eitaa logo
سلسبیل معرفت | حسن صادقی
237 دنبال‌کننده
322 عکس
173 ویدیو
22 فایل
✍️پژوهشگر، نویسنده 📚مدرس سطوح عالی حوزه و دانشگاه 🔵به منظور ترویج معارف، کانال ما را به دوستان خود معرفی و به عضویت در کانال دعوت کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌺 قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری 🔸روزی طلبه جوانی که در زمان شاه‌عباس در اصفهان درس می‌خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس‌خواندن خسته شده‌ام و می‌خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درس‌خواندن برای آدم، آب و نان نمی‌شود و کسی از طلبگی به جایی نمی‌رسد و به‌جز بی‌پولی و حسرت، عایدی ندارد. 🔸شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می‌روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می‌خواهی برو، من مانع کسب‌وکار و تجارتت نمی‌شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده‌ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. 🔸شیخ بهایی گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه‌فروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب‌هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن‌ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. 🔸شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می‌دهند؟ 🔸شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بی‌میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت: این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو می‌سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می‌خواستند او را با خود ببرند. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده‌ام؟ مرد زرگر گفت: می‌دانی این سنگ چیست و چقدر می‌ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می‌ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ۱۰هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک‌جا ندیده‌ای، چنین سنگ گران‌قیمتی را از کجا آورده‌ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی‌کرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنت‌زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده‌ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام‌گرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمی‌کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. 🔸ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می‌گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آورده‌ای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ۱۰هزار سکه می‌پردازد. 🔸شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می‌بینی، گوهر شب‌چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می‌درخشد و نور می‌دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می‌شناسد و قدر گوهر را گوهری می‌داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی‌دهند و همگان ارزش آن را نمی‌دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان‌های عاقل و فرزانه می‌دانند و هر بقال و عطاری نمی‌داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید. ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
✍تأملی در یک پیام 🔹سید محمد خاتمی با صدور پیامی به مناسبت روز دانشجو، با اظهار تأسف از درد و داغ حاصل از خون‌های ریخته شده و آسیب‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وارد بر جامعه و بازداشت‌های گسترده دانشجویان و ایجاد محدودیت برای دانشگاه حضور و ابراز وجود دانشجویان جای خوشوقتی دانست. 🔶در متن پیام آمده است: «🔹از سوی دیگر آنچه موجب تأسف فراوان است، بازداشت گسترده دانشجویان و ایجاد محدودیت‌های آموزشی، صنفی و سیاسی برای آنان و اخراج و اعمال فشار بر استادان است؛ امری که نه با مبانی و موازین آزادی و حقوق انسانی سازگار است و نه در نهایت امنیّت پایدار دانشگاه و جامعه را تأمین می‌کند. 🔹اینک که جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان می‌دهد، بگونه‌ای کم‌سابقه و شاید بی‌سابقه فرهیختگان، استادان، نخبگان و دانشجویان را در اصل حرکت حاضر می‌بینیم 🔹به مسئولان توصیه می‌کنم که این حضور را قدر بدانند و بجای برخورد ناروا با آن، دست یاری به سوی آنان دراز کنند و با کمک آنان وجوه ناصواب حکمرانی را بدرستی بشناسند و پیش از آنکه دیر شود به سوی حکمرانی خوب حرکت کنند.» ♦️چند نکته پیرامون پیام : 1⃣با اینکه ایشان به حسب ظاهر، لباس مقدس روحانیت را پوشیده است و خود را پیرو امام راحل(ره) می‌داند؛ لیکن در پیام خود نه تنها به اهانت‌های آشوبگران و معترضان، به اسلام و روحانیت و مقدسات هیچ اشاره‌ای نمی‌کند؛ بلکه به صورت ضمنی آن را تایید می‌کند. 2⃣آیا بازداشت دانشجویان یا اعمال محدودیتها برای آنان یا اساتید جز برای هنجارشکنان است؟ در کشورهای غربی که مدعی دروغین آزادی و حقوق انسانی هستند، -با تشخیص خودشان-با هنجارشکنان چکار می‌کنند؟! به بهانه آزادی، هیچ برخوردی نمی‌کنند؟! آیا آزادی در کشورهای غربی مطلق است یا برای آزادی، محدودیتهایی قائلند؟ آیا حقوق انسانی تنها برای عده‌ای آشوبگر و معترض است یا دیگران نیز حقوق انسانی دارند؟ آیا رها کردن معترضان و آشوبگران به خود، امنیت را تامین می‌کند؟ 3⃣ همه می‌دانند که شعار زیبای «زن، زندگی آزادی» تنها بهانه و رمز اعتراض و آشوب است. انقلاب اسلامی سالهاست با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و بدون این شعار به آن عمل می‌کند. مگر کسی تردید دارد که مدعیان اصلی این شعار، خوانش دیگری از این شعار دارند؟! آنان همچنانکه در گذشته عدم پایبندی خود را به آن نشان داده‌اند، در این چند ماه نیز نشان دادند که از این شعار به عنوان ابزار استفاده می‌کنند و کمترین پایبندی به آن ندارند. 4⃣. امروزه برای همگان روشن شده است که دشمنان خارجی با کمک عوامل داخلی به دنبال ضربه زدن به «ایران قوی و مستقل» هستند. آیا نویسنده پیام آن را نمی‌داند یا اغراض سیاسی مانع بی‌توجهی به آن می‌شود؟یا....؟ 5⃣. منظور از «وجوه ناصواب حکمرانی» و «حکمرانی مطلوب» چیست؟ مگر تاکنون مسؤلان نظام به دنبال اصلاح نبودند و از انتقادهای منطقی و پیشنهادهای معقول و سازنده استقبال نکرده‌اند؟ 🌹خدای سبحان همه ما را هدایت کند و قلم و بیان و رفتار ما را در راستای رضایت خود قرار دهد، تا در دنیا و آخرت بتوانیم پاسخگو باشیم. ای ✍️ حسن صادقی ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
16 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.28M
🔉 📣 جلسه پایانی * جریان بیماری همسرم ✍هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند. * دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد. * خدا به چه کسانی بدهکار است؟ ✍افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم. * آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت * وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است. * برای اموات باقیات صالحات بفرستید. * مواظب بدیهیات زندگی ام بودم * در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او * سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی. * اثر تقوای چشم * نباید شیاطین را به زندگی راه داد * چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟ * شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان. * غفلت، کار اصلی شیطان ⏰مدت زمان:۴۴:۵۷ 📆1401/03/20 ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرمداحی دوسه‌تا شاهکار داره یکی ازشاهکارهای مهدی رسولی همین نماهنگ هستش. حتما ببینید شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو تسلیت عرض میکنیم زهرا ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره شنیدنی رستم قاسمی وزیر سابق نفت از فحش خواهر و مادر راننده تاکسی به او چنین وزیر مردمی بود خدا رحمتش کنه
🌺روایت جابر بن عبدالله برای امام باقر(ع) درباره لوح حضرت زهرا(ع) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَبِي لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ إِنَّ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً فَمَتَى يَخِفُّ عَلَيْكَ أَنْ أَخْلُوَ بِكَ فَأَسْأَلَكَ عَنْهَا فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ أَيَّ اَلْأَوْقَاتِ أَحْبَبْتَهُ فَخَلاَ بِهِ فِي بَعْضِ اَلْأَيَّامِ فَقَالَ لَهُ يَا جَابِرُ أَخْبِرْنِي عَنِ اَللَّوْحِ اَلَّذِي رَأَيْتَهُ فِي يَدِ أُمِّي فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا أَخْبَرَتْكَ بِهِ أُمِّي أَنَّهُ فِي ذَلِكَ اَللَّوْحِ مَكْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي دَخَلْتُ عَلَى أُمِّكَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهَنَّيْتُهَا بِوِلاَدَةِ اَلْحُسَيْنِ وَ رَأَيْتُ فِي يَدَيْهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَأَيْتُ فِيهِ كِتَاباً أَبْيَضَ شِبْهَ لَوْنِ اَلشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِأَبِي وَ أُمِّي يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا هَذَا اَللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ أَهْدَاهُ اَللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِيهِ اِسْمُ أَبِي وَ اِسْمُ بَعْلِي وَ اِسْمُ اِبْنَيَّ وَ اِسْمُ اَلْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي وَ أَعْطَانِيهِ أَبِي لِيُبَشِّرَنِي بِذَلِكَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِيهِ أُمُّكَ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَقَرَأْتُهُ وَ اِسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي فَهَلْ لَكَ يَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَيَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِي إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ صَحِيفَةً مِنْ رَقٍّ فَقَالَ يَا جَابِرُ اُنْظُرْ فِي كِتَابِكَ لِأَقْرَأَ أَنَا عَلَيْكَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِي نُسْخَةٍ فَقَرَأَهُ أَبِي فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي هَكَذَا رَأَيْتُهُ فِي اَللَّوْحِ مَكْتُوباً «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ» هَذَا كِتَابٌ «مِنَ اَللّٰهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَكِيمِ» ، - لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِيلِهِ «نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِينُ » مِنْ عِنْدِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ عَظِّمْ يَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِي وَ اُشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لاَ تَجْحَدْ آلاَئِي إِنِّي «أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا» قَاصِمُ اَلْجَبَّارِينَ وَ مُدِيلُ اَلْمَظْلُومِينَ وَ دَيَّانُ اَلدِّينِ إِنِّي «أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا» فَمَنْ رَجَا غَيْرَ فَضْلِي أَوْ خَافَ غَيْرَ عَدْلِي عَذَّبْتُهُ «عَذٰاباً لاٰ أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ اَلْعٰالَمِينَ» فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً فَأُكْمِلَتْ أَيَّامُهُ وَ اِنْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلاَّ جَعَلْتُ لَهُ وَصِيّاً وَ إِنِّي فَضَّلْتُكَ عَلَى اَلْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى اَلْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ وَ سِبْطَيْكَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِي بَعْدَ اِنْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِيهِ وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَحْيِي وَ أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اُسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ اَلشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ كَلِمَتِيَ اَلتَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِيَ اَلْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ اَلْمَاضِينَ وَ اِبْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ اَلْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ اَلْبَاقِرُ عِلْمِي وَ اَلْمَعْدِنُ لِحِكْمَتِي سَيَهْلِكُ اَلْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ اَلرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ اَلْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ أُتِيحَتْ بَعْدَهُ مُوسَى فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لاَ يَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِي لاَ تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِيَائِي يُسْقَوْنَ بِالْكَأْسِ اَلْأَوْفَى مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي
ادامه روایت: فَقَدِ اِفْتَرَى عَلَيَّ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ اَلْجَاحِدِينَ عِنْدَ اِنْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِي وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي فِي عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ اَلنُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاِضْطِلاَعِ بِهَا يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ فِي اَلْمَدِينَةِ اَلَّتِي بَنَاهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ اَلْقَوْلُ مِنِّي لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ اِبْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي لاَ يُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلاَّ جَعَلْتُ اَلْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اِسْتَوْجَبُوا اَلنَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لاِبْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ اَلشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ اَلدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ اَلْخَازِنَ لِعِلْمِيَ اَلْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ فَيُذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ اَلتُّرْكِ وَ اَلدَّيْلَمِ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يَكُونُونَ خَائِفِينَ مَرْعُوبِينَ وَجِلِينَ تُصْبَغُ اَلْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ يَفْشُو اَلْوَيْلُ وَ اَلرَّنَّةُ فِي نِسَائِهِمْ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ اَلزَّلاَزِلَ وَ أَدْفَعُ اَلْآصَارَ وَ اَلْأَغْلاَلَ «أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُهْتَدُونَ» :" قَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِي دَهْرِكَ إِلاَّ هَذَا اَلْحَدِيثَ لَكَفَاكَ فَصُنْهُ إِلاَّ عَنْ أَهْلِهِ .(الکافی، ج1ص527) (ع) علیه السلام ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
🌺روایت عجیب جابربن عبدالله برای امام باقر(ع) درباره لوح حضرت زهرا(ع) امام صادق عليه السلام فرمايد: پدرم بجابر بن عبد اللّٰه انصارى فرمود: من با تو كارى دارم، چه وقت برايت آسان‌تر است كه ترا تنها ببينم و از تو سؤال كنم‌؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهى، پس روزى با او در خلوت نشست و باو فرمود: در باره لوحى كه آن را در دست مادرم فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله ديده‌ئى و آنچه مادرم بتو فرمود كه در آن لوح نوشته بود، بمن خبر ده. جابر گفت: خدا را گواه ميگيرم كه من در زمان حيات رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله خدمت مادرت فاطمه عليها السلام رفتم و او را بولادت حسين عليه السلام تبريك گفتم، در دستش لوح سبزى ديدم كه گمان كردم از زمرد است و مكتوبى سفيد در آن ديدم كه چون رنگ خورشيد (درخشان) بود. باو عرضكردم: دختر پيغمبر! پدر و مادرم قربانت، اين لوح چيست‌؟ فرمود: لوحى است كه خدا آن را برسولش صلّى اللّٰه عليه و آله اهدا فرمود، اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو پسرم و اسم اوصياء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را بعنوان مژدگانى بمن عطا فرموده. جابر گويد: سپس مادرت فاطمه عليها السلام آن را بمن داد. من آن را خواندم و رونويسى كردم پدرم باو گفت: اى جابر! آن را بر من عرضه ميدارى‌؟ عرضكرد: آرى. آنگاه پدرم همراه جابر بمنزل او رفت، جابر ورق صحيفه‌ئى بيرون آورد. پدرم فرمود: اى جابر، تو در نوشته‌ات نگاه كن تا من برايت بخوانم، جابر در نسخه خود نگريست و پدرم قرائت كرد، حتى حرفى با حرفى اختلاف نداشت. آنگاه جابر گفت: خدا را گواه ميگيرم كه اين گونه در آن لوح نوشته ديدم: « بِسْمِ‌ اَللّٰهِ‌ اَلرَّحْمٰنِ‌ اَلرَّحِيمِ‌ » اين نامه از جانب خداوند عزيز حكيم است براى محمد پيغمبر او، و نور و سفير و دربان (واسطه ميان خالق و مخلوق) و دليل او، كه روح الامين (جبرئيل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود. اى محمد أسماء مرا (ائمه و اوصيائت را - از مجلسى (ره)-) بزرگ شمار و نعمتهاى مرا سپاسگزار و الطاف مرا انكار مدار. همانا منم خدائى كه جز من شايان پرستشى نيست، منم شكننده جباران و دولت رساننده بمظلومان و جزا دهنده روز رستاخيز، همانا منم خدائى كه جز من شايان پرستشى نيست، هر كه جز فضل مرا اميدوار باشد (باينكه خود را مستحق ثواب من داند) و از غير عدالت من بترسد،(باينكه كيفر مرا ستم انگارد) او را عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را نكرده باشم، پس تنها مرا پرستش كن و تنها بر من توكل نما. من هيچ پيغمبرى را مبعوث نساختم كه دورانش كامل شود و مدتش تمام گردد، جز اينكه براى او وصى و جانشينى مقرر كردم. و من ترا بر پيغمبران برترى دادم و وصى ترا بر اوصياء ديگر، و ترا بدو شير زاده و دو نوه‌ات حسن و حسين گرامى داشتم، و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش كانون علم خود قرار دادم و حسين را خزانه دار وحى خود ساختم و او را بشهادت گرامى داشتم و پايان كارش را بسعادت رسانيدم، او برترين شهداست و مقامش از همه آنها عاليتر است. كلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود (براهين قطعى امامت) را نزد او قرار دادم، بسبب عترت او پاداش و كيفر دهم. نخستين آنها سرور عابدان و زينت اولياء گذشته من است. و پسر او كه مانند جد محمود (پسنديده) خود محمد است، او شكافنده علم من و كانون حكمت من است. و جعفر است كه شكّ‌كنندگان در باره او هلاك ميشوند، هر كه او را نپذيرد (خود او را بامامت نپذيرد يا سخنش را باطاعت) مرا نپذيرفته، سخن و وعده پابرجاى من است كه: مقام جعفر را گرامى دارم و او را نسبت به پيروان و ياران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسى است كه (در زمان او) آشوبى سخت و گيج‌كننده فرا گيرد، زيرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولياء من با جامى سرشار سير آب شوند. هر كس يكى از آنها را انكار كند، نعمت مرا انكار كرده و آنكه يك آيه از كتاب مرا تغيير دهد، بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزيده‌ام موسى، واى بر دروغ‌بندان و منكرين على (امام هشتم عليه السلام) و دوست و ياور من و كسى كه بارهاى سنگين نبوت را بدوش او گذارم و بوسيله انجام دادن آنها امتحانش كنم (گويا اشاره بپذيرفتن امر دشوار ولايت عهديست) او را مردى پليد و گردنكش (مأمون) ميكشد و در شهرى كه (طوس) بنده صالح (ذو القرنين) آن را ساخته است، پهلوى بدترين مخلوقم (هارون) بخاك سپرده مى‌شود، فرمان و وعده من ثابت شده كه: او را بوجود پسرش محمد و جانشين و وارث علمش محمد مسرور سازم، او كانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم ميباشد، هر بنده‌ئى باو ايمان آورد، بهشت را جايگاهش سازم و شفاعت او را نسبت بهفتاد تن از خاندانش كه همگى سزاوار دوزخ باشند بپذيرم. و عاقبت كار پسرش على را كه دوست و ياور من و گواه در ميان مخلوق من و امين وحى من است بسعادت رسانم.
ادامه روایت عجیب جابر: از او بوجود آورم دعوت کننده بسوی راهم و خزانه دار علمم حسن(امام عسکری_ع-)را و این رشته را بوجود پسر او «م ح م د»(امام زمان علیه السلام) كه رحمت براى جهانيانست كامل كنم، او كمال موسى و رونق عيسى و صبر ايوب دارد. در زمان (غيبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهاى آنها را براى يك ديگر هديه فرستند، چنان كه سرهاى ترك و ديلم (كفار) را بهديه فرستند، ايشان را بكشند و بسوزانند و آنها ترسان و بيمناك و هراسان باشند، زمين از خونشان رنگين گردد و ناله و وا ويلا در ميان زنانشان بلند شود، آنها دوستان حقيقى منند. بوسيله آنها هر آشوب سخت و تاريك را بزدايم و از بركت آنها شبهات و مصيبات و زنجيرها را بردارم، درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد، و تنها ايشانند، هدايت‌شدگان. عبد الرحمن بن سالم گويد: ابو بصير گفت: اگر در دوران عمرت جز اين حديث نشنيده باشى، ترا كفايت كند.پس آن را از نااهلش پنهان دار (الکافی، ج1،ص524) (ع) (ع) ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 🔹خس و خاشاک آوردند دریا را بسوزانند... 🏴 🎤 حاج خط مقدم ماست✊ ۰[ @MAHDIRASEULI_IR
🔴جهاد حضرت زهرا(ع) در تبیین: با سخن با رفتار با وصیت به تشییع و دفن مخفیانه با چگونگی تشییع با قبر مخفی 🔵السلام علیک یافاطمه الزهرا(ع) ✅کانال سلسبیل معرفت👇 🌸@salsabilmarifat