eitaa logo
مدرسه سما شهرری
1.1هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
225 فایل
هم افزایی و به اشتراک گذاشتن تجربیات، گامی در مسیر رشد و بالندگی دبستان سما شهرری خواهد شد 🍐🍐🍐🍐🍐🍐 دانشگاه آزاد اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز آقا نقشه‌ی راهی برای استفاده از فرصت طولانی عمر دادند که اینچنین بود: جوانی‌تان را قدر بدانید؛ میدان وسیعی در مقابل شما است. ان‌شاءالله شصت سال دیگر، هفتاد سال دیگر شما در این دنیا حضور خواهید داشت و کار خواهید داشت؛ از این فرصت استفاده کنید. برای این فرصت طولانی کنید؛ برای اینکه برنامه‌ریزی‌تان درست از آب دربیاید کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با آشنا بشوید، قرآن را بخوانید، کنید، از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند . به نظرم رسید این بخش از صحبت‌های مرحوم که در صفحات ۸۷ تا ۸۹ مسئولیت و سازندگی آمده، می‌تواند مکمل نسبتاً خوبی برای فرمایش آقا باشد. بخوانید 👇👇 براى به جريان انداختن فكر، گاهى از استدلال‌ها شروع مى‌كنيم و با دليل و منطق، فكر را به راه مى‌اندازيم. ولى در حقيقت اين به راه انداختن نيست، بلكه فكر را به زير بار كشيدن است. اين روش فكر را مشغول و متوقف مى‌كند و به زير بار مى‌كشد. سنگينى استدلال براى فكر ركود مى‌آورد ... بهترين راه براى به كار انداختن فكر، است. انسان در برابر سؤال‌ها مى‌خواهد جوابى بياورد و براى به‌دست آوردن جواب ناچار است كه فكر كند ... در صورتى كه سؤال‌ها حساب‌شده و دقيق باشند، فكر زودتر به و به و و به و منتهى مى‌گردد. طرح سؤال براى حركت فكرى، راهى است كه پيامبران از آن‌جا رفته‌اند و قرآن از آن خبر مى‌دهد و مى‌بينيم سؤال‌هايى را كه تلنگرهاى هستند و در قرآن به كار گرفته شده‌اند. مربى آگاه به‌جاى اينكه با سنگينى استدلال‌ها فكر را خسته و تنبل كند، با سؤال‌ها و راهنمايى‌ها فكر را آماده مى‌كند و حركت مى‌دهد و به مقصد مى‌رساند. مربىِ آگاه آن نيست كه به‌جاى افراد فكر بكند و استدلال كند و بفهمد و ببيند. مربى آگاه كسى است كه چشم افراد را باز مى‌كند و پرده‌ها را كنار مى‌زند و فكر را حركت مى‌دهد تا افراد استدلال‌ها را بيابند و بفهمند و زيبايى‌ها را ببينند. در اين‌صورت استدلال‌ها مستقيماً دريافت شده‌اند و بدون سنگينى، در فكر هضم گرديده‌اند. و در ضمن شخصيت افراد و استقلال آنها مجروح نگرديده است.
با سلام خدمت اولیا ودانش آموزان گرامی☘ لطفا هر چه زودتر در گروه های کلاسی مربوط به خودتان عضو شوید، تا از اخبار مدرسه وجلسات مطلع باشید.
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اول خر می کنند... بعد سوار می شوند... 😳😳🤨😏😨 استاد عباسی ولدی ببینید فوق العاده است👆👆👆👆
نوجوان یا جوانی که شیفته‌ی مقام علمی یا معنوی کسی می‌شود، و درنتیجه‌ی این شیفتگی، در‌صدد برمی‌آید که حتی در کیفیت لباس پوشیدن، نشستن و برخاستن، راه رفتن، سخن گفتن، و نگاه کردن نیز از او تقلید کند، دچار خطا و اشتباه است ... چگونه می‌توان با مبارزه کرد و ضلالت‌ها و انحرافات فردی و اجتماعی را که از آن ناشی می‌شوند دست‌کم تخفیفی داد؟ اساسی‌ترین، مشکل‌گشاترین، و کارسازترین شیوه این است که قدرت تفکر، تعقل و تأمل مردم را بیشتر کنند تا این مطلب را عیمقاً بفهمند که کمال آدمی به اموری از ‌قبیل پول و ثروت، دانش و صنعت، و اقسام و اشکال گوناگون قدرت اجتماعی نیست؛ وانگهی، موفقیت یک فرد در یکی از این زمینه‌ها اگر مسلّم باشد باز دلیل صحت آرا و نظرات او در دیگر زمینه‌ها و علی‌الخصوص دلیل درستی رفتارهای فردی و اجتماعی او نتواند بود ... حقیقت را فدای هیچ‌چیز و هیچ‌کس نباید کرد؛ و حتی برای ایجاد یا حفظ یا تحکیم ارتباطات دوستانه و همزیستی مسالمت‌آمیز و هم‌بستگی اجتماعی نباید دست از حق برداشت. کثرت طرف‌داران یک رأی و عقیده نیز دلیل حقانیت آن نخواهد بود. فهم عمیق این مطالب موجب خواهد شد که بسیاری از افراد، گروه‌ها و قشرهایی که الگوهای عقیده و عمل مردم به‌حساب می‌آمدند، از کرسی مرجعیت تقلید فرو افتند و افراد، گروه‌ها، و قشرهای دیگری که صلاحیت این امر خطیر را دارند، متصدی آن شوند. ✍ | جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، صفحه ۲۵۲
🔴 تفاوت سیب و توت فرنگی! ⚫ یک خطای شناختی رایج! معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس می‌داد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می‌خواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟» پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!» معلم که نگران شده بود، انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.» او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟» پسر ناامیدی را در چشمان معلم می‌دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار» یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می‌شود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟» پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می‌دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟» معلم لبخند پیروزمندانه‌ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟» پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!» معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟» پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.» 👈 وقتی کسی جوابی به شما می‌دهد که متفاوت از آنچه می‌باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه‌گیری نکنید که او اشتباه می‌کند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آن‌ها هنوز فکر نکرده‌اید یا شناخت ندارید! (برایان تریسی) این حکایت خیلی از ماهاست. یک که شاید برای بسیاری از ما نیز اتفاق افتاده باشد و البته در آن زمان متوجه نشده باشیم. در تعامل با ، و در تحلیل وقایع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، همیشه سهمی برای این جنس خطا کنار بگذاریم.