eitaa logo
نجم الدین
10.4هزار دنبال‌کننده
693 عکس
27 ویدیو
7 فایل
🌟نجم الدین نشر بیانات استاد #صمدی_آملی 🚩کانال رسمی #نمیباشد ✔️استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع کانال❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_341713769937764954.mp3
8.69M
؟ ⌛️زمان: ۲۱:۵۵دقیقه __________________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
؟ ⏪مقداری شب اربعین است مصیبت بخوانیم. برای عزیزان مقتل بخونم برویم به سوی کربلا. راجع به اربعین که عزیزان آیا اربعین به کربلا آمدند یا نه؟ بعضی ها فرمودند که بعد از قضیه شام به کربلا آمدند عزیزانِ اُسرا. منتها بعد از قضیه شام را بعضی ها فرمودند اربعین آمدند که به شدت بعید شمردند و گفتند چهل روز آمدن روز یازدهم محرم از کربلا به کوفه، از کوفه هم دوباره رفتن به شام که از کوفه تا شام ۱۷۵ فرسخ به تعبیری راهه. ⏪یعنی چیزی حدود ۶۰۰ _ ۷۰۰ کیلومتر راهه. و لذا آمدن این اندازه راه که اونم باید تقریبا ۴۰ منزل از کوفه تا شام را طی میکردند، این خیلی بعیده که بیان شام و بعد از شام دوباره حالا حداقل طبق نص روایات که در شام اینا حداقل ۷ روز برای آقا جان عزاداری کردند. ⏪خب حالا چقدر در شام موندند که زمستان بعضی ها نوشتند اهل بیت به شام رسیدند. سرّش اینه که روز عاشورای قمری اون سال در روز ۲۱ مهر ماه حالا بعضی از آقایون ایام دیگه رو فرمودند اما هم حضرت استاد ما با تسلط بر علم شریف نجوم و هیئت از ناحیه زیج استخراج کردند به ۲۱ مهر رسیدند، و هم علامه شعرانی علیه الرحمه و بعضی آقایان دیگر که خب قهراً ۲۱ مهر تا اول زمستان در حدود ۲ ماه و ۹ روز ۱۰ روز فاصله است که در این مدت این عزیزان آمدند به سوی شام و کوفه. ⏪ خب بیان شام و برگردن به کربلا خیلی بعیده، در ظرف ۴۰ شبانه روز و اونم در کوفه هم مدتی بعضی ها نوشتند ۱۸_ ۱۹ روز زندانی بودند. ⏪ که روایتی نقل شده که در درون زندان بودند یک دفعه اهل بیت علیه السلام دیدند که یه سنگی از بالای روزنه زندان وارد زندان شده، با این سنگ که به نخ آویخته بود یه کاغذی نوشته شده، برداشتند کاغذ را خوندند معلوم بود یکی از شیعه ها و متدینینی که از وقایع درون دارالعماره عبید الله با خبر بود. از اینکه عبیدالله نامه نوشته برای یزید به شام که من حسین را کشتم، اون روز که تلفن نبود. امثال این وسایل ارتباط عمومی نبود با پیک نامه می‌رفت، الان در کوفه هستند. 🔰چه امر می‌فرمایید؟ 🔰چکار کنیم؟ 🔰آیا آنها را به قتل برسانیم یا به نزد تو بفرستیم؟ ⏪ قضیه را روشن کن. پیک رفت، مدت رفت و آمد آن روز معلوم بود بعضی میگن اگر پیک با این سرعت بخواد بره ۱۲ روز می تونه این مسیر از کوفه تا شام رو بره. ۱۲ روز هم می تونه برگرده. ⏪خب الان هم چارپادارها هم همینجورند. چارپادارها هم میدونن فلان مسیر رو میشه اگه بار داشته باشه اسب، در طی ۴ روز بریم، اگر نه سواری باشه میتونیم طی یک روز، دو روز بریم. اون موقع هم میدونستند از کوفه تا شام چقدر طول می‌کشه رفت و آمد، و لذا این خبرنگار که نامه را درون زندان فرستاد هم خبر داد و هم به اونها نوشت که من به شما یه کدی میدهم، اونا بنا شد که اگر دستور شما آمد یه جمله ای گفته بشه، اگر دستور فرستادن شما از کوفه به سوی شام آمد یه جور دیگر شعار داده میشود. ⏪ این را به اونها فرمود که اونها میدونستن که نامه رفته به شام تا نامه برگرده. و لذا وقتی دیدند صدا بلند شد گفتند اگر تکبیر شنیدید، چون مدتی که فلانی رفت برای شام و بیاد فلان مدته و تقریبا فلان روز میرسه به کوفه، وقتی رسید به کوفه اگر تکبیر شنیدید یقین دانید فرمان کشتن آورده است، و اگر تکبیر نشنیدید امان است و سلامتی ⏪ این خبر را یکی از حالا کی بود، از شیعه ها بود، فقط بعدها نقل کردند خود اون کسی که این کارو از جنبه اطلاعاتی کرد اون رو ندیدند که او کیه،خودش رو لو هم نداد، و لذا این فرد در تاریخ اسمش معروف نیست. 🛑ادامه دارد🔰🔰
