری در جهان باشید که «انقلابی بر پایه‌ی حمایت از حقوق زنان» به وجود می‌آورد. چرا که برحسب آنچه دیده‌ام ایران از معدود کشورهایی است که مسئله زنان در کانون مسائل آن قرار دارد." (۷۳) 🔹آلن تورن رهبران دولت اصلاحات را به پیروی از الگوی موسسه تحقیقات امنیتی پنتاگون (Rand) در گستره «اسلام لیبرال» فراخواند و هم‌رأی با فرید زکریا و ولی‌رضا نصر در شورای روابط خارجی آمریکا گفت: «راه تجدد ایران» از ترکیه می‌گذرد: "«راه تجدّد ایران» از مرزهای «ترکیه» عبور می‌کند. ترکیه برای ما «آزمایشگاه» است. آزمایشگاهِ خوبی‌ها و بدی‌های تجدّد و چالش‌ها و برون‌رفت‌های «روشنفکران دینی» از آن." (۷۴) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15392 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15365 ◀️ قسمت چهاردهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۱. اگر دینی توانست آزادی را قبول کند، هم به امر «دموکراسی» کمک می‌کند و هم خود دین «تلطیف» می‌شود. اگر دین می‌خواهد بماند، باید حداقل به مقوّماتِ حقوق بشر تن دهد. (۷۵) سید محمد خاتمی 🔹پس از آن‌که عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور، با صدور حکمی به سهراب رزاقی (از رابطان بنیاد هلندی هیفوس و دستیار حسین بشیریه) ماموریت داد تا «پروژه حمایت از توسعه‌ی پایدار» در چارچوب مرکز ارتباطات و منابع سازمان‌های جامعه مدنی را در تهران آغاز کند، رابطه مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد با دولت نزدیک‌تر شد. 🔹این چنین، زمینه‌ی دعوت از مشهورترین نظریه‌پرداز نافرمانی مدنی مساعدتر به نظر می‌رسید. یورگن هابرماس در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۱ به میزبانی عطاءالله مهاجرانی (رئیس وقت مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها) از آلمان به ایران آمد (۷۶) تا به تحلیل «پروژه ناتمام مدرنیته» بپردازد و گزارش خود از چشم‌‌انداز اصلاحات را در اختیار رئیس‌جمهور بگذارد؛ گزارشی که چارچوب فعالیت‌های سیدمحمد خاتمی و اصلاح‌طلبان در سال‌های بعد بر مبنای پیشنهادات آن بنا گشت. 🔹«هابرماس، قهرمان رورتی» لقب داشت. (۷۷) از قضا برنامه بعدی نیز دیدار ریچارد رورتی از تهران بود که دو سال بعدتر رقم خورد. هر دو فیلسوف ۷۳ سال داشتند و با نظریه‌های خود در سلسله کودتاهای مخملی اروپای شرقی در دهه‌ی ۱۹۸۰.م ایفای نقش کردند؛ 👈 یورگن هابرماس بزرگترین فیلسوف زنده‌ی آلمان بود و 👈 ریچارد رورتی نیز بزرگترین فیلسوف زنده‌ی آمریکا، اما فلسفه‌ی آنان نزد دانشوران مسلمان جذاب و بدیع نبود. 🔹هر دو، در طول زندگی فکری خود چرخش‌های معرفتی فراوانی را پشت سر نهادند و حالا، هرکدام یک جریان فلسفی بزرگ را در جهان غرب نمایندگی می‌کردند، با این حال نوید یک «آرمانشهر یکسان» را می‌دادند و با ساختن پلی میان ایدئولوژی‌های چپ و راست، نقطه اشتراکشان سوسیال دموکراسی بود. 🔹هردو می‌پنداشتند زمان فلسفه متافیزیک سپری شده است. و فلسفه، دیگر صاحب حقایق مابعدالطبیعی نمی‌تواند باشد. هردو را تنها از رهگذر ترجمه دو کتاب و چند معرفی مطبوعاتی نزد محافل آکادمیک ایران می‌شناختند و البته با این سفر، بخت بسته‌ی ترجمه آثارشان باز شد. 