eitaa logo
سیمای صالحان -ثامن فلاورجان
221 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 🔹یک خطای رایج در تحلیل جامعه ایران 1- روانشناسان اجتماعی می‌گویند، جوامع، تحت تاثیر مشکلات و معضلاتی که درگیرشان کرده، مسائل را تحلیل می‌کنند. به عنوان مثال، در جامعه ایران که درگیر مشکلات اقتصادی است برخی افراد، بسیاری از مسائل دیگر را که چه‌بسا ارتباط مستقیم یا زیادی هم با اقتصاد ندارند، از دریچه اقتصاد تحلیل می‌کنند. (این موضوع در روانشناسی نیز با کمی تفاوت مطرح است. رجوع شود به نظریه شکاف همدلی جورج لونشتاین) بگذارید برای ساده‌تر شدن مسئله یک مثال بزنیم. وقتی درباره چرایی گرایش برخی افراد جامعه به سمت بی‌حجابی یا بدحجابی صحبت به میان می‌آید، یا وقتی از دلایل بروز معضل بزرگی مثل «کاهش ازدواج و فرزندآوری» و «پیری جمعیت» بحث و گفت‌و‌گو می‌شود، جامعه‌ای که مهم‌ترین دغدغه‌اش اقتصاد است، «اقتصاد» را «مهم‌ترین عامل» می‌بیند. در حالی که بنا به دلایل متعدد، اقتصاد می‌تواند فقط یکی از دلایل بروز چنین معضلاتی باشد. به این نکته مهم هم توجه داشته باشید که اگر معضلی را «تک‌عاملی» تحلیل کنیم، دچار «تقلیل‌گرایی» (reductionism) شده و غالبا به نتایج ناقص و بعضا حتی غلطی خواهیم رسید. 2- چند روز پیش روزنامه اقتصادی- تجاری وال‌استریت ژورنال طی گزارشی تحقیقی و مبسوط، به بررسی یک «اَبَرمعضل» در جامعه آمریکا پرداخته بود. طبق گزارش این روزنامه ارزش‌ها و بنیان‌های اساسی جامعه آمریکا در بین نسل امروز در حال فروپاشی است. از سال 1998، تعداد آمریکایی‌هایی که میهن‌پرستی را مهم می‌دانستند از 70 درصد به 38 درصد کاهش یافته است... اهمیت دین در این کشور از 62 درصد به 39 درصد کاهش یافته و همچنین اهمیت فرزندآوری از 59 درصد به 30 درصد رسیده است. مشارکت اجتماعی در رویدادهای مهم این کشور همچنین از 47 به 27 درصد کاهش یافته است. نکته تکان‌دهنده در آمریکا به‌زعم تحلیل‌ها، اینکه تنها موضوع مهم برای آمریکایی‌ها که حتی از 25 سال پیش هم مهم‌تر به‌نظر می‌آید، داشتن پول است. یک کارشناس مسائل اجتماعی در آمریکا هم که این گزارش را خوانده بود به آن واکنش نشان داد: «آنچه شاهدش هستیم، عواقب وحشتناک یک جامعه از هم‌ پاشیده است. این قضیه فراتر از یک مسئله سیاسی است و...»...
🔰 بازگشت به وضع طبیعی! 👤 🔸کلاسیک‌های جامعه‌شناسی و برخی متفکرین حوزه فلسفه و سیاست (مثل توماس‌ هابز و جان لاک) وقتی می‌خواهند شکل‌گیری «جوامع» را تبیین و راجع به «قراردادهای اجتماعی» ایده‌پردازی کنند غالبا با تشریح «وضع طبیعی» (State of Nature) شروع می‌کنند. به زبان خیلی ساده، وضع طبیعی به شرایطی گفته می‌شود که در آن بین انسان‌هایی که به صورت گله‌ای و وحشی زندگی می‌کردند، حرف اول را «خشونت» و «قدرت» می‌زد. جمله معروف‌ هابز که می‌گوید 🔻«انسان گرگ انسان» است به نوعی، ناظر به چنین شرایطی نیز هست و راه‌حل او نیز تشکیل دولتی قدرتمند و خشن و... است (کتاب لویاتان). 🔸 اکنون در قرن ۲۱ هستیم و این قوانین و حکومت‌ها به شکلی مدرن، پیچیده و دقیق تدوین شده‌اند. هم در قالب داخلی و درون کشورها و هم در قالب‌های جهانی، قوانینی وضع شده‌اند و دنیا به اصطلاح متمدن شده است! حالا یک سؤال: آیا اکنون که قانون بر جوامع و دنیا حاکم شده، قدرت و خشونت حرف اول را نمی‌زند؟! به شرایطی که در غزه حاکم شده نگاه و به پاسخ این سؤال کمی فکر کنید. 🔸اینکه اجازه دهیم کامیون‌های حامل مواد غذایی و آرد وارد این باریکه شوند، سپس کمین کنیم بعد منتظر هجوم صدها زن و کودک گرسنه به سمت کامیون‌ها باشیم و در نهایت، با‌ تانک و گلوله جمعیت گرسنه را قتل عام کنیم، نشانه تمدن است؟ آیا واقعا دنیا از «وضع طبیعی» خارج شده است؟ 🔸در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا نباید با چنین تمدن وحشیِ اتوکشیده ادکلن‌زده‌ای جنگید؟ نباید چنین تمدنی را «رسوا» کرد. آیا صدها سال زیستنِ چنین تمدنی، وحشیگری را جزو «طبیعت» این جماعت نکرده است؟ ادامه یادداشت @Kayhan_online