قبل⏫⏫ ادامه🔰🔰 ⏪فقط اهل بیت می‌دانستند. در زندان بودند دیدند که بیرون هیاهو بلنده اما تکبیر نیست، متوجه شدند که حکم قتلشون نیامده، می‌خوان اینها را به عنوان اسیری به شام بفرستند. ⏪که علامه شعرانی می فرمایند که این کاغذ را ظاهراً یکی از دوستان خاندان که از اخبار قصر عبیدالله آگاه بود به سنگی بسته و در زندان پرتاب کرده بود، که خب حالا آمد. بعد داره که اینا را بر اساس دستور یزید که باید به شام بفرستند برنامه ریزی کردند با ۴۰ نفر که اینها مأمور شدند کل سرهای شهیدان را و عزیزان اهل بیت پیغمبر را به سوی شام ببرند. اینا آمدند چون الان شما تشریف می برید کربلا میدونید از کربلا وقتی می‌رید نجف، از نجف میرید برای کوفه چیزی در حدود ۱۱۰ کیلومتر از کربلا تا کوفه راهه. ⏪ از کوفه اگر بخواهید برید برای سوریه، دمشق خود به خود باید بیاید از مسیر کربلا، از کنار کربلا عبور کنند بروند به سوی تکریت، موصل، برن بعد حمص و منزل هایی که معروفه در تاریخ. ⏪ لذا اینا در کوفه بودند از کوفه که راه افتادند به سوی شام برای اسیری وقتی رسیدند به نزدیکی کربلا فرمودند که ما را به مقتل حسین ببرید بگذارید ما تربت حسین را زیارت کنیم و لذا اونها را به کربلا آوردند. این نقل را علامه شعرانی میپسنده و لذا به کربلا که آمدند اون روزی که رسیدند به کربلا روزی بود که با جناب جابر در کربلا ملاقات کردند. و لذا ملاقات اهل بیت با جابر در کربلا نقل قطعی است. ⏪ از اینکه جناب جابر در روز اربعین شهادت حضرت آمد کربلا این نقل قطعی است. بر اساس این برهان پس آمدن اهل بیت در روز اربعین به کربلا میشه از جنبه سند تاریخی قطعیش کنیم. پس اهل بیت حسین هم اربعینی شدند. ⏪ همونجور که جابر از مدینه راه افتاد تا اربعین حسین را ادراک کند. زینب کبری هم با اهل بیت راه افتادند اربعین حسین را ادراک کردند. ⏪ تمام صحنه های کوفه هم بهانه است. سر بهانه است. میشه یه رمزی پیدا کرد، اینها در کوفه خیلی زجر کشیدند. برید اما بگذارید ما اربعینی بار بیایم. اربعین بریم به زیارت اباعبدالله. آمدند کربلا به روی قبرها افتادند. ⏪دیگه حالاتشون رو نوشتند. زینب فرمود که برادر از خاطرات سفر بگم، چه سفری، چه سفری . سفری که تازیانه ها خوردیم. ⏪ به تعبیر جناب سعدی، جناب سعدی خواهش میکنم امشب از شیراز بیا در اینجا که ازت نامی ببریم. مُخَمّسی داره به یک زبان خوشی می‌فرماید: که ای حسین من در حقیقت اسیر دشمن نیستم من اسیر توأم. تو مرا اسیر کردی . به حسین مرا اسیرم کرد از کودکی. اون روز که با هم در مدینه بودیم من اسیر تو بودم. خب زینب خواهر امام حسنم هست اما اسیر حسینی طوریه. ⏪لذا فرمود دنبال قبرت به کربلا می آیم با سرت همین طور منزل به منزل میروم. گاهی بالای نیزه ای، گاهی از نیزه صعود میکنی دست ما بهت میرسه. اما گاهی خیلی اوج میگیری برادر، از دسترس در میروی. این جزو حالات زینب است. ⏪ به تعبیر عمان ثامانی فرمود که حسین برای است 🔰 گاهی با بدن با سر راهنمایی میکرد، روز عاشورا خطبه میخواند، اما بعد از اینکه سر از بدن جدا شد با بدن فرمود تو در کربلا بمان اجازه بده من بروم، 🔰 گاهی بالای نیزه می‌رفت راهنمایی میکند. 🔰گاهی به خونه خولی میروم زن او را هدایت می کنم. 🔰گاهی در کوچه های کوفه بالای نیزه قرآن می خوانم. مردم کوفه را به گریه در می آورم 🔰گاهی به سوی دیر راهب می روم دل مسیحی را روشن میکنم، شیعه میشود، که وقتی با سر من اون شب نشسته داره گفت و گو می‌کنه هی سر را شست و شو داد، آفرین بر او. چقدر برای ما شیعه ها ننگ شد که شیعه ها جمع شدند کربلا حسین رو کشتند اما مسیحی بیاید خون صورت حسین رو پاک کند، خاکستر از پیشانی حسین پاک میکند. او در شیعه است. حسین روشن می‌کنه، آفتاب است. اون شب تا به صبح با سر چه میکرد. 🔰فرمود ما اگر اسب موسی از جایی عبور میکرد آنجا را می بوسیم. سر پسر پیغمبرتون رو بریدید می روید جایزه میگیرید. 🔰به سر نگاه میکرد چه نورانیه. حبیب جان کربلا رفتی؟ حبیب جان از کربلا بگو چه خبر داری؟ نمی‌دونم عطیه قربونت برم چرا آماده نبودی که جابر از اربعین برایت بگوید؟ چرا همین قدر که نقل کردی که جابر بیهوش بود و برگشت فقط گفت یا حسین یا حسین یا حسین.... ______________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰👈 🔰👈 کسانی که می آیند شبهه می کنند چون امروز می دانید تمام مسائل دنیا همه مسائل سیاسی و تحلیل گری ها و آقایان محلّلین و تحلیلگران شده‌اند . کوچکترین حادثه در دنیا که رخ می دهد، درجا می بینید کارشناسان تحلیل گر هر بخشی است، هر منطقه ای است، اروپا، آسیا ،فلان، می آیند می‌نشینند و تک تک حوادث جزئی و کلی را تحلیل می کنند؛ بعد می آیند اخبار ناصحیح از اهل بیت ما علیهم الصلوة و السلام به اینها داده شده ؛ بعد مسائل کربلا به صورت تحریف شده متأسفانه به سوی جهان رفت . و لذا تحلیل گران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و امثال اینها هی می نشینند، دارند اشکال تراشی می کنند راجع به امور کربلا و امور اهل بیت . در حالیکه آنهایی که منابع تحلیلی شان هستند نوعا" منابع تحریفی اند؛ تحریف شده هستند. یا حرفهای روضه خوانی ها و مداحی های عادی ما را که ما بر اساس یک اعتقادات خودمان داریم روضه خوانی می کنیم؛ مداحی می‌کنیم که این ربطی به مسائل تحلیلی و مسائل علمی ندارد . و گرنه اگر بخواهیم علمی بحث کنیم علمی بحث کردن یک فضای دیگری می خواهد. معمولاً جلسات ما روضه خوانی ها عزاداری ها ی ما بر اساس مبانی اعتقادی ما به مسئله امامت و ولایت و نبوت و توحید و معاد است. روی مبانی اعتقادی ما داریم برای خودمان مصیبت می خوانیم؛ دردهای وارده بر اهل بیت را مطرح می‌کنیم. وگرنه اگر بخواهید به زبان علمی سخن بگویید زبان علمی یک زبان خاص است این روضه خوانی عادی نیست. و لذا تحلیل‌های علمی را نباید با اعتقادات مخصوص ما نسبت به اهل بیت به صورت عزاداری ها و این ها بخواهید تحلیل ها را بیاورید، روی اینها قرار بدهید . و لذا اشکالات می کنند جوان های ما مورد هجمه اشکالات واقع می شوند؛ و متاسفانه چون جوان‌های ما در دین شناسی کار تحقیقی انجام نمی‌دهند؛فقط به همین گونه مسائل عادی متعارف اعتقادات دینی پدر مادران شان دارند دینداری می کنند، و لذا وقتی اشکالات علمی واقع می شود اکثر جوان ها در مقابل اشکالات راجل اند پای در گل اند؛ از باب اینکه دینشان تحقیقی نیست مقدار زیادی اش تقلیدی و شاید هم بخشی از آن هم تعصبی است. این است که بزرگان ما فرمودند که حتماً مسائل دینی را تحقیق کنید. __________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی بدون ذکر نام کانال جایز نمی باشد. ◀️کانال نجم الدین🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
🚩محمد! تربیت‌یافته مکتب 🚩حکمت‌محمدی،عرفان علوی‌وقیام‌حسینی . 💢محمدجان! 🔸میراثت برای فرزندان عزیزت در کتابخانه خاک نمی‌خورد. گویا که نمُرد و زنده‌تر شد. 🔸کتاب طهارت، حضور و مراقب، شرح دروس معرفت نفس، شرح دفتر دل، شرح فصوص قیصری، ... 🔸هنوز دیدن سیمای نورانی تو و ادب نشستن تو در جلسات معرفتی حضرت استاد صمدی آملی در فیلم‌های بجا مانده از جلسات ساری، آمل، تهران و ... التیام ساعت‌های دلتنگی دوستانت است و داغ فراقت که.... 🔸... و لباس سبز پاسداری تو و مشرب ابوالفضلی تو ، که میراث خونین کتاب کربلاست، و منادی‌گر "هیهات من الذله" 🎬شناسه عکس: حضور حضرت آیت‌الله صمدی آملی (حفظه‌الله) و همرزمان شهید در بیت معزز شهید مدافع حرم محمد بلباسی 📆 تاریخ ۱۳۹۸/۱/۳۱ ____________ 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش آمدی محمد عزیز از اردیبهشت ۹۵ منتظریم که برگردی... ____________ 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حرام باد، فراموشی یاد یاران 💢شهید محمود رادمهر: ما می‌خواهیم به امید خدا بخاطر خدا با این دشمن خدا بجنگیم. ____________ 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
حرام باد، فراموشی یاد یاران ✍سلام و درود خدا بر بدن‌های تکه تکه شده سلام خدا بر خون‌های غلتان شما بر خاک‌های 《ساترالزینب(س)》 🔸شما که در شهود محض نسبت به حقانیت مکتب نجات‌بخش عترت طاهرین هستید 🔸دنیا بدانید که شما فقط و فقط برای خیر و سعادت ابد بشریت قیام و هجرت نموده‌اید 🔸شما رفتید که نه فقط خود را، بلکه بشریت را متوجه وطن اصلی خویش --که ملکوت است-- نمایید 🔸 از از دوران (ادام الله ظله علی رئوس المسلمین) ✍دنیا بداند تا مکتب هیهات من الذله عاشورا زنده است از این گلستان همچنان و می‌روید __________________________________ 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_162054995888308409.mp3
3.76M
حسن علیه السلام ⌛️زمان: ۲۱:۱۴دقیقه _______________________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
👈معاویه گفت: حسن بن علی باید با ما بیعت کند وگرنه نمیذاریم. بی بیعت نمیشه. آقا هم آمد و لشکر برگزید ۴۰۰۰ تا ۴۰۰۰ تا لشکر درست کرد. چیزی در حدود ۳۰ هزار نفر لشکر آقا درست کرده بر علیه معاویه. آمد کوفه منبر رفت. فرمود: مردم معاویه می‌خواهد که من و شما را در تحت ستم بگیرد. بیایید بیعت کنید، بیاید به سوی او بروید. همه آمدند بیعت هم کردند. البته بیعت هم خواستند بکنند آقا وقتی دعوت کرد هیچکی پا نشد. 👈جناب بن سعد، آفرین قیس. از این سربازان شجاع امیرالمومنین. کسی که حضرت او را برای مصر فرستاد. منتها عمروعاص لعنتی با یک نامه دروغین آبروی او را برد. دیگه مجبور شد آقا جان ایشان را از مصر برگردوند آورد. محمد بن ابی بکر رو فرستاد. که بی شرف عمروعاص و دیگران جمع شدند او را شهیدش کردند تو شکم خرکره ای گذاشتند و آتش زدند. 👈محمد بن ابی بکر این هم از این. محمد بن ابی بکر البته فرزند مستقیم ابوبکر نبود. مادری داشت که مادر قبل از او زن دیگری بود. از او محمد را داشت. به خانه ابی بکر رفت. بعد از ناحیه خانه ابی بکر اومد بعد از ابابکر آمد تو خانه امیرالمومنین. این پسر را با خودش آورد که دیگه آقاجان می فرمود محمد فرزند من است منتها معروف شد محمد بن ابی بکر. این اینه آنچنان ولایت علی تو دلش موج می زنه. اون همه تطمیعش کردند خواستند بخرند، نشد. 🔰تو جنگ جمل هم آمده مقابل خواهر خودش عایشه ایستاد. 🔰هم مقابل خواهر دیگرش که زن زبیر بود ایستاد. 🔰هم مقابل خواهرزاده‌اش وایساد. 🔰هم مقابل برادرهایش وایساد. 👈در مقابل همه ایستاد این یک نفر. اینکه مولا امیرالمومنین فرمود من اگر با این شمشیر به بیخ بینی مومن (چون مومن کسی است که اهل ولایت علی است میگن مومن) فرمود اگر با شمشیر به بیخ بینی مومن بزنم اون طور که با من علی دشمن بشه، امکان نداره چون مومنه. 👈 اما اونی که منافقه اگه تمام دنیا دست من باشه و تقدیمش کنم و ببخشم امکان نداره با من خوب بشه، نمیتونه. ⏪ امام حسن فرمود: چه کار می خواهید بکنید در مقابل معاویه؟ ایشون همون کاری که کرد، دیدید انبار را آتش زد شهر انبار را. دیدید چه کشت و کشتاری کرد بعد از قضیه شهادت پدرم. الان میخواد بیاد کوفه میخواد با شما هم اینکارو کنه. هیچ کس حرفی نمیزنه. قیس بلند شد فرمود: خجالت نمیکشید شما، پسر پیغمبر، سبط پیغمبر، شما را می فرماید هیچ حرف نمیزنید؟؟؟ پاشدن گفتن: می زنیم میکشیم چشم. مرده شور چشمتان را ببرند. آقا فرمود: بسیار خوب هرکی میخواد برود در پادگان نُخیله یا نَخیله. بروید آنجا پادگان. منم میام. قیس بن سعد رفت. 👈عبیدالله بن عباس هم رفت، پسرعموی آقاجانه. فرمانده لشکر مال عبیدالله بن عباس است. فرمانده جناح به تعبیر امروزی ها یا مثلاً فرمانده عملیات لشکر، فرمانده عملیات لشکر قیس بن سعد. قیس بن سعد بسیار بزرگ مرد. عالی،عالی، عالی. در جنگ یک قهرمان، در جنگ جمل چه کرد. در جنگ و پای رکاب امیرالمومنین در صفین عالی. بعد از او آمد خدمت امام حسن ۴ هزار نفر لشکر تشکیل داد در مقابل معاویه. بعد از این قضایا اما چون دید امام حسن صلح کرد با تمام شجاعت گفت: آقای منه. امام منه. با اینکه با خودم عهد کردم که بین من و معاویه جز شمشیر و خون حکومت نکنه. این دردهایی در زمان علی دید اما گفت آقاجانه ماست. اگر آقا بگه بیعت بکن چشم. آمد مسجد کوفه. غرور را شکست. آمد پیش آقا. رفت پیش امام حسین. گفت: آقا بیعت بکنم؟ امام حسین اشاره کرد و گفت باید پیش امام حسن تشریف ببرید من الان برنامه ها مال من نیست. آقا جان برنامه اینه که بیعت باید بکنیم؟ یک نقل داره که ایشون بیعت نکرد خود معاویه اومد پایین دست او را گرفت و با او بیعت کرد. نقل دیگه داره که امام حسن فرمود: بله. (قیس) گفت چشم. آقا امام من است. چقدر تسلیم بودند. سرباز فرستاد معاویه. پول، پول، پول، پول چه کارها می‌کند. 👈 پول چه سرها بریده. تمام قضایای کربلا اصلاً با پول انجام شده. هر کی می رسید میگفت یک ضربه ای به حسین بزنم برم جایزه را از یزید بگیرم. از عبیدالله بگیرم. از عمر سعد بگیرم. جایزه غوغا میکرد کربلا. اینا همون تجربیات معاویه بودند در شام. یزید تجربه پدرش را انجام داد. امشب می‌آمدند می‌گفتند علی، ناگهان فردا شب همه میرفتند. معلوم بود فردا خیلی ها از پشت در پول گرفتن. پول، دنیا، دنیا. 👈آقا نیرو فرستادن. نیرو، نیرو، نیرو. قیس بن سعد هر شب وقتی صبح بیدار می شد برای آقا یک نامه می نوشت. آقاجان دیشب باز ۴۰۰۰ تا رفتند، دیشب ۳۰۰۰ تا رفتند، دیشب ۴ هزار تا رفتند. 👈 ناگهان مثل بمب منفجر شد عبیدالله بن عباس هم رفت. ای داد بیداد. فرمانده لشکر هم رفت. با این حال آقا کوتاه نیامد. رفت به سوی ساباط مدائن. که تا نیرو بگیره بیاره. جاسوس‌ های معاویه که با پول می خرند با شایعات آبرو می برند. ادامه🔰
⏪شایعه کردند که حسن بن علی مردم را فرستاده در لشکرگاه، همه را به قتلگاه فرستاد. خودش از قتلگاه لشکر در رفت. و یواشکی میگن میخواد با معاویه صلح کنه. اینو کیا می گفتند؟ جاسوسان با شایعات آبرو بردند. 👈 با پول تمام سربازان را خریدند. فرماندهان همه رفتندیه قیس مانده در میدان. این قیس واقعاً آدم عجیبیه. مثل یک غوغا در تاریخ شاید بعد از مالک ما دیگر کسی مثل قیس بن سعد نداریم در مقام تبعیت از امام و ولایت پیدا بکنیم. آنقدر با عظمته ایشون. وایساد تو میدان. فرمانده لشکر رفت، گفت بره ما میایستیم. 👈 شایعات که شد، بی شرفی در مسیر راه رسید با شمشیرش بر ران مبارک امام مجتبی زد. تا رسید گفت: که خوب ما را می فرستی به جنگ خودت یواشکی داری با معاویه صلح می کنی. حالا کیه؟ قضیه صلح را جاسوسان مطرح کردند. این بی شرف آمد شمشیر زد بر ران مبارک حضرت. شمشیر از پوست گذشت، از گوشت گذشت تا به استخوان رسید. از بالای اسب که داشت می افتاد، افتاد تو گردن ایشان(ضارب) با هم افتادن به زمین. که اینها رسیدند و این بیشرف را کشتند. بعد بردند در مدائن (ساباط مدائن) که آقا را معالجه کنند. 👈یکی ازاین بی شرف ها آمد به صاحبخانه گفت: که همینجا حسن بن علی را بکشیم و کار را تمام کنیم. که آن بزرگوار صاحبخانه گفت من! هرگز پسر پیغمبر بکشم.!!! دردهای آقا را دوا کرد باز آقا برگشت که بیاد بره برای لشکرگاه که نامه جناب قیس آمد که آقاجان هیچ کسی نمونده من با یک عده کمی در لشکرگاه تک و تنها هستم. با این حال هم اگر می‌فرمایید که بجنگیم چشم فقط من می‌خواستم اخبار منطقه را اخبار لشکر را به عرض مبارکتون برسونم. 👈آقا آمد بعد از این که تشریف آورد با قیس بن سعد و با دیگران مشورت هم کرد به این نتیجه رسید آقاجان فرمود با این مقدار من الان با معاویه بجنگم این اندازه هم شهید می شوند. بعد از این معاویه میافته به جان شیعه ها تمام شیعه ها همه را قتل عام می کنه. تنها راه اینه بیام یک نامه‌ای نوشته، متن نامه را جناب محدث قمی در منتهی الامال آورد این نامه را نوشته به پسر عم خود عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب. 👈 نامه اینه « بسم الله الرحمن الرحیم صلح کرد حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که متعرض او نگردد. به شرط آنکه عمل کند در میان مردم به کتاب خدا و سنت رسول خدا و سیرت خلفای شایسته. به شرط آنکه بعد از خود احدی را بر این امر تعیین ننماید( که بیایی یزید جای خودت بنشونی نه) و مردم در هرجای عالم که باشند از شام و عراق و حجاز و یمن از شر او ایمن باشند. (یعنی از شر معاویه) و اصحاب علی بن ابیطالب و شیعیان او ایمن باشند و جان ها و مال ها و زنان و اولاد خود از معاویه. 👈و به این شرطها عهد و پیمان خدا گرفته شده. و بر آنکه برای حسن بن علی و برادرش حسین و سایر اهل بیت و خویشان رسول خدا مکری نیندیشد، و در آشکار و پنهان ضرری به ایشان نرساند، و احدی از ایشان را در افقی از آفاق زمین نترساند، و آنکه صب امیرالمومنین نتوانند و در قنوت نماز ناسزا به آن حضرت و شیعیان او نگویند.» این متن تعهد نامه آقاست با معاویه. فرستاد. 👈 (معاویه) گفت قبول. آقا هم فرمودند با این حساب دور شو. چون اگر این کارو نکنیم ایشون همون کاری که آمد بعد از صفین و قضیه حسنین که عزیمت کرد آمد انبار را به آتش کشید، درخت‌ها را آتش زد، نخلستان‌ها را آتش زد، تمام روستاها هرکس بود را دنبال می‌کرد، که تا قضیه امام حسن پیش آمد. 👈حضرت فرمود که بریم‌ بجنگیم. تا این قضایا پیش آمد. حضرت با این مقدار که هی نیرو بفرستد، بجنگ بجنگ، آقا میدونست نیروها فرار می‌کنند اما معاویه را آورد او از کشت و کشتار دست کشید آمد مشغول شد به همین امور جنگ. اینم یه مدتی طول کشید خوب سرش رو گرم کرد. از جنبه نظامی دیگر دست از کشت و کشتار مردم برداره. بعد از این آمد صلح کرد. در صلح نامه باز هم یه چیزی کم داره اینجا نیامده در تاریخ دیگر داره که باید تمام شیعه های علی بن ابیطالب هم از بیت‌المال بهره ببرند. به طوری که مردم می رفتند بعد از صلح از معاویه غذا و وسایل می‌گرفتند تو انبار معاویه، اما برمی‌گشتند می‌آمدند به حسن بن علی می گفتند تو ما را ذلیل کردی. 👈 بی شرف مردمی بودند واقعاً آدم اینها را واقعاً با مردم ایران خودمان بخواهیم قیاس کنیم به خدا قسم اگر قدر این مردم را ندانیم خدا باید در ازای این قدر ندانستن یک ظالمی بدتر از معاویه را بزاره یعنی بر ما مسلط کنه. خیلی باید قدردان مردم باشیم. اینا کی بودند دل این آقایون مارو خون کردند. دل امام حسن را خون کردند. 👈آفرین بر این مردم که امام فرزند و شاگرد اهل بیت و مکتب اهل بیت را اینجور مردم آمدند شهید دادند پاش وایساده اند. هم شایعات نشد هم دروغ ها نگفتند. الحمدلله خوب وایسادن الانم خوب دارند وایمیستند. ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا. معاویه آمد وارد کوفه شد ۳ روز گذشت ادامه🔰
🛑قبل👆 🛑ادامه👇 ⏪۳ روز گذشت. بعد از ۳ روز آمد در مسجد کوفه . مسجد علی. همین مسجدی که الان تشریف می برید. همین مسجد. همین جا. معاویه ای که باید خواب کوفه را در شام می دید آمد تو خود کوفه با دست کیا ؟ با دست کسانی که میرفتند به خاطر مال دنیا هزار هزار دینار می گرفتند و میرفتند پیش معاویه. شدند ریزه خوار سفره معاویه. حسن بن علی شد کشته شده دست این مردم. آمد خطبه خوند در روز، در کوفه، در مسجد. اول به آقا امر کرد حتما تو باید بری خطبه بخوانی و بگو برای مردم که خلافت حق من است. چون حقیقت بر منبر آمد، حمد و ثنای الهی کرد درود بر حضرت رسالت پناهی و اهل بیت او فرستاد. 👈فرمود: ای مردم بدانید که بهترین زیرکی ها تقوا و پرهیزگاری است. (حالا معاویه نشسته. مردم هم جمعند. اهل شام و اهل کوفه با هم نشستند) بهترین زیرکی ها تقوا و پرهیزگاری است. بدترین حماقتها فجور و معصیت الهی است. مردم اگر طلب کنید در میان .....مردی را که جدش رسول خدا باشد، نخواهید یافت غیر از من و برادرم حسین. خدا شما را به محمد هدایت کرد. شما دست از اهل بیت او برداشتید. 👈به درستی که معاویه با من منازعه کرد در امری که مخصوص من بود امر خلافت و من سزاوار آن بودم. (این استدلالشه. چرا من خلافت می خوام چون سزاوار اویم ارباب می‌گوید جانم) چون یاوری نیافتم دست از آن برداشتم. از برای صلاح این امت و حفظ جان های ایشان. شما با من بیعت کرده بودید که من با هر که صلح کنم صلح کنید و با هر که جنگ کنم شما با او جنگ کنید. من مصلحت امت را در این دیدم که با او صلح کنم. و حفظ خون ها را بهتر از ریختن خون دانستم. غرض صلاح شما بود. 👈 آنچه من کردم حجتی است بر هر کس مرتکب این امر می‌شود. این فتنه است برای مسلمانان و تمتع قلیلی است برای منافقان. تا وقتی که حق تعالی غلبه حق را خواهد و اسباب آن را میسر گرداند.» 👈 بعد از آقا معاویه بلند شد. پس معاویه برخاست و خطبه خواند. ادب آقا را ببینید چه حرفی ناسزایی چیزی نگفت. فقط گفت ایشان سزاوار نبود ما سزاوار بودیم. اما معاویه برخاست و خطبه خواند ناسزا به حضرت امیرالمومنین. امام حسین بر خواست که متعرض جواب گردد، حضرت امام حسن دست او را گرفت و او را نشانید. خود برخاست و فرمود: ای آن کسی که علی را یاد می کنی و به من ناسزا می‌گویی منم حسن. پدرم علی بن ابیطالب است. تویی معاویه پدرت صعد است صعد با صاد یعنی مرد درشت. مادر من فاطمه است مادر تو هند، جد من رسول خدا جد تو حرب، جده من خدیجه جده تو حدیقه. 👈 پس خدا لعنت کند هر که از من و تو گمنام تر باشد. و حسبش پست تر. بسیار خوب این حسب من، این حسب تو، بیا با هم قیاس کنیم. هر کدوم از این دو تا حسب پست تر است خدا لعنتش کند. ببینید روش‌حرف زدن آقا را. نفرمود مستقیم خدا تو رو لعنت کند. گفت بسیار خوب بیا بشینیم دو دوتا چهارتا کنیم بشماریم. من اینم پدرم او،مادرم او، جده ام او، جدم او. تو چی؟ تو معاویه، مادرت هند، پدرت ابوسفیان، جده ات اون، جدا این. حالا پس خدا لعنت کند کسی را که پسته. کفرش قدیم تر، نفاقش بیشتر، حقش بر اسلام و اهل اسلام کمتر باشد، لعنت خدا بر یه همچین کسی. پس اهل مجلس همه اون شب خروش برآوردند گفتند آمین. 🛑ادامه🔰
🛑قبل👆 🛑ادامه 🔰 👈حالا آمین را می‌گند، داد از اینا. اصلا یه جوری اند آقا. شیعه هم هستند. یه دردی آدم از دست این شیعه ها کشیده که از دست دیگران نکشیده. و بعد ازین دیگه گفت(معاویه) باید با من بیعت کنی. آقا فرمود من که بیعت ندارم همون صلح نامه‌ای که نوشتیم همان خودش صلحه دیگه. قیس بن سعد را آقا فرمودند بیعت بکن. آقا خودشون و با تمام دودمانشون جمع کردند رفتند مدینه. اما باز گذاشتند آقا را؟؟؟؟ 👈معاویه خواست شروع کنه به قتل عام، گفت تا این حسن هست مشکله. آخه از بس که آقاجان با هیبت هم بودند. می‌گفتند آنچنان هر کسی دشمن هم بود اما همین که به آقا می رسید خاموش می شد. آقا رو دوست داشتن. یه جور عجیبی بود. تا این حسن سرجاشه نمیشه. نقشه کشید اشعث همونی که در جنگ صفین پشت پرده با عمروعاص مرتبط است و خلاصه هم پای رکاب علی جنگید و خود را بین اینها بد نکرد و هم در نهروانیان و امثال اینها رو او درست کرد و خلاصه... ___________________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
🔘▪️ : لا إله إلّا اللّه بدون امام رضا حصن نیست. ________________________ ◀️کانال نجم الدین🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_341713769937764435.mp3
4.69M
⌛️زمان: 22:26دقیقه __________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
⏪برویم خدمت حضرت امام هشتم. ما به خلوص سلمان می‌آییم هر چه باداباد هر چه باداباد باشه، زجر مان می دهند سلمان هم آن‌قدر زجر کشید. ایشان هم خیلی کتک خورد خیلی در راه خدا فحش شنید. اما بهاء، بهاء سنگینی است. سلمان امشب قبرت نورانی باشد نبودیم در مدائن که قبر را بغل کنیم که بگوییم ممنونت هستیم با یک خلوص چکار کردی. به ما امام رضا دادی «هر کس قبر مرا در خراسان زیارت بکند خداوند او را از جهنم حرام می‌کند نمی‌گذارد جهنم او را بسوزاند بهشت بر او واجب است». ⏪ ای‌کاش این بهشت و جهنم را بفهمیم که ان‌ شاء الله می‌فهمیم. خداوند توفیق عطا می‌فرماید. 👈 رسید به نیشابور. در نیشابور جناب ابو زرعه و جناب اسلم می آیند خدمت آقا، چون آقاجان در داخل کجاوه است؛ خودشان را ظاهر نمی کنند، نشان نمی دهند؛ این دو بزرگوار در نیشابور آمدند، رفتند نزدیک کجاوه آقاجان: ⏪آقا ببینیمتان، ما دلمان که پاره شده ببینیمتان آقا. اجازه بدهید حرفی از شما بشنویم؛ یک حدیثی به ما بگویید. می گویند آقا در همین حال، افسار شتر خودشان را کشیدند توقف کردند؛ پرده ی این محمل عزیزشان را بالا زدند؛ وقتی چهره ی مبارک امام هشتم ظاهر شد نوشته اند در تاریخ، گفته اند آن روز حالا در چه ساعتی آقاجان وارد نیشابور شد، تشریف فرما شدند؛ تا نزدیکیهای ظهر مردم فقط گریه می کردند؛ به خاک افتاده بودند؛ یعنی کسی اصلا نمی توانست خودش را کنترل کند. که جناب مرحوم محدّث قمی می گوید: 👈من اینجا را وقتی که خواستم نقل کنم به یاد حضرت امام حسین افتادم در کربلا، که اینهم فرزند اوست، تا مردم چهره اش را می بینند اینجور به چهره ی او یک صبح تا ظهر گریه کردند، به سر و سینه زدند، به خاک افتادند، خاک روی سر می ریختند، اصلاً آقا دیدنی است. شتر ایستاد. 👈این کجا و کربلا حسین هی می آید چهره نشان می دهد برمی گردد. این کجا و آن کجا؟ نه تنها حسین چهره نشان می دهد، زینب او را می بینند حیا نمی کنند، آفرین بر مردم ایران. آفرین بر مردم نیشابور. آفرین. آفرین. آفرین بر مردم خراسان. 👈گفت تا ظهر نزدیکیهای ظهر، ابو زرعه می گوید من و محمد بن اسلم به مردم خطاب کردیم بابا خاموش باشید، آقا می خواهد فرمایش بفرماید. در حدود بیست و چهار هزار قلم به دست در نیشابور. اینها تشنگی مردم است؛ 24 هزار قلم به دست در نیشابور؛ سی هزار نیزه به دست در کربلا. 👈تفاوت ره از کجا تا به کجا؟ دیگر من نگویم گریه کنید. اینها صدا می زنند: خاموش باشید که آقا می خواهد فرمایش بفرماید، کربلا آقا فرمایش می کند، هورا می کشند. کجا به کجا؟ عجباً عجبا. عجباً عجبا. 👈اینجا مردم وقتی ساکت می شوند آقا کلمه به کلمه به ابو زرعه و محمد بن اسلم می گوید اینها داد می کشند به مردم می گویند، 24 هزار نفر می نویسند؛ اما آنجا حسین بن علی وقتی می خواهد ساکت کند که حرف بزند همه هورا می کشند حسین ما نمی شنویم چه می گویی. ما نمی دانیم چه می گویی، این مردم ایرانند. ⏪رزمندگان هشت سال جنگ، اگر من و شما رزمنده بودیم یک چنین اجداد خوبی داریم؛ خدا رحمتشان کند. 👈 در این زمان اباصلت گفت چون روز دیگر حضرت امام رضا نماز بامداد ادا نمود، جامه‌های خویش را پوشید، در محراب نشست منتظر بود تا غلامان مامون بطلب وی آمده‌اند، آنگاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک خود را بر دوش افکند، و به مجلس مأمون درآمد من در خدمت آن حضرت بودم در آن وقت طبقی چند از الوان و میوه ها نزد وی نهاده بودند خوشه انگور که زهر را به برخی از دانه های آن آغشته کرده بودند، در دست داشت. 🛑ادامه👇👇
🛑قبل👆 🛑ادامه👇 ⏪نزد وی نهاده بودم خوشه انگور را که زهر به آن قرار داده بودند در برخی از دانه‌های آن در دست داشت بعضی از آن دانه‌ها که به زهر نیالوده بودند و برای رفع تهمت زهر مار می کرد چون نظرش به آن حضرت افتاد مشتاقانه از جای خود برخاست، دست بر گردن مبارکش انداخت میان دو دیده آن قرةالعین مصطفی را بوسید و ای کاش آن دهن نحسش شراب‌خوار به صورت آقا نمی‌رسید. 👈 آن وقت لوازم اکرام و احترام ظاهری بود، دقیقه ای فرو نگذاشت آن جناب را بر بساط خود نشانیده. آن خوشه انگور را به وی داد گفت یابن رسول‌الله از این نکوتر‌ انگور ندیدم حضرت فرمود شاید انگور بهشت از این نکوتر باشد. مأمون گفت: از این انگور تناول نما حضرت فرمود: 👈مرا از خوردن این انگور معاف دار ماموم مبالغه ای بسیار کرد و گفت البته می باید تناول نمود مگر مرا تهمت نمی‌داری؟! با این‌ همه اخلاص که از من مشاهده می‌کنی این چه گمان‌هایی است که به من می‌بری، آن خوشه انگور را گرفته دانه چند از آن خورد باز به دست آن جناب داد تکلیف خوردن نمود آن امام معصوم آن انگور زهر آلود را تناول کرد، حالش دگرگون شد و بقیه خوش ها را بر زمین افکند، متغیر الاحوال از مجلس برخاست مأمون گفت کجا می‌روی؟ 👈گفت آنجایی که مرا فرستادی. آن حضرت حزین و غمگین و نالان سر مبارک را پوشید از خونه مأمون بیرون آمد قبل که می‌رفت گفت ابا صلت اگر دیدی با سرم عبا گذاشتم با من حرف نزن و ابا صلت می گوید وقتی دیدم آقا به سر عبا کشیده است از منزل بیرون آمد با آن حضرت سخن نگفتم به سرای خانه خودش وارد گردید. 👈 فرمود در سرای را ببند. رنجور و نالان بر فراش خود تکیه فرموده. بعضی از نقل‌ها نوشته است وقتی آمد گفت اباصلت فرشهای حجره را برچین برای اینکه مثل جدم حسین برخاک جان بدهم. یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین اباصلت میگوید آن امام معصوم بر بستر قرار گرفت در سراها بسته در میان خانه‌ محزون و غمگین ایستاده بودم که ناگهان جوان خوش بوی مشکین موی در میان سرا دیدم سیمای ولایت و امامت از جبینش ظاهر بود. 👈شبیه‌ترین مردمان بود به جناب امام رضا.‌ سوی وی شتافتم از کدام راه وارد شدی؟ من که درها را محکم بسته بودم فرمود: ⏪آن قادری که مرا از مدینه به یک لحظه به طوس آورده، از درهای بسته مرا به داخل ساخت. پرسیدم تو کی هستی؟ فرمود من حجت خدا بر تو ای اباصلت من. محمدبن‌علی و آمده‌ام که پدر غریب و مظلوم، مسموم خود را ببینم و وداع کنم آنگاه در حجره ای که حضرت امام رضا بودند در آن‌جا رفت چون چشم آن امام معصوم به فرزند معصوم افتاد از جای جست، یعقوب وار یوسف گم گشته خود را در آغوش کشید دست در گردن وی قرارداد او را به سینه خود فشرد میان دو چشم او را بوسید. آن فرزند معصوم را در فراش خود داخل کرد و بوسه بر روی وی می داد، با وی اسرار ملک و ملکوت، خزائن علوم حی لایموت را گفت که من نفهمیدم. ابواب علوم اولین و آخرین و بداء حضرت سید المرسلین را به وی تسلیم کرد. 👈حضرت امام محمدتقی دست در میانه سینه پدر بزرگوار خود برد چیزی مانند گنجشک بیرون آورد و فرو برد آن طائر قدس به بال ارتحال، گرد تعلقات جسمانی از دامن مطهرخود جدا کرده روی زانو جان به جان تسلیم کرد. اما بریم کربلا........... __________________________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_341713769937764400.mp3
3.75M
⌛️زمان: ۱۸:۴۹دقیقه __________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
👈به عرض رساندیم که امربه معروف ونهی از منکر به خصوص فریضه ی نهی از منکر، اگر در امور جزئیه ای باشد که برگشتش به افراد قلیل و یا احیانا افرادی که در محدوده ی یک روستا، یک شهر، یک خانواده در محدوده ی یک خیابان، یک کوچه در حد معاشرت با دوستانی خاص یا غیر خاص در این امور باشد حکم آن یک حکم کلی است. 👈در شرع مقدس است که همگان را توان دخالت در این امر مهم هست و اینکه هم شرع مقدس امر به معروف ونهی از منکر را تقریبا به عنوان یک واجب شرعی وتکلیفی در حد تمام مکلفین آحاد اجتماع مقرر فرمود و تکلیف فرمود در این محدوده ی کم برای همگان موءثر است 👈اما اگر یک وقتی منکر در حد منکر افراد جزئی که به عرض رسید در محدوده های کم نباشد، منکر به صورت یک حکومت در بیاید به صورت یک مکتب و عقیده در سطح جهان گشایش پیدا کند، همانطور که مکتب اسلام مثلا به یک مذهب و دینی است که فرا گیر شد به عنوان عقاید حقه ی الهیه در بین تمام عاقلان عالم مطرح است، اگر منکر به صورت عقاید در بیاید در میان عموم مردم‌اجتماع به صورت یک سنت کذایی بخواهد مطرح بشود در اینگونه از موارد نهی از منکر تقریبا از عموم افراد جزئی هم بر نمی آید، هم ساخته نیست، هم تاثیر ندارد و هم اینکه شاید نتیجه ی معکوس هم احیانا داده بشه. 👈اگر منکر به صورت عقاید باطل در سطح اجتماع به نحو یک مذهب مطرح بشود که در زمان امام حسین(ع) به همین صورت در آمد، چون عقایدی را بنی امیه آورد برای مردم به عنوان مذهب رسمی شناخت. 👈درست است که پیامبر در مکه ظهور کرد دین اسلام به عنوان یک دین کلی در سراسر حجاز پذیرفته شد، در منطقه ی عراق هم با آن وسعت آن روز پذیرفته شد. باز در منطقه ی ایران هم بعد از فتح ایران در زمان خلیفه ی غاصب دوم، اسلام در ایران هم پذیرفته شد، در شامات هم شبیه خود دمشق وترکیه ی فعلی که مرکز آن قسطنطنیه ی آن روز بود و در مصر و کشورهایی که در این حول وحوشند شبیه فلسطین اشغالی، لبنان، اردن، اینها تقریبا در محدوده ی شامات می افتند! در سراسر اینها دین اسلام به عنوان یک مذهب رسمی پذیرفته شد. 🛑ادامه👇