🔹هردو به دعوت رسمی دولت اصلاحات راهی تهران شدند تا به ترسیم «نقشه راه آینده اصلاح‌طلبی» بپردازند؛ یکی پس از ۷ روز گشت و گذار در پایتخت و شیراز با امید «بروز ناآرامی‌های سیاسی زودهنگام در ایران» به کشورش بازگشت (۷۸) و دیگری با ارائه بسته پیشنهادی پراگماتیسم، از مدل «اتکاء به سنت آمریکایی برای دموکراتیزاسیون» سخن گفت و هرگونه «کوشش فلسفی به منظور تبیین لیبرالیسم» را رد کرد. (۷۹) 🔹سفر یورگن هابرماس مقارن با «پایان عصر سروشیسم» و «افول اقتدار آراء عبدالکریم سروش» در ایران شد؛ به روایت سردبیر نشریه‌ی همشهری جوان، اصلاح‌طلبان در این دوران به «بدترین سطح ابتذال فکری» سقوط کردند و می‌خواستند از رهگذر حضور این نظریه‌پرداز شهیرِ «نافرمانی مدنی» برای خود کیسه‌ی «کسب مشروعیت» بدوزند. (۸۰) 🔹برای اصلاح‌طلبان که با اقتباس مبانی معرفتی مدرنیته از فیلسوفان یهودی چون سِر کارل پوپر، سِر آیزایا برلین و هر لحظه بیشتر در بحران مشروعیت نظری فرو می‌رفتند، یورگن هابرماس این جاذبه را داشت تا حضورش بر وزن تئوریک اصلاحات بیفزاید و شاید زمینه‌های دفاع زیرکانه از مدرنیته را به آنان بیاموزد، اما این فیلسوف خود نماد یک «شکست معرفتی» بود. 🔹منظومه نظری او معجونی ناهمگون از تئوری‌های عصر مدرن به شمار می‌رفت و در زندگی‌اش دوره‌های متنوع فکری را سپری کرد تا از مارکسیسم به سکولاریسم رسید. از یک سو، یورگن ‌هابرماس را یگانه وارث «مکتب فرانکفورت» و پیرو تئوری «نئومارکسیسم» می‌شناختند که این مکتب از دل پروژه عملیات سری CIA در حوزه اندیشه (موسوم به عملیات PSB) درآمد و یک حوزه‌ی انتقادی کنترل شده علیه سیستم لیبرال بورژوازی بود، اما در جامعه‌شناسی دلبستگی عمیقی به ماکس وبر داشت که از ستون‌های فلسفه کلاسیک سرمایه‌داری محسوب می‌گشت. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15455 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ◀️ قسمت پانزدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۲. سرشت و سرنوشت جوامع در حال «گذار از سنت به مدرنیته» دغدغه پیوسته‌ی یورگن ‌هابرماس بود و برای تماشای «پروژه‌ی ناتمام مدرنیته» سرزمین‌های غیرغربی از چین تا ایران را پیمود. او پاییز ۱۳۸۰ دعوت عطاءالله مهاجرانی را به سبب «مبارزه‌ی سختی که در دوران وزارت فرهنگ برای آزادی مطبوعات ایرانی پیش برد» قبول کرد (۸۱) و ۸ ماه بعد به ایران آمد. پیش از سفر به ملاقاتی طولانی با وزیر امور خارجه آلمان درباره وضعیت سیاسی نیروهای اپوزیسیون برانداز مانند اکبر گنجی در ایران رفت. وانگهی، انجمن قلم آلمان نیز از او خواستار رایزنی‌اش برای آزادی سیامک پورزند، جاسوس دستگیر شده‌ی CIA شد؛ (۸۲) همچنین لیستی از زندانیان امنیتی را به یورگن هابرماس دادند (۸۳) تا هم به ایجاد کانال‌های تماس با خانواده‌ی آنان و هم به مذاکره با مقامات نظام برای عفوشان بپردازد؛ اما یکی از ماموریت‌های اصلی او معرفی جانشینی به جای عبدالکریم سروش برای بسط «علوم انسانی سکولار» بود؛ شخصیتی که بتواند «مذهب اسلام را به علوم انسانی و فلسفه‌ معاصر غرب پیوند دهد.» (۸۴) سروش که سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ را در دانشگاه‌های هاروارد و پرینستون آمریکا گذراند، دیگر هیچ نقشی در حوزه عمومی ایران بازی نمی‌کرد و حتی یورگن هابرماس اعتبار فلسفی او را زیر سوال بُرد. وانگهی، غیبت سروش در ایران نه تنها به سرخوردگی اندک هوادارانش انجامید، بلکه فقدان یک شخصیت بانفوذ سکولار در اردوگاه اصلاحات به دغدغه‌های محسوس بدل گشت، چون به گمان هابرماس: مضمون سیاسی اختلافات مذهبی در داخل «جهان اسلام» را نباید دست کم گرفت. امروزه یک روحانی مانند «محمد مجتهد شبستری» نقش منتقدی مطرح را به عهده گرفته است. شبستری طرفدار «سنت تفسیر» است و از نظر او تک‌تک مومنان «مفسران وحی» می‌باشند. در مجموع، استدلالش یک «استدلال پروتستانی» در مقابل «قرائت ارتدکسی» رژیم جمهوری اسلامی است. در هر حال تأکید مجتهد شبستری بر «فردگرایی مدرن» به عنوان جایگاه درون‌گرایی مذهبی است. درک او از رابطه‌ی دیالکتیکی بین ایمان و دانش، قادر است مذهب اسلام را به «علوم انسانی» و فلسفه‌ی عصر حاضر پیوند دهد. (۸۵) یورگن هابرماس از محمد مجتهد شبستری به عنوان گزینه مقبول غربی‌ها برای «همسان سازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار» رونمایی کرد: یک مارتین لوتر جدید و البته، همان‌طور که فرانسیس فوکویاما می‌گفت آمریکایی‌ها در ایران صاحب چند لوتر برای تحقق پروژه‌ی «رفرم مذهبی در خاورمیانه» هستند. (۸۶) او نه فقط با فوکویاما که با ساموئل هانتینگتون و نیز درباره «رسالت سرنوشت‌ساز علوم انسانی» برای مبارزه با «توتالیتاریسم» هم نظر بود. به اعتقاد هابرماس «علوم انسانی انتقادی» مانند فلسفه، جامعه‌شناسی، سیاست و روانشناسی باید به «وحدت» دست یابند تا موجب «آزادی» و «سکولاریزاسیون» شوند. (۸۷) با این رویکرد، هسته مرکزی سخنرانی‌هایش را در محافل دانشگاهی به «مناقشه حول محور بنیان‌های مشروعیتِ حکومت مذهبی ایران» اختصاص داد (۸۸) و یک روز پس از اقامت در تهران، غلامرضا اعوانی صبح ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۱ او را برای ایراد سخنرانی به انجمن حکمت و فلسفه برد تا «دستاوردهای سکولاریسم در فلسفه‌ی سیاسی» را شرح دهد. پس از پایان برنامه، اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی افتاد. دکتر علی مصباح یزدی (فلسفه‌دان و فرزند علامه محمدتقی مصباح یزدی) از یورگن هابرماس برای حضور در جمع دانشوران موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در قم دعوت کرد، اما فیلسوف آلمانی به بهانه‌ای این دعوت را نپذیرفت. با این حال، مصباح یزدی، پیشنهاد گفتگویی را در محل اقامت یورگن هابرماس داد و روز ۲۳ اردیبهشت همراه دکتر محمد لگنهاوزن، ابوالحسن حقانی و برادرش مجتبی مصباح یزدی به «هتل لاله» رفت. (۸۹) علی مصباح یزدی گفتگو را با زبان تخصصی فلسفی و با پرسش از تناقضات و تحولات دیدگاه‌های یورگن هابرماس درباره «دین» آغاز کرد و این فیلسوف آلمانی نیز ابتدا پذیرفت که گاهی در این داوری‌ها «شتابزدگی بسیار» به خرج داده است، (۹۰) اما با تکرار نظریه‌های ماکس وبر و امیل دورکیم در قلمرو جامعه‌شناسی دین از «فروپاشی جهان‌بینی دینی» سخن گفت و آن را نظریه جدید خود خواند: فروپاشی به این معنی که جهان‌بینی دینی هدف‌گیری تک تک افراد جامعه را به طور کلی هدایت کند و خود را مبنای نظریات حقوقی، سیاسی، و تشکیلاتی نظام سیاسی بداند. (۹۱) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15498 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee